
حاکم بر روابط (اصل اعتقاد به کرامت ذاتی انسان، اصل نفی سلطه، اصل پایبندی به پیمانها، پرهیز از خیانت) اشاره کرده است. احسان و نیکی، دستی با غیرمسلمانان، خودداری از برخوردهای توهینآمیز، حفظ روابط عاطفی و انسانی با فامیلهای غیرمسلمان مصادیقی از روابط انساندوستانه با غیرمسلمانان معرفی شده است.372 با این همه در حدود 40 صفحهای که با عنوان گردشگری در سیره معصومان علیهم السلام و ابرار بحث کرده، جز تاکید بر اصل جواز گردشگری و پسندیده بودن آن هیچ نکته رفتاری برای امروز مسلمانان برداشت نکرده است.
کتاب «مدیریت گردشگری و وجهه ملی درجمهوری اسلامی ایران»،373 فصل سومش را به ارتباطات و گردشگری اختصاص داده و ارتباطات میانفرهنگی را بستر شناخت و تحلیل گردشگری تلقی کرده و در فصل پنجم به گردشگری بهعنوان ارتباطی میانفرهنگی پرداخته است.. نویسنده از زبان جیلز و واتسون374 بر این نکته تاکید میکند که، کاربرد اصلی و امروزین ارتباطات میانفرهنگی، «ایجاد مهارت کمک به افرادی است که از فرهنگهای مختلف تلاش در برقراری ارتباطات موثر با دیگران دارند.» زیرا اصولا شهروندان قرن 21 باید بیاموزند که دنیا را از میان چشمان، قلبها و ذهنهای دیگر مردمان هم ببینند.375 بههمین دلیل یکی از صاحبنظران اصلی این حوزه معتقد است بیشتر پیشینه متداول ارتباطات میانفرهنگی حاوی رویکردهای آموزش مهارت و مبتنی بر سه ویژگی است: «دانش و شناخت افراد از فرهنگهایی که با آن سر و کار دارند؛ انگیزهی کافی برای برقراری ارتباطات موثر؛ و مهارتهای ارتباطی متناسب و کارامد.».376 مهمترین مزیت این اثر در فصل سوم ارائه جمعبندی مناسب از نظریههای میانفرهنگی است. در فصل پنجم از تاریخچه و نحوه ورود نگاههای فرهنگی به گردشگری بحث میشود.
آثاری که در قلمرو دیپلماسی عمومی و بهویژه دیپلماسی فرهنگی به رشته تحریر درآمدهاند نیز بهصورت غیرمستقیم میتوانند پیشینهای برای پژوهش حاضر قلمداد شوند. از این آثار میتوان به «حج: تجلی معنویت و کانون دیپلماسی فرهنگی جهان اسلام» نوشته ابراهیم حاجیانی377 اشاره کرد که کارکردهای حج در تبادل فرهنگی از رهگذر تعاملات حاجیها را بررسی کرده است. ارتباطات حاجیها در موسم حج در یک تعریف، نوعی از ارتباط میانفرهنگی است.378 عمده مباحثی که در کتاب دیپلماسی فرهنگی سیدرضا صالحی امیری و سعید محمدی379 آمده است به نوعی با مباحث ارتباط میانفرهنگی پیوند دارند. در واقع بخش قابلتوجهی از ارتباط میانفرهنگی امروزه در قالب دیپلماسی فرهنگی صورت شکل میگیرد. علاوه بر این که موفقیت در عرصه دیپلماسی فرهنگی، برقراری ارتباطات میانفرهنگی را تسهیل میکند. اما از آنجا که رویکرد عمده آثاری از این سنخ در ارتباط با تلاشهای دولتها بوده،380 از آوردن آنها در پیشینه صرفنظر شد.
تعدادی مقاله نیز در ارتباط با این موضوع نوشته شده که مهمترین آنها درآمدی بر نظریه ارتباط میانفرهنگی نوشته علی سلیمی است. این مقاله بهویژه از نقطه نظر روشی قابل استفاده است. اشاره به این نکته هم لازم است که آثاری که در حوزه حقوق اقلیتها از منظر اسلام و یا ارتباط با بیگانگان و نیز همزیستی مسالمتآمیز به رشته تحریر درآمدهاند میتوانند در شمار پیشینه این پژوهش قرار گیرند که عمدة آنها در لابلای تحقیق ملاحظه شده و مورد استفاده واقع شدهاند.
فصل سوم: روششناسی
آهنگ فضای ملکوت نمایید و در آسمان قدس لاهوت به پرواز در آیید و اگر در پی رسیدن به اسباب رشد هستید، ابزار خیال و وهم را کنار نهاده و به ریسمان قرآن چنگ زنید؛ زیرا آنان که از این دستاویز بریدند دچار نابودی و شکست شدند و در نگاه اهل بصیرت از ارزش افتادند381
مجموعه مرحله بهمرحله انجام یک فعالیت که سبب ایجاد اثر میشود را روش مینامند. روش، یک خطمشی معقول و منظم برای رسیدن بهیک هدف معین است.382 راهی که یک دانشمند برای معلوم کردن یک مجهول طی میکند با سختیها و زحمتهایی همراه است. عمده این سختیها و زحمتها مربوط به پیچیدگیهای راه است. کوشش «روششناسی» بر این است که به همان اندازه که «رفتنِ» راه سخت است، «ارائهی» آن آسان باشد؛ یعنی زبان آسانی برای توضیح کارِ سختی که انجام دادهایم داشته باشیم… این امکان وجود دارد که با یک زبان ساده و قابلفهم، «راه» رفتهشده را به افراد دیگر نشان دهیم تا آنها بتوانند ادامه آن را طی کنند و این همان «روششناسی» است.383
3-1- بررسی رویکردهای روشی موجود
ارتباطات میانفرهنگی تحتتاثیر بسیاری از شاخههای علوم اجتماعی همچون انسانشناسی، روانشناسی، زبانشناسی، ارتباطات، جامعهشناسی و فلسفه قرار گرفته است384 و بههمین دلیل دانشمندان صاحبنظر، ارتباطات میانفرهنگی را دارای ویژگی میانرشتهای میدانند. همانطور که ارتباطات میانفرهنگی ترکیبی از رشتههای علوم اجتماعی است بههمین تناسب پژوهشهای این حوزه از روشهای متعدد متاثر شده است. لکن بهعنوان یک واقعیت، الگوی کامل برای روشهای تحقیق ارتباط میانفرهنگی وجود ندارد.385 انسانشناسان از روش مشاهده و مصاحبه بهعنوان یک روش کیفی برای جمعآوری اطلاعات دست اول استفاده می کنند، روانشناسان بر اعداد کمی و تحلیل دقیق دادهها بهعنوان قابل اعتمادترین روش تاکید میکنند، زبانشناسان بر دادههای زبانی که در فرآیند ارتباطات میانفرهنگی ظاهر میشود تکیه میکنند، دانشمندان ارتباطی هم بر نظریههایی درباره ارتباطات میانفرهنگی علاقه دارند.
دانشمندان این حوزه توصیه میکنند که در ارتباطات میانفرهنگی از روشهای متعددی استفاده شود تا اطلاعات کاملتری بدست آید و چون روش خاصی وجود ندارد از ظرفیت همه روشهای کیفی و کمی علوم اجتماعی میتوان استفاده کرد.
بین سالهای 1994 تا 2003 در چین بیش از 1109 مقاله با موضوع ارتباطات میانفرهنگی در 536 نشریه چاپ شده است. در بین سالهای 2001 تا 2005 در 11 نشریه معتبر بینالمللی 368 مقاله در ارتباط با موضوع میانفرهنگی چاپ شده است. بیشتر این مقالات که با اهداف آموزشی و ارتقای مهارتهای ارتباط میانفرهنگی نوشته شدهاند از روش تجربی کمی استفاده کردهاند.
براساس مطالعاتی که یک دانشمند چینی روی 368 مقاله در 11 نشریه معتبر بینالمللی انجام داده است،386 تحقیقات حوزه ارتباطات میانفرهنگی در دو بعد تجربی و غیر تجربی انجام میشود. پژوهشهای تجربی به فعالیتهایی اشاره دارد که در آن پژوهشگر پدیدههایی را مشاهده میکند و به شیوهای آنها را تفسیر میکند و سپس این تفسیر را برای دستیابی به یک تصمیم یا تعمیم آن درباره تحقیق بهکار میگیرد. در زمینه ارتباطات میانفرهنگی مستلزم این است که محققان مشاهده کنند که چگونه مردمانی با زمینههای فرهنگی گوناگون در ابعاد کلامی و غیر کلامی با همدیگر تعامل میکنند و نتایج بهدست آمده را بهشیوهای تفسیر کنند که در این حوزه معنادار باشد.387
بهطو کلی، با مرور آثار موجود، با پنج رویکرد برای مطالعه ارتباطات میانفرهنگی مواجه میشویم که عبارتند از: رویکرد علوم اجتماعی یا رویکرد(کارکردگراها)، رویکرد تفسیری، رویکرد انتقادی و رویکرد دیالکتیکی. این رویکردها بر تصورات گوناگونی از ماهیت انسان، رفتار انسان و ماهیت دانش استوار شدهاند. هر کدام در یک شیوه منحصر بهفرد به فهم ما از رابطه میانِ فرهنگ و ارتباطات کمک میکنند گرچه هر کدام دارای محدودیتهایی هستند.
شواهد حاکی از آن است که یک تغییر پارادایمی یا دستکم توسعهای از سنت پژوهشی پوزیتویستیِ صِرف بهسوی تحقیقات کیفی روی داده است. اگر مسلم فرض کنیم که رشتههایی مانند روانشناسی و جامعهشناسی قویا به سنت کمی وفادارند، زبانشناسان و انسانشناسان بیشتر با رویکردهای تفسیری آشنایی دارند. امروزه توجه به ماهیت تفسیری و برساختی کنش اجتماعی(پدیدارشناسی، کنش متقابل نمادین، برساختگرایی اجتماعی و روششناسی مردمنگارانه) غلبه دارد.
این رویکردها از لحاظ پیشفرضشان درباره رفتار انسانی، اهداف پژوهشی، مفهومسازی از فرهنگ و ارتباطات و نیز روششناسی ترجیحی از همدیگر متفاوتند. یک دانشجوی فرهنگ و ارتباطات ممکن است خود را در مقام یک پژوهشگر درباره مسائل ارتباط میانفرهنگی نبیند اما این نکته اهمیت دارد که از فرضیههای موجود در پس هر کدام از این روششناسیها آگاه باشد. باید دید که این رویکردها چه فرضیهای درباره فرهنگهای دیگر و الگوهای ارتباطی آنان را تقویت یا تضعیف میکنند.
3-1-1- رویکرد علم اجتماعی(پوزیتویستی)
رویکرد علوم اجتماعی که به رویکرد کارکردگرایی هم معروف است، بر مطالعات روانشناسی و جامعهشناختی مبتنی است. این رویکرد به قابلتوصیف بودن واقعیت خارجی و همچنین قابل پیشبینی بودن رفتار انسانی تاکید دارد. هدف محققان توصیف و پیشبینی رفتار است. محققانی که این رویکرد را در پیش میگیرند اغلب با استفاده از روشهای کمی و ارائه پرسشنامه یا مشاهده موضوع، به گردآوری داده دست میزنند. در نظر پژوهشگران علوم اجتماعی فرهنگ، متغیری است که میتوان آن را اندازه گرفت. در این نگاه فرهنگ، بر ارتباطات تاثیر میگذارد بههمان شیوهای که ویژگیهای شخصیتی بر آن تاثیر میگذارند. بنابراین هدف اینگونه پژوهشها مشخصاً پیشبینی این است که چگونه فرهنگ بر ارتباطات تاثیر میگذارد. مارتین و ناکایاما، ویلیام گودیکانست را در این گروه قرار میدهند چون گودیکانست در بررسی نحوه مواجهه افرادی از فرهنگهای مختلف، به خصوصیات و جهتگیریهای فرهنگی آنان از نظر فردگرا یا جمعگرا بودن توجه میکند و بدین نحو رفتارهای آنان را قابل پیشبینی میداند.388
دانشمندان اجتماعی به پیشبینی رفتار انسانی علاقه دارند و هرکدام از نظریهها تلاش میکنند تا از طریق تاکید بر جوانب گوناگون فرآیند و نیز نکات مختلف این فرایند تعامل ارتباطات میانفرهنگی را پیشبینی کنند. در تمركز بر روی اولین برخورد با ديگران، گودیگانست در سالهای 1998 و 2005 نظریه خود را بسط داد تا نقش اضطراب و نااطمینانی در ارتباط افراد با اعضای فرهنگ میزبان را در هنگام ورود به فرهنگ جدید تبیین کند. براساس نظریه گودیکانست سطح مطلوبی از نااطمینانی و اضطراب، افراد را برای درگیرشدن در یک تعامل موفقیتآمیز برمیانگیزد. همینطور نظریه تینگ تومی درباره حفظ وجه و آبرو در این گروه جای میگیرد. تینگ تومی هم در بررسی نحوه حفظ وجه و آبرو به فردگرایی یا جمعگرایی فرهنگها توجه میکند. بهعنوان مثال او میگوید آمریکاییها تلاش میکنند آبروی خود را حفظ کنند در حالی که برای ژاپنیها و کرهایها حفظ آبروی دیگران هم مهم است. 389
بسیاری از مطالعات علوم اجتماعی بدنبال این هستند که چگونه سبکهای ارتباطی از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. دین بارنولد،390 پژوهشگری شناخته شده در ارتباطات میانفرهنگی، سبکهای ارتباطی ژاپنیها و آمریکاییها را مطالعه کرده و به چند تفاوت دست پیدا کرده است؛ از جمله اینکه چگونه اعضای این دو جامعه از طرف مقابل تعریف یا عذرخواهی میکنند. هرچند مردم هر دو کشور بهشکل خیلی ساده عذرخواهی میکنند ولی آمریکایی بیشتر از ژاپنیها از طرف مقابل تعریف و یا عذرخواهی میکنند و علاوه بر آن ژاپنیها ترجیح میدهند کاری انجام دهند درحالی که آمریکاییها مایلاند توضیح دهند.391
این گونه مطالعات برغم این که در شناسایی تفاوتهای فرهنگی به دانشمندان کمک میکند اما دارای محدودیتهاییاند. بهعنوان مثال، بسیاری از دانشمندان امروزه پی بردهاند که ارتباطات انسانی اغلب خلاقانهتر از آناند که قابل پیشبینی باشند؛ علاوه بر آن واقعیت تنها در واقعیتهای خارجی خلاصه نمیشود لذا ما نمیتوانیم همه متغیرهایی که به ارتباطات ما تاثیر میگذارند را شناسایی کنیم. ما نمیتوانیم پیشبینی کنیم که دقیقا چرا یک تعامل میانفرهنگی ظاهرا موفقیتآمیز میشود و دیگری نه. دانشمندان همچنین پی بردهاند که برخی از روشهای این رویکرد
