
سبک زندگی آن بزرگواران همواره میتواند ما را در رسیدن به الگوی مطلوب و اتخاذ روش صحیح زندگی و رسیدن به حیات آرمانی رهنمون سازد.
حال این پرسش بهطور جدی پیش کشیده میشود که پیامبر در چه چیزی الگوست؟ آیا الگو بودن ایشان به این معنا نیست که پیروان آن حضرت نیز بهمانند ایشان رفتار کنند؟ اگر چنین است، عمل حضرت علی، امام صادق و امام رضا علیهمالسلام چگونه توجیه میشود؟ اگر قرآن پیامبر را اسوه معرفی کرده قاعدتاً باید اسوه را بیان کند. بهبیان شهید مطهری، اگر بنا بود پیامبر برای بشر الگو نباشد، خدا بهجای او فرشته میفرستاد.688
این پرسش پس از رحلت حضرت رسول اکرم تا به امروز همواره میان پیروان آن حضرت مطرح بوده است. بسیاری از آثار متعلق به تاریخنگاری، سیرهنگاری، شمائلنگاری،689 فضائلنگاری، اخلاقنگاری و سنن با همین انگیزه نگاشته شده است. همه این آثار بهدنبال بازسازی سبک زیست پیامبر و معصومین علیهمالسلام بودند. حتی فقه با همه علومی که در حاشیه آن رشد کرد، نیز در همین راستا شکل گرفته است. اما بهنظر میرسد برای دسترسی به الگوی زیست مومنانه و سبک زندگی اسلامی بازخوانی جدّی این آثار ضرورت دارد. شاید لازم نباشد عین رفتارهای معصومین علیهمالسلام را تکرار کنیم بلکه باید تلاش کنیم روح حاکم بر این رفتارها را کشف و طبق آن عمل کنیم. روح حاکم بر رفتارهای معصومین علیهمالسلام در اصول حاکم و یا منطق حاکم بر رفتارهای آنان متجلی میگردد. این اصول و منطق و بهعبارت امروزی، قوانین، با تفسیر رفتار معصومین علیهمالسلام بدست میآید. وقتی زندگی پیامبر اکرم و معصومین علیهمالسلام را بررسی میکنیم، از پیامبر گرفته تا آخرین ائمه ما همة زندگیشان تابع قواعدی است که میتوان از آن تحت عنوان وحدت معصومین تعبیر کرد. شهید مطهری میگوید ما شیعیان ۲۷۳ سال سیره داریم، ۲۳ سال دوره پیامبر و ۲۵۰ سال دوره حضور ائمه. اگر قاعدهای در ۲۷۳ سال تغییر نکرده و همه به آن عمل کردهاند و تحت هر شرایطی بوده به آن قاعده عمل شده معلوم میشود قاعده ثابتی است.690
بهطور خلاصه این که «اصول اوّليه اخلاق و معيارهاى اوّليه انسانيت بههيچ وجه نسبى نيست، مطلق است، ولى معيارهاى ثانوى نسبى است، و در اسلام هم ما با اين مسأله مواجه هستيم و از سوی دیگر، در سيره رسول اكرم و ائمه معصومین علیهمالسلام يك سلسله اصول را مىبينيم كه اينها اصول باطل و ملغى است(همانند: اصل غدر، اصل تجاوز، اصل انظلام و استرحام، اصل اعمال زور)؛691 يعنى پيامبر در سيره و روش خودش، در منطق عملى خودش هرگز از اين روشها در هيچ شرايطى استفاده نكرده است، همچنانكه ائمه ديگر هم از اين اصول و معيارها استفاده نكردهاند. اينها از نظر اسلام بد است در تمام شرايط و در تمام زمانها و مكانها.
هر یک از ما در عرصۀ زندگی، مکرر درگیر تصمیمها و موقعیتهای پیامبرانه هستیم. نه این که پیامبری کنیم یا خود را همشأن آنها بدانیم؛ بلکه منظور این است که ما درگیر انتخابهایی میشویم که وقتی میاندیشیم چه تصمیمی باید گرفت، خود را در موقعیتی مییابیم که برای نمونه حضرت ابراهیم به عنوان اسوة عالمیان، در سطحی بسیار بالاتر درگیر آن بوده است. در اینجا تصمیم پیامبر نه فقط الگوست بلکه میتواند تکرار شود. حال با ماست که دست بهکدام انتخاب بزنیم. اگر گزینش ما پیامبرانه باشد، ما واقعاً ابراهیمی هستیم. نشان دادهایم که فرهنگ دینی در ما زنده است و عمل میکند.692
به اینترتیب، چیزی که ما را با اصول اعتقادی، قرآن و سنت پیوند میدهد، عمل به اصول مستخرج از ارزشهای اخلاقی، قرآن کریم، سیره و سنت معصومین علیهمالسلام است. چنین رویکردی در برخی از مقالات نیز مشاهده میشود. بهعنوان مثال، ناصر باهنر (همانطور که پیش از این نیز اشاره شد) با عنوان راهبردهای ارتباطات میانفرهنگی اسلام، از پنج اصل و راهبرد نام میبرد. آن راهبردها عبارتند از: حفظ استقلال مسلمانان، سیادت اسلامی، اجرای قوانین و احکام اسلامی، آزادی دعوت اسلامی و حفظ تمامیت ارضی جامعه اسلامی.693 همایون در کتاب جهانگردی: ارتباطی میانفرهنگی، مباحث خود را ناظر به اصول فلسفی، اجتماعی و حقوقی بسط داده است.694 خانمحمدی در مقاله تحلیلی بر سیره ارتباطات میانفردی پیامبر اسلام، از پنج ویژگی تحتعنوان: گشودگی، همدلی، حمایتگری، مثبتگرایی و مساواتطلبی نام برده و بهنوعی سیره ارتباطی میان فردی پیامبر را در متن این پنج ویژگی جای میدهد،695 رضوانی، ارتباطات بینالملل از منظر قرآن کریم را ذیل شش اصل گنجانده است696 و طه عبدالرحمن تعامل ملتها را بر سه اصل احترام، اعتراف به دیگری و حق دانستن دیگری مبتنی ساخته است.697
به هرحال، داشتن یک ارتباط مفید و موثر نیازمند تمهید مقدمات لازم و رعایت اصول و معیارهایی است که بستر هر ارتباط بسته به ویژگیهای خاص خود، ضرورت آن را الزام میکند.698 در این پژوهش(با طبقهبندی یافتههای پژوهشی) به شش اصل راهبردی (اصول ثابت در هر زمان و مکان) دست پیدا کردیم. برخی از اصول حاکم بر ارتباطات میانفرهنگی از منظر اسلام (از جمله اصل «دعوت» و اصل «کرامت») ناظر به فلسفه ارتباطات میانفرهنگی، برخی (همچون اصل حفظ عزت و سیادت اسلامی) ناظر به مصالح کلیتر است که از رابطه یک فرد مسلمان با جهان اسلام و با برادران مسلمان خود ناشی میشود و برخی دیگر (اصول اخلاقی از قبیل اصل عدالت و اصل احسان که برخاسته و منطبق با فطرت بشری است) عمدتا بر شیوه تعاملات اجتماعی نظر دارند. اصل «تولی و تبری» و نیز اصل «طبقهبندیِ» مخاطبان غیرمسلمان، حد و مرز گسترش تعاملات را ترسیم میکنند. بدین معنی که همه مخاطبان را نمیتوان به حریم خصوصی و مسلمانی راه داد. ویژگی مخاطبان است که آنان را به حریم مسلمانان نزدیک و یا از آن دور میکند. بهعنوان مثال اهل کتاب بهدلیل باور به خدای یگانه در نگاه مسلمان با کفار و مشرکین متفاوتند.
اصول، راهنمای کنشاند و اینکه در موقعیتهای خاص چه کنشی باید انجام داد، نیازمند الگوهای رفتاری است699 که در ادبیات جامعهشناختی «هنجار» نامیده میشود. «هنجارها روابط اجتماعی را تنظیم میکنند و از آن طریق نظم اجتماعی بوجود میآید و نظم اجتماعی یک عامل حیاتی برای زندگی اجتماعی انسانهاست.700 هنجارهای فرهنگی، هنجارها یا شیوههای رفتاری هستند که منطبق بر ارزشهای اجتماعیاند و با رعایت آنهاست که جامعه نظاممند میشود؛ زیرا آنها راهنمایان آشکاری هستند که رفتار مردم یک جامعه را در شرایط خاص تعیین میکنند.701 بههمین دلیل تلاش شده است ذیل هر اصل، مجموعهای از هنجارها و قواعد رفتاری در سیره و سنت معصومین علیهمالسلام بهعنوان نمونه آورده شود. به هر اندازهای که از سطح اصول به سطح هنجار تنزل کنیم و الگوهای رفتاری بیشتری را نشان دهیم، خاصیت اسوه بودن را بیشتر نمایان ساختهایم.
به بیان دیگر، در دیدگاه متفکران اسلامی، انسان، دارای دو بعد وجودی فردی و اجتماعی است و دین در هر یک از این دو بعد وجودی، حضوری مؤثر و بیبدیل دارد. هنگامی که دین وارد اجتماع میشود، این تنها جامعه نیست که الزامات خود را بر دین تحمیل میکند، بلکه دین نیز در زندگی اجتماعی انسانها حضوری زلال و شفاف مییابد و پیام خود را تا متن زندگی اجتماعی منتقل میکند. وقتیکلام خدا در قالب دین وارد عرصه گفتگو، زبان و ظهورات عرفی میشود، در واقع، این رنگ دین است که به اجتماع و زمان میخورد، نه اینکه زمان، به دین رنگ بدهد.
البته دین وقتی میخواهد به اجتماع رنگ دهد، باید با قالب اجتماع متناسب باشد. اما در این حالت نیز، دین به اجتماع رنگ میدهد نه بالعکس. در این وضعیت دین با حفظ دین بودن، قدم در زمان و مکان گذارده است.
با ورود دین به عرصه زندگی اجتماعی، جامعه نیز مکانیسمهای خاص خودش را اعمال میکند، یا این دین را میپذیرد یا نمیپذیرد. دین در افق هدایت تشریعی، بر جامعه طلوع میکند و در ادامه مسیر، جامعه با قوانین تکوینی خداوند وارد عمل میشود که مصداق این آیه است: «انَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ».702 اگر دین تمامیت خود را ظاهر کند و مردم خود را در معرض فیض آن قرار دهند، دین تبدیل به واقعیت اجتماعی میشود و روند اجتماعیشدن را طی میکند.
بین پذیرش و رد کامل، طیفهای مختلفی وجود دارد. گاه دین بخشی از واقعیت اجتماعی را تصرف میکند و در بخشی از رفتار و فرهنگ مردم حضور دارد، ولی بخشی از آن در طیف دیگر است. در اینصورت دین اقتدار سیاسی جامعه را برعهده نخواهد گرفت. گاه دین، بخشی از فرهنگ آرمانی میشود و فرهنگ واقعی را تصرف نمیکند. در این حالت نیز جامعه دچار کشمکش در درون خویش است و عواملی مانند علقههای عشیرهای قبیلهای، قومی و … مانع از تحقق الگوی دینی میشوند. اما اگر مردم و جامعه به دین روی آورند و به آن عمل کنند، در اینصورت دین بهطور کامل ظهور اجتماعی مییابد و به مصداق آیه شریفه «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آَمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»؛ درهای برکات الهی از آسمان، بر آن جامعه گشوده میشود و در این حال اجتماعیشدن دین به اوج خود رسیده است703 که همه ساحتهای ارتباطی انسان(ارتباط با خالق، خود، خلق و خلقت) از جمله ارتباط با دیگران(ارتباط میانفرهنگی) را پوشش میدهد.
فصل هفتم: اصول حاکم بر ارتباطات میانفرهنگی
مقدمه
در چاچوب مفهومی به این جمعبندی دست پیدا کردیم که الگوی ارتباط میانفرهنگی معطوف به ترسیم چارچوب و اصولی است که رفتار صحیح اجتماعی با «دیگران» در بستر آن معنی پیدا کرده و قاعدهمند میشود. بنابراین آنچه بیش از هر چیزی در این پژوهش اهمیت پیدا میکند، بررسی اصول حاکم بر ارتباطات میانفرهنگی از نگاه اسلامی است. اینکه منطق دستیابی به اصول راهبردی ارتباطات میانفرهنگی چیست، در فصل الگومندی ارتباط میانفرهنگی به تفصیل بحث شد. در اینجا فقط به این نکته روشی اشاره میکنم که در مطالعه اولیه آیاتی از قرآن کریم و منابع تاریخی(بهویژه کتب سیره) و طبقهبندی گزارههای مرتبط با بحث مجموعهای مفاهیم کلیدی استخراج شد که جایگاه کانونی در مباحث ارتباطات میانفرهنگی داشتند بهنحوی که همه گزارههای مستخرج بهنوعی ذیل یکی از این مفاهیم کانونی جای میگرفت. علاوه بر اینکه بسیاری از رفتارهای مومنان با توجه به این مفاهیم کانونی که از آنها تحت عنوان اصول یاد میشود، معنا مییابد. موجهسازی شکل امروزی رفتارهای مومنانه (در جاهایی که قاعده و الگوی خاصی وجود ندارد)، در پرتو اصول حاکم میسر میگردد. به تعبیر امام موسی صدر: «اين کافي نيست که بدانيم پيامبر آن روز چه کرد، بلکه بايد بدانيم اگر آن بزرگوار امروز بود چه ميکرد».704
الگوی ارتباطات میانفرهنگی برآیند حضور این اصول در رفتارهای مومنان است. این اصول انعکاسدهنده وجوه آرمانی دین اسلام نیز به شمار میروند.
7-1- اصل دعوت
دست کم سه آیه از قرآن کریم را میتوان در خصوص مباحث ارتباطات میانفرهنگی از بعد نظری مستمسک قرار داد و سایر آیات مرتبط را در حاشیه این آیات به بحث گذاشت. این سه آیه عبارتند از: آیه دعوت،705 آیه تعارف706 و آیه اشتراک.707 آیه دعوت هم مشتمل بر محتوا و هم شامل روش و کیفیت ارتباط است. آیه اشتراک، مبنایی را برای مفاهمه با مخاطب در اختیار میگذارد و آیه تعارف که طه عبدالرحمن از آن برای ارتباط میانفرهنگی استفاده میکند،708 و کنش مبتنی بر آن را کنش تعارفی (نیک و معروف) مینامد، ناظر به شرایط مفاهمه و ارتباط است. علاوه اینکه آیه تعارف به نکتهای تکوینی و انسانشناختی قرآنی هم اشاره دارد که در جای خود اشاره خواهد شد. اما در هر صورت با توجه به این که در هر سه آیه، هدف، آگاهیدادن به مخاطب و دعوت او به خداپرستی است، آیه دعوت میتواند بر دو آیه دیگر حاکم باشد. این نکته از تفسیر علامه طباطبائی در ذیل آیه 46 سوره
