
قابلدرک باشد. زبان، «رسانهای نامناسب برای انتقال دانش» است چرا که «ساختارها و واژگان آن، الگویی منطقی و منسجم از ابژهها و روابط آنها در ارتباط با جهان خارج به دست نمیدهند» (امراللهی،20). شیوهی تحلیل بصری کرس و ون لیوون، چارچوبی توصیفی به دست میدهد. به این دلیل، این شیوه نمیتواند به خودی خود، تمام آنچه برای توصیف جامعهشناختی تصاویر لازم است را تأمین نماید.» (امراللهی،21)
«نهتنها بایست از نظریات جامعهشناختی در مورد جنسیت و مطالعات پیشین در رابطه با ساختار جنسیت در تصاویر استفاده میشد، بلکه همچنین شیوههای تحلیل نظاممندتر از شباهتها، تفاوتها و الگوهای حاکم بر تصاویر نمونه نیز مورد نیاز بودند.» (امراللهی، 21).
3- فصل سوم
جنسیت بهمثابه گفتمان
از آنجا که در هر گفتمان گزارههایی ادامهی حیات میدهند، ناپدید میشوند، مورد استفاده مجدد قرار میگیرند، سرکوب یا سانسور میشوند و بر اساس صورتبندی درون یک گفتمان، با پیدایش نقاط تفرق اختلالی در بازتولید گفتمان به وجود آمده و موجب ایجاد گفتمانی جدید میگردد و یا اینکه گفتمان موجود مورد پذیرش قرار گرفته و باز تولید میشود، بنا به همین دلیل به اعتقاد نگارنده گفتمان حاکم بر دورهی قاجار ادامه و بازتولیدی از گفتمان دورهی صفویه میباشد، بنابراین در ابتدا به توضیح گفتمان جنسیت در دورهی صفویه پرداخته و سپس با توجه به متون و آثار، مشاهده میکنیم که این گفتمان چگونه در دوران مورد بحث بازتولید شده است.
3-1- حکومت صفویان
«شاه اسماعیل صفوی در سال 907 ه (1502 م)، بهطور رسمی سلسلهی صفویه را تأسیس کرد. با تأسیس دولت صفوی ایران از خطر استیلای ترکان عثمانی رست و حکومت ملوک الطوایفی را که از صدر اسلام در ایران برقرار بود، دور انداخت، صفویان با اجرای این سیاست توانستند ایران را که طی نهصد سال گرفتار اختلافهای داخلی و بازیچهی حکومتهای محلی بود به وحدت ملی و یگانگی رهبری کنند و مرکزیتی در ایران به وجود آوردند که پس از انقراض ساسانیان سابقه نداشت. در کل برای تعیین علت اصلی موفقیت صفویان در تأسیس قدرت سیاسی واحد، باید دو عامل را مورد توجه قرار داد. عامل نخست، آشفتگی و ناپایداری دیرپای موجود در ایران طی نیمهی دوم قرن پانزدهم بود، در آن زمان وضعیت سیاسی در ایران روند رو به افول داشت. با مرگ سلطان یعقوب لیث آق قویونلو (883-896 ه.ق) سراسر کشور به عرصهی کارزار بسیاری از شاهزادگان مدعی تبدیل شد که سقوط این سلسله را آسان کرد، رهبران صفویه از حیدر تا شاه اسماعیل از این بیثباتی داخلی و شرایط رو به انقراض برای پیشرفت خود استفاده کردند. عامل دوم، حمایت جنید از عقاید شیعی افراطی بود که در میان ترکمنان چادرنشین آناتولی شرقی و سوریه شمالی گسترش یافته بود. این دو عامل کلیدی، راه را برای پیروزی سریع اسماعیل هموار کرد او توانست به انگیزهی انتقام از خون پدر خود به تأسیس قدرت خویش بپردازد. به علاوه شخصیت اسماعیل بر روند شکلگیری حوادث، بسیار اثرگذار بود، اسماعیل در واقع ساختهی اصول تشیع بود که در معنی پروردهی عناصر ملی و سیاسی بود اگرچه مظاهر آن دینی به نظر میآمد، تشیع بهعنوان ایدئولوژی وحدت ملی ایران نمود یافت و همان پاسدار ملیت ایرانی گردید.» (دهقانی،315:1384 و 16).
تشکیل حکومت صفوی بهعنوان نقطهی عطف در تاریخ ایران، دارای دو پیامد تأثیرگذار در تحولات آتی تاریخ این کشور میباشد. از یکطرف حکومت متمرکز و مستقل از خلافت سنی و از طرف دیگر شیعی بودن این حکومت، دو صفت ممتازی است که در ابتدای قرن شانزدهم میلادی-دهم هجری-(1501-907)، بزرگترین تحول را در ایران بعد از اسلام موجب گردید. «شرایط به قدرت رسیدن صفویه نیز بیانگر استفادهی ماهرانه و هنرمندانه بنیانگذاران این سلسله از مزیت محبت اهلبیت و سرمایهی عظیم دلدادگی ملت ایران به مکتب آل محمد (ص) میباشد. بهطوریکه تعمیم و گسترش این سرمایهی معنوی از یکطرف موجب وحدت ملی بیشتر و از طرف دیگر موجب افزایش قدرت نظامی در مقابل رقیب قدرتمندی بنام عثمانی که مرزهای ملی و دینی ایرانیان را تهدید مینمود، گردید. در میان نهضت شیعی ایران، نهضت صفویه به علت موقعیت مذهبی سیاسی خاص خود دارای اهمیت میباشد. این نهضت که موفق به ایجاد نوعی تمرکز و وحدت مذهبی شد، یکی از بارزترین نمونهها، جهت بررسی نقش سیاسی مذهب میباشد. ازآنجا که صفویه پیشینهی صوفیگری داشتند و شاه نیز بهعنوان مرشد کامل شناخته میشد، لازم بود که ضمن گسترش مبانی حکومت، تعالیم شیعی و از جمله فقه آل محمد (ص) نیز در جامعه رواج یابد تا پادشاه علاوه بر مقام مرشد کامل، وجه مذهبی و دینی عام نیز پیدا نماید. در اجرای چنین سیاستی بود که پای علمای دینی به حکومت باز شد و نهتنها عالمان و فقیهان ایرانی بلکه علمای جبل عامل نیز بهمنظور پر کردن خلأ فقاهتی در دربار صفوی حضور یافتند. حضور عالمان دینی در دربار و پذیرش مناصب دولتی بهتدریج وجه مذهبی پادشاهان صفوی را افزایش داد، بهطوریکه ایران بهعنوان پرچمدار فقه شیعی و پادشاه نیز بهعنوان مروج و حامی آن، در برابر حکومتهای سنی مذهب ظاهر شد»(ابطحی، 1:1384-2).
«بیتردید ایران در مرکز قدرتهای نوظهور آسیایی و تهدید حکومتهای آنسوی قسطنطنیه با برخورداری از میراثهای فرهنگی و حکومتی و نظامی، در بقا و حفظ «هویت تاریخی» خود تحولات جدیدی بر پایهی مکانیسمهای درون جامعهای و برون جامعهای پدید آورد تا وحدت و استقلال ریشهدار جامعه فراهم گردد و بیآنکه ایرانیان زیر سلطهی عثمانی بروند، با پایان دادن به نظام ملوکالطوایفی گسترده و زیانمند، یگانگی و تمرکز سیاسی و حکومتی قابلپذیرش را در بخش بزرگی از «ایران زمین» به وجود آوردند. این حرکت تاریخی از آذربایجان و شهر اردبیل آغاز شد و اران و شیروان و بخشهای دیگری از قفقاز و آسیای صغیر و آناتولی و سوریه و بینالنهرین را فراگرفت و ساکنان منطقههای دیگر ایران نیز یکی پس از دیگری جایگاه خود را در وحدت تاریخی پیش آمده بازیافتند به همانسان که در زمانهای مشابه، منطقهای از «ایران زمین» خاستگاه حکومتی کل جامعه میشد. گوهر انسجام ملی در عصر صفوی، در هم آهنگی، هدفهای عدالتخواهانه ریشهدار مذهب شیعه که پیشتر به نقش آن اشاره شد، کارایی اجتماعی خود را نشان داد»(تکمیل همایون،135:1384).
«همچنین ناگفته نماند که به لحاظ قدرت نظامی، صفویان به اتکای بر توانمندی قزلباش بسیاری از مشکلات را از میان برداشتند و به پیروزیهایی رسیدند، اما به لحاظ کشورداری نظام ایرانی حکومت، با تمام ممیزات و کارکردهای تاریخی خود استمرار سلطنت مزبور را فراهم میساخت و تا زمانی که امرهای یاد شده ملی و مذهبی و حکومتی و نظامی در هم آهنگی و انسجام بودند، صفویان بر مسند قدرت و فرمانروایی باقی ماندند و از زمانی که لغزشهای ارزشی، دوری از تصوف واقعی و پویا و گرایش به شریعت در مسیر بهرهوری حکومتی، وضع جدیدی را پیش آورد که تعلیمات دینی ریشهدار و خلاق باقی نماند و شریعتی بدون تعلیمات در تشریفاتی ظاهری در جامعه گسترده شود و همزمان ناکارآمدی سیاسی و حکومتی-اجتماعی و فرهنگی بر کلیت جامعه مستولی گردد، آثار فتور و انحطاط در نظام حکومتی پدید آمد و سامان سلطنت دویست و سیسالهی صفویان به همهی ارجمندی و اعتبار تاریخی فرو ریخته شد»(همان:136).
3-1-1- مؤلفههای گفتمان عصر صفوی
پادشاهان صفوی به لحاظ اندیشهی سیاسی، ترکیبی بودند از تصوف، تشیع و ملیت.
تصوف و مرشدی در خاندان صفویه ریشه در قرن هشتم و نهم داشت و به شیخ صفیالدین اردبیلی میرسید. شیخ صفیالدین بهعنوان مرشدی کامل بر مسند هدایت نشست و به تلقین سالکان معرفت پرداخت و جهت دعوت طوایف امم، خلفا، به اطراف و اکناف فرستاده همگی بر تشیید قواعد شریعت نبوی مقصود ساخت و به اندک زمانی شهرت او در شرق و غرب جهان پیچید.
«شاه اسماعیل نیز به مریدانش تأکید داشت که همهی حرکات وی طبق دستور امام صورت میگیرد و میان او و مهدی (عج) جدائی نیست. موضوع رسمیت یافتن تشیع بعد از اجرای مراسم تاجگذاری شاه اسماعیل یکی از همین موارد است. اسماعیل در گفتگوی با سرداران خود میگوید:
«که در خواب به او الهام شده و وی بر این کار گمارده شده است»
در تاریخ شیعی امامی این نخستین بار بود که پادشاهانی نیرومند قدرت سیاسی پردامنهای را به دست میگرفتند و با تکیه بر اعتقادات دیرین و جا افتاده شیعی مانند امامت علوی و مهدویت و بهخصوص با بهرهمندی عمیق از احساسات و عواطف سرکوبشدهی هزار ساله شیعی، به دشمنی و ستیزه با خلافت سنی عثمانی میپرداختند. شاه اسماعیل صفوی (891-930)، اولین پادشاه این سلسله، با ادعای سیادت پیوند خود را با آل علی اعلام کرده و با ادعای نمایندگی امام غائب، مشروعیت سیاسی خود را محرز کرد و بدین ترتیب تا حدودی اقتدار سیاسی خود را با باورهای شیعی که امامت علوی از نسل فاطمه (ع) است نزدیک ساخت. چند عامل موجب شد تا حکومت صفوی با مشکل عدم مشروعیت مواجه نشود. نخست آنکه شیخ صفیالدین اردبیلی مؤسس فرمانروایی صفویه از پدر به امام موسی کاظم میرسید و دوم اینکه فرمانروایان و رهبران اولیه صفوی جدا از رهبری سیاسی طوایف و قبایل خود پیشوای مذهبی آنان نیز به شمار میآمدند.
نفوذ معنوی شیخ صفیالدین اردبیلی و فرزندان او در میان ایلات قزلباش، آنها را بهصورت رهبرانی مذهبی درآورد که از قدرت سیاسی و نظامی ایل نیز بهره میبرند؛ بنابراین قدرت سیاسی و نامی که بر اساس روابط ایلاتی شکل میگرفت، در حرکت سیاسی خود از شعارهای شیعی که در مناطق مختلف ایران زمینهی پذیرش بسیار داشت، بهره میبرد. شاه اسماعیل با طرح شعارهای مذهبی شیعی و با استفاده از نفوذ اجداد خود در میان قزلباشها، بهسرعت حاکمیت سیاسی خود را در میان دو قدرت عثمانی و گورکانی گسترش داد. مذهب تشیع بهعنوان مذهب رسمی کشور دو اثر مهم داشت: از یکسوی، ایرانیان را با هم متحد میساخت و از سوی دیگر آنان را از ملل همسایهی خود که سنی مذهب بودند دور میکرد و در پناه این اتحاد و این محیط جدا شده، عواملی که ملیت را تشکیل میدهند، بهتدریج نضج گرفت و شکل خاص خود را یافت»(ابطحی،6:1384 و 7). مسئلهی مهم و درعینحال پیچیده این است که دقیقاً روشن نیست که فقیهان و پادشاه آنچه نوع رابطهای باهم داشتند آیا پادشاهان مشروعیت خود را از فقیهان میگرفتند یا برعکس (همان:12).
پادشاهان صفوی بهاینترتیب بر ایران حکومت راندهاند (پاریزی،14:1357):
شاه اسماعیل اول
2 رمضان
907 ه.ق 1501 م
شاه طهماسب اول
19 رجب
930 ه.ق 1523 م
شاه اسماعیل دوم
27 جمادی الاول
984 ه.ق 1576 م
شاه محمد خدابنده
3 ذی الحجه
985 ه.ق 1578 م
شاه عباس اول (بزرگ)
تاجگذاری
996 ه.ق 1587 م
شاه صفی اول (نوه شاه عباس)
10 جمادی الاول
1038 ه.ق 1628 م
شاه عباس دوم
16 صفر
1052 ه.ق 1642 م
شاه سلیمان اول (شاه صفی دوم)
3 ربیع الاول
1077 ه.ق 1666 م
شاه سلطان حسین اول
14 ذی الحجه
1105 ه.ق 1694 م
3-2- تبارشناسی رفتار جنسی
آنگونه که ویل دورانت اعتقاد دارد «رسم بر آن است که طغیان شهوت را به دورهی جوانی منتسب سازند، ولی در حقیقت تا نیرویی در بدن هست، شهوت پا برجاست، تأخیر ازدواج، شهرهای ما را پر از مردان و زنانی کرده است که تنوع در تحریکات شهوانی را بر وظایف پدری و مادری و خانهداری ترجیح میدهند..» (راوندی،312:1369).
جرجی زیدان مینویسد: «پس از آنکه عربها شهرنشین و از بادهی پیروزی سرمست شدند به هر نوع فساد و عمل منافی عفت نیز دست زدند. مخصوصاً شهرهای بغداد و قرطبه گاهی مرکز این قبیل اعمال بود و داروغهی مخصوصی از طرف دولت، مأمور رسیدگی به این کارها بود… برای اینکه مردان را به آن کارها تشویق کنند، تصویر زنان برهنه را بر دیوار گرمابهها نقاشی میکردند. دولت از مالیاتی که از آنها به دست میآورد سود کلانی میبرد، با آمدن پسران ماه روی رومی و ترک، امردبازی سخت رایج شد، گاه
