
روا داشته اند، نفرت و انزجار عموم مسلمانان را برانگيخته است و درجهان نوعي اعتراض عمومي به افکار و انديشهها و به ويژه اعمال آنان به وجود آمده است.
با توجه به آنچه گفته شد، تهديد سلفيه و جريانهاي سلفيه با استفاده از مدل تهديد سخت و تهديد نرم، بسيار زياد است و بايد اين تهديد جدي گرفته شده و راهکارهاي مناسب براي آن انديشيده شود.
1.2. زمان
يکي از متغيرهاي مهمي که در تعريف بحران نقش اساسي ايفا ميکند، مدت زماني است که براي مقابله با تهديد وجود دارد. به عبارت ديگر هرچه زمان موسع تر باشد، از شدت بحران کاسته ميشود و حتي بحران به غير بحران تبديل ميشود. به همين سبب زمان نقش اساسي در ايجاد بحران دارد. هرچه زمان کوتاه تري براي اقدام عليه تهديد در اختيار باشد، ابعاد بحران گسترده تر و خطر آن جدي تر ميشود.
براي بررسي ميزان زماني که براي مقابله با خطر سلفيه در فضاي بيداري اسلامي وجود دارد، بايد به فضاي بيداري اسلامي نيز توجه کنيم.
براي فهم وضعيت از نظرزمان، نگاهي به سير تحولاتي که در دو سه ساله اخير رخ داده است، بهخوبي نشانگر سرعت حوادث و گاه غير قابل پيش بيني بودن آنهاست. آنچنان در اين شرايط، دولتهاي مختلف کشورهاي تونس، مصر، ليبي و يمن سرنگون شدند، که تمامي کارشناسان اين حوزه متحير شدند. همچنين تحولات پس از اين دولتها نيز با سرعت زيادي اتفاق افتاد که تبيين سير توالي اين حوادث خود فرصت ديگري را ميطلبد، از سوي ديگر فعاليتهاي سلفيان در کشورهاي مختلف اسلامي نيز هماهنگ با اين تحولات رقم خورد. در مصر، اخوان المسلمين به قدرت رسيد و احزاب سلفي النور، الفضيله و الاصاله، از فرصت استفاده کردند. در تونس، به سرعت حزب النهضه فعاليت خود را آغاز کرد و متعاقب آن حزب سلفي انصار الشريعه، رويکرد افراطي و خشونت پيش گرفتند و در شمال تونس عليه نيروهاي ارتش صف آرايي کردند. در يمن، خاندان الاحمر عليه حوثيها اعلام جهاد کردند و به کشتار زيديها پرداختند که با مجاهدتهاي زيديها و حوثيها، شرايط دگرگون شد.
در منطقه خاورميانه توسعه و گسترش جريان سلفي تکفيري غير قابل باور بود. داعش در مدتي کوتاه توانست سه استان عراق را در کمال ناباوري اشغال کند و تا نزديکيهاي بغداد نيز پيش آيد.
چنين تحولاتي نشانگر اين واقعيت است که جريان سلفي اکنون به خطري بالفعل تبديل شده است و هرگز نبايد به آن به عنوان خطري بالقوه نگريست. از نظر امنيت ملي، در افغانستان، پاکستان و عراق و حتي در داخل کشور در مناطق اهل سنت، جريانهاي سلفي عليه ج.ا.ا. صف آرايي کردهاند.
1.3. آگاهي
آگاهي نيز همانند عامل تهديد و زمان، عامل تعيين کنندهاي در تخمين ميزان خطر است. آگاهي در مکعب بحران هرمن داراي درجات مختلفي است که مهمترين آنها، غافلگيري و قابل پيش بيني بودن است. گاه تحولات جامعه و رويدادها، به گونهاي هستند که قابل پيش بيني و به همين سبب ميتوان براي کنترل و يا هدايت آنها برنامه ريزي کرد. اما در مورد سلفيه طبق شواهد موجود، عنصر غافل گيري حاکم است. به اين معنا که نمي توان پديده سلفيگري و تحولات آن را دقيقا پيش بيني کرد. اين امر نيز به سبب سياليت، وجود جريانهاي متعدد، حاميان مختلف با انگيزههاي گوناگون، سياليت بيداري اسلامي و تحولات کشورهاي اسلامي و… ميباشد. چنين متغيرهايي سبب شده است که پيش بيني تحولات کار چندان سادهاي نباشد و نياز به برنامهاي دقيق داشته باشد.
با توجه به آنچه گفته شد، جريان سلفيه د ر فضاي بيداري اسلامي که اکنون جهان اسلام در آن به سر ميبرد، بحراني است چه اين که:
تهديد زياد زمان: کوتاه آگاهي : غافلگيري
2. جريانهاي مؤثردر بيداري اسلامي و رابطه آنها با سلفيگري
براي ارايه راهکار براي برون رفت از وضعيت کنوني، به ناچار بايد تأثيرات جريان سلفيگري بر فضاي حاصل از بيداري اسلامي نيز مورد توجه قرار گيرد. به عبارت ديگر اولا در ميان جريانهاي موجود در بيداري اسلامي، سهم سلفيگري در تحولات بيداري اسلامي تا چه اندازه است و ثانيا هر يک از جريانهاي دروني سلفي، چه نقشي را در تحولات بيداري اسلامي ايفا کردهاند و ثالثا تأثير مستقيم اين جريانها بر بيداري اسلامي چه بوده است.
2.1. اصول گرايي اسلامي
سلف گرايي و عدم توجه به مقتضيات زمان، و فراموشي عنصر عقلانيت، از ويژگيهاي سلف گرايي است که زمينههاي ناکارآمدي آن را در جهان اسلام فراهم آورد. سلف گرايي با قرائت تندي که از سلف ارايه کرد، جرياني افراطي را در جهان اسلام بنيان گذاشت که در حقيقت نه تنها غرب، بلکه مسلمانان را نيز دررديف دشمنان اسلام قرار داد و زمينههاي اختلافات خونين فرقهاي را فراهم آورد.
در چنين شرايطي جريان ديگري در جهان اسلام شکل گرفت که به جاي بازگشت به سلف و گذشتگان، و يا نگاه به غرب براي تجدد و رشد جامعه اسلامي، اصول و مباني اساسي اسلام را مد نظر قرار داد. به اين معنا که آنچه راه برون رفت از انحطاط و عقب ماندگي است، بازگشت است، اما نه بازگشت به عملکرد گذشتگان و قرائت صحابه يا تابعين و تابعين از دين، بلکه بازگشت به اصول و مباني اسلام و استفاده از عنصر عقل و اجتهاد. به همين سبب است که حسن البناء بنيانگذار حرکت اخوان المسلمين مصر ميگويد: «اسد آبادي فقط يک فرياد هشدار براي مشکلات است و شيخ محمد عبده فقط يک معلم و فيلسوف و رشيد رضا فقط يک تاريخ نويس و وقايع نگار است»232
مي توان گفت، مهمترين تأثير را بر بيداري اسلامي معاصر اين گروه به عهده داشته است. افرادي همانند ابوالاعلي مودودي با نظريه جاهليت و تشکيل حکومت اسلامي زمينههاي اين قرائت را فراهم کردند. سيد قطب بي آن که همانند سلفيون، ساير مسلمانان را تکفير کند، با تأثير از سيد ابوالاعلي مودودي در نظريه جاهليت، جامعه غرب را جامعه جاهلي معرفي کرد. به گفته سيد قطب جامعه توسعه يافته جامعهاي نيست که در نقطه اوج توليد مادي است، بلکه جامعه توسعه يافته جامعهاي است که از نظر اخلاقي در اوج باشد. جامعهاي که از نظر علم و فناوري در اوج است، اما در اخلاقيات در حضيض ذلت قرار دارد، عقب مانده است، در حالي که جامعهاي که اخلاقي است ولي از نظر علم و توليد مادي رشدي ندارد، پيشرفته است.233
در اين فضا مودودي، با ترسيم مشکلات بنيادين تمدن غربي و مدرنيزم، به چارجويي براي جامعه اسلامي ميپردازد و نظام اسلامي را ترسيم ميکند که پاسخ گوي تمامي نيازهاي انسانها است234.
ويژگيهاي اصول گرايي اسلامي جداي از آنچه ذکر شد، اعتقاد به ظرفيت اسلام براي ارايه برنامه براي تمامي ابعاد زندگي انسان است، که بخشي از آن نيز زندگي سياسي و اجتماعي است. اعتقاد به قدرت تفوق ناپذير اسلام در حل مسايل سياسي اجتماعي در واقع کانون محوري انديشه اصول گرايي اسلامي است.235 و اين نکتهاي است که در سابقه بيداري اسلامي مشاهده نميشود.
ويژگي ديگر اصول گرايي اسلامي، ورود عنصر اجتهاد، عقلانيت مبتني به وحي ـ نه عقلانيت ابزاري غربي ـ است. اخذ اصول از منابع اسلامي و سپس اجتهاد در اين اصول بر مبناي معيارهاي اسلامي از اين گرايش نشأت ميگيرد.
همچنين اصول گرايي اسلامي بر خلاف مراحل گذشته، در روش نيز متحول شد. روش مبارزه، محصول اين نگاه فکري است که در انديشه اخوان المسلمين مصر به ويژه در دوره سيد قطب به اوج خود ميرسد.
از سوي ديگر ويژگي ديگر اين انديشه، اعتقاد به تشکيل حکومت اسلامي است. چه اين که تنها در اين صورت است که امکان حضور دين در تمامي لايههاي زندگي فردي و اجتماعي انسان ممکن ميشود. گرايش اصلاح در نگاه اصول گرايي اسلامي از اين نظر چندان ارزش ندارد که همواره دولتها گرايش به محافظه کاري و حفظ وضعيت موجود دارند و از طرف ديگر گاه آنچنان زيرساختهاي حکومتي با آموزههاي اسلامي در تعارض است که بدون تغيير آنها نمي توان نظام ارزشي جديدي را برجامعه حاکم کرد.
در اين ميان بي شک امام خميني نقش بي بديلي در شکل گيري موج چهارم بيداري اسلامي ايفا کردند. در نگاه امام نيز غرب ستيزي، عنصر اجتهاد، حضور دين در تمامي عرصههاي زندگي فردي و اجتماعي، قدرت دين در تشکيل حکومت و نظريه ولايت فقيه که همان استمرار حکومت نبوي است، و روش مرحوم امام ره که همان روش مبارزه است، نقشي کليدي در ترسيم حدود و ثغور بيداري اسلامي بازي کرد.
نگاه کلان محور امام در مورد امت اسلامي و تلاش براي صدور انقلاب به ساير کشورهاي اسلامي و همچنين توصيههاي ايشان براي وحدت و يکپارچگي جهان اسلام، از ويژگيهاي اصول گرايي اسلامي ايشان است.
غرب ستيزي، استعمار ستيزي، مبارزه با استيلاي تمدن و فرهنگ غربي نيز از ويژگيهاي اين نظريه شمرده ميشود که تمامي اين محورها در جاي جاي سخنان و فرمايشات ايشان به چشم ميخورد.
نکته ديگري که در مورد نقش حضرت امام در بيداري اسلامي نبايد فراموش شود. اين واقعيت است که امام خميني تنها مصلحي در جهان اسلام است که جداي از نظريه، توانست در مقام عمل نيز موفق باشد. هيچ يک از انديشمندان گذشته نتوانستند بر مبناي انديشه خود، حکومتي تشکيل دهند، اما حضرت امام، که بيش از 50 سال در حوزه نظريه پردازي و مبارزه تلاش کرده بودند، توانستند، آرمان بزرگ نهضت بيداري اسلامي را که همان تشکيل حکومت اسلامي بود را جامه عمل بپوشانند.
2.2. جريان سکولار
جريانهاي سکولار قرائتي سکولار و دموکراسي خواهانه از تحولات جهان اسلام ارايه کردند. در اين نگاه، بيداري اسلامي، «بهار عربي»236 نام گرفت.
بر اساس اين خوانش، تحولات جهان اسلام شباهت بي مانندي به تحولات کشورهاي وابسته به بلوک شرق در اواخر قرن گذشته داشت. به عبارت ديگر، همان گونه که در سال 1989 کشورهاي تحت نفوذ کمونيسم، براي دموکراسي خواهي عليه نظامهاي موجود قيام کردند، و به سوي نظام دموکراسي از نوع غربي پيش رفتند، کشورهاي اسلامي نيز چنين حرکتي را از سال 2011 شروع کردند که به سرنگوني دولتهاي خود کامه انجاميد، اما در اين که چرا کشورهايي از قبيل ليبي، مصر، تونس و… هنوز نتوانستهاند در مسير دولت سازي بر اساس الگوي غرب، اقدام کنند، هنوز پاسخ دقيقي ارايه نشده است.237
هرچند سرمنشأ چنين انديشهاي توسط نظريه پردازان غربي براي تصدير انقلابهاي منطقه ارايه گرديد، اما، در ميان جريانهاي سکولار و ناسيوناليستي در جهان عرب نيز هواداراني يافت. در جمهوري اسلامي ايران نيز اين نظريه به عنوان رقيب بيداري اسلامي، توسط برخي مطرح گرديد.238
البته نبايد فراموش کرد که جريانهاي سکولار در انقلابها و تمردهاي مردمي نقش فعالي داشته اند. به عنوان نمونه احزاب لائيک و سکولار تونس مانند حزب «الشعب» در تحولات تونس نقش ايفا کردند و حتي پس از آن که حزب اسلام گراي «النهضه» در اين کشور به پيروزي رسيد، اين حزب کوشيد با احزاب سکولار موجود در مجلس، تعامل کند. قدرت اين جريانها در کشوري مانند تونس هنگامي مشخص ميشود که به اعتراضات و واکنشهاي موجود مردمي و مجلسي در اين کشور پس از ترور «البراهمي» رييس حزب الشعب توجه شود که در پي آن 60 تن ازنمايندگان مجلس نيز استعفا دادند و به متحصنين معترض به ترور البراهمي پيوستند. حتي در جريان تدوين قانون اساسي جديد تونس، احزاب چپ، سکولار و لاييک کوشيدند که شرع مقدس اسلام حضور پررنگي نداشته باشد.239
در کشور مصر نيز هرچند گروهها و جريانهاي سکولار و ليبرال از ابتداي انقلاب در صفوف اسلامگرايان حضور داشتند، اما در اعتراضاتي که منجر به سقوط دولت مرسي شد، بيش از پيش قدرت خود را به نمايش گذاشتند. بخش عمدهاي از معترضان مرسي به جز اسلام گرايان، جريانهاي سکولار بودند که به قانون اساسي مورد نظر اخوان المسلمين اعتراض داشتند و همچنين ازنفوذ و سيطره گروههاي اسلامي و سلفي نگران بودند. اين گروهها که در قالب جبهه نجات ملي240 شکل گرفتند، نقش مؤثري در زمينهسازي کودتاي ارتش در مصر ايفا کردند. اين جبهه شامل 35 حزب و گروه که طيفي از احزاب ليبرال و سکولار تا احزاب چپ و
