
شدت؛ اگر تعامل است، با شدت؛ با استحكام. معنایش این نیست كه حتماً بایستى دشمن را آدم بكلى پامال كند و سركوب كند؛ نه، یك وقت اقتضاى سركوبى دارد، یك وقت هم اقتضاى سركوبى ندارد؛ اما در همه حال باید در مقابل دشمن سرسخت بود. این معناى اشداء علىالكفار است.»871
آنچه در ذیل میآید سازوکارها و راهبردهایی است که زمینههای حفظ عزت و سیادت اسلامی را فراهم و یا یا از خدشهدار شدن آن جلوگیری میکند:
7-3-1- تقدم مصالح معنوی بر مصالح مادی
گاهی تأمین نیازهای مادّی با رعایت مصالح معنوی تزاحم مییابد. در اینصورت کدام اصل میتواند در رفع این تزاحم و تنظیم روابط اجتماعی بهما کمک کند؟ و آیا عالیترین حد از مصالح مادّی را باید مقدم داشت و رشد معنوی را کنار گذاشت یا بهقیمت پذیرش رشد مادی کمتر، مصالح معنوی را نیز تأمین نمود؟ این پرسش، تنها به روابط داخلی جامعه محدود نمیشود، بلکه در روابط میانفرهنگی نیز این تزاحم و پرسش مطرح میشود.
اگر تزاحمی بین مادّیات و معنویات پیدا شد، معنویات مقدم خواهند بود؛ زیرا انسانیت انسان و کمال حقیقی او در سایه معنویات بهدست میآید. معنویات انسان را بهخدا نزدیک میسازد و زندگی مادّی مقدمه دستیابی به معنویات و وسیله تأمین آن خواهد بود.
البته در فرضهایی نادر ممکن است مرتبهای از مصالح معنوی، فدای مراتب عظیمی از مصالح شود که اگر آن مصالح مادّی تأمین نشود، مصالح معنوی هم در درازمدت بهخطر میافتد. اما این فرضی نادر است و اصل کلی بر این است که مصالح معنوی بر مصالح مادّی مقدم است.872
پیشوایان اسلام سلامالله علیهم اجمعین فرمودهاند: «اجعل مالک دون نفسک واجعل نفسک دون دینک».873 اگر جانت در معرض خطر هست، مالت را فدای جانت کن؛ اگر خطر دایر شد بین مال و جان، مال را فدای جان کن؛ اما اگر امر دایر شد بین جان و دین: زنده ماندن با کفر یا کشته شدن با ایمان؛ کدام را انتخاب کنیم؟ «اجعل دینک دون نفسک»، جانت را سپر دینت کن اگر چه کشته شوی ضرر نمیکنی. «قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین» کسی که در راه دینش کشته شود چه ضرری میکند؟… در نتیجه از دیدگاه اسلامی مصالح دینی و معنوی از مصالح مادی مهمتر است.874
امام سجاد علیهالسلام در دعای چهارم صحیفه سجادیه به تمجید کسانی میپردازد که «در راه پيروز ساختن رسالت نبی اکرم ص از همسران و فرزندان مفارقت گزيدند و براى تثبيت نبوتش با پدران و پسران خود كارزار كردند و به بركت او پيروزى يافتند.»875 گاهی برای اعتلای دین و تحقق اهداف رسالت، راهی جز بریدن از تعلقات مادی(قومیت و ملیت و تمامی دارایی ها و افتخارات دنیوی) وجود ندارد. خود پیامبر اکرم ص «در دعوت بسوى خداوند با خويشان خود در افتاد و براى خشنودى او با قبيله خود كارزار نمود و در راه احياى دين او رشته خويشاوندى خود را بگسيخت و نزديكترين بستگانش را به علت اصرار بر انكار او از خويش دور كرد.»876 مال و اموال، فرزند و خویشاوند، ملیت و قومیت و حتی جان میبایست در مواقع لزوم فدای دین باشد و افراد هنگامی که میباید میان دین و فرامین الاهی و دنیا و هر آنچه بدان وابسته است یکی را برگزینند، به سمت دین میروند و این مفهوم انسانی ایدهآل از منظر دین است. سیدالساجدین علیه السلام این مهم را به زیبایی در دعای نهم صحیفه بیان کرده است: «خدايا و هر زمان كه از ما تقصيرى سر زند كه مستوجب خسران در دين يا زيان در دنيا شويم، پس آن خسران را در آن يك كه زود گذرتر است (يعنى دنيا) قرار ده و عفو از عقوبتت را در آنچه دوامش طولانىتر است (يعنى دين) بر قرار ساز و چون آهنگ دو كار كنيم كه يكى از آنها ترا از ما خشنود كند و آن ديگر ترا بر ما خشمگين سازد.، پس به آنچه ترا از ما خشنود كند متمايلمان ساز.»877 و پیامبر اکرم ص اینگونه بود که «در راه تبلیغ دین اسلام جان خود را در رساندن پيام تو(خداوند تبارک و تعالی ) خود را به مشقت انداخت و به سبب دعوت به شريعت تو به رنج میافكند و به نصيحت پذيرندگان دعوتت مشغول داشت.»878 دورترين مردم را به جهت پذيرفتن دين تو به خود نزديك ساخت، و براى تو با دورترين مردم دوستى گزيد و با نزديكترين آنها دشمنى ورزيد.879 به سرزمين غربت و محل دورى از جايگاه اهل و عشيرهاش و منشأ و مولد و محل آرامشاش هجرت كرد، به قصد آنكه دين تو را عزيز سازد و به کمک تو بر كافران غلبه نماید.880 سعى ايشان را به پاس آنكه در راه تو از شهر و ديار قوم خود هجرت كردند و خويش را از فراخى زندگى به سختى و تنگى در افكندند، مشكور دار و (همچنين) آنان را كه براى اعزاز دينت ستم دیدند را خشنود فرماى.881
7-3-2- تقدم مصالح جمعی بر منافع فردی
جایی که منافع فردی با مصالح جمعی تعارض داشته باشد، مصالح جمعی بر منافع فردی مقدم داشته میشود. از نگاه اسلام، منافع جمع بر منافع فرد، ترجیح دارد، هرچند بهضرر فرد یا گروه خاصی باشد؛ از همینروست که مسلمانانی را که با کفّار، پیمان بسته بودند، مکلف به پایبندی بدان میکند؛ چرا که رعایت جانب عدالت اجتماعی را لازمتر و واجبتر از منتفع و یا متضرّر نشدن یک فرد میداند.882 نيازهای مشترك اجتماعی و روابط ويژه زندگی انسانی، انسانها را آنچنان به يكديگر پيوند میزند و زندگی را آنچنان وحدت میبخشد كه افراد را در حكم مسافرانی قرار میدهد كه در يك اتومبيل و يا يك هواپيما يا يك كشتی سوارند و بهسوی مقصدی در حركتاند و همه با هم بهمنزل میرسند و يا همه با هم از رفتن میمانند و همه با هم دچار خطر میگردند و سرنوشت يگانهای پيدا میكنند. چه زيبا مثلی آورد رسول اكرم (ص) آنجا كه فلسفه امر بهمعروف و نهی از منكر را بيان میكرد: «گروهی از مردم در يك كشتی سوار شدند و كشتی سينه دريا را میشكافت و میرفت. هر يك از مسافران در جايگاه مخصوص خود نشسته بود. يكی از مسافران به عذر اينكه اينجا كه نشستهام جايگاه خودم است و تنها بهخودم تعلق دارد، با وسيلهای كه در اختيار داشت به سوراخ كردن همان نقطه پرداخت. اگر ساير مسافران همانجا دست او را گرفته و مانع میشدند، غرق نمیشدند و مانع غرق شدن آن بيچاره نيز میشدند».883
صفوان جمال مردى بود كه- به اصطلاح امروز- يك بنگاه كرايه وسائل حمل و نقل داشت كه آن زمان بيشتر شتر بود، و بهقدرى متشخص و وسائلش زياد بود كه گاهى دستگاه خلافت، او را براى حمل و نقل بارها مىخواست. روزى هارون براى يك سفرى كه مىخواست به مكه برود، لوازم حمل و نقل او را خواست. قراردادى با او بست براى كرايه لوازم. ولى صفوان، شيعه و از اصحاب امام كاظم است. روزى آمد خدمت امام و اظهار كرد- يا قبلًا به امام عرض كرده بودند- كه من چنين كارى كردهام. حضرت فرمود: چرا شترهايت را به اين مرد ظالم ستمگر كرايه دادى؟ گفت: من كه به او كرايه دادم، براى سفر معصيت نبود. چون سفر، سفر حج و سفر طاعت بود كرايه دادم و الّا كرايه نمىدادم. فرمود: پولهايت را گرفتهاى يا نه؟ يا لااقل پس كرايههايت مانده يا نه؟ بله، مانده. فرمود: بهدل خودت يك مراجعهاى بكن، الآن كه شترهايت را به او كرايه دادهاى، آيا ته دلت علاقه مند است كه لااقل هارون اينقدر در دنيا زنده بماند كه برگردد و پس كرايه تو را بدهد؟ گفت: بله. فرمود: تو همين مقدار راضى به بقاى ظالم هستى و همين گناه است.884 آنچه از این جریان میتوان استفاده کرد این است که کار صفوان جمال یک کار و فعالیت تجاری شخصی بود اما چون کمک به ظالمی است که بودنش به مصلحت جامعه شیعیان نبود حضرت این کار او را حرام اعلام کرده است و بدیهی است که تقویت ظالم و باز کردن سلطه ظالمان در هر زمان و در هر مکان از طریق هر کسی صورت گیرد، شامل این حکم خواهد بود.
امام خمینی ره این بحت را در یک جمله خلاصله کرده اند: «حفظ مصلحت عمومی و اسلام مقدم است بر حفظ مصلحت شخص، هر کس که باشد.»885
7-۳-3- تحریم سلطه سیاسى(نفی سبیل)
در آیه ۱۴۱ سوره نساء886 قاعده دیگری که عمدتا ناظر به ارتباطات میانفرهنگی است بیان میشود که از آن تحت عنوان قاعده نفیسبیل یاد میکنند. این قاعده نیز مثل اصل دعوت دارای شمولیت است. «در مورد ارتباط مسلمانها با غيرمحاربان، كه جان و مالشان از نظر اسلام محترم است مسئله خاصى وجود ندارد، جز اينكه بايد اين روابط، متعادل باشد. تعادل در روابط، دو رويه دارد: نخست آنكه روابط جامعه اسلامى با كفار غيرمحارب، بهگونهاى نباشد كه مسلمانها زير دست آنها باشند و نوعى سيادت و برترى براى كفار بهوجود آيد. اگر در درون جامعه اسلامى، خود مسلمانها بعضىشان بر بعض ديگر، برترى داشته باشند اشكالى ندارد؛ ولى در روابط بينالمللى، ميان مسلمان و غيرمسلمان، بايد سيادت اسلام محفوظ باشد و برترىِ كفار بر مسلمانان نفى شود كه خداوند در قرآن كريم بهصراحت مىفرمايد: «لَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا». البته اين موضوع، بسيار گسترده و پيچيده است و اهدافى كه امروز براى ما
مطرح است، مانند استقلال اقتصادى و سياسى و خودكفايى، همه زير اين عنوان
قرار دارند. بههرحال، مسلمانها نبايد ريزهخوارخوان ديگران باشند، دستشان را
پيش كفار دراز كنند و ارتباطشان با كفار بهشكلى باشد كه ذلت جامعه اسلامى از آن استشمام شود. بنابراين، اوّلاً جامعه اسلامى، نبايد زيريوغ جوامع كفر و استكبار قرار گيرد و ثانياً، اگر جامعه اسلامى، در شرايط اضطرارى يا در اثر تنبلى و كمكارى و يا به علتهاى ديگر، غافلگير شد و به جامعه كفر وابستگى پيدا كرد، بايد تلاش و جديت كند تا هرچه سريعتر خود را از اين وابستگى برهاند و سيادت اسلامى را به جامعه برگرداند؛ چرا كه اصل در اسلام و جامعه اسلامى، عدم وابستگى به كفار است.
دوم، هنگامى كه جامعه اسلامى، بر جامعه كافر برترى و سيادت يافت، نبايد با آنان، رفتار ظالمانه داشته باشد و موجب بدنامىِ اسلام و مسلمانان شود، بلكه بايد با رفتار خوب و عادلانه خود با كفار، نظر آنان را بهسوى اسلام جلب كند.887
براساس این اصل برقرارى هرگونه رابطه سیاسى، اقتصادى، نظامى و فرهنگى كشورهاى مسلمان با بیگانگان در صورتى كه موجب استیلاى سیاسى، اقتصادى، نظامى و فرهنگى بیگانگان بر جوامع اسلامى شود، حرام است و نه تنها دولتها و ملل مسلمان حق برقرارى چنین روابطى ندارند، بلكه باید با ابزارها و راه كارهاى گوناگون از جمله مقاومت منفى به مقابله با بیگانگان برخیزند؛ و ثانیا، هیچ كافرى نمىتواند در جامعه اسلامى عهدهدار منصبى از مناصب سیاسى و قضایى، كه لازمه اش تسلط و برترى بر مسلمانان است، بشود. مسلمان بودن از شرایط حاكمان، والیان و قضات جامعه اسلامى است.
طبق قاعده نفيسبيل، مسلمان نبايد نسبت به امور مربوط به سرنوشت مسلمين از كافران طلب مشورت كند. لذا استخدام مستشاران نظامي و امنيتي خارجي يعني غير مسلمان و گماشتن آنها در مقامات و پستهاي حساس نظامي بر خلاف سياست خارجي اسلام است. اين ممنوعيت مادامي است كه خطر سلطة كافر بر مسلمان وجود دارد.
شهید مطهري در توضيح اين قاعده ميگويد: فقها حدیث «وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» را ناظر به تشريح و قانون در مورد رابطه مسلم و غير مسلم دانستهاند. يعني در روابط مسلم و غير مسلم نبايد غير مسلم بر مسلم اعتلا و تسلط داشته باشد. همچنان كه از آيه كريمه 141 سوره نساء نيز قانون و حكم تشريعي استنباط كردهاند. خلاصه معناي آيه و حديث، بنابراين تفسير چنين ميشود: «اسلام در روابط مسلم با غيرمسلم هر وضعي را كه مستلزم تسلط و اعتلاي غير مسلمان بر مسلمان باشد، رسمي و قانوني نميداند.»888
طبق نظر امام خمینی (ره)، «اگر در روابط تجاري با اجانب [که سنخی از ارتباط میانفرهنگی است]، خوف آن است كه به بازار مسلمانان صدمة اقتصادي وارد شود و موجب اسارت تجاري و اقتصادي بشود، واجب است قطع اينگونه روابط، و حرام است ايننحو تجارت.»889 اينجا فرقي ميان استيلاي سياسي يا فرهنگي و معنوي دشمن وجود ندارد». ایشان ذيل مبحث دفاع، هم اين مسئله را مورد تاكيد قرار داده و
