
منفور غوطه میخوردند و که وی را نیز چنان عجیب آلوده ساختند که او به سقوط در این گرداب فسق و فجور منحوس با همقطاران اکتفا نورزید. بلکه جنون را به آنجا کشانید که پسران زیبا را هرکجا مییافت به دام میافکند (…) کودکی از محل که هشت روز بود ناپدید شده بود در خانهی وی به حالت کسانی که به جبر و عنف ربوده میشوند پیدا شد». (شاردن،31:1372).
روابط هم/دگر جنس خواهانه در کنار هم در اقشار مختلف جامعه دیده میشوند و تنها مختص اقشار قدرتمند و ثروتمند نمیباشد. فقیرترین اقشار جامعه نیز، روابط جنسی خود را محدود به دگر یا همجنس نمیکنند: «در این محل دراویشی به سر میبرند که پای برهنه راه میروند و هیچ پوششی بر تن ندارند (…) در دست چوبدستی و نیزه و تبری است و به گوشهای خود گوشوارهی بلورین دارند. قیافهی آنها وحشتناک و حالت آنها شبیه دیوانگان است. روزها در کوچه و بازار کمتر ظاهر میشوند و خورد و خوراک کمی دارند و شبها شراب مینوشند و با دختران و پسران خوشرو شب را به صبح میآورند.» (کاتف، 74:2536).
«فساد و خوی غلام بارگی عواقب ناگوار اخلاقی بسیار داشته است که تمایل زنان شرق به همجنس و وجود سه هزار خواجهسرا، در حرم شاه نمونهای از آن نتایج نامطلوب است.» (شاردن،1300:1372). اطلاعات موجود دربارهی روابط جنسی زنان، بسیار کمتر از مردان است. در میان سفرنامه نویسان تنها یکتن زن بوده است که او نیز، توجه چندانی به مسائل زنان و حرمسراها توجه نکرده است. تنها نمونهی موجود که از همجنسگرایی زنان یادکرده است، در سفرنامهی شاردن به چشم میخورد.
وی از زبان زنان قابله و فالگیرهایی که به اندرونی خانهها و حرمسراها رفتوآمد دارند، دربارهی همجنسگرایی زنان شنیده، مینویسد:«در مشرق زمین عشقبازی زنان یا دختران نسبت به هم دیده میشود. من از بسیاری کسان شنیدهام که زنان به این کار تمایل شدید دارند و راههای زیادی برای ارضای یکدیگر میدانند. از اینرو زنان را به شدت از عشقورزی به یکدیگر و ارضا کردن جنسی هم منع میکنند؛ زیرا بر این باورند که ارتکاب این کار از شادابی و طراوت و جاذبهی ایشان میکاهد و احساسات و تمایلات آتشین آنان را نسبت به آمیزش با مردان خاموش میکند. زنانی که به حرمسرا رفتوآمد داشتهاند، از عشقورزیها و ملامسههای زنان حرمسرا با یکدیگر داستانها و حکایتهای شگفتانگیزی میگویند.» (همان:1320).
3-3-1- دو جنس گرایی
همجنسگرایی در ایران صفوی یکگونهی مجزا نیست. رابطه با همجنس، مانع برقراری رابطه با جنس مخالف نمیشود. مردانی که حرمسرا دارند نیز گه گاه با مردان دیگر رابطهی جنسی دارند. برادران شرلی، سیاحان انگلیسی که مدتی پس از حضور در ایران، سفرای شاه عباس اول شدند، در مورد روابط جنسی ایرانیان مینویسد:
«چنانکه ما در مملکت انگلیس به میخانه رفته با دوستان خود عیش و نوش میکنیم، اینها هم خانههای بسیار قشنگ دارند که در آنجا از این قهوه فروخته میشود. مردمان متشخص و عیاش هرروز به این مکانها میآیند و صاحبان آن، بچههای خوشگل نگاه میدارند. در بعضی خانهها دوازده نفر هستند و در بعضی کمتر یا زیادتر و لباس و وضع آنها را خیلی نظیف نگاه میدارند. این پسرها را بارداش مینامند؛ و آنها را بهواسطهی شهوت حیوانی که دارند در عوض زن به کار میبرند؛ زیرا که در تمام تابستان، زنها را در خانه حبس میکند و پسرها را به کار میاندازند.»(شرلی،51:1352 و 2)
در مورد اینکه چرا باید روابط جنسی بهصورت فصلی برقرار شود توضیحی داده نشده، در عصر پیش از صفوی نمونهای وجود دارد که به همین نکته اشاره دارد:
«از زنان و غلامان، میل خویش به یک جنس مدار تا از هر دو گونه بهرهور باشی و از دو گونه یکی دشمن تو نباشد. تابستان میل به غلامان کن و در زمستان میل کن به زنان و در این باب سخن مختصر باید که گران کند.»(وشمگیر،74:1342 و 5)؛ بنابراین تاریخچهی چنین روابطی بهپیش از سلسلهی صفوی بازمیگردد و این الگویی قدیمی است که در این دوران تکرار میشود.
آشکار است که روابط جنسی ایرانیان در چهارچوب دگرجنس گرایی نمیگنجد، کنیزان و بردگانی که برای خدمت کاری و برآوردن نیازهای جنسی استفاده میشوند نیز از هر دو جنس هستند:
در سفرنامهی بازرگانان ونیزی میخوانیم که …«هنگامیکه دومین بار اسماعیل صفوی به تبریز آمد کاری بس ننگین، از او سر زد، زیرا فرمان داد تا دوازده تن از زیباترین جوانان شهر را به کاخ هشتبهشت بردند و با ایشان عمل شنیع انجام داد سپس آنان را به همین منظور به امرای خود داد…» (ونیزیان،393:1349)
«در دوران شاه سلطان حسین صفوی، هر زن و دختری را که آن فخر ملوک میپسندید و تحسین میفرمود، اگر آن زن شوهردار بود، این خبر به شوهرش میرسید و این زن را شوهر طلاق میگفت و پیشکش آن زبدهی ملوک مینمود و آن افتخار تاجداران آن جمیله را به قانون شرع انور تصرف مینمود؛ و او را با احسان و انعام باز به طریقهی شرع انور مرخص میفرمود و باز بهقاعدهی منهاج مستقیم به خانهی شوهر خود میرفت و همچنین اگر دختر جمیله را به خوبی وصف میفرمود چنین مینمودند…»(آصف الحکما، 106:1352).
«(…) گناه شهوتپرستی و شهوترانی در میان این ملتها امری رایج و عمومی است (…) و علت آن تجمع و ازدحام ملیتهای مختلف و وجود تعداد زیادی بردهی بسیار زیبا و دلبر گرجی و چرکسی و روس سفید از هر دو جنس در این شهر است که عدهی آنها به سبب وجود پسران جوان و دختران اقوام اجنبی که شاه عباس از چند سال پیش به این شهر (اصفهان) کوچانیده است همواره رو به افزایش است (…)»(دن گارسیا، 233:1363).
ماجرای دیگری که نشاندهندهی وجود دو جنس گرایی در دوران پیش از عصر صفویه است، مربوط به دوران حکومت خوارزمشاهیان میشود. این ماجرا، داستان زندگی حسن مازندرانی، امرد محبوب علاءالدین است که دلخوشی از او نداشت؛ چنانچه حمدالله مستوفی دراینباره مینویسد: «لاالدین محمد را منظوری حسن مازندرانی نام بود و تا سپیدی به ریش او درآمد، علاءالدین با او ملاوطه کردی و یکی از سراری خود بدو داده بود، اما در حضور زن و شوهر با هر کدام که خواستی مباشرت کردی.» (مستوفی،526:1339).
توصیف آصف الحکما، از روابط همجنس گرایانهی پادشاه بیانگر نگرشی متفاوت از چیزی است که در سفرنامهها به چشم میآید:
«آن شاه جمجاه لیلا و نهار به عیش و عشرت و لهو و لعب مشغول و به شرب باده خوش گوار و بوس و کنار و طی امردان ماه طلعت گلرخسار آمل و واصل به کل معمول بوده و در خروس مذهبی فرد کامل بود و ارباب عقول این رفتار را عیب کلی پادشاهان ندانند، زیرا که خلایق محتاج به عدل و نظم و نسق و حساب و احتساب و تمیز و حراست وصیانت و قسط و انصاف و داد و دهش و پاس و پرورش پادشاه هستند نه به حسن و جمال و ظرافت و زهد و تقوا و شداد و عفت و عصمت ایشان.» (آصف الحکما،201:1352).
اگرچه در نگاه سیاح فرنگی اینگونه روابط نفرتانگیز، انزجارآور، شرمآور و (…) توصیف شدهاند اما در نگاه تاریخنگار ایرانی، این نوع رفتار پادشاه را عیب او نمیشمارد و معتقد است که فرد عاقل انتظاری که از پادشاه دارد، عدل و احسان و نگهداری امور کشوری است نه عفت رفتار. هرچند که وی در جای دیگری، به ناصواب بودن این حرکات اشاره کرده است؛ اما ضرورتی نمیبیند که پادشاه به چنین رفتارهایی تن ندهد. توصیف او از امردان، خالی از داوریهای محکوم کننده و گاه حتی همراه با توصیفها و تحسین و تمجیدهاست:
«یوسف شمایلان را بر هزاران زلیخا جمالان لیلی مثال شیرین خصال ترجیح میدادند؛ و در این مجالس مینو مثال خاقانی در غایت عیش و کامران با امردان گلرخسار، سمنبر، سرو قد، نرگس چشم، کرشمه ساز شکر لب، دلپذیر روحپرور و خوش گوار آنچنان مشغول لطیفهگویی و ظرافت و همآغوشی و بوس و کنار و کام گرفتن به طریق خروس مذهبی مشغول بودند…» (همان:200).
اینگونه روابط جنسی پس از دوران صفویه و در دوران کریمخان زند نیز ادامه داشته: «… و شاهوشان گردنکش و بهادران با کشمکش و سرهنگان سلطنتطلب و گردان با حسب و نسب را شب و روز مقید باده کشی و شاهدبازی و مشغول به شغل مجلسآرایی و محفل پردازی نمود و چنان گرم این کار و شیفتهی این اطوار گردیدند که یار و دیار خود را فراموش و با شاهد غفلت همآغوش گشتند و آن وکیل دولتمند کاردان و قاطبهی خلایق و مصلحین آن زمان از شر اهل فساد و گزند ارباب فساد محفوظ و آسوده گردیدند. »(همان:500).
همچنین وی در لشکرکشیهای مداوم خود همواره در فکر مسائل جنسی سپاهیان خود بود بهگونهای که: «بر دانشمندان مفهوم باد که چون دارای جمشید جاه، محمد کریمخان، خسروی بود حکیم منش و فیلسوف روش و ارادهی سفر آذربایجان داشت و میدانست که این سفر به طول خواهد انجامید، با خود اندیشهی بسیار نمود، در باب لشکریان که همه عزب و مست شهوت میباشند و به هر سرزمینی که وارد گردد، ایشان لابد و ناچار و بیاختیار، به زن و فرزند و اهل و عیال مردم دستدرازی خواهند نمود و چارهی ایشان را بههیچوجه نمیتواند نمود. احدی از مقربان درگاه خود را فرستاد نزد احدی از فقهای صاحبرأی! و…. با آب و تاب، او را با کمال عزت و احترام، در مجلس مینو مثال احضار نمود و از وی سؤال نمود که ما ارادهی سفر آذربایجان داریم و ظن غالب آن است که این سفر ما به شش، هفت سال بیانجامد و لشکر و سپاه ما از عزوبت و غلبهی شهوت، ناچار و بیاختیار قصد اهل و عیال مردم خواهند نمود و ما از چارهی ایشان عاجزیم، اگر چنانچه از روی مصلحت ملکی، فوجی از فیوج را با اردوی خود همهجا داشته باشیم که سپری باشند از برای زن و فرزند مردم، شما در این باب چه میفرمایید.. غرض آنکه والا جاه کریمخان جم اقتدار وکیل الدوله در حضر و سفر با موکب خود، بر سبیل ضرورت، افواج فیوج و فواحش بسیار به جهت لشکریان میداشت و لولیان شهر آشوب دلربا و ارباب طرب با اردوی خود در همهجا میبرد.»(همان:498-9).
ازآنجا که دو انگاری جنسیتی مدرن، هرگونه خروج از اشکال مردانه را میل بهسوی زنانگی تشخیص میدهد با توجه به مطالب یاد شده میتوان مدعی بود که فرهنگ ایران در دورهی صفویه شیوههایی در نامگذاری هویتهایی داشت که خارج از حوزهی زنانگی و مردانگی قرار میگرفتند. برای نمونه، استفاده از دو عنوان «امرد»(مرد جوان همجنسگرا) و «مخنث»(مردی که علاقهمند به سوژهی جنسی بودن برای مردان است) که دستهبندیهای زنانه تصور نمیشوند، نشان میدهد که در این دوران تمایلات جنسی در چهارچوب مفهوم دو جنس انگارانهی مدرن قرار نگرفته و در این دوران ما با تکثر جنسیت روبرو هستیم.
3-4- دوران قاجار از 1796 م تا 1852 م (1175 تا 1231 ه.ش)
«پس از صفویه (1722-1501=1101-880 ه.ش) که به خاطر تبدیل مذهب شیعه به مذهب اکثریت و دولت ایران و نیز به خاطر دستاوردهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی-اقتصادیشان، بلندآوازه بودند، قاجاریه نخستین سلسلهی بزرگی بودند که ایران را از نو یکپارچه کردند و بر آن فرمان راندند. پس از سقوط صفویه به دست یک گروه افغان در 1722(1101)، جنگهای داخلی و ایلاتی متعددی روی داد. روسها و عثمانیها نیز دست به تجاوز زدند. تا اینکه حکومت نادرشاه (1736-47=26-1115 ه.ش) غلبه یافت و به جنگ و تجاوز پایان داد. به دنبال او نیز حکومت کوتاه و انسانیتر زندیه، بهویژه کریمخان (77-1750=56-1129 ه.ش) که مدعی بودند تنها نایبالسلطنهی صفویه هستند، فرارسید. از جنگهای ایلاتی که به دنبال مرگ کریمخان درگرفت، آقا محمدخان، رئیس ایل بزرگ و مهم قاجار، بهعنوان نیروی مسلط در دههی 1780(1160) سربرآورد. او نخستین کنترل ایلات شمالی را در دست گرفت، سپاهی کارآمد تشکیل داد، شهر شمالی تهران را پایتخت خود ساخت و بعد اصفهان و شیراز را از دست زندیه گرفت و در نیمهی دههی 1790(1170) ایران را از نو یکپارچه ساخت.» (کدی،39:1381).
«تاریخ قرن نوزدهم ایران، مرحلهی انتقال جامعهای است که در حال گذر از یک دورهی قرونوسطایی و رسیدن به یک
