
بداند كه خدا از جهانيان بى نياز است».474
آنجا تمامی تمایزات فرهنگی، سیاسی و غیر آن کنار گذاشته شده و یکرنگی کامل حاکم میشود. آیین حج اگرچه هر چهار ساحت ارتباطی انسان با خود، خالق، خلق و خلقت را شامل میشود اما مهمترین کارکرد آن در ساحت اجتماعی(ارتباط با خلق) مشهود است. بنابراین سرزمین وحی هویتساز است؛ نماز جمعی به یک قبله و عقد پیمان با میراث پیامبرانی که در این سرزمین مدفون گشتهاند، همه مسلمانان را بر محور توحید جمع میکند. آیین حج، به هر اندازه که مولفههای فرهنگی متمایز را کمرنک میکند، مولفه عقیدتی ومولفههای فرهنگی مشترک را برجسته و پررنگ میکند.475 هویت یک مسأله اصلی در ارتباطات میانفرهنگی است.476 هویت برخاسته از آیین حج در ارتباطات میانفرهنگی با غیرمسلمانان و پیروان ادیان توحیدی نقش اساسی ایفا میکند. این هویت تمایزات فردی و فردگرایی را کماهمیت جلوه میدهد. و جمعگرایی را به یک شاخص تبدیل میکند.477 دیدارهای چهر به چهره و میانفردی در فضایی آکنده از معنویت و فارغ از تبلیغات تفرقهافکنانه رسانههای جمعی فرصت بینظیری در اختیار حجگزاران قرار میدهد تا در یک ارتباط میانفرهنگی خالص، شناخت بیشتر و بهتری از مشترکاتشان داشته باشند. برنامههای مسموم رسانههای جمعی با معکوس نشاندادن واقعیتهایِ در جریان، نگاههای مخاطبان را آلوده کرده و آنها را نسبت به همدیگر بدبین میکنند.478 موسم حج فرصت خوبی برای پالایش نگاههای آلوده در قبال همدیگر است. عمده مبلغان وحدت در دنیای اسلام را کسانی تشکیل میدهند که فرصتهای ارتباط میانفردی فراوانی با همکیشان خود داشتهاند. بههمین دلیل امروزه بیشتر کسانی که در کنفرانسهای برگزار شده در اقصی نقاط جهان اسلام مشارکت میکنند، افرادی هستند که قبلا فرصت ارتباط چهره به چهره با دعوتکنندگان داشتهاند. امام صادق علیهالسلام یکی از فواید حج را همین رایزنی و تبادل فرهنگی دانسته و میفرماید: « .. اگر هر قوم و ملتی تنها از کشور و بلاد خویش سخن بگویند و تنها به مسائل که در آن است بیندیشند، همگی نابود میگردند و کشورشان ویران میشود. منافع آنها ساقط میگردد و اخبار واقعی در پشت پرده قرا میگیرد.»479 موسم حج بستر انتقال تجربیات گرانبهای مسلمانان به یکدیگر و شناسایی نقاط قوت و ضعف همدیگر است. در پیام امام خمینی ره به حجاج آمده است: «حجاج محترم جهان را دور هم گردآورده و در مصالح اسلام و مشکلات مسلمین تبادل آراء نموده و در حل مشکلات و راه رسیدن به آرمان مقدس اسلام تصمیمات لاز را اتخاذ نمایید و راههای اتحاد بین همه طوایف و مذاهب اسلامی را بررسی کنید.»480 همچنین فرمودند: «حج برای این است که مشکلات یکسال مسلمین را بررسی کنند و در صدد رفع مشکلات برآیند.»481 استفاده از فرصت ارتباط میانفرهنگی حج با شناسایی و ارتباط گیری با افراد متنفذ و برجسته کشورهای اسلامی در نظریههای ارتباطی با عنوان رهبران افکار از آنها یاد میشود، فواید حج را دوچندان خواهد ساخت. رویکرد ارتباطی پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهمالسلام در موسم حج مبنی بر ارتباطگیری با سران قبایل از اهمیت بسیار این شیوه پرده برمیدارد. هنجارهای فرهنگی موجود در میان مسلمانان درباره حج و حاجیان نیز در تکمیل کارکرهای ارتباطی حج و گسترش آن نقش قابل توجهی دارند. دیدار از حاجیان و پیگیری اخبار حج در نشست و برخاستهای سنتی در حقیقت تحقق جریان دو مرحله ای ارتباط است که در مرحله اول از رسانهای مانند حج بر حج گزاران و در مرحله بعد بر مسلمانان در سراسر جهان منتقل میشود. حضرت رسول اکرم ص پس از ایراد خطبه در خیف و منا و غدیر یا عرفات میفرمود: «آنکه حاضر است به آنکه غایب است پیام مرا برساند.»482 این سنت دینی را ائمه معصومین علیهمالسلام نیز ادامه دادهاند همانطور که امام حسین علیه السلام در سرزمین منی در میان جمعیت بعد از انتقاد از وضع موجود در حکومت معاویه میفرمود: «گفتارم را بشنوید و به خاطر بسپارید، وقتی که به محل سکونت خود برگشتید، پیام مرا به افرادی که مورد اطمینان هستند اطلاع نمایید.»483
نشانهشناسی حج اطلاعات جالبتوجهی را برای ما نمایان میکند. نماز در پشت مقام ابراهیم علاوه بر یادآوری نقش حضرت ابراهیم و اسماعیل در حج، قلمرو یکرنگی را به ادیان توحیدی دیگر نیز میگستراند و از این منظر نماد وحدت همه مومنان عالم بهشمار میرود. اگر حضرت ابراهیم در قرآن کریم اسوه تمام نمای عالمیان معرفی شده در این جا نیز نقش هویتی برای مسلمانان به ویژه و برای مومنان به ادیان توحیدی به طور عموم ایفا میکند. «حج کنفرانسی برای همه مسلمانان است؛ کنفرانسی که در آن اصل خویش را مییابند که ریشه در طول زمان از هنگام حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام دارد.484
آیتالله جوادی آملی درباره امکان وحدت بشر بر این باورند که وحدت در گستره بشر ممکن است: «ما با داشتن همه نیروهای درکی و کشش گوناگون، مأمور به وحدتایم و از تفرقه نهی شدهایم. این که خدا ما را گوناگون آفرید و به وحدت امر کرد و از تفرقه بازداشت، نشانگر این حقیقت است که رسیدن به وحدت میسر و پرهیز از تفرقه ممکن است… ذات اقدس اله، وحدت را قراردادی و اعتباری قرار نداد، بلکه فرمود: ریشهی وحدت در جان همهی شما است. گرچه انسانها دارای زبان و زمانها و چهرههای گوناگوناند، ولی هیچیک یک مقوم انسانیت انسان نیست. انسانیت انسان به فطرت است و آن هم درهمه به طور یکسان است. این عامل وحدت از درون، جوشان، ثابت و پایدار است.»485
فصل چهارم: توسعه مفهومی میانفرهنگی
مقدمه
تلاش نظری ما برای طراحی الگوی مطلوب ارتباطات میانفرهنگی از تعریف مفاهیم الگو، فرهنگ و ارتباطات آغاز شد. ارتباطات در نگاه بدوی به سه گونۀ انسانی، حیوانی و ماشینی دستهبندی میشود. به هرگونه ارتباطی که یک طرف ارتباط در آن انسان باشد، ارتباطات انسانی گفته میشود. چنانکه طرف دیگر ارتباط نیز انسان باشد، ارتباط انسان با انسان و در غیر این صورت ممکن است ارتباط انسان با حیوان یا ارتباط انسان با ماشین باشد. به این ترتیب، ارتباط انسان با خودش، خدا و مجردات و حتی طبیعت نیز سنخی از ارتباطات انسانی است که البته در تقسیمبندیهای مرسوم به اینها به ویژه به ارتباط با خدا توجه نمیشود. در حالی که از نگاه اسلامی همه ارتباطات در زمینه و محیط ارتباط با خدا صورت میگیرد. بدین معنی که هیچ ارتباطی خارج از قلمرو حکومت خداوند نیست. چون «عالم محضر خداست»486 و لحاظ کردن این نگاه همه ارتباطات انسان را تحتالشعاع خود قرار میدهد. ارتباطات انسانی دارای دو بُعد کلامی و غیر کلامی است.
چنانچه سطوح ارتباطات انسانی را به درونفردی، میانفردی، گروهی و جمعی تقسیم کنیم، ارتباطات میانفرهنگی به سطح میانفردی مربوط میشود. سموار و پرتر در نسخه 1988 کتابشان مینویسند: «ارتباطات میانفرهنگی زمانی روی میدهد که تولیدکننده پیام عضو یک فرهنگ و دریافتکننده آن عضوی از یک فرهنگ دیگر باشد».487 معدودی از نویسندگان در مقابل غلبه رویکرد میانفردی در این حوزه موضع گرفتهاند. بهنظر آنها همانطور که فرهنگ دانشی است که بهصورت اجتماعی حاصل میشود، عاقلانهتر آن است که گفته شود ارتباطات میانفرهنگی نه فقط شامل سطح میانفردی بلکه سطح گروهی را نیز در بر میگیرد و لذا ارتباطات میانفرهنگی را تبادل اطلاعات نمادینی تلقی میکردند که میان گروهها معین با تفاوتهای فرهنگی معنادار روی میدهد.488 اما برغم تلاشهای صورت گرفته برای گسترش دامنه سطوحی که در آن ارتباطات میانفرهنگی رخ میدهد، ادبیات نظریِ بحث نشان میدهد که رویکرد میانفردی همچنان غلبه دارد.489 بدینلحاظ تعریف سموار در مقایسه با دیگر تعاریف از جامعیت نسبی برخوردار است:
«ارتباط ميانفرهنگى در كلىترين مفهوم خود، به چرخه تعامل معانى توسط افراد وابسته بهدو قلمرو فرهنگى» اطلاق مىشود. بهتعبیر دیگر، ارتباط میانفرهنگی، ارتباط میان مردمانی است که ادراکات فرهنگی و نظام نمادین آنان بهحدی از یکدیگر متمایز است که پدیدههای ارتباطی را متفاوت جلوه میدهد.490
تبیین بحث
بر مبنای تعاریف ارائه شده، ارتباطات میانفرهنگی هنگامی روی میدهد که افراد، با فرهنگهای «دیگر» تعامل میکنند.491 بنابراین، در ارتباطات میانفرهنگی همواره عدم تطبیق کدها492 وجود دارد.493 عنصر کلیدی ارتباطات میانفرهنگی، مفهوم ارتباط با «بیگانه»494 است495 که از آرای جامعهشناختی جورج زیمل نشأت گرفته است. مهمترین مسأله گودیکانست در کتاب پیوند تفاوتها ارتباط با «غریبه»هاست که فصلهایی با عنوان «ارتباط با غریبهها»، «انتظارات ما از غریبهها»، «تبادل پیام با غریبهها» و «اسناد معنا به رفتار غریبهها» به این بحث اختصاص داده است. بنابراین قوام ارتباط میانفرهنگی به تمایز است. «فرد هنگامی نیازمند آگاهی از راز و رمزهای ارتباطات میانفرهنگی میشود که در یک حس فرهنگی496 خود را متمایز از دیگران ببیند».497 چنانچه فاصله این دو جبهه فرهنگی از هم زیاد باشد رسیدن به تفاهم و چه بسا اصل برقراری ارتباط با دشواری مواجه میشود. شاید بههمین دلیل است که شوتس ایشل حوزه ارتباط میانفرهنگی را «یکی از حوزههای مسألهساز و بدخیم، اما مهمِ ارتباطپژوهی» قلمداد میکند.498
اصطلاحات «میانفرهنگی»، «بینفرهنگی» و «انتقال فرهنگی» سه اصطلاحی هستند که بهدلیل شباهتهای معنایی و مصداقی در برخی از منابع بهجای هم بهکار رفتهاند؛ اما از همدیگر متفاوتاند. بینفرهنگی نظر به جغرافیای سیاسی و مرزهای دولتملت دارد که بهدنبال فهم دیگران در آنسوی مرزهای جغرافیایی تعریفشده از طریق یادگیری زبان آنها دارد.499 اما میانفرهنگی به تعامل افراد از فرهنگهای مختلف اطلاق میشود؛ گرچه درون یک جامعه صورت گیرد.500 بنابراین در اولی زبان عامل تمایز است و در دومی فرهنگ. فرایز هم معتقد است که بینفرهنگی نظر به مقایسه حداقل دو فرهنگ یا عناصری از آن فرهنگها میپردازد در حالی که میانفرهنگی تعامل میان دو فرهنگ را مطالعه میکند.501 گودیکانست هم میان این دو اصطلاح اینگونه تفاوت قائل میشود که ارتباطات بینفرهنگی شامل مقایسه ارتباطات میان فرهنگهاست در حالی که ارتباطات میانفرهنگی شامل ارتباطات میان افراد از فرهنگهای مختلف است.502 گودیکانست ارتباطات بینفرهنگی را حوزهای از ارتباطات میانفرهنگی قلمداد میکند.503 اصطلاح دیگری هم که بیشباهت به این دو واژه نیست، عبارت از «انتقال فرهنگی»504 است. انتقال فرهنگی به تبادل موفق ایدهها، عواطف و اطلاعات میان مردم از فرهنگهای متفاوت است. شباهت بیش از حد انتقال فرهنگی در این تعریف به ارتباطات میانفرهنگی سبب شده است که بسیاری ایندو را بهجای همدیگر بهکار ببرند.505 ترلو در بیان تفاوت انتقال فرهنگی با میانفرهنگی و بینفرهنگی به این نکته اشاره میکند که انتقال فرهنگی عمدتا ناظر به شرایط پست مدرن است که مهمترین ویژگی آن گشودگی فرهنگی در برابر فرهنگهای دیگر و کیفیت انتقالی506 فرهنگها است.507
در این پژوهش تلاش میشود به سه نکته در این خصوص تمرکز شود: نخست اینکه تفاوتهای فرهنگی از چه چیزی ناشی میشود؛ چه عامل فرهنگی موجب میشود یک ارتباطگر، طرف ارتباط خود را «دیگری» یا به تعبیر زیمل، «بیگانه» تلقی کند؟ مرزهای جغرافیایی، زبان، نژاد، قومیت، مذهب یا جز اینها؟ آیا میتوان گفت از نگاه اسلامی، «دین» مهمترین عنصر تمایز فرهنگی است؟ دوم، آیا اسلام برای این سنخ از ارتباطات و برای تسهیل تفاهم میان ارتباطگران سازوکاری اندیشیده است؟ بهتعبیر دیگر، الگوی ارتباطی اسلام در عرصه ارتباط میانفرهنگی چیست؟ و سوم، چگونه میتوان به الگوی مورد نظر اسلام دست یافت؟
بیشتر آثار پژوهشی در حوزه ارتباطات میانفرهنگی، «زبان» را بهعنوان مهمترین عامل تفاوت فرهنگی و مانعی برای ارتباط موثر قلمداد میکنند و تعداد پژوهشهایی که جغرافیای سیاسی را
