
قبل الرکوع و في الرکعة الثانية بعد الرکوع….203
تفسير روايت و اثبات وجوب تخييري: کلمه فرض الله عزوجل صراحت در وجوب تعييني بر همگان – غير از کساني که استثنا شدهاند – دارد. در عين حال که امام معصوم به اين فريضه امر فرموده، با توجه به شواهد تاريخي مبني بر عدم اقامة نماز جمعه توسط برخي معصومين، معلوم ميشود که يا فريضه جمعه در اصل واجب و اقامه آن مشروط به شرايط خاص است، يا اين روايات مربوط به فرض حضور و شرکت است نه فرض اقامه.
3 – 1 – 2 – 1 – 3. موثقه ابن بکير به نقل از زراره
ابن بکير به نقل از زراره ميگويد که امام باقر(ع) فرمود: “مثلک يهلک و لم يصل فريضة فرضها الله قال قلت: کيف اصنع؟ قال صفوا جماعة يعني صلاة الجمعة”؛204 “مانند تو هلاک ميشود که نمازي را که خداوند واجب گردانيد را بهجاي نميآورد ميگويد سؤال کردم چگونه بخوانيم ؟ فرمودند به جماعت بخوانيد”.
برداشت وجوب تخييري از روايت: اين روايت موثقه مربوط به جماعت و شرکت در نماز جماعت است که در زمان تقيه صادر شده يعني امثال تو اگر در جماعت آنها شرکت نکنند هلاک و کشته ميشوند و دلالتي بر وجوب تعييني نماز جمعه ندارد و فقط مربوط به وجوب شرکت از باب تقيه ميباشد.
3 – 1 – 2 – 1 – 4. روايات سماعه
“سالت اباعبدالله عليه السلام عن الصلاة يوم الجمعة؟ فقال: اما مع الامام رکعتان و اما من يصلي وحده فهي اربع رکعات بمنزلة الظهر: يعني اذا کان امام يخطب، فأما إذا لم يکن امام يخطب فهي اربع رکعات و إن صلوا جماعة”؛205
اين روايات مربوط به کيفيت نماز جمعه ميباشد و هيچ ارتباطي به وجوب اقامه يا وجوب شرکت و حضور ندارد يعني در دو جهت اخير ساکت است.
3 – 1 – 2 – 1 – 5. روايت محمد بن مسلم و روايت زراره از امام صادق(ع)
محمد بن مسلم از امام صادق(ع) نقل ميکند: “من ترک الجمعة ثلاث جمع متوالية طبع الله علي قلبه”.206
زراره از امام صادق(ع) چنين نقل ميکند: “صلاة الجمعة فريضة والإجتماع إليها فريضة مع الإمام فإن ترک رجل من غير علة ثلاث جمع فقد ترک ثلاث فرائض ولا يدع ثلاث فرائض من غير علة إلا منافق…”.207
تعبير به وجوب تخييري: اين دو روايت نيز بر وجوب شرکت و حضور در نماز جمعه – بعد از آن که نماز جمعه با شرايط خاصهاش برپا شود – دلالت دارند؛ نه بر وجوب اقامه آن.
آيه يازده سوره جمعه
اينکه در سوره جمعه گفته شده: ?فاسعوا إلي ذکر الله?، دلالت بر وجوب حضور يافتن در نماز جمعه دارد بعد از آنکه اقامه گرديد. آيه در صدد بيان اقامه جمعه نيست زيرا در آن شرطيت اذن امام بيان نشده است و اينکه هر کسي بتواند آنرا اقامه کند نياز به دليلي خاص دارد که بايد آن دلايل را در جايي ديگر غير از اين آيه شريفه جستجو کنيم و اخبار و روايات خالي از اين دلايل هستند.208
3 – 1 – 2 – 2. اثبات عدم وجوب تعييني نماز جمعه در دوران غيبت با استفاده از ادله عقلي
يکي از آيات قرآن در خصوص وجوب نمازهاي پنجگانه آيه 78 سوره اسري است که ميفرمايد: ?أقم الصلاة لدلوک الشمس إلي غسق الليل و قرآن الفجر إن قرآن الفجر کان مشهودا?.
در برخي روايات نيز تأکيد بر اقامه نماز به صورت جماعت به چشم ميخورد مانند حديث هلاک (مثلک يهلک…) که به کرات آن را بيان کرديم.
3 – 1 – 2 – 2 – 1. دليل اول
الف: آيه فوق و روايت ياد شده (اقامه نماز به شکل جماعت) وجوب يا استحباب اقامه نمازهاي جماعت را نشان ميدهند؛ بنابراين اقامه يک امر و شرکت امر ديگري ميباشد.
ب: همانطور که همه مسافرها بايد نمازهاي چهاررکعتي را دو رکعتي بخوانند (به دليل وجود مخصص) يعني بايد نماز را قصر کنند تمام مسلمين به دليل مخصص در روز جمعه بايد نماز ظهر را به قصر بخوانند و چنين مخصص قوي السند و قوي الدلالهاي نداريم. شخص مسافر چه در اقامه نماز جمعه و چه در نمازهاي يوميه نمازهاي چهار رکعتي را دورکعتي ميخواند بنابراين به او دو نوع امر شده است:
نماز ظهر دو رکعتي اقامه کند؛
نماز جماعت دو رکعتي بخواند.
ج: در نماز جمعه نيز مانند نماز يوميه محتاج به دو دليل هستيم: يکي اقامه جمعه با شرايط خاصش 2- شرکت در نماز جمعه برپا شده که در اين خصوص وجوب تعييني يا وجوب تخييري از آن فهميده ميشود.
د: با اين توضيح اين سؤال مطرح ميشود: آيا به همه مسلمانان مانند شخص مسافر امر شده که اقامه نماز جمعه کنند؟ يعني همه مسلمانان در روز جمعه بايد نماز ظهر را دو رکعتي بخوانند؟ مسلماً چنين امري وجود ندارد بلکه آنچه که امر بدان شده شرکت در نماز جمعه است.
امر به اقامه به نماز جمعه به همه مردم داده نشده بلکه امر به اقامه فقط به فقيه يا امام معصوم داده شده است. زيرا دليلي مبني بر اينکه عموم مسلمين بتوانند اقامه جمعه کنند نداريم. در زمان غيبت، دريافت اذن خاص از امام معصوم عليه السلام امکانپذير نيست. پس يک راه باقي ميماند و آن وجوب اقامه نماز جمعه بر فقيه جامع الشرايط خواهد بود. بنابراين اگر فقيه در رساله بنويسد که نماز جمعه واجب تعييني يا واجب تخييري است منظور او شرکت در نماز جمعه است نه اقامه چون اقامه آن فقط مربوط به شخص فقيه خواهد بود.
امر به اقامه فقط يک مخاطب خاص دارد و آن مخاطب مکلف به اقامه آن است. از ادله موجود فهميده ميشود که مخاطب و مکلف به اقامه کسي غير از امام معصوم و مجتهد جامع الشرايط نميتواند باشد.
3 – 1 – 2 – 2 – 2. دليل دوم
اينکه در بسياري از کتب فقها تأکيد بر سلطان عادل شده است و سخن از اذن او به ميان آمده است سلطان عادل با دو معنا استعمال ميشود.
در حالت اول منظور از سلطان عادل همان امام عادل و اذن او ميباشد که صدور اين روايات دلالت حقيقي بر امام معصوم دارد.
در صورت دوم سلطان عادل همان فقيه جامع الشرايط در نظر گرفته ميشود.
نکته مهمي که بايد بدان توجه شود اين است که در طول هيچيک از دورههاي تاريخي شاه يا سلطان عادل به معناي واقعي وجود نداشته است همه شاهان کشورهاي مختلف در حد کم يا زياد ظلم و عدم اجراي عدالت را در نحوه حکومت داري خود در پيش گرفته بودهاند.
بنابراين اگر ائمه معصومين(ع) در بسياري موارد بااشاره به کلمه سلطان و عادل بودن تصريح به وجوب اقامه نماز جمعه نمودهاند، منظورشان همان دو دسته ياد شده بود و بس يعني اقامه نماز جمعه با حضور امام معصوم و يا ولي فقيه جامع الشرايط، از اينرو معلوم ميگردد که اين دسته از روايات در حالت تقيه بيان شده است.
منظور از سلطان يعني کسي که قدرت اجرايي دارد همانطور که در متون تاريخي ديده و ميدانيم سلاطين و شاهان داراي قدرت اجرايي بودهاند اما ملکه عدالت در آنها نبوده و نيست. ملکه عدالت هم تنها در وجود امام يا فقيه جامع الشرايط يافت ميشود بنابراين با اين توضيحات و با توجه به اينکه غير ممکن است که امام معصوم امر به اطاعت از شاه ظالم نمايد نتيجه گيري ميشود که: نماز جماعت را نميتوان به اذن سلطان ظالم اقامه کرد. يعني اگر شاه يک کشور امر به اقامه نماز جمعه کرد نميتوان آنر ا برپا کرد مگر در حالت تقيه بنابراين شرکت در چنين نماز جمعهاي نيز نميتواند واجب باشد.
رسالههايي که در اثبات عدم وجوب تعييني و يا وجوب تخييري اقامه جمعه در عصر غيبت نوشته شدهاند عبارتند از:
– رسالة صلاة الجمعة؛ مولي عبدالله بن محمد توني بشروي (م 1071 ق)؛
– رسالة في صلاة الجمعة؛ مولي امين بن محمد؛
– رسالة في صلاة الجمعة؛ ميرداماد (1041 ). رساله مذکور فقط يک صفحه است که در پاسخ پرسشي نگاشته شده مبني بر اينکه فريضه جمعه در عصر غيبت افضل است و نماز ظهر و جمعه به شرط وجود نايب عام که همان مجتهد جامع الشرايط است واجب خواهد بود؛
– رسالهاي در نماز جمعه؛ آقا جمال خوانساري (م 1125 ق). اين رساله در يک نسخه براي شاه سليمان نوشته شده است؛
– رسالهاي در صلاة الجمعة؛ محمد کاظم تويسرکاني از شاگردان آقا جمال خوانساري؛
– صلاة الجمعة؛ سيد اسماعيل بن محمدخاتون آبادي؛
– اللمعة في امر صلاة الجمعة؛ سيد حسين نيشابوري طوسي مشهدي (م 1102 م)؛
– رسالة في صلاة الجمعة و عدم وجوبها عينا في زمن الغيبة؛ عبيد العالي فرزند محقق ثاني (993 ق)؛
– رسالة في صلاة الجمعة و اختيار نفي الوجوب التعييني؛ علي بن هلال کرکي (984 م) از شاگردان محقق کرکي؛
– رسالة في صلاة الجمعة؛ سيد حسين عاملي (1032 م)؛
– رسالة في صلاة الجمعة (يکي از شاگردان آقا جمال خوانساري)؛
– رساله نماز جمعه؛ عبدالعلي بن محمود خادم جاپقلي (قرن 10).209
در قرنهاي 13 و 14 قمري – که ديگر نماز جمعه مورد قبول اماميه برگزار نشده – رسالههاي مستقل فقهي در خصوص اين موضوع کمتر يافته ميشود.
3 – 1 – 2 – 3. دلايل عقلي و نقلي مبني بر وجوب تخييري از ديدگاه ساير فقهاي معاصر
پس از بيان دلايل عقلي و نقلي، اينک با استفاده از آيات قرآن نيز دلايل عقلي که به نظر ميرسند ميتواند بر رجحان اقامه جمعه در دوران غيبت دلالت کنند به بيان جواز اقامه جمعه در دوران غيبت ميپردازيم. اين ادله عقلي را ميتوانيم همرديف با نظرات آقاي بروجردي بيان نماييم:
با مطالعه ابواب مختلف نماز جمعه در روايات متعدد از کتب حديث به اين نتيجه ميرسيم که ميتوان در همگي آنها واژه امام را در بردارنده همان معني امام معصوم در نظر بگيريم.
بعد از نفي فرض حرمت، بين ادله وجوب نماز جمعه و وجوب نماز ظهر کداميک متعين و کدام راجح ميباشد قول به وجوب تخييري که ناظر بر فتاوي ادله طرفين است و با در نظر گرفتن آيه سوره مبارکه: ?اقم الصلاة لدلوک الشمس الي غسق الليل و قرآن الفجر إن قرآن الفجر کان مشهودا و من الليل فتهجد به نافلة لک عسي ان يبعثک ربک مقاماً محموداً?210 شامل وجوب نماز ظهر براي همه ايام و روز جمعه هم ميشود زيرا روز جمعه هم يکي از روزهاست. از عبارت “دلوک الشمس” معناي نماز ظهر استنباط ميشود؛ بنابراين نماز ظهر در همه روزها ميتواند اقامه شود حتي در روز جمعه. با بررسي آيه مبارکه سوره جمعه که ميفرمايد: ?يا ايها الذين آمنوا اذا نودي للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا الي ذکر الله…? آنچه که از ظاهر آيه فهميده ميشود وجوب تعييني شرکت در نماز جمعه را در هنگام اقامه آن در بردارد و همانطور که در صفحات قبلياشاره کرديم بسياري از قائلين به وجوب اين آيه را مورد تمسک قرار ميدهند.
بعد از بيان و بررسي اين دو آيه شک بر رجحان هر يک از آنها بهوجود ميآيد. از آيه اول وجوب نماز ظهر فهميده ميشود و از آيه دوم وجوب جمعه. حال اگر فقيه نتوانست رجحان هر يک راتشخيص دهد حکم به وجوب تخييري ميدهد که در اين صورت با انجام دادن يکي از آنها، مکلف به تکليف خود عمل کرده است. در قول به وجوب تخييري ظاهر دليل وجوب هر دو نماز است (نماز ظهر و جمعه) و قطع به سقوط يکي از آنها داريم اما تعيين آنها مشکل ميشود. از سوي ديگر مطابق با قاعده احتياط، هرگاه در امتثال اوامر مولي شک بهوجود آمد که آيا به وظيفه خود عمل نمودهايم يانه. مأمور ميشويم که نماز دومي را از روي احتياط بهجاي آوريم تا يقين به برائت ذمه از تکليف کنيم.
در اين بحث هم با آنکه طبق ادله عقليه و نقليه رجحان با انجام دادن فريضه نماز جمعه است ليکن طبق قاعده احتياط نماز ظهر را از روي احتياط بهجاي ميآوريم تا قطع و يقين به سقوط تکليف از ذمه کنيم. از سوي ديگر چون اصل وجوب نماز ظهر ثابت است – مگر اينکه ادله خاص جهت سقوط آن اقامه شود – و چون ادله وجوب خواندن نماز جمعه، مشروط به شرايط – از جمله شرط حضور امام معصوم يا اذن او – است، رجحان به امر مشروط مشکوک معنا ندارد؛ لذا قول به تخيير با احتمال رجحان نماز ظهر موجب ثبوت احتياط اتيان نماز ظهر بعد از اقامه جمعه ميگردد و قاعدهاشتغال ذمه يقيني که محتاج به برائت ذمه يقيني است جاري است. پس به احتياط واجب نماز ظهر نيز خوانده ميشود.
در خاتمه بايد گفت اين بحث مربوط به زمان خاص نماز جمعه است (همانطور که ميدانيم نماز جمعه از امور مضيق محسوب ميشود) بنابراين اگر کسي به هر دليلي (مثلاً در سفر بوده باشد و يا بعد از
