
عمل مسبوق بهمعناست که در تعاملات انساني رد و بدل ميشود. مباحث جامعهشناسي آمريکا از همين طريق وارد مباحث ارتباطات ميشود. ميد معتقد است که شخصيت انسان از خلال همين کنشهاي متقابل شکل ميگيرد. فياض با اين تبارشناسي نشان ميدهد که در پارادايم آمريکايي مسئله ارتباطات میانفرهنگی رابطه ميان معناي ذهني و نمادها خواهد شد. فياض فهم ارتباطات فرهنگي را منوط به درک جامعهشناسي ميد ميداند از اينرو جامعهشناسي معرفتي ميد و سپس مرتون را تشريح ميکند. پراگماتيسم، خُردگرايي و بررسي زندگي روزمره بهجاي انديشههاي کلان بشري، غيرتاريخي بودن و ابتنا بر شعور عامه و زبان، چهار ويژگي انديشهي ارتباطات میانفرهنگی آمريکايي را شکل ميدهد.(همان). او ميان دو نوع عقل تفاوت قائل ميشود؛ عقل میانفرهنگی و عقل فرهنگي. عقل میانفرهنگی، عقل تجربي و طبيعي بشر است كه از آن به »عقل فطري بشر» نيز ياد ميشود. عقل فرهنگي تنها خود را عقل ميداند و اين خودمداريِ فرهنگي، عقلي جنگ طلب را بهدنبال دارد. عقل حسگرا، عقل مدرن غربي، عقل استعلايي(كانتي) و عقل تجربي از اين قبيل است. ژان پل سارتر عقل میانفرهنگی را از انسانشناسي و مردمشناسي ساختارگرا برگرفت. ريشهي عقل میانفرهنگی عرفاني است نه فلسفي. فراگفتمان جهان آينده عرفان است و عرفان دانش، عرفان هنر، عرفان ادبيات بهجاي فلسفهي دانش، فلسفهي هنر و فلسفهي ادبيات پديد خواهد آمد.282
2-۲- رويکردهاي عرفاني- فلسفي، تاريخي و فقهي
انديشههاي ديني بهسبب آنکه اصول و تاريخي روشن دارند، از ظرفيت زيادي براي توليد نظريات ارتباطات میانفرهنگی برخوردارند. با وجود اين، اندیشمندان این حوزه تلاش چندانی براي توليد يک نظريه نداشتهاند.
فياض پس از تبارشناسي معرفتيِ ارتباطات میانفرهنگی، سعي کرده مدلي بديل براي ارتباطات میانفرهنگی مبتني بر انديشه ديني ارائه کند. او زمان و مكان را دو عنصر بنيادين فرهنگ ميداند كه در تاريخ و جغرافيا جلوهگر ميشوند. بنظر او در خصوص تفكر جهاني چهار ايده ميتوان داشت: ۱) جهاني فكر كردن و جهاني عمل كردن ۲) جهاني فكر كردن و محلي عمل كردن ۳) محلي فكر كردن و محلی عمل كردن و ۴) محلي فكر كردن و جهاني عمل كردن(مبناي بومي گرايي معرفتي).
استراتژي جهاني، تساهل و تسامح در برابر ارزشهاست؛ ولي استراتژي بوميشدن، خود را در يك ارتباط میانفرهنگی، ميانديني، ميانذهنيتي و ميانمذهبي ميبيند. اين كلامِ میانفرهنگی با تصديق طولي283 و نظريه فطرت انسان و وجود ربطي انسان با خدا به گفتوگوي ميانمذهبي ميپردازد. بهنظر فياض، شهيد بهشتي خود را از مشرب فلسفهي ملاصدرا توسط علامهي طباطبايي بهرهمند ساخت و از فقيه عارف امام خميني(ره) بهرهمند شد و معرفت محلي خود را شكل داد و با رفتن به غرب و گفتگو و جدال و نيز تدوين قانون اساسي نمونهي اين محلي فكر كردن و جهاني عمل كردن را بهنمايش گذاشته است.284
الويري مبتني بر تاريخ پيامبر (ص) مجموعهاي از آموزههاي میانفرهنگی را مورد مطالعه قرار داده است. او از محورهاي کلي ارتباطات میانفرهنگی در قرآن کريم،285 به ابداع نهادها و نمادهاي جديد ارتباطي،286 معرفي منطقي و استدلالي دين جديد، بهرهگيري از ايام حج،287 خطابه،288 برپاداشتن شعائر ديني بهصورت آشکار،289 ارائه الگوي عملي اخلاقي، حضور در اجتماعات قريش، هجرت،290 همنشيني با محرومان،291 صبر،292 نوشتن نامه،293 اعزام مبلغ،294 بهرهگيري از زمينههاي عاطفي و رواني اشاره میکند.
الويري اين محورها را از آنجهت داراي اهميت ميداند که دستاوردهاي آن بهوضوح قابلمشاهده است. بخشي از دستاوردهاي پيامبر از مجموعه فعاليتهاي فرهنگي و ارتباطي در مکه که الویری مورد توجه قرار داده است عبارتند از: تحول فرهنگي، نشاندادن جهانيبودن دعوت،295 و انعطافپذیري روشها در بهرهگيري از ابزارها متناسب با شرايط. البته الويري در مقالهي «ارتباطات میانفرهنگی در دهههاي نخستين اسلامي» جهاد را نیز در چارچوب میانفرهنگی تحلیل میکند.296
او در مقالهي خود چالشها و راهکارهاي ارتباطات میانفرهنگی در دهههاي نخستين را با تاکيد بر تحليل میانفرهنگی از جهاد تبيين ميکند و از سه چالش مهمِ میانفرهنگی با عنوانهای: احساس خودکمتربيني،297 ناهمزباني298 و دشواري درک و انتقال پيام يک دين جديد بحث میکند.
با گذشت چند دهه از ظهور اسلام، بخشهاي عمدهاي از ايران و روم مسلمان شده بودند. بسياري از ايرانيان با جان و دل به گسترش اسلام ياري ميرساندند. زبان عربي زبان رسمي در تمام حکومت اسلامي شده بود. سوال اين است که اعراب از چه شيوههايي براي دستيابي به اين موفقيت بهره بردند؟ آنچه الويري بر اساس مستندات تاريخي بر آن تاکيد دارد شجاعت، سادهزيستي و از همه مهمتر درستکاري آنهاست. اين مسئله سبب شده بود که مسلمانان از ارتباطات غيرکلامي بيشتر از ارتباطات کلامي سود برند.
ناصر باهنر در مقالهای تحتعنوان «ارتباطات در جامعه اسلامي متکثر فرهنگي» ارتباطات درون فرهنگي و میانفرهنگی را مورد مطالعه قرار داده است. وی معتقد است ارتباطات در جوامع مسلمان متکثر فرهنگي با وجود مباني وحدت در فرهنگ اسلامي ممکن ميشود: مبانی وحدت چیزهایی از قبیل: وحدت عقيده يا ايدئولوژيک،299 وحدت پيروي از رسول اکرم (ص)، برادري ديني300 و وحدت موازين اخلاقي301 را شامل میشود.
باهنر ارتباطات میانفرهنگی را با تبيين ديدگاههاي فقهي اسلام نسبت به غيرمسلمانان تبيين ميکند. او براي آنکه ماهيت و نحوهي حضور و مشارکت اقليتهاي ديني در جامعه اسلامي توضيح دهد به واکاوی مفهوم کافر را میپردازد. از نظر امام خميني کسي کافر است که منکر خدا باشد يا براي خدا شريک قائل شود يا پيامبري حضرت محمد (ص) را قبول ندارد و يا يکي از ضروريات دين را منکر شود. کافر بهلحاظ نوع دين دو قسم است: اهل کتاب302 و غيراهل کتاب.303
از نظر باهنر برخورد و قراردادهايي که اسلام با هر يک از اين گروهها دستور داده است ميتواند الهامبخش يک رويکرد میانفرهنگی باشد. ذمه: قرارداد دائمي تابعيت اهل کتاب براي زندگي در جامعه اسلامي که بهصورت دو جانبه با مسلمانان و با شرايط خاص منعقد ميشود.304 استيمان: قرارداد امن است که بهصورت معاهده شخصي و مصونيت با کافر حربي بهطور موقت منعقد ميشود،305 و هدنه: قرارداد صلح با پيروان ساير اديان که در خارج از جامعه اسلامي زندگي میکنند.
باهنر مبتنی بر این ديدگاههاي فقهي، راهبردها(اصول) ارتباطات میانفرهنگی اسلام با گروههاي ديني غيرمسلمان را در پنج محورِ حفظ استقلال مسلمانان، سيادت اسلامي، اجراي قوانين و احکام اسلامي، آزادي دعوت اسلامي و حفظ تماميت ارضي جامعه اسلامي خلاصه کرده است.306
طه عبدالرحمن307 و راغب سیرجانی308 دو تن از شخصیتهای جهان عرب هستند که با رویکرد دینی در جستجوی راهحلهایی برای از میان برداشتن اختلافات در جهان امروز که اثرات بسیار مخربی را بر فرهنگ و تمدن بشر گذاشته است آثار ارزشمندی برجای گذاشتهاند. هر دو این نویسندگان بر گفتو گو بر مبنای اشتراکات با الهام از آیه تعارف بهعنوان راهحلی دینی تاکید میکنند. سرجانی بر دو نوع اشتراک تاکید میکند: اشتراک اسمی (عقیدتی) و اشتراک انسانی(نیازهای اساسی، عقل، اخلاق بنیادی، تملک، کرامت، آزادی، علم و عمل) که از منظر قرآن همه اینها ذیل فطرت قرار میگیرند. خداباوری اساس اشتراک در عقیده، و فطرت اساس اشتراک در انسان است.309 در هر حال بنظر او گفتو گو یک ضرورت است.310
2-۳- نظريات ارتباطات میانفرهنگی
نظريات ارتباطات میانفرهنگی نيز مانند فلسفهي آن کمتر مورد توجه بوده است. انديشمندان اين حوزه سعي کردند نظريات حوزهي ارتباطات را در ارتباطات میانفرهنگی بازتوليد کنند.
2-۳-۱- نظريه انطباق ارتباطي
بهنظر هاوارد گیلز مردمي که خود را بهعنوان افراد تنها در روياروييهاي میانفرهنگی ميبينند محتوا و شيوهي سخن خود را طوري صورت ميدهند که راهي براي دريافت تاييد مخاطب خويش داشته باشند اما کساني که خواهان يک هويت گروهي قوي هستند سعي ميکنند تفاوتهاي خود را با افراد خارج از گروه پررنگ کنند.311
2-۳-۲- نظريه مذاکره بر سر وجهه
در نظریه استلاتينگ تومي، مردمي که از يک فرهنگ جمعي هستند بهنحوي که شناختشان از خود به يکديگر وابسته است از اينکه در معرض چهرههاي ديگر يا در يک ارتباط دوطرفه با آن قرار گيرند نگرانند. آنها دو شيوه در برخوردشان اتخاذ ميکنند يا از چهرههای دیگر دوري ميگزينند يا آنکه با آنها يکي ميشوند. اما مردمي که از يک فرهنگ فردي هستند شناختي مستقل را در مورد خود بازيافتهاند، شيوهاي اتخاذ ميکنند که بتواند تفوق کسب کنند.312
2-۳-۳- نظريه کدهاي گفتار
جري فيليپسن معتقد است در خلال تحقيقات قومنگارانه در حوزهي ارتباطات، شناخت هر فرهنگ ميتواند از طريق کدهاي گفتار آن فرهنگ که داراي ابعاد روانشناختي، جامعهشناختي و گفتاري متمايزي است درک شود و از ديگر فرهنگها تفکيک شود. گوينده و شنونده است که معناي کدهاي گفتار را تعيين ميکند و اين معنا کاملا با سخن درهمتنيده شده است. فهم درست کدها توانايي تفسير، پيشبيني و کنترل صحبت را ميدهد.313
2-۳-۴- ابعاد مربوط به تفاوتهاي فرهنگي
هافستد به تفاوتهاي فرهنگي توجه کرده و آنها را از چهار بعد بررسی کرده است:
• فردگرايي- جمعگرايي: شخصيت، ارزشهاي فردي و خودتعبيري سه ويژگي موثر بر فردگرايي – جمع گرايي است؛
• اجتناب از عدمقطعيت کم – زياد: هرچه ميزان اجتناب از عدم قطعيت بيشتر باشد هنجارهاي و قواعد روشنتري براي هدايت رفتارها وجود دارد؛
• فاصله قدرت کم – زياد: فاصله قدرت عبارت است از ميزان پذيرش توزيع نابرابر قدرت توسط اعضاي ضعيفتر نهادها و سازمانها؛
• مردانگي – زنانگي : از نظر هافستد مردانگي مربوط به جوامعي است که نقشهاي جنسيتي در آنها بهروشني از هم متمايزند و زنانگي نيز مربوط به جوامعي است که نقشهاي جنسيتي با هم همپوشاني دارند.314
2-۳-۵- نظريه نقض انتظار
نظريه نقض انتظار، که متعلق به از بارگون است، ارتباطات ميان فردي را در بافت پيشبينيهايي قرار ميدهد که افراد صورت ميدهند و همزمان به نحوه واکنش افراد به نقض اين پيشبينيها توجه نشان ميدهد. انحراف افراد نسبت به رفتارهاي مورد انتظار باعث تحريک ديگران ميشود.
بارگون دستهبنديهاي هافستد را بر اساس نظريهي خود را تشريح ميکند. فرهنگهاي جمعگرا انتظار کلام غيرمستقيم، ادب و عدم فوريت بيشتري دارند. اجتناب از عدم قطعيت نيز براساس انتظار قابل تبيين است. فاصله قدرت بر نحوه تفسير نقض منزلت بالا و منزلت پايين موثر است. مثلا نقض رفتار توسط يک فرد داراي منزلت بالا اضطراب و تنش زيادي ايجاد ميکند.
2-۳-۶- مديريت اضطراب و عدم قطعيت
گاديگانست نظريه کاهش عدم قطعيت برگر را به برخوردهاي بين گروهي تعميم ميدهد. گاديکانست و هامر از عدم قطعيت و اضطراب براي تبيين سازگاري میانفرهنگي استفاده کردهاند.315 ارتباطات بينفرهنگي يکي از انواع ارتباطات بينگروهي در نظريه گاديکانست است. او از مفهوم بيگانه زيمل بهعنوان يک مفهوم سازماندهنده مرکزي استفاده کرده است.
گاديکانست مفروضات خود را از مواضع افراطي عينگرا و ذهنگرا دور ميکند. او آستانههاي حداقل و حداکثر براي عدم قطعيت و مفهوم آگاهي لانگر را نيز در نظريهاش وارد کردهاست.
گادیگانست اینگونه توضیح میدهد که هنگامي که بيگانگان وارد فرهنگ جديدي ميشوند درباره نگرشها، احساسات، عقايد، ارزشها و رفتارهاي اتباع کشور ميزبان دچار ابهام و عدم قطعيت میگردند. بيگانگان در هنگامي که اضطراب و عدم قطعيت زياد باشد بهسمت ارتباط با ميزبان گرايش مييابند اما توانايي پيشبينيهاي دقيق در مورد رفتار را از دست ميدهند. هنگامي که عدم قطعيت پايين باشد اطمينان بيش از حد بيگانگان سبب ميشود که آنها دقت پيشبينيهاي خود را مورد سوال قرار ندهند. اضطراب پايين
