
مِنْهُ؛ از شیعیان ما نیست کسی که در شهری باشد و در آن شهر صدهزار نفر جمعیت داشته باشد، پرهیزکارتر از او در شهر یافت شود»907 گو اینکه حضرت اصرار دارند که شیعیان باید در هر موقعیت که هستند، بهترین باشند.
وقتي مسلمانان به جهاد فتح شام مشغول بودند908 و دمشق را در محاصره داشتند هرچه مييافتند در اختيار فرماندهان و متوليان تقسيم غنائم قرار ميدادند تا بعدها طبق ضوابط فقه اسلامي بين آنها تقسيم شود. اين مسلمانان گاه غنائمي كمارزش مانند بقچهاي پشم يا كرك با خود ميآوردند. وقتي اين خبر به بطريق دمشق رسيد از امانتداري و عدل و خوشرفتاري مسلمانان حيرتزده شد و خطاب به ديگر بطارقة روم گفت آيا امانتداري و پاكدامني آنان را نميبينيد؛ آنها حتي در اشياي كمبهاء نيز ميخواهند سهم ديگران را پرداخت نمايند و آنچه را كه حق آنها نيست از آنِ خود نسازند. ديگر بطارقه رو به او كردند و گفتند: آري آنان عابدان و راهبان شب و روزهداران روز هستند، اگر حتي فرمانده آنها سرقت كند دستان او را قطع ميكنند و اگر يكي از آنان زنا كند او را سنگسار ميكنند. بطريق بزرگ گفت: آري اين نكات را من نيز شنيدهام، و سوگند بهخدا درون زمين براي من بهتر از روي آن است؛ زيرا من دريافتهام كه ياراي مقابله با آنان را ندارم و در جنگ با آنها خيري براي من نيست و اگر ترس از پادشاه نبود همانا از آنها درخواست صلح ميكردم و به دين آنها وارد ميشدم.909 و وقتي در يكي از نبردها روميها نمايندهاي بهسوي فرماندهی مسلمانان يعني ابوعبيده فرستادند، وي وقتي وارد سپاه مسلمانان شد به چهرههاي مسلمانان مينگريست ولي ابوعبيده را در ميان آنها نيافت، زيرا فردي كه لباس اميران بر تن كرده باشد و يا در مكان مخصوصي نشسته باشد يا هيأت و هيبت خاصي داشته باشد نديد، مدتي متحير ماند سپس از اعراب پرسيد فرماندة شما كيست؟ و باو پاسخ دادند آن كسي كه مقابل تو نشسته است. وي بعد از اطمينان از اينكه او همان فرمانده است با حيرت پرسيد: چرا اينگونه بر زمين نشستهاي و ابوعبيده جواب داد براي تواضع نسبت به پروردگار.910
و وقتي شهر حمص از دست روميها بيرون رفت بطارقه آنجا در انطاكيه با قيصر روم ملاقات كردند. قيصر كه از سقوط حمص سخت اندوهگين بود از آنها پرسيد آيا مگر نه اينكه آنها نيز مانند شما بشر هستند پاسخ دادند: چرا. پرسيد تعداد شما بيشتر بود يا آنها؟ پاسخ دادند: تعداد ما چندين برابر آنها بود. قيصر پرسيد پس چرا از مقابل آنها گريختيد. بطارقه ساكت شدند و هيچ نگفتند. پيرمردي برخاست و گفت: اين عربها مردمان صالح هستند و ما مردماني فاسد، ما دروغ ميگوييم و آنها دروغ نميگويند … آنها روزها روزه ميدارند و شبها به نماز برميخيزند، به عهد خويش وفادارند و امر بهمعروف و نهي از منكر ميكنند و ما پادشاها به مردم ستم ميكنيم و پيمان ميشكنيم و شراب مينوشيم و مرتكب حرام ميشويم و گناه ميكنيم و در زمين فساد ميورزيم و به آنچه ناخشنودي خدا در آن است امر ميكنيم و از آنچه خشنودي خدا در آن است نهي ميكنيم.911 و در جايي ديگر فرماندهی روميها از نهراسيدن اعراب از مرگ سخن گفته است.912
و در صحنهاي ديگر وقتي نمايندة روميها بهنزد مسلمانان آمد و هنگام نماز مغرب فرا رسيد با اينكه فرمانده مسلمانان از او خواسته بود به نزد سپاهيان خود بازگردد وي نزد مسلمانان باقي ماند و به آنها مينگريست كه چگونه نماز ميگذارند و دعا ميخوانند و استغفار ميكنند و به درگاه خدا استغاثه ميكنند و از رفتار مسلمانان حيرت زده شد وي سپس پرسشهايي دربارة دين اسلام كرد و تحتتأثير عبادت مسلمانان خود نيز مسلمان شد.913 همچنين هنگامي كه خالدبن وليد914 بهمعرفي دين خود براي روميان پرداخت گفت كه سپاس خدايي را كه امير ما را فردي چون خود ما قرار داد و اگر گمان برد كه براستي مالك و پادشاه ماست هر آينه او را عزل خواهيم كرد و ما گمان نميبريم كه او بر ما برتري دارد مگر اين كه در تقوي و كارهاي نيك بر ما برتري داشته باشد و سپاس خدايي را كه ما را به امر بهمعروف و نهي از منكر و اعتراف به گناه و استغفار از خدا و عبادت او و پرهيز از شرك واداشت و فرمانده روميان از اين سخنان در تعجب شد.915 همچنين وقتي هرمزان فرماندة ايراني را به مدينه آوردند و گنجينة بهغنيمت رفتة خود را سالم بهنزد وي در مدينه آوردند به پاكدامني فردي كه آن را يافته بود اعتراف كرد.916 وقتي مسلمانان شوشتر را در جنوب ايران محاصره كرده بودند، برخي از مردم اين شهر تحتتأثير آنچه از خلق وخوي مسلمانان شنيده بودند شهر را ترك كردند و با گرويدن به اسلام ابوموسي اشعري ـ فرماندة مسلمانان را در تسخير شهر مدد رساندند.917
در تمام اين نمونهها ما به اين نتيجه ميرسيم كه ارتباطات غيركلامي مانند تقوي و پاكدامني مسلمانان، خوشرفتاري آنها، عبادت خالصانة خداي يگانه، و مانند آن بسيار مؤثرتر از ارتباط كلامي براي تبليغ اسلام بوده است. يعني مسلمانان پيش از آنكه بتوانند از ارتباطات كلامي بهره گيرند، در انتقال آموزههاي وحي كاميابيهايي داشتهاند.
براساس آنچه گذشت، میتوان نتیجه گرفت که آموزههای دینی (در بررسی مورد ما از دین) میتواند ظرفیت بسیار بالایی برای ارتباطات میانفرهنگی فراهم آورد و از این قابلیت با تکیه بر یک تجربه موفق تاریخی، امروزه نیز، که جهان نیازمند الگویی برای ارتباطات میان فرهنگی است، میتوان استفاده کرد. در این الگو، دین از طریق آندسته از آموزههای خود که در مرحله نخست بر ارتباطات غیرکلامی تکیه میکند، ابزاری جهانی برای ارتباطات میانفرهنگی پدید میآورد. آنچه در ادامه خواهیم پرداخت، نمونهای از شاخصههایی است که هم ظرفیتهای اسلام برای ارتباطات میانفرهنگی را نشان میدهد و هم بهمثابه الگویی میتواند راهنمای عمل مسلمانان در ارتباطات میانفرهنگی قرار گیرد.
7-4-۱- عدالت
عدالت یکی از اصول مسلم اخلاقی است که بنیان بسیاری از احکام اسلامی نیز قرار میگیرد. «عدالت در سلسله علل احكام است؛ نه اين است كه آنچه دين گفت عدل است، بلكه آنچه عدل است دين ميگويد؛ عدل حاكم بر احكام است نه تابع احكام، عدل اسلامي نيست، بلكه اسلام عادلانه است».918 عدالت از مقياسهاي اسلام است كه بايد ديد چه چيزي بر او منطبق ميشود.
«إِنَ الْعَدْلَ مِيزَانُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ الَّذِي وَضَعَهُ فِي الْخَلْقِ وَ نَصَبه لِإِقَامَةِ الْحَقِّ فَلَا تُخَالِفْهُ فِي مِيزَانِهِ وَ لَا تُعَارِضْهُ فِي سُلْطَانِه؛ عدل ترازویی که خدای متعال در میان مردم قرار داده تا بر اساس آن حق برپا شود».919
عدل بهمعنى واقعى کلمه آنست که هرچیزى در جاى خود باشد، بنابراین، هرگونه انحراف، افراط، تفریط، تجاوز از حدّ، تجاوز به حقوق دیگران بر خلاف اصل عدل است.920
عدل، اولين اصل در ارزشگذارى رفتارهاى اجتماعى، نقش و تاثير آن رفتارها در تامين مصالح كلى جامعه است. براى وصول به اين مهم، ايجاد انگيزه كافى جهت مشاركت فعال همگان و رفع و كاهش تنشها و تعارضات در نظام اجتماعى، محور قراردادن اصل قسط و عدل بهعنوان يك مبناى منطقى و خرد پسند، ضرورتى انكارناپذير مىنمايد. در توضيح اين اصل بايد گفت هر فردى در صورتى حاضر است در زندگى اجتماعى مشاركت كند و بارى را بهدوش بگيرد و فعاليتى براى ديگران انجام دهد كه در منافع حاصلهاش سهمى داشته باشد. مقتضاى حكم عقل، اين است كه هر فردى به اندازهاى كه در زندگى اجتماعى بهرهمند بشود، يعنى وقتى كه عقل الزام مىكند بر افرادى كه در زندگى اجتماعى مشاركت كنند و كارهايى انجام دهند كه نفعش عايد اجتماع بشود، در مقابل اين الزام و اين تكليف حقى را براى آنها بر اجتماع در نظر مىگيرد و از اينجاست كه معادله و موازنه حق و تكليف مطرح مىشود، يعنى بين تكليفى كه بهعهده من مىآيد كه مىبايست براى اجتماع كار بكنم با حقى كه بر ديگران پيدا مىكنم و مىبايست آنها هم براى من كار بكنند، بايد موازنهاى برقرار باشد و اين همان مسالهاى است كه بهنام عدل و قسط در مفاهيم اجتماعى و اخلاقى و اسلامى مطرح مىشود. حقيقت عدل و قسط همين است كه افراد به اندازهاى كه بار ديگران را بدوش میكشند، بارى هم بهدوش ديگران بگذارند و به اندازه منافعى كه به اجتماع مى رسانند منافعى هم از اجتماع ببرند.921
نکتهای که اشاره به ان را در اینجا لازم میدانم این است که عدالت هم ناظر به محتواست و هم ناظر به روش و شیوه تعامل. یعنی هم باید دیگران را به عدالت دعوت کرد و هم بایستی عادلانه دعوت کرد.922 از اینرو عدالت اصل زیرین تعاملات اجتماعی از لحاظ شیوه و روش بهشمار میرود. آنچه در اینجا اهمیت دارد، عدالت ناظر به شیوه تعاملات است. «اسلام اولاً هر مسلمانی را به تعدیل قوای درونی خود دعوت میکند و سپس او را با مسلمانان دیگر بر اساس قسط و عدل به وحدت فرامیخواند؛ آنگاه هر مسلمانی را با هر موحدی دیگر، اعم از مسیحی و یهودی و دیگر پیروان انبیا بر اساس قسط و عدل به وحدت فرامیخواند؛ سپس هر موحدی را با غیر موحد بر اساس قسط و عدل به وحدت صلا میزند.»923
خداوند در آیات ۸ و ۹ سوره مبارکه ممتحنه کافران را بهدو گروه تقسیم میکند. در آیه ۸ نخست میفرماید: «خدا شما را از نیکیکردن به کسانی از کفار و مشرکین که با شما سر جنگ ندارند، نهی نمیکند» و در ادامه میفرماید: «با آنان به عدالت رفتار کنید خداوند عدالت پیشهکنندگان را دوست دارد».924 بنابراین از این آیه میتوان استفاده کرد که تحت هیچ شرایطی نباید این اصل را زیر پا گذاشت.925
7-4-۱-۱-عدالت با اهل کتاب در سیرهی معصومین علیهمالسلام
رعایت عدالت از آندسته مواردی است که در سیرهی عملی پیامبر در مورد شهروندان ساکن جامعهی آنروز اعم از مسلمان و غیرمسلمان بهچشم میخورد. حمایت پیامبر از ابو شحم یهودی جهت پرداخت بدهیاش، حضور گروهی از یهودیان مدینه در جنگ خیبر در کنار پیامبر و اعطای غنایم جنگ از جانب پیامبر به ایشان، شکایت یهودیان به پیامبر و تذکر پیامبر به مسلمانان در مورد ملاحظهی حقوق آنها، نمونههایی از این قبیل رفتار پیامبر و توصیه ایشان به پیروانش میباشد.926
همچنین در سیره گزارش شده است که پیامبر از حق مردی از قبیله اراش در برابر ابوجهل دفاع کرد. ایشان همچنین از ستمی که خالدبن ولید در حق بنیجزیمهی غیرمسلمان بههنگام تبلیغ مرتکب شده بود، ناراحت شده و خالد را سرزنش کرد.927 ایشان علیبن ابیطالب علیهالسلام را بههمراه خونبهاء برای جبران کار خالد فرستاد و دستور داد حتی اگر ظرف غذای سگی غارت شده غرامت آن پرداخته شود.928
در زمان حکومت امام علی علیهالسلام هنگامی که نهرهای آب گروهی از ذمیان خشک شد امام به قرظهبن کعب انصاری نامه نوشت و از وی خواست نهر آب ایشان را احیاء کند تا ایشان مجبور به کوچ از آن منطقه نشوند.929
در روايات نيز ائمّه اطهار عليهمالسلام تأكيد بسيارى بر اين مطلب نمودهاند.930 نمونه عينى تحقق عدالت، داستانى است از دوران امارت حضرت علىبن ابىطالب عليهالسلام، زمانى كه توسط ياغيان طرفدار معاويه، از پاى زن يهودى خلخالى بهعُنف كشيده شد، حضرت فرمود: «… در اينصورت، چنانچه مسلمانى از اندوه و تأسف بميرد، بر او ملامت نيست، بلكه نزد من به مردن سزاوارتر است.»931
تاريخ شاهد است كه يهوديان در سرزمينهاى اسلامى زندگى خوبى داشتند. اين در حالى بود كه يهوديان مقيم كشورهاى اروپايى مجبور بودند در اماكن خاصى بهنام «گتو» با ذلت تمام زندگى كنند.932 تاريخنگاران يهودى و مسيحى رفتار انسانى مسلمانان با اقلّيتهاى دينى را بهثبت رساندهاند.933
7-4-۱-2- وفای بهعهد در برخورد با غیر مسلمانان
از دیگر مصادیق رعایت اصول انسانی در ارتباط با غیرمسلمانان التزام به وفای بهعهد در تعاملات اجتماعی است. پیامبر اسلام (ص) وفای بهعهد را امری واجب میدانستند و خود بیش از همه به آن ملتزم بودند،934 پایبندی به پیماننامههای معهود با
