
میان شیعیان و اهل تسنن آنچنان زیاد باشد که تفاهم میان آنان را دشوار سازد، ممکن است تعاملات میان آنان را به ارتباطات میانفرهنگی تبدیل کند و در اینصورت دعوت به مشترکات تقدم رتبی بر امر به معروف و نهی از منکر خواهد بود. اما ارتباط میانفرهنگی با اهل کتاب و کفار و مشرکین تفاوت بارزی با دو شکل پیشین دارد. چنانچه مخاطب غیر مسلمان باشد، بهدلیل وجود برخی مشترکات، ابتدا دعوت به مشترکات صورت میگیرد. مهمترین امر مشترک بین مسلمانان و اهل کتاب، باور به توحید است. التزام به توحیدباوری و ریشه مشترک ادیان، بهطور طبیعی آنان را به سوی پذیرش ادیان دیگر بهخصوص دین اسلام سوق خواهد داد. اما تعامل یک مسلمان با مخاطبی که هیچ امر مشترکی، جز انسانیت، در میان نیست، از مسیر توجه به فطرت آغاز میگردد. ارجاع به فطرت و الزامات آن مسیر درستی را در اختیار فرد قرار میدهد. بدین ترتیب اصل طبقهبندی مخاطب به یک اصل جدی در ارتباطات میانفرهنگی از نگاه اسلامی تبدیل میشود.
نکته حائز اهميت اين است که همه اصول راهبردي از وزن و جايگاه برابر برخوردار نيستند بهعنوان مثال اصل طبقهبنديهاي مختلف غيرمسلمانان در مقايسه با اصولي مانند دعوت و حفظ عزت و سيادت اسلامي وزن کمتري دارد امّا چنان نيست که بتوان آن را ناديده گرفت. رابطه و پيوند اصول با يکديگر، رابطه طولي نيست. هر کدام از اصول راهبردي از جهتي اهميت پيدا ميکنند. اگرچه بنظر ميرسد اصل دعوت حاکم بر ساير اصول باشد ولي نميتوان (بهعنوان مثال) اصل حفظ عزت و سيادت اسلامي را به نفع اصل دعوت نقض کرد. همانطور که بدون رعايت اصول انساني و اخلاقي دعوت ميسر نميگردد. اصل همزيستي در قالب احترام متقابل بر مبناي کرامت ذاتي انسان تا جايي رعايت ميشود که حريمها حفظ شده و مقدسات مورد اهانت قرار نگيرند. در غير اينصورت اصل همزيستي به نفع اصل حفظ عزت و سيادت و اصل تبري کنار خواهد رفت. بنابراين، تعارضات بدوي ميان برخي اصول و تاکتيکها به نفع اصل مهمتر، قابل رفع خواهد بود. از همین روست که در اسلام اصل مهمی تحت عنوان هجرت وجود دارد. یعنی چنانجه همزیستی و سکونت در یک محیط غیر اسلامی پیامدهای منفی برای دینداری یک مسلمان داشته باشد، اهمیت همزیستی به نفع اصل هجرت کنار گذاشته میشود. قرآن در بیش از 14 آیه1209 به زبانهای مختلف دستور به هجرت داده است. گاهی با زبان ملامت، میگوید «مگر سرزمین خدا گسترده نبود، چرا دست به هجرت نزدید؟»1210 گاهی پاداش عظیم آن را گوشزد مینماید و میفرماید: «الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ»1211 آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند درجه بزرگتری نزد خدا دارند و آنها رستگارند». پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «مَنْ فَرَّ بِدینِهِ مِنْ اَرْضٍ اِلیَ اَرْضٍ وَاِنْ کانَ شِبْرا مِنَ الاَرْضِ اِسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ».1212 کسی که برای حفظ دین و آئین خود از سرزمینی به سرزمین دیگر هجرت کند، استحقاق بهشت مییابد». شهید مطهری فلسفه هجرت را نجات ایمان میداند: «هجرت یعنی دوری گزیدن از خانمان، و از زندگی و از همه چیز دست شستن برای نجات ایمان. پس معنایش این است که اگر ما در شرایطی قرار گرفته ایم که ایمانمان در خطر است ایمان جامعه ما در خطر است، اسلام ما در خطر است، امر دائر است که ما از میان شهر و خانه و لانه، و ایمان یکی را انتخاب کنیم».1213 هجرت اصحاب کهف نمونه بارز از مهاجرتهای فرهنگی در تاریخ متدینان است.1214 این هم برخاسته از فرهنگ اسلامی است که اولا فرد و عاملیت را در ساختار هضم نمیکند بلکه فرد را مسئول و دارای اختیار میداند و ثانیا، حیات و تکامل حقیقی انسان را در گرو حیات معنوی او میداند؛ از این روی گسترده مهاجرت را به فراتر از زندگی مادی و به آن، صبغه توحیدی داده است. بر همین اساس مهاجرت فرهنگی را که یکی از مفاهیم عمیق اسلامی به شمار میرود، بهترین هجرتها میداند، که پرتو توحید را در تمام جنبههای فردی و اجتماعی انسان میتاباند.
نکته مهمتر این است که نظام معنایی فرهنگ اسلامی از طریق همین اصول، که عمدتا ناظر به وجود آرمانی فرهنگ اسلامی است، به تعاملات اجتماعی در همه ساحتهای ارتباطی انسان سرریز میشود. به عبارت دیگر، اصول پیشگفته نمایانگر چتر معنایی فرهنگ اسلامی دستکم در عرصه تعاملات میانفرهنگی است. بنابراین در میدان کنش میانفرهنگی، کنشگر موظف به رعایت اصولی است که در همه عرصههای زندگی انسان لازم است رعایت شوند. به واقع هدف بنیادین و بلندمدت، انتشار دامنه باور و عمل به ارزشهای الهی است و نه لزوما دستیابی به برخی منافع کوتاه یا میانمدت.
فصل هشتم: کنش دعوتی، الگوی ارتباط میانفرهنگی اسلامی
کنش دعوتی، برآیند اصول حاکم بر ارتباط میانفرهنگی
نظام ارزشی و نظام اهداف برخاسته از جهانبینی اسلامی عملا اصولی را در اختیار مومنان قرار میدهد که از ظرفیت کافی برای شکلدادن نظام هنجاری و پیرو آن نظام ارتباطی برخوردارند. این اصول علاوهبر اینکه فرازمانی و فرامکانیاند و در هیچ شرایطی نباید نادیده گرفته شوند، دارای ویژگی راهبردی نیز میباشند؛ یعنی افقهایی برای پیشرفت تعاملات اخلاقی در جامعه ایمانی فراهم میکنند که میتوان با برنامهریزیهای مناسب به افقهای تعریف شده نایل شد. از همینرو میتوان از تعبیر اصول راهبردی نیز استفاده کرد. عملکرد این اصول با همدیگر و روابط درونی آنها منجر به شکلگیری یک نظام هنجاری میگردد که الگوی عمل در هر موقعیت را ترسیم مینماید. کنشی که با الهام از اینگونه نظام هنجاری رخ میدهد، کنش ارتباطی اسلامی یا «کنش دعوتی» نام دارد که ثمره آن در میدان عمل یا «میدان کنش ارتباطی»1215 حاصل میگردد. کنش دعوتی که البته بهصورت تیپ آرمانی1216 در اینجا مطرح است، محصول و برآیند عملکرد اصول حاکم در ارتباطات میانفرهنگی است. در این نگاه هر فردِ مسلمان یک فرهنگ و بهتعبیر بهتر، یک امت است.1217 مخاطب هم بایستی بههمین شیوه دیده شود. مخاطب هم اگرچه در ظاهر یک فرد، ولی در واقع یک امت تلقی میگردد؛ یعنی برآیند تعامل مجموعه عوامل فرهنگی بهشمار میرود. نقش فرهنگ بهصورت کلی و زبان بهعنوان تسهیلکننده یا مانع ارتباط میانفرهنگی در فضای کنش ظاهر میگردد. از همینرو، برخورداری از مهارتهای لازم ارتباطی و نیز شناخت کافی از مخاطب در موفقیت یا ناکامی ارتباطات میانفرهنگی نقش زیادی دارد.
آنچه در اینجا اهمیت بسیار دارد، استفاده از تجربیات تاریخی معصومین علیهمالسلام در بافت ارتباطات میانفرهنگی است. با توجه به اینکه در موضوعات استراتژیک نمیتوان از شیوه آزمون و خطا استفاده کرده و تدریجا به یک برنامه مناسب رسید نیاز به یک پشتوانه علمی بدون خطا، کاملا محسوس و روشن است. دین بهعنوان یک منبع فکری و طراح برنامه زندگی انسان در امور حیاتی و استراتژیک صاحب نظریه و برنامه است و با پشتوانه حیاتی خود ضریب اطمینان لازم را تضمین نموده است.1218 برای کشف نگرشها و برنامهها در کنار گزارههای عقلی و تجربه بشری به گفتارها و رفتارهای معصومین مراجعه میشود. منابع گفتاری در اسلام، آیات قرآنی و متن روایات هستند. تاریخ و سیره پیامبر اسلام و معصومین علیهمالسلام نیز منابع رفتاری اسلام را تشکیل میدهند. مهمترین نکته در دستیابی به نگرشها و برنامهها، دستیابی به ضریب حساسیت و میزان اهمیت و محدوده تاثیرگذاری است که صاحب نگرش برای موضوع مورد نظر قائل است. توجه به منابع دین با یک دید نظامواره و سیستماتیک، قابلیت دستیابی به موارد فوق را ایجاد میکند.1219 دین بهعنوان منبع اطلاعاتی که گزارههای آن برآیند محاسبهی بدون خطای تمام متغیرهای مرتبط با موضوع در شبکهی هستی است، نقشی حیاتی در تصمیمسازی دارد. اگر فردی پذیرفته باشد که دین علم خداوند است که در اختیار بشر قرار گرفته است نمیتواند از تلاش برای کشف استراتژی مورد نظر دین و اولویتدادن به خطمشی آن اغماض نماید. بسیاری از گزارههای دین، استراتژیک و تصمیمساز هستند و اولویتها، ضریب اهمیتها و نقطهی ثقلها در شبکه موضوعات را مشخص میکنند.1220 آرمانها را از خدا میگیریم و راهبردهای رسیدن به آن را از پیامآوران او میخواهیم و با تفکر خلاق بهدنبال تغییر وضعیت موجود و خلق شرایط زمانی و مکانی مطلوب هستیم و خود را در دام هماهنگی با شرایط زمانی و مکانی که دیگران ساختهاند نمیاندازیم.1221
بهبیان دیگر، اگرچه اصول برخاسته از منابع چهارگانه اسلامی راه درست(نقشه راه) را برای مومنین نشان میدهد لکن مرور تجربیات تاریخی و سیره معصومین علیهمالسلام الگویی عملی برای ارتباط میانفرهنگی در اختیار ما قرار میدهد؛ چرا که رسول گرامی اسلام ص اسوه نیکویی برای مسلمانان است. ائمه معصومین نیز بسط همان اسوه در تاریخ 250 ساله بودهاند. از اینرو بازخوانی سیره 273 ساله تاریخ حضور معصومین علیهمالسلام، نمونههای عینی از شیوههای ارتباط میانفرهنگی را در اختیار ما قرار میدهد. الهامگیری از این پشتوانه غنی فرهنگ دینی، تعاملات مسلمانان با دیگران را در قلمرو «کنش دعوتی» قرار میدهد. کنش یک مسلمان زمانی از سنخ «کنش دعوتی» خواهد بود که براساس اصول پیشگفته صورت گیرد و میدان کنش میانفرهنگی جایی است که اثرات همه پشتوانههای معرفتی خود را نشان میدهد. در حقیقت آنچه قابل مشاهده و بررسی است همان کنشی است که در ارتباط میانفرهنگی رخ میدهد و به میزانی که از جهانبینی و اصول اسلامی متاثر باشد، اثرات مثبتی بر مخاطب خواهد گذاشت و این همان انتظاری است که دین اسلام از پیروان خود دارد.1222 و مجموعه آموزههای اسلامی درباره ارتباط با غیرمسلمانان ذیل کنش دعوتی جای میگیرند.
مقایسه کنش دعوتی و کنش ارتباطی
کنش دعوتی را میتوان در تناظر با کنش ارتباطی هابرماس مطرح کرد. نه از آنجهت که کنش ارتباطی هابرماس ناظر به ارتباطات میانفرهنگی است، و نه از آن جهت که هابرماس رویکرد دینی به ارتباط اتخاذ کرده است، بلکه اولاً، کنش ارتباطی هابرماس ناظر به کنشهای میانفردی و چهره به چهره است؛ ثانیاً، هابرماس کنش ارتباطی خود را گفتگو مینامد،1223 ثالثاً، هابرماس نیز کنش ارتباطی را راهی برای رهایی و نیل به حقیقت میداند و از این نظر مورد توجه برخی پژوهشگران ارتباطی قرار گرفته است.1224 «بهنظر میرسد برخی نظریههای انتقادی مانند نظریه هابرماس با توسل جستن به معیارهای عقلانیت از نوعی مدلسازی بهرهگرفتهاند که راه را برای اشراب ارزشها در مدل باز میکنند.»1225 در حقیقت در اینجا سعی میشود از ظرفیت «کنش ارتباطی» برای تبیین «کنش دعوتی» استفاده شود؛1226 و رابعاً، چنانچه قلمرو بحث «کنش ارتباطی» به مباحث میانفرهنگی نیز کشیده شود، با همین ادبیات تحلیل خواهد شد. یعنی نظریه کنش ارتباطی هابرماس محدود به ارتباطات درونفرهنگی نیست. پژوهشگران زیادی از ظرفیت کنش ارتباطی هابرماس بهعنوان چارچوب نظری برای مطالعات میانفرهنگی بهخصوص مسائل زبان در ارتباط میانفرهنگی استفاده کردهاند. 1227 همچنانکه کنش عقلانی ماکس وبر به همه انواع ارتباط قابل تعمیم است، کنش ارتباطی نیز از چنین ظرفیتی برخوردار است. رویکرد ارتباطی که در روششناسی بحث آن گذشت،1228 این مدعا را تایید میکند. رویکرد ارتباطی بر نگاه برساختی استوار گشته است. این رویکرد با رد پارادایمهای مدرنیستی و پستمدرنیستی، رویکرد برساختی را مبنای گفتگوهای میانفرهنگی قرار میدهد. رویکرد برساختی، نه جمعگراست و نه فردگرا. بلکه تلاش میکند میان این دو آشتی برقرار کند. ارزشها و ترجیجات فردی تا جایی که به دیگران مربوط نمیشود، محترم است و افراد در این قلمرو کاملا آزادند اما هنگامی که پیامدهای اجتماعی داشته باشد، ساخت هنجارهای اجتماعی ضرورت پیدا میکند. در چنین حالتی، نگاه
