
سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله) استناد میکند و عثمان ضمن تایید مطلب علت منع را ترس از مردم بیان میکند. 253 روایت دیگری در المسند حاوی مضمون فوق است. در مقابل پرسش عثمان در مورد جواز متعه علی (علیه السلام) با قاطعیت پاسخ میدهد: «سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را بهخاطر حرف کسی رها نمیکنم». 254 عثمان از تمتع عمره منع و علی (علیه السلام) آن را انجام میداد و به عثمان استدلال میکرد که پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن را انجام میداد شما چرا منع میکنید؟ راوی میگوید جواب عثمان را متوجه نشدم. 255 متوجه نشدن جواب عثمان توسط راوی، میتواند ناشی از قابل اعتنا نبودن مطلب یا پاسخ غیر قویم ایشان در ترک سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در برابر سوال جدی امام علی (علیه السلام) باشد.
در این روایتها وفاداری امام علی (علیه السلام) به سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) در یک مقایسه ناخواسته در مقابل اجتهاد بیضابطه برخی صحابه مورد تایید قرار گرفته است. ناتوانی خلیفه از توجیه اجتهاد مودی به تعطیلی سنت از مطاوی روایتهای مذکور کاملا مشهود است.
ابو وائل میگوید به عبد الرحمن بن عوف گفتم چه شد که با عثمان بیعت کردید ولی علی را کنار گذاشتید؟ در پاسخ گفت گناه من چیست؟ بیعت را بهشرط عمل به کتاب خدا و سنت رسول الله و سیره ابوبکر و عمر با علی شروع کردم ولی او شرط آخر را نپذیرفت و گفت به آنچه توان دارم عمل میکنم. اما عثمان شرایط مذکور را پذیرفت. 256
ابو جحیفه میگوید از علی (علیه السلام) سوال کردیم آیا بعد از قرآن چیزی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در نزد شما هست؟ فرمود: «خیر مگر فهمی که خدا از قرآن یا صحیفه به ما داده است. گفتم صحیفه چیست؟ فرمود عقل». 257
در دو روایت مذکور تبعیت از کتاب قویم الهی و سنت نبوی (صلی الله علیه و آله) و استقلال رای امام علی (علیه السلام) و تاکید بر روش علمی خود و بهکارگیری عقل مورد توجه است.
وجود صحیفه در نزد ائمه اهلبیت (علیهم السلام) در روایتهای دیگر المسند مورد تایید قرار گرفته است. 258 وجود صحیفه در خاندان اهلبیت (علیهم السلام) در کنار قرآن بهعنوان مفسر آن نشان دهنده دستمایه بزرگ علمی است که منحصرا در اختیار حضرت علی (علیه السلام) و فرزندان او است.
در تایید مرجعیت علمی امام علی (علیه السلام)، المسند حاوی روایتهایی است که ناظر به رجوع صحابه در مسائل شرعی به علی (علیه السلام) است.
شریح بن هانی میگوید در مورد مسح از روی کفش از عائشه سئوال کردم مرا به علی ارجاع داد و گفت او با پیامبر (صلی الله علیه و آله) زیاد مسافرت میکرد. 259
در روایتی دیگر عائشه میگوید این سوال را از علی بپرس که ملازم پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود.260و در جایی تصریح میکند مسئله را از علی سوال کن که عالمتر از من است. 261
ارجاع عائشه در موضوعات شرعی به امام علی (علیه السلام) و تصریح به اعلمیت حضرت در این زمینه با توجه به تلقی اهلسنت از عائشه بهعنوان محدثه و راوی، جایگاه و مرجعیت علمی حضرت را نشان میدهد.
در خصوص قضاوت علی (علیه السلام) در مورد قرعه کشی و وطی یک زن بهوسیله سه نفر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سوال شد فرمود: «بیشتر از آنچه علی گفت مطلبی برای بیان ندارم». 262
مطابق روایتهای منقول ابنحنبل، قضاوت علی (علیه السلام) با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد دیه تطابق دارد. 263
انطباق قضاوت امام علی (علیه السلام) با قول پیامبر (صلی الله علیه و آله) و تصریح حضرت به صحت آن در دو روایت از نشانههای وثوق و استناد به علم امام علی (علیه السلام) است.
عمر در مورد رهایی زن از رجم توسط علی (علیه السلام) گفت: «علیاین اقدام را از روی علم و دانش انجام داده است». 264
خلیفه دوم بهروشنی به علم و جایگاه قابل اعتماد امام علی (علیه السلام) در عرصه قضاوت شرعی، اشاره کرده است.
مطرب بن الشغیر میگوید با عمران بن حصین در کوفه شاهد نماز امام علی بودیم، عمران وقتی از نماز فارغ شد گفت نماز ایشان همانند نماز رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود. 265
عبدالله بن مسعود از محدثین مشهور تصریح میکند: «داناترین اهل مدینه به فرایض دینی علی بن ابی طالب است».266
مدینه مرکز صحابه بود و اعلمیت به فرایض در نظر اهلسنت دارای جایگاه ممتازی است. ابنحنبل بهعنوان یکی از ائمه فقهی اهلسنت با نقل روایت رضایتمندی خود را به مفاد آن اعلام نموده است.
بریده از پدرش نقل میکند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به دو گروه سرباز به فرماندهی علی و خالد ماموریت داد به یمن بروند و فرمود وقتی باهم بودید امیر همه علی است و وقتی جدا بودید هر کس امیر سربازان خود باشد. . . . 267
تعیین پیشوایی برای مردم توسط حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) گزافی نبوده و ناشی از لوازم این امر است که از مسلمات آن دانایی و شایستگی در فرماندهی است. در ضمن پیشوایی حضرت به دیگر صحابه و عدم پیشوایی دیگران نسبت بهایشان نشان دهنده جایگاه مرجعیت حضرت است.
ابنحنبل با نقل خطبه امام حسن (علیه السلام) بعد از شهادت علی (علیه السلام) و ذکر این نکته در خطبه که دیروز کسی از شما مفارقت کرد که در علم کسی به پایه او نمیرسد، 268 به مرجعیت قطعی علمی حضرت علی (علیه السلام) صحه میگذارد.
سبقت علمی نسبت به اولین و آخرین در روایت منقول حاکی از دانش انبوه حضرت علی (علیه السلام) بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و تثبیت مرجعیت علمی ایشان است.
6- موالات و محبوبیت اهلبیت (علیهم السلام):
دوستی اهلبیت (علیهم السلام) و مودة فی القربی269 از حقوق مسلم پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت به امت است. اهلبیت (علیهم السلام) هم بهدلیل انتساب قربی و شرفی به رسول الله (صلی الله علیه و آله) و هم بهدلیل شایستگیهای خود همواره در بین مسلمین محبوب و مورد تکریم خاص بودند و جز عدهای در تاریخ اسلام که به ناصبی بودن مشهورند، هیچ مسلمان و مومن به دین اسلام به اهلبیت (علیهم السلام) بی توجه نبود.
سفارش پیامبر (صلی الله علیه و آله)، محبت اهلبیت (علیهم السلام) را به فریضه دینی تبدیل کرده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دوست داران حسنین (علیهما السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام) را هم رتبه خود در بهشت در روز قیامت معرفی کرده است. 270
در نقل فوق محبت اهلبیت (علیهم السلام) ارتقا بخش محب به رتبه منیع رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) در قیامت محسوب شده است.اینگونه اظهارات حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) یک نوع هنجار سازی در جامعه دینی و برای بعد از رحلت خودش است. محبت مذکور نمیتواند یک دوستی صوری و ظاهری باشد بلکه یک فرهنگ اعتقادی و رفتاری را در کنار خود میطلبد.
بر اساس نقل ابوهریره پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اشاره به حسن عرض کرد: «خدایا من او را دوست دارم، تو هم او و محبینش را دوست بدار». 271
زهیر بن الاحمر از رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل میکند که در مورد امام حسن (علیه السلام) فرمود: «هر کسی که مرا دوست دارد، حسن را دوست داشته باشد.این مطلب را حاضرین به غایبین اطلاع دهند». 272
ابوهریره ناقل روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد ضرورت مهر ورزی به حسنین (علیهما السلام) است: «هر کسی آن دو را دوست داشته باشد مرا دوست دارد و هر که دشمن آنان باشد دشمن من است». 273
عمرة بن زبیر میگوید:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حسین را بوسید و او را در آغوش کشید در حالی که یکی از مردان انصار در نزدش بود و عرض کرد پسری دارم که تاکنون او را نبوسیده ام. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر رحمت از قلب تو جدا شده گناه من چیست؟». 274
مردی نقل میکند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) حسن و حسین را در آغوش کشید و عرض کرد: «خدایا من این دو را دوست دارم توهم دوستشان بدار». 275
طبق روایت ابوهریره پیامبر (صلی الله علیه و آله) خطاب به حسن و حسین فرمود: «دوستان آن دو دوستان من و دشمنانشان دشمن من هستند». 276
در روایتی دیگر ابوهریره نقل میکند پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حسن و حسین و فاطمه نگاه کرد و فرمود: «با کسی که در جنگ با شما باشد در حال جنگ و هر که با شما در صلح و آشتی باشد با او در صلح و آشتی هستم».277
دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان مستلزم فرهنگ اعتقادی و رفتاری خاصی در خصوص افراد مورد حب و بغض است و با همگرایی خانوادگی که در مواردی ناشی از حب نفس و قبیله گرایی است، تفاوت جوهری دارد. از آنجایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) جز بهفرمان و رضای خدا عملی انجام نمیدهد، حب و بغض ایشان معیار سنجش صحت و سقم عقاید و رفتار دیگران است. در روایتهای مذکور حب و بغض به اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) موجب واکنش متناسب حضرت است و نشانه منزلت منیع اهلبیت (علیهم السلام) میباشد.
عفان از وهیب نقل میکند پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حال بوسه زدن به دهان حسین فرمود: «حسین منی و انا من حسین احب الله من احب حسینا حسین سبط من الاسباط». 278
انا من حسین جمله تامل بر انگیزی است که استمرار فرهنگ نبوی در خاندان ولوی را تضمین میکند.
ابنبریده از پدرش نقل میکند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خدا به من امر کرده است چهار نفر از اصحابم یعنی علی، ابوذر، سلمان و مقداد کندی را دوست بدارم و به من خبر داده که خود خدا آنها را دوست دارد».279
حدیث با اندکی اختلاف و اضافه در عبارت در سنن ترمذی نقل شده است. 280
در زمان نکاح فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام) حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اما انی لم آل ان انکحک احب اهلی الی». 281
مقایسه معنی دار در مبارزه روز خیبر بین صحابه مشهور و گزینش علی (علیه السلام) به همه با عنوان محب و محبوب خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) در روایت ذیل بهروشنی مورد اشاره قرار گرفته است. بریده میگوید:
در خیبر حاضر بودیم ابوبکر پرچم مبارزه را تحویل گرفت کاری از پیش نبرد و بازگشت و فردا نیز این امر تکرار شد و مردم حاضر نگران وضعیت بودند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «فردا پرچم مبارزه را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) او را دوست دارند و او هم خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) را دوست دارد، از صحنه مبارزه جز با فتح و پیروزی بر نمیگردد. بعد از سخنان حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) مطمئن شدیم که فردا مسلمین پیروز خواهند شد. فردا که شد همه منتظر بودند که رسول الله (صلی الله علیه و آله) پرچم را درخواست کرد و سپس علی را خواست که دچار چشم درد بود از آب دهانش به چشمایشان زد و پرچم را تحویل علی نمود و پیروزی حاصل شد». 282
در حدیث دیگر که مکمل حدیث فوق است اعطای پرچم به عمر خلیفه دوم و عدم موفقیت او در گشودن قلعه خیبر نقل شده است. 283
روایت عبد الرحمن بن ابی یعلی با نقل همان مضمون روایت قبلی «لیس بفرار» را به متن اضافه میکند. 284 مفاد روایت در فقرات دیگر المسند نقل شده است. 285
روایت در سنن ابنماجه در حدیث شماره 117 صفحه 27 تا لیس بفرار نقل شده است.
در حدیث مذکور علاوه بر محبوبیت استثنایی علی (علیه السلام) چهره شاخص اهلبیت (علیهم السلام) در نزد خدا و رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) و بی نظیر بودن در مبارزه با کفار توام با ظفزمندی که فراری در آن نبود، به کرامتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خصوص شفای چشم با آب دهان تصریح شده است.
بعد از تاکید پیامبر (صلی الله علیه و آله) به اجتناب از بغض علی و توصیه اکید به محبت ایشان ابنبریده میگوید:
من که از علی بغض شدیدی داشتم اکنون او محبوب ترین مردم بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزد من است. 286 مفاد روایت با مختصری اختلاف عبارت در حدیث دیگری نقل شده است. 287
