
(چگونه بر فشار رواني غالب آييم)
4 جلسه (اضطراب و فشارهاي رواني، تأثير فکر من، آرامش رواني)
2 جلسه
9
5/52
منبع: برگرفته و تنظيم از کتاب مهارتهاي زندگي، دفتر برنامهريزي امور فرهنگي و مشاوره وزارت آموزش و پرورش
سوابق پژوهشي330 مربوط به آموزش مهارتهاي زندگي
در اين زمينه اکثر پژوهشها مربوط به بررسي تأثير آموزش مهارتهاي زندگي بر روي رفتار فراگيران ميباشد. در ادامه سوابق تحقيق در خارج و داخل کشور بررسي ميشود.
تحقيقات و سوابق پژوهشي مربوط به خارج از کشور
1- بوتوين و همکاران(1984،1980) اثر برنامه آموزش مهارتهاي زندگي را بر مصرف الکل، سيگار و دارو بررسي نمودهاند. اين برنامه شامل آموزش مهارتهاي ارتباطي، تصميم گيري، اداره کردن خود، اضطراب و استرس بود. نتايج نشان داد که آموزشها در کاهش مصرف سيگار، الکل و دارو مؤثر بودهاند (سازمان بهداشت جهاني، 1377، ص93).
2- تحقيقي توسط بلاک331، آمارو332، شوارتز333 و فلينکباف334 تأثير جنسيت را در برنامههاي پيشگيري از سوء مصرف مواد مورد بررسي قرار داده است. نتايج تحقيق نشان ميدهد که برنامة پيشگيري از سوء مصرف موادتأثيرات متفاوتي بر روي جنسيتهاي متفاوت دارد. همچنين 90 % مطالعات انجام شده در اين زمينه گزارش کردهاند که برنامههاي پيشگيري از سوء مصرف مواد اثرات قوي تري براي زنان نسبت به مردان دارد( بلاک و همکاران، 2001.به نقل از ادوارد اي.اسميت335 و ديگران).
3- يک مؤسسة ملي ايالات متحده که مسئول مطالعه در مورد سوء مصرف دارو، بر روي جمعيت 6000 نفري از دانش آموزان 56 مدرسة راهنمايي ميباشد، اطلاعاتي را در زمينة ميزان استفاده از داروها و مواد توسط دانش آموزان با ارائة آموزش مهارتهاي زندگي به قرار زير منتشر نموده است :
– سه ماه بعد از اجراي برنامه، استعمال سيگار نزديک به 67 % کاهش يافت.
– با آموزش مهارتهاي زندگي استفاده از الکل نزديک به 54 % و مشروب خوري سنگين نزديک به 73 % کاهش يافت.
– استعمال دخانيات در روزي يک بسته، نزديک به 25 % کاهش يافت. (وزارت بهداشت و خدمات انساني ايالات متحده336، ادارة خدمات بهداشت رواني و پيشگيري از سوء مصرف مواد337، ص 1).
4. در مطالعه اي که توسط کلينگمن (1998) انجام گرفت آموزش مهارتهاي زندگي در زمينههايي مانند برقراري ارتباط صميمانه، امور تحصيلي و شغلي، رفتارهاي خود تخريبي، زندگي اجتماعي و بهداشت مؤثر بود (طارميان، 1378).
5. آموزش مهارتهاي زندگي در پيشگيري از خشونت نيز کارايي داشته است. در يک برنامه پيشگيري از خشونت به 135 دانش آموز مهارت حل مسأله آموزش داده شد. نتايج نشان داد که افراد شرکت کننده در برنامه در مقايسه با گروه کنترل با مشکلات اجتماعي کمتري روبه رو بوده و کمتر به راه حلهاي خشونت آميز متوسل شدهاند و عواقب منفي بيشتري براي خشونت مطرح کردند (گينز و همکاران، 1993؛ به نقل از صفرزاده، 1382).
6. در يک تحقيق پيمايشي به محققان مؤسسة اسکاتلندي تحقيقات آموزشي مأموريت داده شد درباره موارد زير به تحقيق بپردازند:
مهارتهاي زندگي با اهميت از نظر جوانان کدامها هستند؟ چگونه آنها اين مهارتها را رشد ميدهند؟ و اين مهارتها بر زندگي آنها چه تأثيري دارد؟ نمونه آماري 200 نفر از جوانان 21- 16 ساله بودند. يافتههاي تحقيق به قرار زير است :
– عمده ترين مهارتهاي زندگي عبارتند از: سواد و ارتباط، مهارتهاي بين فردي و کار گروهي، محاسبه کردن، تفکر انتقادي و توانايي استدلال کردن، مهارتهاي حل مسأله و استفاده ار تکنولوژي اطلاعات و ارتباطات.
– اساسيترين و مهمترين مهارتهاي زندگي عبارت از مهارت ارتباطي و روابط بين فردي بودند.
– تجربة کار کردن، چه در مدرسه و چه در محيط کار را در رشد مهارتهاي زندگي مؤثر دانسته بودند و همچنين خانواده را در رشد اولية مهارتها بسيار مؤثر دانسته بودند.
– معتقد بودند که اين مهارتها، زندگي شغلي آنها را تحت تأثير قرار ميدهند.
– علي رغم زمينههاي اجتماعي و فرهنگي متفاوت و نيز سطح متفاوت تحصيلات و تجربةکاري، نقاط اشتراک فراواني در ديدگاههاي آنها وجود داشت. تنها تفاوت به جنسيت مربوط ميشد که دختران گزارش کرده بودند رسانهها خصوصاً تلويزيون و مجلات راه زندگي، در رشد مهارتهاي زندگي آنها تأثير بسزايي دارند (پاوني338 و ديگران1977، به نقل از اديب،1382 ، ص91 ).
7. پژوهش ارکارت339 و همکاران (1991) که به صورت پژوهشي تجربي و کنترل شده اجرا شد،2530 دانش آموز در گروه کنترل و 2530 دانش آموز در گروه آزمايش را مورد بررسي قرار داد. گروه آزمايشي در مورد مهارتهاي ارتباطي، تصميم گيري و مراحل حل مسأله آموزش داده شدند. نتايج نشان داد که در گروه آزمايشي، مصرف سيگار، الکل و ساير مواد مخدر کاهش چشمگيري يافت.(سازمان بهداشت جهاني، 1377، ص 93).
8. يک مطالعة طولي 6 ساله، در مورد پيامدهاي برنامه پيشگيري اوليه و آموزش مهارتهاي زندگي نشان داده که به دنبال آموزش اين مهارتها، رفتارهاي مناسب اجتماعي افزايش و رفتارهاي منفي و خود تخريبي کاهش مييابد (الياس340 و همکاران،1991؛ به نقل از همان منبع، ص94).
9. در برنامه ارتقاي تواناييهاي اجتماعي يل- نيوهون، مهارتهاي زندگي از جمله مديريت استرس، حل مسأله، تصميمگيري و مهارتهاي ارتباطي آموزش داده شد. نتايج پيشرفت چشمگيري را در گروه آزمايشي نشان داد. توانايي برنامهريزي، انتخاب راه حلهاي مناسب براي زندگي، ارتباط با همسالان، کنترل شخصي و اجتماعي شدن آنها بطور معني داري افزايش يافت. مطالعات بعدي نشان داد که اين برنامه در زمينههاي اختصاصي و پيشگيري از مصرف داروهاي مخدر نيز مؤثر است و تمايل به استفاده از مواد مخدر را کاهش ميدهد. افزون بر اين نتايج به تأثير مثبت اين نوع آموزش در مهارت دانشآموزان در حل مشکلات بين فردي و مقابله با اضطراب دلالت دارند. بر اثر اين آموزشها شرکت کنندگان ميتوانند تعارضهاي خود با همسالان را به طريق سازندهاي حل کنند، توانايي کنترل رفتارهاي تکانشي در آنها افزايش مييابد و بين همسالان محبوبيت بيشتري بدست ميآورند (کاپلان و همکاران 1992؛ به نقل از سازمان بهداشت جهاني، 1377، ص 94).
اينپژوهش مبين تأثير آموزش مهارتهاي زندگي دربالا بردن سطح بهداشت رواني وپيشگيري اوليه است.
10. اورکين و وندي341 (1996) در گزارش تحقيقي تحت عنوان “بهبود مهارتهاي زندگي دانش آموزان از طريق مداخله و تربيت کلاسي” بيان داشتهاند که دانش آموزان مورد مطالعه در قبل از اجراي برنامه از نظر مؤلفههايي مانند همکاري، پشتکار، حل مسأله و صميميت ضعف داشتهاند. جامعه آماري دانش آموزان دورة ابتدايي از طبقة متوسط بودهاند. آنها پس از تدوين و اجراي چند برنامة مهارت زندگي نتيجه گرفتند که اين برنامهها بر رفتار دانشآموزان تأثير مثبت داشته است.
11. در يک مطالعه (راترام- بروس، 1989) تأثير 24 جلسة آموزش ابزار وجود را در 343 دانشآموز کلاس چهارم تا ششم ابتدايي بررسي کردند. دانشآموزان به 3 گروه تقسيم شده بودند: به گروه اول آموزش ابراز وجود، به گروه دوم آموزش اعتماد به نفس داده شد و يک گروه کنترل که هيچگونه آموزشي دريافت نداشتند. پس از آموزش، دانشآموزان به روشهاي کارآمدتري براي حل مسائل دست يافتند و در مقايسه با گروه کنترل، رفتارهاي پرخاشگرانه يا منفعلانه کمتري در آنان مشاهده شد.علاوه بر اين، معلمان، شاگرداني را که در آموزشها شرکت کرده بودند بعنوان افراد خوش رفتاري که از نظر تحصيلي هم پيشرفت بهتري دارند، ارزيابي کردند. همچنين معلماني که يک سال بعد با اين دانشآموزان سرو کار داشتند، اين دانشآموزان را در مقايسه با ساير دانشآموزان بهتر ارزيابي کردند (کردنوقابي،1383، ص 129).
12. يک طرح تحقيق موردي توسط گامبو( 2000 ) در کشور آفريقايي زيمبابوه در زمينه مهارتهاي زندگي انجام پذيرفته است. در طرح اين تحقيق بيان شده است که متأسفانه به دليل موانع فرهنگي دختران زودتر از موعد ترک تحصيل مينمايند، حاملگي و ازدواج زود هنگام، فقدان امکانات جهت رفع نيازهاي آنان، و غيره مشکلات آنان را مضاعف ميکند. در يک بررسي، والدين از عدم توجه آموزش متوسطه به مهارتهاي زندگي گله مندي کردهاند تا چه رسد به دوره ابتدايي؛ و بطور کلي برنامههاي درسي مدارس ابتدايي دانشآموزان را به مهارتهاي زندگي تجهيز نميکنند. اهداف اصلي اين پژوهش عبارت بود از:
– مشخص کردن نقش بازرسان در تسهيل دستيابي به تواناييهاي يادگيري مطلوب مهارتهاي زندگي در بين دختران و پسران.
– بررسي اقدامات جاري که با هدف بهبود کيفيت و ارتباط دادن آموزش ابتدايي به نيازهاي دختران و پسران انجام ميپذيرد.
– پيشنهاد رويکردهاي عملي که بر مبناي آن تکنولوژي اطلاعاتي جديد مي تواند بعنوان ابزار و منابع جهت فعاليتهاي ياددهي- يادگيري مهارتهاي زندگي مورد استفاده قرار گيرند.
– تحليل و ارزيابي تناسب ابزارهاي اندازهگيري که توسط ممتحنين براي ارزيابي مهارتهاي زندگي استفاده ميشود.
– شناسايي امکان استفاده از ارزشيابي مبتني بر خانه و مدرسه در ارزيابي مهارتهاي زندگي. نتايج اين تحقيق هنوز گزارش نشده است (اديب، 1382، ص95).
13. يکي از مهارتهايي که در محتواي مهارتهاي زندگي، به آزمودنيها آموزش داده ميشود، مهارت “حل مسأله342” است. بيلي343 (1999) و همکاران در تحقيق خود به مطالعه ارتباط بين مهارتهاي زندگي و توانايي حل مسأله در کودکان دبستاني پرداختند. آنها در اين تحقيق طولي به اين نتيجه رسيدند که دانشآموزاني که در دور? ابتدايي از مهارتهاي زندگي بهتري برخوردار بودند، در سنين بعد از ابتدايي بهتر ميتوانند از عهده فعاليتهايي چون برنامهريزيهاي مربوط به حل مسأله برآيند و از روشهاي موفقتري براي حل مسأله استفاده کنند.
14. موضوع تصميمگيري و تقويت قدرت تصميمگيري در کودکان و نوجوانان يکي از اهداف اصلي آموزش مهارتهاي زندگي بوده و بخشي از محتواي آموزشي آن را تشکيل ميدهد. در خصوص ارتباط بين مهارتهاي زندگي و قدرت تصميمگيري تاکنون تحقيقاتي انجام پذيرفته است که از جمله آن ميتوان به تحقيق چن344 (2000) اشاره نمود. او در تحقيق خود از يک الگوي منطقي براي برنامهريزي و ارزيابي يک پروژه به منظور کمک به جوانان آفريقايي- آمريکايي دبيرستاني آسيبپذير در مقابل سوء مصرف مواد و شرکت در جرم345، استفاده نموده تا از اين مشکلات پيشگيري نمايد. پروژ? مطرح شده توسط وي پروژ? wise-up ناميده ميشود. اين پروژه، به منظور کاهش احتمال سوء مصرف مواد و الکل و کاهش احتمال درگير شدن در جرم طراحي گرديده است. در اين تحقيق تعداد 37 نفر دانشآموز آسيبپذير يازده تا چهارده ساله دبيرستاني در فلوريدا انتخاب گرديدند. اين پروژه دربرگيرنده مجموعهاي از فعاليتهاي تعاملي و مشارکتي و بهم پيوسته است که در محيطهاي دانشآموزي، جامعه، مدرسه، گروه همسن و سال و خانواده قابل اجرا است. طرح آموزشي wise-up شامل پنج موضوع است. پيشگيري از جرم، آموزش اطلاعات دارويي، آموزش استفاده از اوقات فراغت، ساختن مهارتهاي زندگي (مانند تصميمگيري، حل مسأله و حل تعارضها) و يک برنام? آموزشي خصوصي. اجراي اين برنامه به آزمودنيها کمک کرد که به هنگام مواجه شدن با تمايلات وسوسهآميز براي مصرف مواد، و شرکت در فعاليتهاي محرمانه، و همچنين در مقابل فشار گروه همسن و سال براي ارتکاب اين اعمال بتوانند به شکل منطقيتري تصميمگيري کرده و از مشارکت دراين فعاليتها خودداري نمايند.
15. مطالعهاي با عنوان تصميمگيري اجتماعي و برنام? توسع? مهارهاي زندگي، چهارچوبي براي ارتقاء قابليت اجتماعي و مهارتهاي زندگي دانشآموزان و پيشگيري از خشونت، سوء مصرف مواد و ديگر رفتارهاي مسألهدار ترسيم ميکند. هدف اين مطالعه کمک به دانشآموزان ابتدايي تا متوسطه مدارس دولتي و خصوصي، کودکان با نيازهاي خاص، و والدين براي توسعه مهارتهاي تفکر انتقادي از طريق آموختن شيو? آرام شدن به آنها وقتي که تحت استرس هستند، افزايش دادن درکشان از موقعيتهاي اجتماعي، بسط و توسعه دادن اهداف با اهميت و موافق با اجتماع، در نظر گرفتن واکنشها
