
به سرانجام رسید تعریفی ارائه دادند که کاملا شبیه تعریف هال بود: «ارتباطات میانفرهنگی هنگامی روی میدهد که فردی از یک فرهنگ پیامی را میفرستد تا از سوی فردی از فرهنگ دیگر پردازش شود».182
طی این دو دهه، یعنی در فاصله میان انتشار نسخه اول و سوم کتاب، ادبیات ارتباطات میانفرهنگی، بهلحاظ نظری و تجربی، رشد چشمگیری کرد. برخی از نویسندگان(از جمله گودیکانست و پینتو)183 در مقابل غلبه رویکرد میانفردی در این حوزه موضع گرفتند. بهنظر آنها همانطور که فرهنگ دانشی است که بهصورت اجتماعی حاصل میشود، عاقلانهتر آن است که گفته شود ارتباطات میانفرهنگی نه فقط شامل سطح میانفردی بلکه سطح گروهی را نیز در بر میگیرد و لذا ارتباطات میانفرهنگی را تبادل اطلاعات نمادینی تلقی میکردند که میان گروهها معین با تفاوتهای فرهنگی معنادار روی میدهد.184
برغم تلاشهای صورت گرفته برای گسترش دامنه سطوحی که در آن ارتباطات میانفرهنگی رخ میدهد، ادبیات نظریِ بحث نشان میدهد که رویکرد میانفردی همچنان غلبه دارد.185
اما از آنجا که اين حوزه از دانش رويکردي کاربردي دارد، تعريف سماور ميتواند تعريف مناسبي باشد.
«ارتباط ميانفرهنگى در كلىترين مفهوم خود، به چرخه تعامل معانى توسط افراد وابسته بهدو قلمرو فرهنگى» اطلاق مىشود. بهتعبیر دیگر، ارتباط میانفرهنگی، ارتباط میان مردمانی است که ادراکات فرهنگی و نظام نمادین آنان بهحدی از یکدیگر متمایز است که پدیدههای ارتباطی را متفاوت جلوه میدهد.186
ارتباطات میانفرهنگی هنگامی روی میدهد که افراد، با فرهنگهای دیگر تعامل میکنند.187 بنابرین، در ارتباطات میانفرهنگی همواره عدم تطبیق کدها188 وجود دارد.189 عنصر کلیدی ارتباطات میانفرهنگی، مفهوم ارتباط با «بیگانه»190 است191 که از آرای جامعهشناختی جورج زیمل نشأت گرفته است.
بهتعبیر ویور، روابط میانفرهنگی به کنش متقابل انسانها از فرهنگهای گوناگون مربوط میشود.192 و بههمین دلیل مطالعات میانفرهنگی به تماس رو در رو و کنش متقابل افراد با پیشزمینههای مختلف میپردازد.193 ارتباطات میانفرهنگی، یا ارتباط میان افرادی از زمینههای فرهنگی متفاوت، همواره مهمترین پیششرط همزیستی انسانها روی زمین بوده و خواهد بود.
چیزی که تا اینجا روشن شد ارتباط میانفرهنگی، ارتباط میانِ دو فرهنگ متفاوت دستکم در سطح میانفردی است اما اینکه تفاوت فرهنگی دقیقا به چه چیزی اشاره میکند؟ مرزهای سیاسی، زبان، نژاد، قومیت، یا مذهب؟ همچنان پرسشی است که باید پاسخ داده شود. دیدگاه زبانشناختی، تفاوتهای زبانی را برجسته میکند. یعنی میتوان براساس زبان تکلم، میانِ فرهنگها تفاوت گذاشت.194 همچنان که امروزه موسسات زیادی در غرب در جهت ارتقای مهارتهای میانفرهنگی به آموزش زبانهای گوناگون میپردازند. اما پاسخ ما به این پرسش در صفحات بعدی که رویکرد اسلامی را بررسی میکنیم، خواهد آمد.
1-5-1- شبکه مفهومی ارتباطات میانفرهنگی
ارتباطات میانفرهنگی،195 با مفاهیمی همچون ارتباطات درونفرهنگی، ارتباطات فرهنگی،196 ارتباطات بینفرهنگی،197 تماس فرهنگی، ارتباطات بینالملل و دیپلماسی عمومی تفاوتهای ظریفی دارد. در سویه اسلامی و ادبیات دینی از مفاهیمی همچون آداب معاشرت با بیگانگان، اخلاق بینالملل، اخلاق بینفرهنگی،198 ارتباط با دیگران و مانند آن میتوان استفاده کرد.
گودیکانست و کیم ظاهرا اولین دانشمندانی بودند که بین مطالعات میانفرهنگی و مطالعات سایر حوزههای فرهنگی از جمله مطالعات ارتباطات فرهنگی و درونفرهنگی تفاوت قائل شدند.199 بنظر یونگ «امروزه ارتباطات فرهنگی و ارتباطات درونفرهنگی بهعنوان اجزای مهم همگرا و تکمیلکننده در حیطه ارتباطات میانفرهنگی قلمداد میشوند و بههیچوجه نمیتوان آنها را از مطالعات میانفرهنگی جدا ساخت. برای درک تعامل ارتباطی لازم است تا فرایندهای درونفردی که براساس فرهنگ شکل میگیرند مانند ارزشها، نگرشها ، عقاید و هنجارها را بررسی کنیم. چنین شناختی بیتردید در فهم تماسها و ارتباطات میانفرهنگی بسیار موثر است.»200
1-5-1-1- ارتباط دورنفرهنگی
ارتباط درونفرهنگی به ارتباطات میان اعضای یک فرهنگ واحد اطلاق میشود که بهتر است برای این نوع از ارتباط از واژه همفرهنگ استفاده شود. مطالعات مربوط به این نوع ارتباطات از بیرون فرهنگ صورت میگیرد. که به مطالعه اتیک201 شهرت دارد. مطالعات اتیک (دیدگاه بیرونی یا نگاه بیرونی به واقعیتهای فرهنگی) برگرفته از دیدگاه «عینیت بیرونی» است که به مقایسه دو یا چند گروه فرهنگی میپردازد و سعی در طرح مفاهیم نظری فرهنگ بهطور عام دارند. بخش اعظمی از مطالعات اتیک درمورد ارتباطات درونفرهنگی، بازتاب فلسفة «جهانشمولگرایی فرهنگی» است و هدف اصلی آن تعیین متغیرهای دورنفرهنگی پدیدههای ارتباطی در ابعاد جهانی است. «فردباوری – جمعباوری» در صدر نظریههای راهنمای پژوهشهای ارتباطات درونفرهنگی است. این بعد در روانشناسی درونفرهنگی و انسانشناسی فرهنگی تئوریزه و بررسی شده است.202 این بعد نظری نشاندهنده تفاوتهای جوامع از لحاظ ارزشهای فرهنگی است. برای مثال، خودباوری و خودبسندگی مشخصه فرهنگیهای فردباور و وفاداریهای درونگروهی پایدار، مشخصه فرهنگهای جمعباور است.203
1-5-1-2- ارتباط فرهنگی
مقصود از ارتباطات فرهنگی، فرآیند تماس با فرهنگ دیگر است که میتواند بهطور یکسویه یا دو سویه باشد. در حالت اخیر، داد وستد یا مبادله فرهنگی پدید میآید.204 ارتباطات فرهنگی، ناظر به ارتباط میان دو فرهنگ است. در صورتی که این اصطلاح را میتوان در حوزه ارتباطات با محتوای فرهنگی یا در زمینه و بستر فرهنگی یا در گفتمانی فرهنگی که با عناصر، سوابق و جنبههای فرهنگی جامعه سروکار دارد، بهکار برد. در این حالت، این اصطلاح هم عرض با ارتباطات سیاسی و ارتباطات دینی خواهد بود که هم در میان اعضای متعلق بهیک فرهنگ و در درون آن، و هم در میان اعضای دو فرهنگ و بین آن دو، میتواند قرار گیرد.
1-5-1-3- ارتباط بینفرهنگی
ارتباطات بینفرهنگی به مقایسه دیدگاه ویژه فرد در مطالعات خود با دیدگاههای دیگر از فرهنگهای دیگر میپردازد.205 بهعبارت دیگر، ارتباطات بینفرهنگی دربرگیرنده نوعی دیدگاه کلی نسبت به فرهنگ دیگر، بحث از ذهنیت کلی به فرهنگهای دیگر یا مقایسه موضوع یا بخشی از دو فرهنگ با یکدیگر است. ارتباطات بینفرهنگی به مقایسه فرهنگها بهگونهای کلی میپردازد.206
نتایج حاصل از این مطالعات بیش از آنکه به متخصصان کمک کند، به افراد جوامع متعلق به فرهنگهای دیگر یاری میدهد تا بتوانند با آگاهی و توجه کامل، به تعامل با یکدیگر بپردازند و از هرگونه پیشداوری و ذهنیت نادرست نسبت به فرهنگهای دیگر (که عمدتا ناشی از قوممداری است207) برحذر باشند. بنابراین، هر قدر آگاهی ما درباره پویایی برخورد، تطابق و ارتباطات بینفرهنگی بیشتر باشد، هنگام زندگی، کار و تحصیل در فرهنگ دیگر، موثرتر خواهیم بود. بنابراین مطالعه ارتباطات بینفرهنگی، بهسهولت برقراری ارتباطات میانفرهنگی کمک میکند. هم معتقد است ارتباطات میان فرهنگی ناظر به تعامل فرهنگی است در حالی که ارتباطات بینفرهنگی ناظر به مقایسه فرهنگی است.208
1-5-1-4- تماس فرهنگی
تماس فرهنگی209 بهمعنای برخورد و تماس، به هر نوع تاثیر و عمل متقابل اجتماعی گفته میشود.210 تماس بینفرهنگی به افراد توانایی میدهد که پیچیدگیهای جامعه دیگر را دریابند و با افراد متعلق به فرهنگ دیگر نوعی همدلی بهوجود آورند.211
1-5-1-5- ارتباط بینالملل
ارتباطات بینالملل به ارتباطاتی در سطح دولتها اطلاق میشود و در ظاهر فاصله زیادی از نظر مفهومی بین ارتباطات بینالملل و ارتباطات میانفرهنگی وجود دارد ولی تعداد منابعی که این دو مفهوم را در کنار هم آورده و در بررسیهای مفهومی بهیکدیگر عطف کردهاند قابلتوجه است.212 محمدی معتقد است ارتباطات میانفرهنگی گرچه ممکن است در مواردی با ارتباطات اجتماعی و بینالمللی یکی شوند و دایره معنایی آنها روی هم افتد ولی اصولا باهم تفاوت دارند. با اینحال عموم جریان ارتباطات میانفرهنگی از طریق ارتباطات اجتماعی و بینالمللی جریان مییابند، چون مرزهای جوامع و کشورها، مرزهایی واقعی هستند.213 پیوند این دو مفهوم چنان است که گفته شده «ارتباطات میانفرهنگی و ارتباطات بینالمللی میتواند از هم قابل تمییز باشد اما همیشه اینگونه نیست.»214 نکته کاربردی اینجاست که روابط بینالملل تا حد زیادی میتواند بر ارتباطات میانفرهنگی تاثیر مستقیم و حتی آنی داشته باشد.215 بهطور خلاصه، ارتباطات بینالمللی در قالب دولت-ملت و در درون مرزهای جغرافیایی و سیاسی پدید میآید در حالی که خاستگاه ارتباطات میانفرهنگی در جهان بدون مرز است.216
1-5-1-6- دیپلماسی عمومی
اما دیپلماسی عمومی که شکلی از گفتگوست،217 از نظر فعالیت به حوزه ارتباطات میانفرهنگی نزدیک است. امروزه دولتها تلاش میکنند برخی از اهداف خود را از طریق افراد، در پوشش فعالیتهای فرهنگی یا علمی و … پیش ببرند. دیپلماسی عمومی عبارت است از: «ارتباطات معطوف به منافع ملي يك كشور، از طريق ارتباط با مردم خارج از مرزهاي جغرافيايي».218 با اين تعريف مسائلي از قبيل اعزام دانشجو به خارج، پذيرش بورسهاي تحصيلي، خبرنگاران اعزامی، فرآیند ارتباط میانفرهنگی، برگزاري انواع جشنوارههاي هنري، همايشها و سمينارهاي فرهنگي و پخش برنامههاي صوتي و تصويري و حتي ايجاد سايتهاي اينترنتي، همه و همه در حوزه ديپلماسي عمومي قابل بحث ميباشد»219 در واقع، دیپلماسی عمومی در این چارچوب، ارتباطات چهره به چهره و مستقیم با خواص یا نخبگان جامعه مورد نظر را بهگونهای طراحی و دنبال میکند که بتواند این اقشار را، که جایگاه و تاثیر ویژهای در جامعه خود برخوردار میباشند، تحتتاثیر اعتقادات، گرایشات و سیاستهای موردنظر خویش قرار دهد.220
بهطور کلی، «ارتباطات میانفرهنگی میتواند از طریق: تجارت، آموزش، و مهارتهای زبانی و تمام حوزههایی که سرانجام به تماس میانفردی مربوط میشود، بهما کمک کند.»221
1-5-1-7- دیپلماسی فرهنگی
در ادبیات روابط بینالمللی و ساست خارجی تعاریف متعددی برای دیپلماسی فرهنگی آمده است. فرانک نینکوویچ، دیپلماسی فرهنگی را تلاش برای ارتقای سطح ارتباطات و تعامل میان ملل جهان با هدف طراحی و بنیاد نهادن تفاهمنامهها و توافقاتی بر اساس ارزشهای مشترک میداند و گیفورد مالون دیپلماسی فرهنگی را معماری یک شاهراه دو طرفه بهمنظور ایجاد کانالهایی برای معرفی تصویر واقعی و ارزشهای یک ملت و در عین حال، تلاش برای دریافت درست تصاویر واقعی از سایر ملتها و فهم ارزشهای آنها میداند. در نظر میلتون کامینگر، دیپلماسی فرهنگی عبارت از مبادله ایدهها، اطلاعات، هنر، سبک زندگی، نظام ارزشی، سنتها و اعتقادات برای دستیابی به مفاهمه مشترک و تقویت نفاهم متقابل میان ملت ها و کشورها.222 بهطور کلی میتوان گفت که دیپلماسی فرهنگی به افزایش شرایط مفاهمه در ارتباطات میانفرهنگی مساعدت میکند. بهتعبیر دیگر، دیپلماسی فرهنگی نیز همچون ارتباط بینفرهنگی، زمینههای تسهیل ارتباط میانفرهنگی را فراهم میآورد. بدین معنا که، هرقدر شناخت افراد از فرهنگ مخاطب خود بیشتر باشد، دشواریهای ارتباط میانفرهنگی کمتر میشود.
با توجه به تعریفهای ارائه شده، میتوان نتیجه گرفت که ارتباطات ميانفرهنگى به جنبههای شخصی، ذهنیات افراد دو طرف ارتباط در زمان برقراری ارتباط، و نیز بررسی راههای تسهیل این ارتباطات و رفع موانع و سوء تفاهمهای احتمالی در زمان ارتباط توجه دارد. اما ارتباطات بینفرهنگی به جنبههای غیرشخصی، ذهنیات کلی افراد نسبت به فرهنگهای دیگر و موضوعات و مسائل متعلق به ان فرهنگها، بهگونهای کلی توجه میکند.
اصطلاح ارتباطات میانفرهنگی را اولین بار هال به کار برده است. 223 ارتباطات میانفرهنگی امروزه مدیون
