
عبادت نيست.
البته دربارة نهايت خضوع و خشوع ـ يعني سجده ـ گفته شده است که حتي در صورت عدم اعتقاد به ربوبيت، براي غير خداوند انجام نشود؛ چون سجده هرچند بدون اعتقاد به ربوبيت، شرک نيست، اما حرام و نامشروع است.149
با توجه به آنچه در معني عبادت گفته شد، يکي ديگر از توهمات وهابيان که مستند به آية زير است، باطل ميشود:
(وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى) (زمر: 3)
وجه استناد آنان به اين آيه اين است که مشرکان به خداوند معتقد بودند و تنها براي نزديکي به او، به بتها متوسل ميشدند؛ اما جدا از بخش پاياني اين آية شريفه که مشرکان را به دروغگويي متهم ميکند، 150 مشرکان از واژة عبادت ـ نعبدهم ـ استفاده ميکنند. با توجه به تعريفي که از عبادت بيان شد، آنان نهتنها در مقام عمل، در برابر بتها خضوع و خشوع ميکردند، بلکه در عقيده نيز به ربوبيت آنها اعتقاد داشتند. دليل بر اين مدعا نيز آيات پس از اين آية شريفه است که خداوند به ربوبيت خود، مانند آفرينش آسمانها و زمين، نداشتن فرزند، تسخير خورشيد، ماه و…151 اشاره ميکند و همة اين آيات که درست پس از آية يادشده آمدهاند، نشانگر اين واقعيتند که مشرکان در حوزة اعتقاد نيز به ربوبيت بتها معتقد بودهاند.
با عنايت به آنچه گفته شد، ميتوان نگرش سلفيگري وهابي را در حوزه توحيد، سلفيگري اعتقادي نام نهاد، سلفيگري که موجب ميشود خون و مال و ناموس مسلمانان به سبب ناخوانايي قرائت آنان با قرائت وهابي، مباح اعلام شود و عملياتهاي انتحاري و ناامنيها نيز بخشي ريشه در اين قرائت دارد.
1.2.2. قرائت سلفيگري مصر از توحيد
سيد قطب مبناي خاصي در انديشة خود داشت. وي مفهوم «حاکميت» را مهمترين رکن در توحيد معرفي ميکرد. سيد قطب با تقسيم جهان به دارالاسلام و دارالحرب، تنها يک دارالاسلام را تصور ميکرد و آن سرزميني است که در آن دولتي اسلامي برپاست و شريعت خدا بر آن حاکم است و حدود خدا اقامه ميشود؛ و جز اين، هرچه هست، دارالحرب است.152
بنابراين، تفسيري که سيد قطب از جملة «لا اله الا الله» ارائه ميکرد، توحيد در حاکميت بود. وي در تفسير «لا اله الا الله» ميگفت: «لا حاكمية إلا للّه ولا شريعة إلا من اللّه، ولا سلطان لأحد على أحد، لأن السلطان كله للّه…».153 بهعقيدة سيد قطب، آية شريفهاي که هدف پيامبران را دعوت مردم به توحيد عبادي بيان ميکند، جملة ديگري نيز دارد که مورد توجه مسلمانان قرار نگرفته است:
(وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) (نحل: 36)
«و همانا در هر امتي پيامبري فرستاديم که [اعلام کند: ] خدا را بپرستيد و از [پرستش] طاغوت بپرهيزيد».
وي معتقد بود: جنگ با جباران و ستمگران نيز يکي از اساسيترين اهداف پيامبران بوده، که فراموش شده است و صرفاً به عبادت فردي تکيه ميشود.
بسياري اين انديشة سيد قطب را برنتافتند و چنين پنداشتند که مراد وي از چنين رويکردي، جامعة آنارشيستي و ديدگاه خوارجي است. بدين معني که وي اعتقادي به تشکيل حکومت در جامعه ندارد و مانند خوارج از آية شريفة (إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ) بيحکومتي را برداشت کرده است؛ اما نظر وي چنين نبود؛ بلکه مراد او از جامعة الهي، جامعهاي بود که رئيس آن بر مبناي اصول اسلامي حکم براند، و در ساية اين حکومت اسلامي است که احکام و فرامين الهي در جامعه قابل اجراست.
چنين برداشتي از توحيد سبب شد که جريان اصلاحي اخوان المسلمين مصر، در دورة سيد قطب به جريان انقلابي تبديل شود و خود وي نيز در سال 1966م (1345 ش) به اتهام تلاش براي سرنگوني دولت، به دار آويخته شد.154
انديشة سيد قطب، نهتنها بر جامعة مصر، بلکه بر تمامي جهان اسلام تأثيراتي عميق بر جاي گذاشت. از جملة اين تأثيرات، تعابير وي دربارة توحيد بود. او معناي توحيد را توحيد در حاکميت و مبارزه با طواغيت و ستمگران ميدانست. بهعقيدة وي، پيامبراني همانند حضرت موسي( و حضرت ابراهيم( پيش از هرچيز، براي مبارزه با طواغيت عصر خود مبعوث شدند تا مردم را از عبادت و اطاعت طاغوتها به اطاعت و عبادت خداوند دعوت کنند.
پس از مرگ سيد قطب، برادرش محمد قطب از مصر اخراج شد. تمامي کشورهاي اسلامي که از گسترش و نفوذ انديشة سيد قطب در کشورشان ميترسيدند، از ورود او به کشور خود جلوگيري کردند؛ اما عربستان سعودي، که با جمال عبدالناصر رئيس جمهور مصر، رقابت تنگاتنگي براي رهبري جهان عرب داشت، محمد قطب را به عربستان دعوت کرد؛ غافل از آنکه يکي از مستعدترين مناطق براي رشد و گسترش انديشة سيد قطب در باب توحيد، در عربستان سعودي وجود دارد؛ چراکه آل سعود در اين کشور، همچون طواغيت حکومت ميکرد و با دشمنان و کافران اصلي اسلام که همان آمريکا، انگليس و اسرائيل بودند، روابط تنگاتنگي داشت.
هرچند برخي از علماي درباري عربستان، مانند ربيع مدخلي، با ورود وي به عربستان مخالف بودند، اما بههرحال وي به عربستان مهاجرت کرد. ساختار مذهبي و سياسي عربستان، محمد قطب را شگفتزده کرد؛ چراکه شيوخ وهابي با تمام وجود دم از توحيد ميزدند، اما توحيد آنان صرفاً به نهي مردم از زيارت، توسل، ساخت بنا بر روي قبور و… محدود ميشد؛ اما در برابر عملکرد بد طاغوت (آل سعود)، نهتنها حساسيتي از خود نشان نميدادند، بلکه اعمال زشت و غيراسلامي آنان را توجيه ميکردند و مردم را از نقد و بازخواست دولت باز ميداشتند.
محمد قطب در کتاب «مفاهيم ينبغي أن تصحح»، به ريشهيابي ضعف جوامع اسلامي ميپردازد و نوک حملات خود را به جامعة عربستان نشانه ميرود. بهطور خلاصه، بهعقيدة محمد قطب، جهان اسلام در گذشته عظمت والايي داشت، اما امروز گرفتار بيماري، ضعف و سستي شده است. وي ريشة اين مشکلات را تغيير معناي برخي از مفاهيم کليدي و زيربنايي اسلام ميدانست و معتقد بود که اگر جهان اسلام بخواهد دوباره جايگاه و عظمت خود را دريابد، چارهاي ندارد جز اينکه اين مفاهيم را با اعتماد به قرآن و سنت، به معني اصلي خود برگرداند. وي با توجه به ديدگاه خود، پنج مفهوم بنيادين را ذکر ميکند که دو مفهوم آن عبارتند از: مفهوم «لا اله الا الله» و مفهوم «عبادت».155
بهعقيدة وي، مفهوم «لا اله الا الله» يک مفهوم بسيط نيست ـ آنگونه که وهابيان بيان ميکنند ـ بلکه مقتضياتي دارد که عبارتند از:
(1) توحيد در اعتقاد.
(2) توحيد در عبادت.
(3) توحيد در حاکميت.
تمامي اين سه بخش، از نظر اهميت در يک سطحند.156
(4) توحيد در قيام به تکاليفي که خداوند بر دوش انسان گذاشته است.
(5) توحيد در آراسته شدن به اخلاقي که لازمة «لا اله الا الله» است.157
اما مفهوم «لا اله الا الله»، رفتهرفته معني خود را از دست داد و دين به احکام فرديه محدود شد و امر به معروف و نهي از منکر نيز به مذاق سلاطين خوش نيامد و آمرين به معروف و ناهين از منکر، «معارضين» خوانده شدند و ديگر امکان روشنگري و تبيين انحرافات حکام باقي نماند و مردم تنها به خود و اعمال فردي خويش مشغول شدند.158
بهعقيدة او، انحراف در معني «لا اله الا الله» سبب شده است که معني عبادت نيز تغيير کند و به عبادات فرديه، مانند نماز، روزه و حج محدود شود، و ديگر مسائل وجودي انسان مورد غفلت قرار گيرد؛ که از آن جمله ميتوان به زندگي سياسي انسان اشاره کرد. اين در حالي است که عبادت بايد بر تمامي ابعاد وجودي انسان سايه افکند.159 تکبعدي بودن انسانها در مسألة عبادت، سبب شده است که مردم امور سياسي را به دوش سلاطين بيندازند و سلاطين نيز دين را مطابق منافعشان و به هر صورتي که بخواهند، تفسير کنند.160
مخاطب چنين انديشههايي، در وهلة اول، وهابياني بودند که محمد قطب نميتوانست مستقيماً آنها را مورد خطاب قرار دهد؛ اما وهابيان هماناني بودند که صرفاً به ظواهر عبادت توجه داشتند و مسلمانان ديگر را تکفير ميکردند، ولي به سلاطين خود که غرق در فساد و تباهي بودند، نهتنها اعتراض نميکردند، بلکه نقش مشروعيتبخشي به اعمال آنان را برعهده داشتند.
در مجموع، انديشههاي سيد قطب و محمد قطب، مفهومي را در عرصة توحيد به وجود آورد که به «توحيد القبور وتوحيد القصور»، معروف شد. بهعقيدة محمد قطب و پيروانش، چيزي که شيوخ وهابي در عربستان به آن پايبند بودند، صرفاً توحيد قبوري بود؛ يعني مبارزه با قبرها. آنان تمامي هم و غم خود را بر مبارزه با قبرها، تخريب آنها، نهي مردم از زيارت قبور و… قرار داده بودند. سلاطين نيز با اطمينان به اينکه وهابيان سرگرم قبورند، راهي غيراسلامي را درپيش گرفته بودند. به همين سبب، محمد قطب و پيرواني که بعدها از ميان علماي وهابي به وي پيوستند، نام آن را توحيد قبوري گذاشتند. بهعقيدة آنان، آنچه در دعوت پيامبران وجود دارد، توحيد قصوري است؛ يعني مبارزه با صاحبان قصرها، نه صاحبان قبرها. در اين ميان، لبة تيز چنين نظريهاي مستقيماً بهسوي آل سعود و مشايخ درباري نشانه رفت و موجب شد، ازيکسو قرائت وهابي از توحيد بهطور جدي به چالش کشيده شود، و ازسويديگر، جرياني انقلابي در عربستان شکل گيرد که به آن، «جريان قطبيه» ميگويند.161
در مجموع قرائت قطبي از مفهوم توحيد، نه تنها تأثيري عميق بر جاي نهاد، بلکه موجب شد که تعارضها و تضادهاي عميق ميان قرائت وهابي از توحيد و قرائت قطبي از توحيد، آشکار شود. تحت تأثير اين انديشه، وهابيان که سالها خودشان را با معني ارائهشده از جانب محمدبن عبدالوهاب دربارة توحيد سرگرم کرده و مراقب قبرها بودند و گمان نميکردند که مفهوم ديگري نيز دراينباره وجود داشته باشد، بهناگاه با قرائت جديدي روبهرو شدند که با فضاي سياسي و اعتقادي جامعة آنان همآهنگي داشت. ازاينرو، بسياري از علماي وهابي تحت تأثير انديشههاي سيد قطب و محمد قطب، به توحيد قبوري محمدبن عبدالوهاب و پيروان وي پشت کردند و حرکت ديگري را شکل دادند که به جريان «نوسلفي» مشهور شد.162
1.3. جهاد
جهاد يکي ديگر ازمفاهيمي است که در انديشه سلفي، نقش و تأثير بنياديني دارد. مفهوم جهاد در انديشه اسلامي نيز يکي از مفاهيم مقدس است که آيات و روايات بسياري در عظمت و جايگاه آن وارد شده است. از جمله مفاهيم ديگري که با مفهوم جهاد ارتباط تنگاتنگي دارد و نشانگر عظمت اين مسأله در دين مبين اسلام است، مفهوم شهادت است که يکي از مفاهيم مقدس در دين مبين اسلام ميباشد. البته جهاد و مسايل مربوط به آن به سبب آن که با دماء و اموال مرتبط است، داراي شرايط و احکام دقيقي است که درکتب فقهي به تفصيل بيان شده است. البته اسلام به عنوان ديني مصلح، همواره به جهاد به عنوان مکانيزمي دفاعي و حفاظت از حريم اسلامي نگريسته است و به همين سبب در ميان جنگها و غزوات دوران پيامبر9، به ندرت ميتوان جهاد ابتدايي يافت.
اما مفهوم جهاد هنگامي که وارد انديشه سلفي ميشود، دستخوش تحولات بنياديني ميشود. از يک سو، ماهيت تدافعي خود را از دست ميدهد و از سوي ديگر احکامي که بر آن مترتب است، ناديده گرفته ميشود.
قرائت سلفي از جهاد نيز تابعي از نگاه به مفهوم توحيد است و به همين سبب نيز دو نوع قرائت از مفهوم جهاد در انديشه سلفي ديده ميشود:
1.3.1. قرائت وهابي از جهاد
وهابيان با توجه به مفهومي که از ايمان و توحيد ارايه ميکنند، و مسلمانان را گرفتار شرک در عبادت ميدانند، جهاد را از حوزه مقابله با کفار واقعي و حربي خارج کرده، تيغ جهاد را بر فرق پيروان فرق و مذاهب اسلامي فرود ميآورند. آنان به بهانه مقابله با مظاهر شرک و همچنين گسترش توحيد، از قرن دوازدهم، به گفته حامد الگار، بيش از 400 هزار نفر از مسلمانان را به خاک و خون کشيده اند. مهمترين کتابهاي تاريخي وهابيت که عبارتاند از تاريخ نجد نوشته ابن غنام و کتابي به همين نام نوشته ابن بشر، تمامي جنگهايي که توسط وهابيان با مسلمانان منطقه نجد، حجاز و ايالت شرقيه و همچنين کشتار در کربلا در سال 1216 انجام
