
افکند میان برادران. خلاف شک و گمان و تاریکی آرد در دل مؤمنان. خلاف باطل کند عمل مسلمانان. مؤمن که دیندار بود جنگجوی و فتنه انگیز نبود،
«ذروا المراء فانّ المماری لا اشفع له یوم القیامة، ذروا المراء فانّ اوّل ما نهانی ربّی عزّ و جلّ عنه بعد عبادة الأوثان و شرب الخمر المراء، ذروا المراء فانّ الشّیطان قد ایس أن یعبد، و لکنّه قد رضی منکم بالتّحریش، و هو المراء فی الدّین، ذروا المراء فانّ بنی اسرائیل افترقوا علی احدی و سبعین فرقه، و النصاری علی اثنین و سبعین فرقة، و انّ أمّتی ستفترق علی ثلاث و سبعین فرقة کلّهم علی الضّلالة الا السّواد الأعظم».
قالوا: یا رسول الله و ما السّواد الأعظم؟ قال: «من کان علی ما أنا علیه و أصحابی، من لم یمار فی دین الله، و من لم یکفّر احدا من اهل التّوحید بذنب»آن گه گفت در آخر آیت: ذلِک خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا.
یعنی آنچه در آن بخلاف افتادید، بکتاب و سنّت باز برید، و جنگ و اختلاف بگذارید، که شما را آن به بود، و عاقبت پسندیدهتر بود102
گوییم: به طور اطلاق در این آیه خدا به اطاعت از خود و رسول و اولی الامر دستور داده و اطاعت از اولی الامر و اطاعت از خدا و رسول بدون قید و شرطی در کنار هم قرار گرفته و معلوم میشود اطاعت از اولی الامر با اطاعت از خدا و رسول خدا تفاوت ندارد و لازمه موافقت اوامر و نواهی اولی الامر با اوامر و نواهی خدا و رسول، آن است که آنها از خطا و گناه باید معصوم باشند. و گرنه لازم میآید خدا به اطاعت از کسانی امر کرده باشد که مصون از گناه نیستند و چنین فرمان مطلق از خدای حکیم عقلاً قبیح و منکر است. زیرا مستلزم عصیان خالق و اطاعت مخلوق است و چنین اطاعتی مطابق احادیث رسیده از پیغمبر جایز نیست. حالا آیا این خالد بن ولید معلوم الحال مصون ازخطاست یا به گفته خود میبدی پیامبر دستور داده که عمار را راضی کند و إلا یبغه الله.
2-2-1-عصمت اولی الامر در تفاسیر شیعه و اهل سنت:
در تفاسیر شیعه به آیه ی اولی الامر به طور مفصل پرداخته اند مثلا خلاصه ی کلام مفسر کبیر معاصر علامه طباطبایی این چنین است: اطاعتی که در آیه: «أَطِیعُوا الله وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ… » آمده، اطاعتی است مطلق، و مقید به قیدی و شرطی نیست، و این خود دلیل است بر این که رسول امر به چیزی و نهی از چیزی نمیکند، که مخالف با حکم خدا در آن چیز باشد، و گرنه تناقض میشد، و موافقت تمامی اوامر و نواهی رسول با اوامر و نواهی خدای تعالی جز با عصمت رسول تصور ندارد، و این سخن نیز در اولی الامر جریان دارد.
شبهه ای اینجا مطرح است که عصمت در رسول به دلیل عقل و نقل فی حد نفسه و بدون در این آیه امری مسلم است و ظاهرا در اولی الامر این طور نیست و ممکن است کسی توهم کند که اولی الامری که نامشان در این آیه آمده لازم نیست معصوم باشند، و معنای آیه شریفه بدون عصمت اولی الأمر هم درست میشود.
توضیح این که چیزی که خدای تعالی در این آیه مقرر فرموده، حکمی است که به مصلحت امت جعل شده، حکمی است که مسلمانان بوسیله ی آن متفرق نمی شوند ، و این چیزی است که بر ولایت و سرپرستی معهود زائد است و عموم مجتمعات- چه اسلامی و چه غیر اسلامی-آن را در بین خود معمول میدارند، یعنی یکی از افراد جامعه خود را انتخاب نموده و به او مقام واجب الاطاعه بودن میدهند در حالی که از همان اول میدانند او هم مثل خودشان است و احیانا الخطا و اشتباه هم میکند، و لیکن هر جا که جامعه فهمید حکم حاکم بر خلاف قانون است، اطاعتش نمیکند، و او را به خطایی که کرده آگاه میسازد، و هر جا که یقین به خطای او نداشت، و تنها احتمال میداد که خطا کرده به حکم و فرمان او عمل میکند، و اگر بعدها معلوم شد که خطا کرده مسامحه می کند، زیرا مصلحت حفظ وحدت مجتمع اشتباهکاریهای گاه به گاه حاکم را جبران میکند.
لذا حال اولی الأمر این چنین می باشد و آیه چیزی زاید بر آنچه در همه زمانها و همه مکانها معمول است ندارد پس اگر احیانا ولی امری بر خلاف کتاب و سنت دستوری داد، مردم نباید اطاعتش کنند، و حکمش نافذ نیست، برای این که رسول خدا – قاعدهای کلی به دست عموم مسلمین داده، و فرموده: «لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق» و این دستور را شیعه و سنی روایت کردهاند، و با همین دستور است که اطلاق آیه تقیید میشود.
و اما اگر عالما عامدا حکم بر خلاف قرآن نکرد، بلکه خطا کرده و حکمی را صادر کرد، اگر مردم فهمیدند که حکمش اشتباه است، او را از راه خطا به سوی حق یعنی حکم کتاب و سنت بر میگردانند، و اگر مردم نفهمیدند و تنها احتمال دادند که ممکن است حکمی که حاکم کرده مخالف با کتاب و سنت باشد حکمش را اجرا میکنند ، و وجوب اطاعت حاکم در این نوع احکام هیچ عیبی ندارد، برای همان که گفتیم حفظ وحدت در امت و بقای سیادت و ابهت آن، آن قدر مهم است که مفسده این مخالف کتاب و سنتها را تدارک میکند، هم چنان که در اصول فقه مقرر و محقق شده که طرق ظاهریه- از قبیل خبر واحد و بینه و امثال آن- حجتند، در حالی که احکام واقعیه به حال خود باقی است. و میگوییم اگر احتمالا طریق ظاهری بر خلاف واقع از آب در آمد، مفسدهاش به وسیله مصلحتی که در حجیت طرق ظاهری هست جبران میشود.
و خلاصه اینکه اطاعت از اولی الامر واجب است گرچه فاسق هم باشد.103
در جواب این شبهه فخر رازی از علمای برجسته اهل سنت با اذعان به این که لازمه امر به اطاعت مطلقه از اولی الامر عصمت آنها است. ضرورت عصمت آنان را پذیرفته و میگوید، اگر معصوم نباشند تضاد در حکم الهی لازم میآید زیرا از یک طرف اطاعت آنها را واجب کرده و از طرفی دیگر آن جا که آنان به خطا فرمان میدهند ارتکاب آن عمل ممنوع است. 104
3-2-1-روایاتی در مورد اولی الامر
در اینجا چند روایت که دلالت می کنند اولی الامر ائمه ی اطهار می باشند را ذکر می کنیم:
الف- سلیمان حنفی نقل نموده از امام علی سئوال شد که کوچک ترین امری که موجب گمراهی انسان میشود چیست؟ حضرت فرمود: «نشناختن ولی الله مفترض الطاعه که حجت خدا و شاهد بر خلق است و خدا به اطاعت او دستور داده است». وقتی سائل از حضرت درخواست توضیح بیشتری میکند میفرماید: «منظور کسانی است که خدا در قرآن آنها را قرین خود و رسولش قرار داده و فرموده است: ای مؤمنان، خدا و رسول و اولی الامر را اطاعت کنید». و سپس ادامه میدهد، منظور از اولی الامر کسانی است که پیغمبر در مواضع متعدد و حتی در خطبه ای که هنگام رحلت خود آنها را معرفی نموده و فرموده است: دو چیز نفیس را میان شما میگذارم یکی کتاب الله و دیگری عترت و اهل بیتم. »105
ب- و نیز در تفسیر همین آیه از پیغمبر نقل شده که حضرت اسامی دوازده امام را به ترتیب برده و آنها را معرفی کرده است. 106
ج- جابر بن عبدالله انصاری میگوید: وقتی آیه «اولوالامر» نازل شد از پیغمبر پرسیدم مراد چه کسانی هستند؟ فرمود: «آنهایی که خدا اطاعت شان را قرین اطاعت خود و رسولش قرار داده و آنها خلفاء من و ائمه مسلمین بعد از من هستند، اول آنها علی است بعد امام حسن و بعد…».107
و در این میان از طرق شیعه و سنی روایات دیگری نیز هست، و در آن روایات امامت یک یک ائمه با اسامیشان ذکر شده، اگر خواننده عزیز بخواهد به همه آن روایات واقف گردد، باید به کتاب ینابیع الموده، و کتاب غایة المرام بحرانی و غیر این دو مراجعه نماید.
3-1-آیه إکمال
«الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کفَرُوا مِنْ دینِکمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دیناً». 108
1-3-1-تفسیر آیه درکشف الأسرار و عدة الأبرار
یکی از آیات مهمی که بر ولایت امیرالمؤمنین دلالت می کند آیه اکمال می باشد که به صراحت از اکمال و اتمام دین و نعمت سخن به میان آورده میبدی این آیه را به احکام و شرایع و حلال و حرام مثل بقیه ی علماء سنت معنی کرده گفته:
این آیت روز آدینه فرو آمد، روز عرفه بعد از نماز دیگر مصطفی در حجة الوداع در شهور سنه عشره بر موقف ایستاده بر ناقه عضبا. طارق بن شهاب گفت: مردی جهود فرا عمر خطاب گفت: شما آیتی میخوانید در کتاب خویش، که اگر آن آیت بما فرو آمدی، آن روز که فروآمدی ما را عیدی عظیم بودی.
عمر گفت: کدام است؟ گفت: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ» عمر گفت: من دانم که این آیت کدام روز بر چه جایگه فرو آمد. روز جمعه فروآمد روز عرفه، و ما که یاران بودیم با رسول خدا بعرفات ایستاده بودیم، و بحمد الله این هر دو روز ما را عید است و تا بقیامت مسلمانان را عید خواهد بود. هارون بن عنتره روایت کرد از پدر خویش، گفت: آن روز که این آیت فرو آمد عمر خطاب بگریست. رسول خدا گفت: یا عمر چرا میگریی؟
گفت: یا رسول الله! از آن میگریم که ما در دین خویش تا امروز بر زیادت بودیم، اکنون آیت آمد که دین سپری گشت و تمام شد، و بعد از کمال جز نقصان نبود. رسول خدا گفت: «صدقت یا عمر»، پس از آن رسول خدا هشتاد و یک روز بزیست.
ابن عباس گفت: رسول خدا در حجة الوداع آن گه که براه در بود، این آیت بوی فرو آمد: «یسْتَفْتُونَک قُلِ الله یفْتِیکمْ فِی الْکلالَةِ»، و این آیت را ایت صیف نام کردند.
پس چون در مکه شد این آیت فرو آمد که «الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ»، پس چون در عرفات بایستاد دست بدعا برداشته این آیت فرو آمدکه: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ. » معنی آنست که امروز آن روز است که دین شما تمام کردم، احکام دین و شرایع اسلام بسر بردم. فرائض و سنن، حلال و حرام پیدا کردم، که پس ازین هیچ آیت حلال و حرام حدود و فرائض و احکام از آسمان فرو نیامد. 109
و میبدی و بعد از آن نتوانسته از حق بگذرد در حاشیه، کلام شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان را میآورد:
شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان نقل میکند که این آیه پس از نصب علی بامامت از طرف حضرت رسول در روز غدیر خم نازل شد و پس از نزول آیه پیغمبر فرمود: «الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتی و ولایة علی بن ابی طالب من بعدی» .110
2-3-1-استدلال بر تفسیر صحیح:
آیه دو تفسیر مشهور دارد یکی آن را با واقعه ولایت امری علی در روز هجدهم ذی الحجه تفسیر میکند ودیگری آن را مربوط به روز عرفه و مرتبط با چند حکم شرعی تشریح میکند.
شاخصی مهمی که در آیه وجود دارد که به کمک آن میتوان به راحتی تفسیر درست را تشخیص داد.
شاخصی که به عنوان کلیدی ترین نکته در آیات غدیر مطرح میشود این بخش از آیه است که میفرماید: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کفَرُوا مِنْ دینِکمْ».
وقتی کفار مأیوس می شوند که بعد از پیغمبر کسی جانشین حضرت شود که تمام کارهای ایشان را اعم از حفظ و تدبیر دین و ارشاد امت و غیره را انجام دهد . و کفار برای همیشه از ضربه زدن به اسلام مأیوس شوند.
چون تا موقعی که امر دین و سرپرستی آن متکی به شخص معینی نباشد، بلکه سمتی شد مستدام بین افرادی که خدا تعیین میکند دیگر امیدواریی برای کفار نمیماند و این چنین دین به حد کمال خود میرسد. این وجه مؤید روایاتی است که میگوید این بخش ارتباطی به احکام قبل و بعد خود ندارد و به صورت مستقل در روز غدیر خم و در مورد ولایت علی نازل شده است؛ یعنی روز هیجدهم ذی الحجه سال دهم هجرت می باشد. 111
3-3-1-نقد نظر مشهور اهل سنت با استفاده از همین نکته کلیدی:
قبلا گذشت که ایشان معتقدند «الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کفَرُواْ مِن دِینِکم» با احکام موجود در آیه ارتباط دارد؛ چون با هم نازل شدند و با هم معنا میشوند. اما این سخن نشان میدهد که آنان از دو مطلب غفلت کرده اند.
مطلب اول: این آیه بیانگر حرمت خون و سه نوع گوشت است؛ حکمی که پیش از این چندین بار در سورههای مکی و حتی مدنی بیان شده بود؛ مانند سوره انعام و نحل که در مکه نازل شدند و سوره بقره که سالها قبل از این سوره در مدینه نازل شد.
در سوره انعام فرموده بود:
بگو: در احکامی که به من وحی شده (خوراک)حرامی را بر خورندهای که میل دارد آن
