
از لحاظ فرهنگی حساس نیستند و ممکن است پژوهشگران از پدیده و یا افرادی که مورد مطالعه قرار میدهند فاصله زیادی داشته باشند. بهعبارت دیگر، پژوهشگران ممکن است شناخت واقعی از گروههای فرهنگی مورد مطالعه خود نداشته باشند. مثلا تصور کنید ما با استفاده از رویکرد علوم اجتماعی، مطالعهای را درباره خودافشایی آمریکاییها و الجزایریها انجام میدهیم. بدین منظور پرسشنامهای را میان دانشجویان هر دو کشور پخش میکنیم اما متوجه نیستیم که عدم ترجمه دقیق مفهومِ خودافشایی سبب تصورات متفاوت این دو گروه میشود. برای غلبه به مشکلاتی از این سنخ دانشمندان علوم اجتماعی تدابیری اندیشیدهاند که توسل به ترجمههای متعدد یکی از آنهاست که البته در مواقعی این کار از طریق رایانهها انجام میشود که کارایی لازم را ندارد.392
در هر حال، بهنظر برخی فرهنگشناسان، «بخش اعظمی از مطالعات اتیک در مورد ارتباطات درونفرهنگی، بازتاب فلسفة: “جهانشمولگرایی فرهنگی” است و هدف اصلی آن تعیین متغیرهای دورنفرهنگی پدیدههای ارتباطی در ابعاد جهانی است».393
سلطه بلندمدت رویکرد عینگرا و اثباتی بر تحقیقات علوم اجتماعی سبب شده است که مفهوم روش بهطور متعارف و تاریخی عمدتا با این رویکرد تداعی شود بهطوری برخی در واکنش به این تلقی، از عنوان ضد روش برای مقابله با روش اثباتی استفاده میکنند. بهعنوان مثال، محمدپور بهمنظور اجتناب از این تداعی، عنوان کتاب خود را ضد روش گذاشته است و منظور وی روش ضد اثباتی است.394 مخالفت ﺑﺎ اﻟﮕـﻮﺑﺮداري ﻣﻄﻠـﻖ از ﻋﻠـﻮم ﻃﺒﻴﻌـﻲ اﮔﺮﭼﻪ از ﻣﺪتﻫﺎ ﻗﺒﻞ آﻏﺎز ﺷﺪه ﺑﻮد، اﻣﺎ دﻳﻠﺘﺎي آن را در روشﺷﻨﺎﺳﻲ ﺧﻮد ﺑﻨﻴﺎدي ﻧﻮ ﺑﺨﺸـﻴﺪ و ﻓﻬـﻢ را در ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺟﺎي ﺗﺒﻴﻴﻦ در ﻋﻠﻮم ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺑﻪ ﻛﺎر ﺑـﺮد و ﺑﺪﻳﻦﮔﻮﻧﻪ ﺑﺮ ﻧﮕﺮش ﭘﻮزﻳﺘﻴﻮﻳﺴﺘﻲ اﻧﺘﻘـﺎدات اﺳﺎﺳـﻲ وارد آورد.395
بهمرور یک تغییر پارادایمی یا دستکم توسعهای از سنت پژوهشی پوزیتویستی صرف بهسوی تحقیقات کیفی روی داده است. بیتردید، حرکت روششناختی پژوهش از شیوههای کمی به کیفی، معلول فرآیند گسترده تغییرات در حوزههای تئوریک علوم انسانی و اجتماعی بوده است.396 امروزه توجه به ماهیت تفسیری و برساختی کنش اجتماعی(پدیدارشناسی، کنش متقابل نمادین، برساختگرایی اجتماعی و روششناسی مردمنگارانه) غلبه دارد.397
3-1-2- رویکرد تفسیری
رویکرد تفسیری در دهه هشتاد در میان دانشمندان ارتباطات جایگاه خود را پیدا کرد. یک رویکرد تفسیری که ریشه در زبانشناسی اجتماعی دارد، عبارت از قومنگاری ارتباطات است. قومنگارانِ ارتباطات به مطالعات توصیفی الگوهای ارتباطی میان گروههای خاص علاقه دارند. در نگاه پژوهشگران تفسیری، واقعیت نه تنها خارج از انسان قرار دارد، انسانها هستند که واقعیت را شکل میدهند. این پژوهشگران بر این باورند که تجربه بشری از جمله ارتباطات، ذهنی است و رفتار انسانی نه از پیش تعیین شده و نه قابل پیشبینی است. هدف پژوهش تفسیری فهم و توصیف رفتار انسانی است. درحالی که رویکرد علم اجتماعی ارتباطات را متاثر از فرهنگ میداند، تفسیرگراها بر این باور تاکید میکنند که فرهنگ از طریق ارتباطات شکل گرفته و تداوم پیدا میکند.
این سنخ از تحقیقات روشهای کیفی را بهکار میگیرند که ریشه در انسانشناسی و زبانشناسی همچون مطالعات میدانی، مشاهدات و مشاهده مشارکتی دارد. مثال دیگرِ رویکرد تفسیری عبارت از رویکرد بلاغی است که شاید قدیمیترین دانش ارتباطی است که تاریخ آن به یونان قدیم باز میگردد. دانشمندان بلاغی متن یا سخنرانیهای عمومی را در زمینهای که رخ میدهد بررسی و تحلیل میکنند. روانشناسان بینفرهنگی از اصطلاح اتیک و امیک برای تمایز علوم اجتماعی و رویکردهای تفسیری استفاده میکنند.398 این اصطلاحات از زبانشناسی (اتیک از فونتیک399 و امیک از فونمیک400) به عاریت گرفته شدهاند. عالِم اجتماعی معمولا برای تعمیم در سطح جهانی تحقیق میکند و فرهنگ را بهطور عینی، از نگاه «بیرونیها» مینگرد که از این لحاظ «اتیک» است. در مقابل، رویکرد تفسیری معمولا بر فهم پدیده بهطور ذهنی، از درون یک زمینه یا اجتماع فرهنگی معین تمرکز میکند که در این شیوه «امیک» است. این تحقیقات تلاش میکنند تا الگوها یا نقشهایی که افراد در زمینههای مشخص دنبال میکنند را توصیف کنند. آنها بیشتر علاقه دارند بهجای مقایسههای بینفرهنگی، رفتار فرهنگی را در یک اجتماع توصیف کنند.401 هارولد گارفینگل، مبدع روششناسی قومنگارانه، پیشکسوت این رویکرد است. گارفینگل دانش عرفی اعضای فرهنگ مورد مطالعه را دارای ارزش تحقیق جامعهشناختی میداند.402
فایده رویکرد تفسیری این است که بهدلیل تاکید بر بررسی ارتباطات در بافت، فهم ژرفانگرانه از الگوهای ارتباطی در اجتماعات معین فراهم میکند. محدودیت این رویکرد به این نکته بر میگردد که در خصوصی ارتباطات میانفرهنگی، تحقیقات زیادی با استفاده از این رویکرد انجام نشده است. دانشمندان تفسیری بهطور معمول چیزی را که هنگام تماس دو گروه با همدیگر روی میدهد مطالعه نکردهاند. البته مطالعات مقایسهای ناچیزی وجود دارد؛ بهعنوان مثال چارلز برایت ویت403، قواعد سکوت در 15 جامعه مختلف را مطالعه کرده است. محدودیت دیگر این است که محققان و حتی افراد مورد مطالعه معمولا در بیرون از جامعه مورد مطالعه قرار دارند.404
نظریه تاثیرگذاری اروین گافمن چارچوب مناسبی را برای مطالعه ارتباطات میانفرهنگی از منظر تفسیری در اختیار پژوهشگر قرار میدهد. بنظر گافمن، ارتباطات در خلأ صورت نميگيرد بلكه معمولاً در يك فضا405 صورت ميگيرد كه اروين گافمن از آن با عنوان «صحنه» نام ميبرد. پس «صحنه» محيطي است كه ارتباط در درون آن انجام ميگيرد. فضا داراي دو بخش است: بخشي از آن طبيعي و خارج از كنترل كنشگر است و بخشي از آن قابل كنترل بوده و براي بهبود فرايند ارتباط بازسازي ميشود. «پشت صحنه» جايي است كه پيام فرست خود را براي ارتباط موفق آماده ميكند. براي ارتباط موفق، كنشگر بايد تجهيزاتي همانند لباس فرم مناسب را بههمراه داشته و منش رفتاري ويژهاي ـ همانند قيافه، نوع نگاه و پردازش چهره ـ را بهنمايش بگذارد.406 گافمن تحت عنوان «مديريت تأثيرگذاري» اصولي را به كنشگران ارتباطي منتسب كرده و معتقد است كنشگران براي ارتباط موفق معمولاً اصول زير را بهنمايش ميگذارند:
1- ميكوشند لذتهاي پنهانيشان را قبل از اجراي نقش و نيز در زندگي گذشتهشان كه با ايفاي نقش آنها سازگار نيست از چشم مخاطب پوشيده دارند؛
2- تلاش ميكنند خطاهايي را كه ضمن آمادگي براي اجراي نقش مرتكب شدهاند و نيز كارهايي را كه براي تصحيح اين خطاها انجام دادهاند، از ديد مخاطبان پنهان سازند؛
3- لازم ميبينند كه تنها محصول نهايي كارشان را نمايش دهند و فراگرد را پنهان نگه دارند؛
4- ممكن است لازم ببينند «كارهاي كثيفي» را كه براي تهيه محصول نهايي انجام گرفته است، از ديد حضار مخفي كنند؛
5- كنشگران برخلاف واقعيت به مخاطبان چنين وانمود ميكنند كه به آنها بسيار نزديكاند؛
6- تلاش ميكنند با تكنيك «هاله پوشي» يعني محدود ساختن تماس با مخاطب، در چشم آنها حرمتي براي خود فراهم كنند.407
3-1-3- رویکرد انتقادی
رویکرد انتقادی به مطالعه ارتباط میانفرهنگی تعدادی از پیش فرضهای رویکرد تفسیری را شامل میشود. بهعنوان مثال، پژوهشگرانی که رویکرد انتقادی را بهکار میگیرند به واقعیت ذهنی و عینی باور دارند. آنها همچنین به اهمیت مطالعه در بافتی که ارتباط در آنجا رخ میدهد(یعنی وضعیت، زمینه و محیط) اهمیت میدهند. اما منظور آنها بافت کلان همچون ساختارهای سیاسی و اجتماعیای است که بر ارتباطات اثر میگذارد. آنها همچنین برخلاف دانشمندان اجتماعی و تفسیرگرایان، به بافت تاریخی ارتباط علاقمندند.408 دانشمندان انتقادی به روابط قدرت در ارتباط علاقه دارند. برای آنها تشخیص تفاوتهای فرهنگی در ارتباطات تنها تا جایی که به قدرت مرتبط میشود، اهمیت دارد. در این دیدگاه، فرهنگ در اساس میدان مبارزهای است که تفاسیر مختلف گرد هم میآیند اما همواره نیروی قدرتمند حاکم میشود. هدف مطالعات انتقادی نه تنها فهم رفتار انسان، بلکه همچنین ایجاد تحول در زندگی ارتباطگران روزمره است. آنها تصور میکنند که با گزارش نقش قدرت در وضعیتهای فرهنگی، به افراد کمک میکنند تا در مقابل ستم مقاومت کند.409
روش مطلوب رویکرد انتقادی تحلیل متنی است که بعضی وقتها در بافتهای اقتصادیِ صنایع فرهنگیِ موجِد این متون انجام میشود. بدین معنا که پژوهشگران عموما بهجای مشاهده یا مشارکت در تعاملات چهره به چهره یا انجام مصاحبهها، «محصولات» فرهنگی همچون رسانهها(تلویزیون، فیلمها، روزنامهها و مانند آن) را بهعنوان صدای قدرتمند در شکلدهی فرهنگ معاصر تحلیل میکنند. 410
از محدودیتهای رویکرد انتقادی این است که بیشتر مطالعات انتقادی بر تعاملات میانفرهنگی چهره به چهره متمرکز نشدهاند در عوض بر اشکال ارتباطی رسانهای مانند برنامههای تلویزیونی، ویدئوها، آگهیهای مجلات و مانند آن تمرکز کردهاند. اینگونه مطالعات نتایج عملی کمتری دارند. بدین معنا که راهنمای عملی برای ارتباطات میانفرهنگی در اختیار ارتباطگران قرار نمیدهد.411 در عین حال نظریات هابرماس و بوبر بهویژه از دریچه فلسفی، چارچوب مناسبی را برای این رویکرد فراهم میکنند.412
3-1-4- رویکرد دیالکتیکی
مارتین و ناکایاما رویکرد دیالکتیکی را برای تحقیقات در عرصه ارتباطات میانفرهنگی پیشنهاد میکنند. رویکرد دیالکتیکی به ماهیت رابطهای و متناقض ارتباطات میانفرهنگی تاکید میکند که شامل مجموعه متنوعی از دانشهای میانفرهنگی است. نخستین نکته این است که فرهنگها همانند افراد تغییر میکنند. باید توجه داشت که انطباق، ارتباط و سایر الگوهای شناخته شده پویا و دائمالتغییر هستند حتی اگر لحظه معینی مورد بررسی قرار گیرد. دوم، رویکرد دیالکتیکی به جنبه رابطهای مطالعه میانفرهنگی تاکید میکند. یعنی رابطه میان جوانب متنوع ارتباطات میانفرهنگی و بهعبارتی نگاه کلینگر را برجسته میکند. پرسش محوری چنین میشود که آیا واقعا میتوان فرهنگ را بدون فهم ارتباطات و برعکس، فهم کرد. و سوم این که این رویکرد از ظرفیت رویکردهای سهگانه پیشین بهره میبرد. بهعنوان مثال معتقدند با پیشبینی رفتارِ مخاطب بهتر میتوانیم ارتباط خود را مدیریت کنیم(رویکرد اجتماعی) و با اصلاح ذهنیتهای نامتعادل درباره افراد سایر فرهنگها به برابری دست پید میکنیم(رویکرد انتقادی) و با رویکرد تفسیری در تعامل با افرادی از فرهنگ دیگر، فرهنگ خود را ارزیابی میکنیم. محدود شدن به هرکدام از این رویکردها سبب ناکامی در فهم پیچیدگیهای ارتباطات میانفرهنگی در عصر کنونی میشود. 413
3-1-5- رویکرد ارتباطی
رویکرد ارتباطی414 نیز از رهگذر نقد رویکردهای پیش از خود هویت خود را تعریف میکند.415 از ریچارد ایوانف میتوان به عنوان مهمترین چهره این روش نام برد. ایوانف416 بر این نظر است که در حوزه ارتباطات میانفرهنگی سه رویکرد روششناختی مهم وجود دارد. الف) رویکردهای تجربی که با استفاده از روشهای کمی وکیفی تلاش میکنند فرهنگ را همانطور که هست توصیف کنند. ب) رویکردهای نظری که تلاش میکنند با استفاده از دادههای تجربی مدلسازی کنند و نتیجه را تعمیم دهند و ج) رویکردهای هنجاری417 ناظر به تلاشهایی در جهت حل مسائل مربوط به وضعیتهای میانفرهنگی است.
رویکردهای تجربی و نظری دادههایی را جمعآوری میکنند و نتیجه را در قالب قوانین جهانشمول تعمیم میدهند. اما این دانش مشخص نمیکند که مشکلات پدیدآمده در ازدواجها و تعاملات تجاری میانفرهنگی چگونه قابلحل هستند. در مقابل رویکرد هنجاری بیش از آنکه مسائل موجود را توصیف کند بهدنبال چارهجویی برای مشکلات ناشی از این موقعیتهاست. نگرانی عمده رویکردهای هنجاری به این مسأله بر میگردد که راهحلهای اخلاقی چگونه میتواند مسائل را حل کند؛ با توجه به این که ارزشها
