
قول مجموع امت صواب و حق است.
مسأله دوم: ایشان به نقل روایاتی در اهمیت صدق و مذمت کذب و دروغگویی بیان میدارد که به دلیل اختصار در مبحث از طرح آنها خودداری میکنیم. در نهایت ایشان وجود معصوم را ضروری میداند و بدان اعتراف میکند ولی در تشخیص مصداق به خطا رفته و مجموع امت را مصداق معصوم قلمداد میکند.
ب) تبیین آیه صادقین از دیدگاه مفسرین شیعه
نظر علامه بحرانی در البرهان
ایشان در ذیل آیه شریفه با نقل چهارده روایت مختلف “صادقین” را وجود مبارک معصومین ( و در بعضی روایت حضرت امیرالمؤمنین علی ( میداند.56 لذا ما برای نمونه به چند روایت آن اشاره میکنیم.
ابی نصر میگوید از امام رضا ( پرسیدم قول خداوند عزّوجل: «یا ایها الّذین آمنوا اتّقوا الله و کونوا مع الصادقین» اشاره به چه کسانی دارد؟
امام رضا ( فرمودند: صادقین ائمه هستند که گفتارشان یا عملشان در فرمانبرداری خدا برابر است و در این امر راستگو هستند.57
جابر از امام باقر ( سوال کرد که آیهی «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین» صادقین اشاره به چه کسی دارد؟ فرمود: علی ابن ابی طالب(. 58
احمد ابن محمد از حضرت رضا ( در مورد این آیه پرسیدند، ایشان فرمودند: صادقین ائمه هستند که «الصدیقون بطاعتهم» عمل و گفتارشان یکی است.59
بعد از نقل روایات نتیجه بحث علامه بحرانی نیز مشخص شده و قائل به اینکه صادقین همان ائمه معصومین ( هستند که به عنوان امام باید از آنها پیروی نمود.
نظر علامه حویزی در النورالثقلین
ایشان نیز با توجه به اینکه تفسیر روایی را در ذیل آیات پیش گرفته است در ذیل آیه 119 سوره مبارکه توبه نیز ده روایت نقل کرده است60 که ما به چند نمونه اشاره میکنیم:
در کتاب مناقب ابن شهر آشوب، جابرابن عبدالله انصاری از امام باقر درباره آیه «و کونوا مع الصادقین» نقل کرده است که فرمود: یعنی با آل محمد ( باشید.61
در کتاب احتجاج طبرسی از امیرالمؤمنین( حدیثی طولانی نقل کرده است که در ضمن آن فرمود: خداوند برای دانش اهلی قرار داده است که طاعت آنان را واجب ساخته است و فرموده است: «واتّقوا الله و کونوا مع الصادقین»62
در کتاب کمال الدین و تمام النعمه با اسنادش به سلیم بن قیس هلالی از امیرالمؤمنین( نقل کرده است که در ضمن سخنرانی طولانی ایشان در جمع مهاجرین و انصار در مسجد و در زمان خلافت عثمان فرمود:
شما را به خدا سوگند میدانید که چرا خدا عزوّجل آیه «و کونوا مع الصادقین» را نازل فرمود؛ سلمان گفت: رسول الله ( فرمود: کسانی که به آنها دستور داده شده است همۀ مؤمنان هستند و اما مقصود از صادقین برادرم علی و اوصیای او تا روز قیامت است، گفتند به خدا سوگند: آری.63
نظر علامه طباطبائی( در المیزان
علامه( در ذیل این آیه بحث مفصلی نکرده است و در ابتدا اشارهای به واژه صدق کرده و فرموده: صدق، در اصل به معنای این است که گفتار با واقع مطابق باشد و همچنین اطلاق امر به تقوی و اطلاق کلمه صادقین و مطلق بودن آن حکایت از آن دارد که «با صادقین باشید» (با اینکه معیت و با کسی بودن به معنای همکاری کردن و پیروی نمودن است) همه قرینههایی هستند که دلالت میکند کلمه صدق معنی وسیعی دارد و مقصود معنای مجازی آن است نه معنای لغوی و خاص آن.
بنابراین آیه شریفه مؤمنین را دستور میدهد به اینکه تقوا پیشه نموده، صادقین را در گفتار و کردار پیروی کنند و این غیر از آن است که بفرمایند «شما نیز مانند صادقین متصف به وصف صدق باشید» زیرا اگر آن بود، میبایستی بفرماید «و از صادقین باشید» نه اینکه بفرماید «و با صادقین باشید» و این پر واضح است و احتیاج به توضیح ندارد.64
ولی علامه در بحث روایی به نقل از تفسیر برهان از ابن شهرآشوب از تفسیر یوسف بن یعقوب نقل نموده که مالک بن انس گفته مقصود از صادقین در جمله «کونوا مع الصادقین» رسول خدا ( و اهل بیت حضرت است.65
البته روایات دیگری با همین مضمون علامه در تأیید مصداق صادقین آورده است.66
جمع بندی
برآیند مباحث گذشته ذیل آیه 119 سوره مبارکه توبه این است که زمخشری این آیه را به صورت اخلاقی و ادبی تفسیر نموده است و میگوید صادقین به کسانی گفته میشود که با نیتی راستین رو به خدا آوردند و در گفتار و کردار به راستی عمل کردند و سپس مصداق صادقین را مهاجرین و انصار میداند، و با بررسی تفاسیر اهل سنت در ذیل آیه از جمله الدرّ المنثور که مصادیق مختلفی برای صادقین ذکر کرده است.67 و همچنین تفسیر القرطبی نیز مصادیق دیگری را معرفی نموده است.68 به نتایج دیگری میرسیم.
اما فخر رازی برخلاف دیگر مفسرین اهل سنت وارد بحث استدلالی شده و دلالت آیه مورد نظر را پیروی و همراهی با افراد معصوم پذیرفته، ولی صادقین در آیه را حمل به مجموع امت کرده است.69
و البته ایشان میافزاید با وجود عدم توانایی بر شناخت شخص معین برای معصوم تنها راه، مراجعه به امت یعنی اهل حل و عقد ست.
در نقد اشکال فخر رازی به دو مسئله اشاره میکنیم:
اولاً: ما که معتقد به ضرورت وجود یک معصوم در هر زمان هستیم، از باب قاعده لطف لازم میدانیم که خداوند سبحان به هر طریق ممکن آن معصوم را به مردم معرفی کند و البته با مراجعه به ادله متقن حدیثی و تاریخی به وجود معصوم در هر زمان پی برده که بعد از پیامبر اکرم ( اول وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی ( و آخر آنها حضرت مهدی (عج) میباشد.
ثانیاً: قول به عصمت امّت بیمعناست؛ زیرا امت از افراد تشکیل شدهاند که هیچ کدام دارای مقام عصمت نیستند، حال چگونه ممکن است عنوان انتزاعی از آن افراد دارای مقام عصمت باشد.70
بعد از نقل نظرات مفسرین اهل سنت، برای اثبات مدعای خود نظرات متقن مفسرین شیعه در النور الثقلین و البرهان و المیزان را آوردیم که همه آنها در استدلال و خصوصا در بحث روایی صادقین را وجود ائمه اطهار ( دانسته و پیروی مطلق از آنها را دلیل بر عصمت دانستند.
بنابراین نظر صاحب کشاف به طور کامل رد شده و مصداق صادقین را معصومین ( میدانیم.
البته در برخی احادیث اهل سنت که در تفاسیر ذکر شده نیز آوردیم، صادقین را به ابوبکر و عمر تفسیر نمودهاند که در پاسخ باید بگوییم:
اولاً: در سند بررسی از این روایات جویبربن سعید ازدی واقع است که ابن حجر در تهذیب التهذیب از افراد بسیاری از علمای رجال، تضعیف آن را نقل کرده است.71
و در سند دیگری که در کتاب میزان الاعتدال ذهبی آنرا به نقل ابن معین، الجوزجانی، نسائی و دار قطنی، او را متروک الحدیث، جعل کننده و دروغگو مینامد.72
لذا در نهایت به همان پاسخ که مفسرین شیعه در مصداق صادقین که ائمه معصومین( هستند میرسیم.
گفتار سوم: آیه مباهله، آل عمران/61
آیه:فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ.
ترجمه: و هرکس با تو درباره او پس از دانشی که به تو رسیده است احتجاج ورزد بگو: بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان و نزدیکانمان و نزدیکانتان را فرا خوانیم آنگاه با همدیگر مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
نظر زمخشری
ایشان پس از بررسی لغوی واژههای آیه به نقل روایتی در شأن نزول آیه میپردازد، که به طور خلاصه پس از قبول نکردن کلام رسول اکرم ( توسط مسیحیان آنها را به مباهله دعوت نمود، البته آنها از بزرگشان به نام عبدالمسیح نظر خواستند و او به شدت آنها را از رویارویی با پیامبر عظیمالشأن اسلام( برحذر داشت ولی آنها آمدند در حالی که پیامبر( حسین( را در آغوش داشت و دست حسن( را گرفته بود و فاطمه( پشت سر آن حضرت و علی( پشت سر فاطمه( حرکت میکرد به سوی آنان آمد و به همراهانش میفرمود: «اذا دعوت فامّنوا: هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید.»73
اسقف نجران وقتی آنان را دید گفت: ای مسیحیان من چهرههایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند چنین خواهد کرد.
پس مباهله نکنید که نابود خواهید شد و تا روز قیامت هیچ مسیحی روی زمین نخواهد ماند.
آنان گفتند: ما تصمیم گرفتیم که با شما مباهله نکنیم و تو بر دین خود و ما بر دین خودمان باشیم.
آن حضرت فرمود: حالا که از مباهله سرباز زدهاید پس مسلمان شوید تا از حق و تکالیف مسلمانان بهرهمند شوید، اما آنان نپذیرفتند و در نهایت با پذیرش پرداخت جزیه، بدون جنگ پیامبر با آنان صلح نمود.74
بعد ایشان در نهایت بحث در مورد این آیه به روایت عایشه استناد کرده که پنج تن آل عبا در مباهله بودند و پیامبر ( آیه «اِنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»75 را تلاوت فرمودند البته ایشان هیچ اشاره به استدلال انفسنا به حضرت امیر( نمیکند.
الف) نقد و بررسی دیدگاه زمخشری و سایر نظرات مفسرین اهل سنت
نظر فخر رازی در تفسیر کبیر
فخر رازی پس از بررسی لغوی واژه ذیل این آیه به تفصیل، دیدگاه و استدلال یکی از عالمان شیعه به نام «محمود بن حسن حمصی» را آورده و آنگاه درصدد نقد و پاسخگویی از نظر این عالم را در پیش میگیرد.76
ما به اختصار به گزارش این عالم شیعه که توسط فخر رازی آورده شده میپردازیم: «مراد از انفسنا حضرت محمد ( نیست، زیرا انسان خودش را به چیزی دعوت نمیکند، پس مقصود فردی جز رسول خداست و مسلمانان اتفاق دارند این فرد در جریان مباهله همان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب( است، پس از بیان آیه نتیجه میگیریم جان علی همان جان و نفس پیامبر است و امکان ندارد مراد شخص پیامبر گرامی اسلام( باشد.»
سپس فخر رازی ادامه میدهد که این دانشمند شیعی به بیان جایگاه والای امام علی ( پرداخته است و در ضمن حدیث مفصلی آن را به اثبات میرساند.
فخر رازی در ادامه این مذاکره و گفتگو دیدگاه دیگر دانشمندان شیعه را دربارۀ آیه شریفه مباهله و اینکه امام علی ( مقامش از صحابه برتر است را بیان کرده است.
ایشان پس از بیان دیدگاه و استدلال عالم شیعه مبنی بر ولایت و امامت امام علی ( بر پایه آیه مباهله درصدد پاسخگویی برآمده و میگوید: همانطوری که در بین مسلمانان اتفاق و اجماع دارند بر اینکه پیش از ظهور این انسان، پیامبر گرامی اسلام( از همه افرادی که به مقام نبوت و رسالت نرسیدهاند، افضل و بهتر است. و از طرفی مسلمانان اجماع دارند که علی ( پیامبر نبوده است، از این بیان به یقین لازم میآید تا گفته شود ظهور آیه مباهله همانطور که اختصاص به مقام یا فضیلت محمد( دارد در رابطه با دیگر پیامبران وجود دارد.77
بعد از آن ایشان دیدگاه دیگر دانشمندان شیعه مبنی بر برتری علی ( به دیگر مصاحبه را نقل میکنند.
نکاتی در نقد نظر فخر رازی
وقتی پاسخ فخر رازی را در جواب آن عالم شیعه میخوانیم، میبینیم هیچ پاسخ مستندی نداده است که این یا غفلت ورزیده و یا اینکه جوابی نداشته است که بدهد و یا ناخواسته به طور ضمنی اعتراف به قبول استدلال داشته است.
با این توصیف منطق قرآنی دانشمند شیعه حکایت میکند که آیه شریفه علاوه بر اینکه مقام با فضیلت حضرت امیر ( و اهل بیت طاهرینش( را بیان میدارد به جایگاه امامت و ولایت آنها نیز اشاره کرده است.78
یکی از اشکالات علمی که به نظر فخر رازی وارد است این است که ظاهر عبارت «نوع» این است که مقصود شخص رسول اکرم به عنوان دعوت کننده به مباهله است و ظهور لفظ «أنفسنا» دلالت بر شخص دعوت شونده دارد و همانطوری که در روایات مورد قبول شیعه و اهل سنت آمده است آنها عبارتند از: امام علی ( «انفسنا» و حسن و حسین ( «ابناءنا» و حضرت زهرا( «نساءنا» یاد شده است.
همچنین با مراجعه به تفسیر لفظ «انفسنا» در روایات به دلالت آن به حضرت علی( صحه گذاشته میشود.79
از بحث فخر رازی نتیجه میگیریم ایشان در پاسخگویی به استدلال شیعه ناتوان بوده است.
نظر شیخ آلوسی در روح
