
دیده شده است. تقریبا یک چهارم از مردان مبتلا به اختلال بدشکلی بدن این نوع نگرانی را دارند. هم چنین میزان شیوع بالایی از اختلال بدشکلی بدن در میان ورزشکاران وجود دارد. اشتغال ذهنی افراطی با ماهیچهها و وزن بدن گاهی به دلیل عملکردهای ورزشی است از جمله ورزشکارانی که به وزن بالای ماهیچهای (عضلانی) به عنوان یک عامل عمده برای موفقیت در ورزش توجه دارند مثل: فوتبال، کشتی وراگی و ورزشهایی که به یک سایز مشخصی برای رقابت نیاز دارند مثل: بدنسازی. چون ورزشکاران حرفهای ساعات طولانی تمرین می کنند و برخی مواقع نسبت به وزنشان و عضلاتشان اشتغال ذهنی پیدا می کنند.
اختلال بدشکلی بدن در کسانی که به فکر زیبایی اندام هستند نیز شایع است.
سه نشانه که فرد با اختلال بدشکلی هراسی عضله را تشخیص خواهیم داد عبارتند از:
۱-اشتغال ذهنی نسبت به اینکه بدنشان به حد کافی عضلانی یا به حد کافی لاغر نیست
۲-یک اختلال قابل توجه بالینی در فعالیتهای زندگی (روزمره) در نتیجه اشتغال ذهنی نسبت به عضلات وغیره
۳-این اشتغال ذهنی برای داشتن ماهیچههای کافی یا خیلی کوچک نباید بر جنبههای دیگری از ظاهرمتمرکز باشد.
افراد با بدشکلی هراسی عضله، حتی با اینکه اندام طبیعی و عضله خوبی دارند، فکر میکنند هیکلشان کوچک و لاغر است و از اینکه به اندازه کافی عضله ندارد، میهراسند، و اجباری (وسواس عملی) به منظور رسیدن به سطح مطلوب عضلانی دارد، به نوعی مشابه بیاشتهایی عصبی در زنان است(اولیواردیا128، ۲۰۰۱). هم چنین به عنوان بیاشتهایی معکوس، نیز شناخته میشود، به عبارتی توجه اصلی بر این نیست که شخص چه قدر لاغر به نظر میرسد بلکه به این است که چقدر بزرگ و ماهیچهای است. آنها همچنین نگرانند که چاق نشوند. و رفتارهای خاصی مانند، وارسی افراطی خود در آینه، اطمینان جویی از دیگران که آیا هیکل آنها عضلانی است، و اندازه گیری مکرر وزن خود را انجام میدهند. تعداد زیادی از این افراد، قسمتهایی از بدنشان را که دوست ندارند با لباسشان میپوشانند. فیلیپس و همکاران (۲۰۰۶) نشان دادند که ۷۱ درصد از افراد با بدشکلی هراسی عضله، به طور افراطی افزایش وزن دارند، ۶۴ درصد به طور افراطی ورزش میکنند و ۷۱ درصد در حال رژیم غذایی هستند. بعضی از این افراد به قدری ورزش میکنند که دیگر زمانی برای فعالیتهای دیگر و آشنایان ندارند و عدهای حتی آسیب جدی به جسم خود وارد میکنند. افراد با بدشکلی هراسی عضله احتمالا نسبت به کسانی که این نوع اختلال را ندارند به رفتارهایی از این نوع بیشتر مشغول هستند. بنابراین این نوع رفتارها ممکن است سرنخی برای وجود بدشکلی هراسی عضله باشد.
در این اختلال فرد تصویر منفی نسبت به عضلات و اندام خود دارد، به طوری که احساس میکند که به اندازه کافی خوش اندام و عضلانی نیست. وسواس درباره هیکل و اندام عضلانی، تمایل به عالی بودن از لحاظ عضلانی و ماهیچهای، عقده ادونیس129 نامیده میشود.
این باور که مردان بایستی یک ساختار خاص، اساسا یک ساختار ماهیچهای، داشته باشند، به نظر میرسد به علت تاثیرات اجتماع و فرهنگ باشد.این مردان برای رسیدن به بدن خوش فرمی که در رسانهها بر روی آن تاکید میشود شدیدا به پرورش اندام میپردازند، گاهی دست به مصرف تقویت کنندهها و استروئیدها برای حجیم کردن عضلات خود می زنند.
2-1-7-2- نوع هذیانی اختلال بدشکلی بدن
اختلال بدشکلی بدن دارای طیفی از بینش است و تفکر هذیانی130 در پیوستاری از این اختلال است. تفکر دراختلال بدشکلی بدن ممکن است در طول این پیوستار از تفکر غیرهذیانی به هذیانی نوسان داشته باشد. بیماران ممکن است دچار دو شکل از اختلال، هذیانی و غیرهذیانی باشند، گر چه در DSM_IV، شکل غیر هذیانی در طبقه اختلالات شبه جسمی و شکل هذیانی در طبقه اختلالات هذیانی قرار میگیرد، اما تشخیص هذیانی از اشتغال ذهنی غیر هذیانی دشوار است که این تائیدی بر الگوی پیوستاری است و دادههای اولیه نشان دادهاند که آنها گونههای متفاوت یک اختلال هستند (فیلیپس و همکاران، ۱۹۹۳).
این نگرش هذیانی – غیرهذیانی، در اختلالات دیگر مانند وسواس فکری-عملی، بیاشتهایی روانی131 و خود بیمار انگاری132 و فوبی اجتماعی دیده میشود، و مانند اختلال بدشکلی بدن این اختلالات نیز دارای طیفی از بینش هستند، که درطول این پیوستار نوسان دارد (فیلیپس، ۱۹۹۶).
بیشتر از یک سوم افرادی که از اختلال بدشکلی بدن رنج میبرند باورهایشان در مورد ظاهر، هذیانی میباشد. افراد با باورهای هذیانی علائم شدیدتری از اختلال بدشکلی بدن را نشان میدهند. فرد کاملا متقاعد شده است که باورهای بدشکلی بدن او واقعیت دارند. این افراد فکر میکنند افکارشان در مورد ظاهر خود دقیقا درست است و افراد دیگر دیدگاه مشترکی در مورد اینکه آنها چطور به نظر میآیند دارند. آنها معمولا تمایلی به قبول درمانهای روانشناختی و روانپزشکی از خود نشان نمیدهند(فیلیپس، ۲۰۰۹). تخمین زده میشود که شیوع هذیان جسمانی (پسیکوز بدشکلی بدن) بین ۴% تا۸% است (هلندر و همکاران، ۱۹۹۳).
البته ارتباط بین اختلال بدشکلی بدن و نوع هذیانی آن مجادله انگیز است. برخی مشاهدات نشان دادند که اشکال هذیانی و غیرهذیانی از اختلال بدشکلی بدن، اختلالات مشابهی هستند و احتمال ندارد که مبتلایان با تغییر در تفکر، دارای دو اختلال متفاوت باشند.در یک مطالعه، مبتلایان به نگرانی، در حد هذیان، با مبتلایان به شکل غیر هذیانی اختلال، مقایسه شدند. دادههای جمعیتشناختی، پدیدارشناختی، ویژگیهای مرتبط، سیر بیماری، همبودی، تاریخچه خانوادگی و پاسخ درمانی در هر دو گروه تفاوتی نداشت. (فیلیپس و همکاران، ۱۹۹۳).
2-1-7-3- اختلال بدشکلی بدن وارونه شده (نیابتی)
یک نوع دیگری از اختلال بدشکلی بدن به نام اختلال بدشکلی بدن نیابتی وجود دارد. افراد مبتلا به این نوع اختلال در مورد ظاهر شخص دیگری نگرانند. آنها ممکن است که یکی را که مورد علاقهشان است، به یک جراحی غیرضروری وادار کنند. در بعضی موارد، این نگرانیها با نگرانی مربوط به ظاهر خودشان شروع میشود. برای مثال، آنها اشتغال ذهنی دارند که گوش پسرشان جلو آمده و یا موهای دوستشان مشکل دارد با اینکه در حقیقت قیافه آنها هیچ مشکلی ندارد.
جوزفسون133 و هلندر در یک مطالعهای، دو مورد از اختلال بدشکلی بدن را گزارش دادند که در این دو مورد نگرانی درباره ظاهر شخص، به احساس ناراحتی درباره ظاهر دیگران تغییر کرده است. یکی از موارد، مرد ۳۹ سالهای است که نسبت به صورت و موهای بدن کودکانش اشتغال ذهنی داشت و مورد دیگر زن ۳۲ سالهای است که دچار افکار وسواسی غیرمنطقی درباره بینی هم اتاقیاش بود. تاریخچه اختلال وسواس فکری – عملی در هر دو مورد وجود داشت (جوزفسون و هلندر، ۱۹۹۷).
2-1-8- تظاهرات بالینی اختلال بدشکلی بدن
تابلوی بالینی اصلی عبارت است از احساس نافذ زشتی یا عیب درظاهر. گاهی یک عیب واقعی وجود دارد که ناچیز و خفیف است، اما نگرانی فرد درباره آن شدیدا غیر منطقی و افراطی میباشد. در این اختلال باور فرد کیفیت عقیده بیش بها داده شده134 یا نیمه هذیانی دارد. بیمار فکر میکند که بدشکل و غیرجذاب است. با اینکه تاریخچه زندگی مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن شباهتهایی با هم دارند ولی تجربه هر شخصی در بعضی جنبهها در نوع خود بینظیر است.
2-1-8-1- اشتغال ذهنی
وسواسهای مربوط به ظاهر در اکثر اوقات با فرد است، آنها مانند تیک تیک ساعت، به طور مکرر در ذهن فرد حاضر و سرزنش کننده هستند (فیلیپس، ۲۰۰۹). در مطالعهای 5درصد از مبتلایان کم تر از یک ساعت در روز حدود یک سوم از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن به مدت ۱ تا ۳ ساعت در روز، تقریبا ۴۰ درصد آنها برای ۳ تا ۸ ساعت، و در حدود یک چهارم افراد بیشتر از ۸ ساعت در روز در مورد نقصهای ظاهرشان فکر میکنند (فیلیپس، ۲۰۰۹).
بعضی افراد کل روز در مورد نقص دریافتی ظاهرشان فکر میکنند. مثلا ممکن است فرد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن بگوید که افکار مربوط به اختلال بدشکلی بدن مانند سایه با اوست و نمیتواند بر آنها کنترل داشته باشد. یک مورد بیمار مبتلا به اختلال بدشکلی بدن شکایت میکرده که افکار مربوط به بدشکلی ظاهر حتی در خواب هم او را رها نمیکند و بیشتر مواقع خواب خوبی ندارد، و کابوس و رویاهای دردناکی در مورد ظاهرش دارد.و در اکثر اوقات روز با نقص خود اشتغال ذهنی دارد و نمیتواند جلوی آنها را بگیرد. وهمچنین بعضی روزها چنان مشغول این فکرها است که از کارهای دیگر زندگی خود باز میماند (ربیعی و همکاران، ۱۳۸۸). اکثر افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن متوجه میشوند که زمان زیادی را صرف فکر کردن در مورد ظاهرشان میکنند. اما بعضیها هم نمیتوانند درک کنند که افکار و نگرانی مربوط به ظاهرشان افراطی است و فکر میکنند که همه افراد در طول روز در مورد ظاهرشان نگرانی دارند (فیلیپس، ۲۰۰۹).
یک دلیل برای اشتغال ذهنی در مورد نقص دریافتی این میباشد که افراد مبتلا زمان زیادی را صرف مشکل و کنترل افکار مربوط به بدشکلی میکنند. تعداد زیادی از این افراد سعی میکنند با تمرکز بر چیزهای دیگر با افکار مزاحم مقابله کنند. اما اشتغال ذهنی تعدادی از این افراد به قدری قوی است که توان توجه به امور دیگر و برگشت از افکار مزاحم را ندارند. اکثر افراد مبتلا در کنترل بر روی افکار خود محدودیت دارند (مگر اینکه آنها درمان موفقیت آمیزی داشته باشند). بیشتر مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن به طور تکرار شونده با افکار مربوط به زشتی ظاهر اشتغال ذهنی داشته و به همراه این افکار احساس شرمندگی، سرزنش خود و عصبانیت میکنند. محتوای بعضی از وسواسها این است که دیگران در مورد آن صحبت میکنند و زیر نظر هستند. با وجود اینکه افراد مبتلا سعی میکنند که به روشهای مختلف از دست این افکار خلاص شوند ولی اکثرا ناموفق هستند و حتی گاهی اوقات این افکار زیادتر میشوند. (بوردنر، ۲۰۰۷).
2-1-8-2- محتوای افکار
افکار بیماران مبتلا به اختلال بد شکلی بدن موارد زیادی را شامل میشود و معمولا این افکار کاملا منفی هستند، برای مثال: جوشهایی در صورت من وجود دارد و همه افراد آن را میبینند و فکر میکنند که چقدر من زشت و بدشکل هستم، یا قیافه من کاملا از دیگران متفاوت است. بعضی از افراد در مورد جراحی، نشخوار فکری زیادی دارند، آنها فکر میکنند که قسمت مورد عمل بدتر شده است. مثلا ممکن است مرد بیماری بگوید: من به طور مداوم در مورد عمل جراحی که بر روی بینیام داشتهام فکرمی کنم، و احساس میکنم بینیام کوتاه مثل بینی زنها شده است (نظیر اغلو، خیملانی و پتال135، ۲۰۰۳).بعضی از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، به طور غیرمعمول دوست دارند جذاب بوده و یا قیافه کاملی داشته باشند (البته این افراد خیلی کم هستند). آنها اغلب فقط به طور وسواسی میخواهند که نقص خود را برطرف کنند.
در یک موردی، یکی ازمبتلایان به اختلال بدشکلی بدن میگفت دوست داشتم قیافهام در حد متوسط باشد ولی نقصی مثل خال روی صورتم نباشد. (ربیعی و همکاران، ۱۳۸۸). بعضی افراد نگرانیهای مربوط به ظاهر خودشان را شبیه حیوانها، دیگر افراد یا حتی غذا توصیف میکنند. مثلا ممکن است یک مرد در مورد اینکه شکل سرش مثل تخم مرغ است وسواس داشته باشد. یا ممکن است افراد دیگر قسمتهای خاصی از بدن خود را همانند یک حیوان بدانند مثلا ممکن است فرد پاهای خود را گوریلی توصیف کند و یا بعضی افراد خودشان را با افراد، حالت، خصوصیات ساختگی دیگر مقایسه کنند، مثلا ممکن است ظاهر خود را شبیه یک مجرم مشهور بدانند. بعضی از خانمها فکر میکنند که به اندازه کافی زنانگی ندارند. بعضی از افراد نقصهای ظاهری خود ساخته خود را با خصوصیات دیگری مانند پیری، پیوند میدهند. حدود یک سوم افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، یک قسمت بدن خود را نامتقارن میدانند. اغلب این نگرانیها بر روی مو، پستان، یا بینی متمرکز است، مثلا ممکن است فرد مبتلا به
