
بنی انصار بود، در هنگامی که در ذات الرقاع فرود آمد، بر روی چاهی نشسته و پاهای خود را به پایین انداخته بود. در این هنگام شخصی به نام غورث ابن الحدث گفت: محمد را میکشم، اصحاب او به وی گفتند چطور میکشی؟ او در پاسخ گفت: به محمد ( میگویم شمشیرت را به من بده و وقتی که از او گرفتم با همان شمشیر او را میکشم، هنگامی که به نزد پیامبر( رفت به رسول خدا( گفت شمشیر خودت را به من هدیه بده. پیامبر نیز این چنین کرده که در همین حال دست غورث به شدت لرزید و شمشیر از دست او افتاد، در این هنگام آیه «والله یعصمک من الناس» نازل شد.144
همچنین از ربیع ابن انس نقل میکند: که اصحاب پیغمبر ایشان را حراست مینمودند تا زمانی که این آیه «والله یعصمک من الناس» نازل شد، سپس رسول اعظم ( فرمودند: مرا حراست نکنید، زیرا که خداوند مرا از گزند مردم حفظ نمود.145
سیوطی به همین مقدار اکتفا نمود ولی در مورد اینکه ولایت امیرالمؤمنین ( به چه معناست و قبول و ردّ آن را نمیآورد.
ب) تبیین آیه تبلیغ از دیدگاه مفسرین شیعه
نظر فیض کاشانی در تفسیرالصافی
ایشان تبلیغ در آیه را همانند دیگر مفسرین شیعه به ولایت و امامت امیرالمؤمنین علی ( پس از رسول خدا ( تفسیر میکند. به عبارتی دیگر که خداوند میفرمایند: ای رسول خدا اگر ولایت امام علی بن ابی طالب(( را ابلاغ نکنی، هیچ کدام از رسالتهای خویش را ابلاغ ننمودهای.146
مرحوم فیض کاشانی به نقل از کتاب الجوامع از ابن عباس و جابربن عبدالله نقل میکند که خداوند به پیغمبرش( دستور داد تا علی بن ابیطالب( را بعد از خود به خلافت منصوب کند و به مردم اعلام کند ولی ایشان خوف آن را داشت که مردم بگویند پسرعموی خود را طرفداری میکند و این امر برای تعدادی از اصحابش یک امر سختی بود، پس این آیه نازل شد و در روز غدیر دست علی ( را بالا برد و فرمود: من کنتُ مولاه فعلیٌ مولاه.147
و همچنین از ثعلبی و حسکانی و غیر آنها از علمای اهل سنت و نیز در کتاب شریف کافی از امام باقر ( نقل میکند:
پس از اینکه آیه ولایت نازل گشت، روز جمعه که مصادف با عرفه بود آن را نازل کرد سپس آیه (الیوم اکملت لکم دینکم و انعمت علیکم نعمتی) و کمال دین و مقام نعمت در ولایت علی بن ابی طالب ( است، پس در این هنگام رسول خدا (فرمود: امت من هنوز بعضی از جاهلیت را دارند و هرگاه به آنها خبر بدهم که پسرعموی من خلیفه است بعضی از آنها حرفهایی را میگویند (مخالفت میکنند) پس در دل خود گفتم بدون آنکه بر زبان بیاورم پس وحی بر من نازل شد که اگر ابلاغ نکنی تو را عذاب میدهیم. سپس آیه (یا ایها الرسول بلّغ…) نازل گشت.148
ایشان از کتاب احتجاج نقل میکند: امام صادق ( میفرماید:
پیامبر اکرم ( حج گزاردند و مقام شرایع را به جز حج و ولایت ابلاغ کردند در این هنگام جبرئیل به خدمت ایشان رسیدند و فرمودند: ای محمد خداوند عزّوجل به تو سلام می رساند و میفرماید: روح هیچ رسول و پیامبری را قبض نمیکنم مگر اینکه دین مرا کامل کنند و حجت مرا تأکید کنند و از دین خدا دو چیز مانده است که قوم خود را به آن ابلاغ نکردی: حج و ولایت و خلافت بعد از خودت زیرا زمین از حجت من خالی نمیشود و هرگز او را خالی نمیکنم، خداوند به شما امر میکند که حج بگزاری، پس حج گزارد و به وظیفهاش عمل کرد. و بعد از حج جبرئیل به پیغمبر گفت: اجل تو نزدیک است و باید علی بن ابیطالب را به مردم ابلاغ کنی و تا آخر روایت.149
که این روایت بسیار مفصل و طولانی بود که ما به قدر نیاز آن را نقل نمودیم. سپس ایشان به دلیل اهمیت موضوع غدیر، همه خطبه غدیر روز حجه الوداع را در ذیل آیه شریفه میآورد و تأکید میکند که آیه در روز غدیر و در شأن خلافت بلافصل علی بن ابیطالب ( نازل شده است.150
نظر شیخ طوسی در تفسیر التبیان
شیخ طوسی از مشهورترین علمای امامیه است و تفسیر التبیان از آثار ارزشمند شیعه به حساب میآید.
ایشان در ذیل آیه به سبب نزول آیه اشاره فرموده و چهار شأن نزول را نقل میکند: الف) حراست در مکه از قریش ب) ازاله توهم از پیامبر در هنگام وحی به نقل از عایشه ج) حمله اعرابی به پیامبر و حفظ ایشان در برابر او د) امامت علی ابن ابیطالب ( در غدیر خم.
که با توجه به مسلک امامیه ایشان نظر چهارم را پذیرفته و سپس ادامه میدهد: «آیه، خطاب به پیامبر (است که تبلیغ را بر وی واجب نموده و او را تهدید کرده است که اگر انجام ندهی هیچ رسالتی را ابلاغ نکردهای.»151
شیخ طوسی میفرماید:
حال اگر کسی بگوید چنین معنایی بعید است، ما در جواب میگوییم: از ابن عباس نقل شده است که اگر آیهای که بر تو نازل نمودیم را کتمان کنی و معنای آن این است که جریمه آن مانند اینکه هیچ رسالتی را ابلاغ نکردهای.152
نظر علامه طباطبائی در المیزان
پاسخ به اشکالات اهل سنت در مورد شأن نزول آیه
علامه در ابتدا و در ذیل آیه شریفه به شأن نزول و سیاق آیه پرداخته و به اشکالات پاسخ میدهد و میفرماید آیه صرف نظر از سیاق آیات قبل و بعد از آن حاوی موضوع بسیار مهم، جدی و از بابت جان رسول الله یا پیشرفت دین او در ابلاغ آن خطر بزرگی ایشان را تهدید میکند. زیرا اگر با دقت به این قسمت آیه شریفه توجه کنیم هیچ ارتباطی با آیات قبل و بعد از آن ندارد، زیرا اگر بخواهیم آن را با آیات قبل و بعد بسنجیم و آنها را در یک سیاق بگذاریم، شأن نزول آن در مورد یهود خواهد شد ولی این مطلب صحیح نیست زیرا اگر به خاطر چشم زخم یهود به آن جناب بوده، جا داشت در اول هجرت این آیه نازل میگشت، و اگر منظور تعدی خود یهود باشد باز هم صحیح نیست زیرا که در اواخر عمر شریف پیامبر ( ، اسلام در شوکت و عظمت به سر میبرد و یهود یا باید مسلمان میشدند و یا جزیه بدهند در نتیجه آیه با آیات قبل دو سیاق دارد. علامه پس از این مقدمه میفرماید با توجه به مضمون آیه و خصوصاً جملهی (یعصمک من الناس) به طور قطع سیاق آن با دیگر آیات متفاوت خواهد بود.153
به همین مناسبت قبل از تبیین آیه از دیدگاه علامه طباطبایی ( به تعریف قاعده سیاق و نقش آن در تفسیر میپردازیم تا به شناخت تعریف سیاق، تفسیر اهل سنت از آیه را بیشتر مورد دقت قرار دهیم.
تعریف قاعده سیاق و نقش آن
اهل لغت در معنای لغوی سیاق کلمات مختلفی را ارائه کردهاند از جمله:
اسلوب، روش، طریقه، فن تحریر محاسبات به روش قدیم، مهریه، راندن و در پی هم آمدن یک چیز» آنها سیاق یک کلام را به معنای پشت سر هم آمدن یک سخن و روش جملهبندی آن می داند.154
اما علمای فقه و اصول سیاق را در مباحث علمی فراوانی به کار بردهاند ولی بسیار جای تعجب است که تعریف روشنی از آن بیان نکردهاند و کسی که کتابهایشان را مطالعه کند به مقصد و مقصود آنها در بحث سیاق نمیرسد، مفسران قرآن کریم هم با آنکه برای فهم و رازگشایی دشوارترین و پیچیدهترین کلیدواژهها و کانونهای اختلاف برانگیز معنای آیات از سیاق کمک گرفتهاند ولی به طور رسا مرادشان از این لفظ را یاد نکردهاند.155
با تمام این توصیف که در مورد سیاق ذکر کردیم ولی اندیشمند توانا، شهید آیت الله سیدمحمدباقر صدر (1401ق) تلاش نموده است تا یک تعریف روشنی از سیاق بیاورد فلذا مینویسد:
مراد از سیاق در نزد ما هر علامتی را گویند که به عبارات و کلماتی که قصد فهمیدن آن را داریم پیوسته و پیوند خورده است، خواه این نشانهها لفظی باشد- همچون کلماتی که با عبارات متن یک سخن به هم پیوسته است- و یا نشانههای حالی باشد مانند احوالات و شرایطی که سخن گوینده در آن فضا و با آن شرایط باشد و ما را در فهم موضوع و مفاد لفظ مورد بحث روشن میدارد.156
بعد از شهید صدر علمای معاصر قرآنی تعریف گویا و رساتری را از سیاق بیان کردهاند، از دیدگاه آنان سیاق یعنی ساختاری کلی که بر مجموعهای از کلمات، جملات و یا آیات سایه میافکند و بر معنای آنها اثر میگذارد.157
با این حال که تعریف سیاق به طور دقیق برای پژوهشگران قرآنی مشخص نیست ولی همواره از اعتبار آن به عنوان تنها قرینه لفظی پیوسته، در دریافت و فهم معانی کلمات و روشن شدن جملات آیات قرآن، بهره میبرند و با صراحت به اصل و قاعده قرینه بودن و تأثیر مهم این قاعده در معنایابی و تفسیر مفاد و کلام وحی سخن میگویند.158
اعتبار مشروط قاعده سیاق
سیاق دارای چهار نوع است که عبارت است از:
الف) سیاق کلمات ب) سیاق جملات ج) سیاق آیات د) سیاق سورهها.
آنچه در محل بحث ما مورد نظر است، سیاق آیات به معنی ارتباط آن با آیات قبل و بعد از آن است، در اعتبار سیاق آیات دو شرط را علمای قرآنی ذکر کردهاند تا بتوان به این سیاق تمسک نمود:
1- ارتباط صدوری یا پیوستگی در زمان نزول 2- ارتباط موضوعی
منظور از ارتباط صدوری آن است که هنگام صدورشان از گوینده، در کنار هم از گوینده صادر شده باشند و چون معیار قرینه بودن سیاق صادر نشدن الفاظ با معانی نامتناسب از گوینده دانا و حکیم است در نتیجه در تفسیر جملههای قرآن کریم، اگر احراز شود که آیات هر سوره به همین ترتیبی که در مصحف است، یک جا و با هم نازل شده است، ارتباط صدوری در کل آیات اثبات میشود ولی اگر ترتیب یاد شده اثبات نشود و احتمال آن برود که در مواردی آیات یا جملههای یک آیه برخلاف ترتیب نزول در قرآن کنونی قرار گرفته است در این صورت نیازمند اثبات ارتباط صدوری هستیم، بنابراین مفسر فقط در این هنگام که یقین به ارتباط صدوری داشته باشد، میتواند به این سیاق تمسک کند.
ولی منظور از ارتباط موضوعی، یعنی آنکه جملهها با هم پیوند موضوعی و مغلوبی داشته، همه آنها درباره یک موضوع و برای افاده یک مطلب صادر شده باشند و همانطور که گذشت ملاک قرینه بودن سیاق، معقول نبودن صدور جمله ناهماهنگ از گوینده دانا در یک مجلس است و این ملاک تنها در جملاتی محقق میشود که همه آنها درباره یک موضوع واحد سخن گفته باشند، بنابراین اگر یک یا چند جمله معترضه بین جملههای دیگر قرار بگیرد، نمی توان به لحاظ سیاق در معنای ظاهر جملههای معترضه تصرف کرد و آنها را به معنایی متناسب با جملات بعد و قبل قرار داد.159
حال که به موضوع سیاق اشاره کافی نمودیم به ادامه سخن مرحوم طباطبایی ( در بیان و تفسیر آیه شریفه میپردازیم:
علامه میفرماید: این خطری که در آیه از آن یاد شده خطر جانی به رسول الله( نبوده است زیرا در موقعیتهای خیلی سختتر که جان پیامبر ( در خطر بوده چنین آیهای نازل نگشته است بلکه منظور خطر اضمحلال دین است.160
در ضمن ایشان احتمال اینکه این آیه در اوایل بعثت آمده باشد، همانطوری که رشید رضا در تفسیرالمنار گفته است را رد میکند و میفرماید احتمال صحیحی نیست برای اینکه این احتمال با جمله «والله یعصمک من الناس» سازگاری ندارد، زیرا در اول بعثت خطری از بابت تبلیغ دین وجود نداشته است تا بیم از دست دادن آنها وجود داشته باشد پس منظور خطر جانی است که آن هم پیشتر گفتیم که احتمال صحیحی نیست.161
در نتیجه در ردّ این احتمالات علامه میفرماید:
این مطلب به خوبی از آیه استفاده میشود که حکم مذکور در آیه، حکمی است که مایه تمامیّت دین و استقرار آن است، حکمی است که انتظار میرود، مردم علیه آن قیام کنند و در نتیجه ورق را برگردانیده و آنچه را که رسول الله (ص) از بنیان دین بنا کرده منهدم و متلاشی میسازند و لذا پیامبر در انتظار فرصتی مناسب و محیطی آرام بوده تا بتواند مطلب را به عموم مسلمین ابلاغ کند و مسلمین هم آنرا بپذیرند و در چنین موقعی آیه نازل گشت و دستور فوری و اکید به پیغمبر (داد.162
از آنچه تاکنون گفته شده علامه نتیجهگیری کرده و می فرماید: آیه شریفه، پیغمبر ( را مأمور به حکمی کرده است و اجرای آن، مردم را به این شبهه دچار میکند که نکند پیامبر ( این حرف را به نفع خود بزند و این مطلب طبق نقل روایات عامه و امامیه اشاره به ولایت امیرالمؤمنین علی ( در روز غدیر دارد و آن جناب از ابلاغ این امر بیمناک بود که مبادا مردم خیال کنند وی از پیش خود پسر عمّ
