
دقت بيشتر در تعريف و اندازهگيري ابعاد عملكرد تا جايي كه امكان پذير است.
* تعريف عملكرد با تمركز بر پيامدهاي ارزيابي شده
* پيش بينيهاي پيامد بر حسب فراواني و تكرار رفتار مربوط
* تعريف ابعاد عملكرد به وسيله تركيب كارها با جنبههاي مختلف ارزش (نظير: كيفيت، كميت، مناسبت و بجا بودن)
2- اتصال ابعاد عملكرد به برآوردن نيازهاي مشتريان داخلي و خارجي.
3- تركيب كردن و به هم پيوستن اندازهگيري محدوديتهاي موقعيتي.
* تمركز توجه روي محدوديتهاي ملاحظه شده در خصوص عملكرد
4- وجود اعتماد متقابل كافي بين سرپرستان و زيردستان.
5- اندازهگيري و هدايت عملكرد كاركنان بطور كلي و ملموس.
6- وجود نوعي تناسب بين فرهنگ سازمان و خط مشيهاي ارزشيابي آن.
7- سرپرستان نسبت به تشريح نظام ارزشيابي به كاركنان علاقهمندند و نحو? اجراي آن را با آنان در ميان ميگذارند.
8- ارزشيابي عملكرد رشد حرفهاي را تشويق و انتقال فرهنگ آن را تسهيل ميكند.
9- كاركنان فرصت لازم براي اظهار نظر دربار? مسايل و بحث در اهداف و برنامهها را دارند.
10- كاركنان بازخورد كافي و مداومي را از منابع مختلف دريافت ميكنند تا آگاهي لازم از موقعيت خود در ارتباط با عملكرد مورد انتظار را حاصل كنند.
11- خود ارزشيابي بخشي از فرآيند بازخورد رسمي است.
12- افزايش پرداختها هم بر مبناي عملكرد فردي و هم براساس عملكرد گروهي انجام ميگيرد(برناردين، 2003).
2-2-1-8- مدلهاي اثربخشي سازماني
مدلهاي مختلفي براي بررسي ميزان اثربخشي سازماني ايجاد شدهاند. اين تنوع در مدلها بهدليل ماهيت مفهوم اثربخشي، به ويژه مرزهاي نامشخص آن و بهدليل مفهومي سازيهاي متنوع سازمانهايي است كه مدلهاي مختلف اثربخشي را بهكار ميگيرند.
1) مدل هدف30
بهطور كلي، مدل هدف (نيل به هدف)، اثربخشي را به عنوان تحقق كامل يا حداقل بخشي از اهداف سازمان تعريف ميكند (مازتز،2008).
مدل سنتي اثربخشي، متكي بر نوعي از سازمان بهعنوان مجموعهاي از اجزايي است كه گرايش به رسيدن به اهداف دارند. در اين ديدگاه يا مدل، اثربخشي بهعنوان رسيدن يا حصول به پيامدهاي سازماني تعريف ميشود. در اين مدل، تمركز به طور زيادي بر رسيدن به اهداف و مقاصد است (هنري ،2004 : 58 ).
هدفهاي عملي ازجمله هدفهاي مهمي هستند كه در اين روش مورد توجه قرار ميگيرند. اگر سعي شود از هدفهاي عملي (و نه هدفهاي رسمي) استفاده شود، نتايج بسيار بهتري به دست خواهد آمد. معمولاً هدفهاي رسمي بهصورت تجريدي و انتزاعي هستند و سنجش يا اندازهگيري آنها مشكل است. هدفهاي عملي نشاندهنده فعاليتهايي هستند كه سازمان واقعاً آنها را انجام ميدهد.
در سازمانهاي تجاري براي سنجش اثربخشي سازمان از روش مبتني بر تأمين هدف يا نيل به هدف استفاده ميشود؛ زيرا ميتوان هدفهاي توليدي شركت را بهآساني اندازهگيري كرد. معمولاً سازمانها عملكرد خود را برحسب سودآوري، رشد، سهم بازار و بازده سرمايهگذاري اندازهگيري ميكنند (دفت ، 1388).
2) مدل سيستمي31
مدل سيستمي در حاليكه اهميت اهداف را ناديده نميگيرد، بر ابزارهاي مورد نياز براي رسيدن به اهداف خاص ، كسب منابع و فرآيندها تمركز دارد. در اين مدل، مفهوم سازمان در ديدگاه سيستم باز ريشه دارد؛ كه دروندادها به فرآيندها تبديل (درونداد به برونداد) شده و بروندادها به عنوان بخشي از يك كل نگريسته ميشوند، نه به عنوان متغيرهاي مستقل (هنري ، 2004 :60).
رويكرد سيستمي نسبت به اثربخشي چنين اظهار ميدارد كه سازمان ها متشكل از قسمتهاي فرعي مرتبط بههم هستند. اگر قسمتي از اين سيستم ضعيف عمل كند، اثر عملكرد ضعيف آن، بر عملكرد كل سيستم مؤثر واقع ميشود. اثربخشي، مستلزم آگاهي و تعاملات مؤثر با عوامل محيطي است. مديريت نميتواند روابط حسنه خود را با مشتريان، عرضهكنندگان مواد اوليه، مؤسسات و نهادهاي دولتي، اتحاديهها و عوامل مشابه كه قدرت مخدوش نمودن عمليات باثبات سازمان را دارا هستند، ناديده بگيرد ( رابينز و استيفن پي ،1381: 59) .
3) مدل ذينفعان استراتژيك32
ذي نفعان استراتژيك به عنوان گروهي از افراد تعريف ميشوند كه نفعي33 در سازمان دارند. بهطور ويژهتر، عوامل استراتژيك ميتوانند با در نظر گرفتن افرادي كه بهطور قانوني براي سازمان فعاليت ميكنند (كاركنان، مشاوران، نمايندگان، اعضاي هيئت مديره و غيره) و افرادي كه كاملا بيرون سازمان هستند و براي خودشان كار ميكنند و يا بر اقدامات اعضاي سازمان تأثير ميگذارند يا از آنها تأثير ميپذيرند، تعريف نمايند (مارتز ،2008) .
اين مدل، با اضافه كردن انتظارات گروههاي ذينفع قوي مختلف كه تحت تأثير سازمان قرار دارند، حيطه دو مدل قبلي را توسعه و گسترش ميدهد. بنابراين، سازمان بهعنوان مجموعهاي از عوامل دروني و بيروني نگريسته ميشود كه در مورد مجموعه پيچيدهاي از موانع و اهداف مذاكره و توافق ميكنند. در اين مدل، مالكان، كاركنان، مشتريان، تهيهكنندگان، اعتباردهندگان، جامعه و دولت، گروههاي ذينفعي هستند كه بايد بهمنظور تضمين اثربخشي و بقاي سازمان راضي شوند (هنري،2004: 66) .
رويكرد ذينفعان استراتژيك چنين فرض ميکند كه مديران، مجموعه اهدافي را دنبال ميكنند كه اين مجموعه اهداف انتخابي، خواستههاي همه ذينفعاني كه منابع مورد نياز جهت بقاي سازمان را كنترل ميكنند، در بردارد. هيچكدام از اهدافي كه مديران انتخاب ميكنند عاري از ارزش نيستند. خواه اين اهداف بهطور دقيق تعيين شوند يا بهطور ضمني، به منافع برخي از ذينفعها نسبت به برخي ديگر، توجه بيشتري معطوف خواهند داشت. مديران بايد با تعيين ذنفعهاي كليدي و مؤثر بر بقاي سازمان و قدرت نسبي هركدام و همچنين با توجه به انتظارات هريك از آنها از سازمان، سعي در برآورده نمودن نيازهاي آنان نمايد ( رابينز واستيفن پي ،1381 : 64) .
4) مدل ارزشهاي رقابتي34
رويكرد ارزشهاي رقابتي با اين فرض شروع ميشود كه براي ارزيابي اثربخشي سازماني، بهترين معيار وجود ندارد. مفهوم اثربخشي، فينفسه مفهومي ذهني است و اهدافي كه يك ارزيابي انتخاب ميكند، متكي به ارزشهاي شخصي، ترجيحات و منافع فردي است. اين رويكرد، استدلال ميكند كه عناصر مشتركي وجود دارند كه در هر فهرستي از معيارهاي اثربخشي قرار گرفته و ميتوانند بهشيوهاي باهم تركيب شده و مجموعهاي از ارزشهاي رقابتي را ايجاد كنند. هركدام از اين مجموعه ارزشها، مدل اثربخشي منحصر به فرد را تعريف ميكند ( رابينز واستيفن پي ،1381 : 66) .
5) مدل عدم اثربخشي35
اين مدل، با تمركز بر عواملي كه از عملكرد موفق سازمان جلوگيري ميكنند و با نگريستن به سازمان، به عنوان مجموعهاي از مشكلات و خطاها يك ديدگاه متفاوتي ارائه ميكند. فرض اصلي و پايهاي اين مدل اين است كه سادهتر، درستتر و سودمندتر است؛ كه بيشتر، مشكلات و نقصها (عدم اثربخشي) را بايد مشخص كنيم تا معيار شايستگيها را (اثربخشي). بنابراين، اثربخشي سازماني بهعنوان نبود عوامل عدم اثربخشي تعريف شده است (هنري ،2004: 68 ) .
جدول 2-1- مدلهاي مختلف اثربخشي را با توجه به مفهوميسازي سازمان و تمركز اصلي آن نشان ميدهد.
مدل
مفهوميسازي سازمان
تمرکز
مدل هدف
سازمان بهعنوان مجموعه عقلايي از ترتيبات (Arrangments) که گرايش به رسيدن به اهداف دارند.
رسيدن و تحقق پيامدها (اهداف)
مدل سيستمي
سازمان بهعنوان يک سيستم باز (درونداد، تغيير، برونداد).
درونداد، کسب منابع و منابع داخلي (ابزارها و شيوهها)
مدل عوامل استراتژيک
سازمان بهعنوان عوامل دروني و بيروني که با مجموعه پيچيدهاي از محدوديتها و اهداف، مذاکره و توافق ميکنند.
پاسخ به انتظارات گروههاي ذينفع قوي که حول سازمان هستند.
مدل ارزشهاي رقابتي
سازمان بهعنوان ارزشهاي رقابتي، که اهداف متعارض متعددي را خلق ميکند.
سه بُعد ارزشهاي رقابتي: تمرکز دروني در مقابل بيروني،کنترل در مقابل انعطافپذيري، اهداف در مقابل ابزار يا شيوه
مدل عدم اثربخشي
سازمان بهعنوان مجموعهاي از مشکلات و شکستها
عواملي که از عملکرد موفقيتآميز سازمان جلوگيري ميکنند.
2-2-1-9- ادغام معيارهاي اثربخشي درمديريت
كارشناسان در زمينه مدلها و معيارهاي اثربخشي، يك رويكرد چند بعدي را جهت دستيابي به اثربخشي در سازمانهاي مدرن پيشنهاد كردهاند؛ بدين معنا كه بهكارگيري يك معيار واحد، براي تمام مراحل چرخه زندگي مناسب نيست و هيچ معيار واحدي وجود ندارد؛ كه بتواند نيازهاي همه افراد سازمان را برآورده سازد، بهخصوص اينكه منافع آنها رقابتي بوده و متفاوت از يكديگرند. سازمان هايي كه از مديريت خوبي برخوردارند، معيارهاي اثربخشي را بهگونهاي با يكديگر تركيب و هماهنگ مينمايند تا با نيازهاي آن موقعيت تناسب داشته باشند. مديران، بايد بهطور دائم وروديهاي مورد نياز خود را تعيين كرده و آنها را از طريق اعضاي استراتژيك فراهم آورند. زمانيكه اطلاعات بهدست آمده از اين طريق، با فلسفه و رسالت اصلي سازمان ادغام گردد، مديريت قادر خواهد بود تا تركيبي از معيارهاي مناسب اثربخشي را استنتاج نمايد (کريتنرو کينيکي،1386: 546) .
2-2-2- رسانه
امروزه، رسانه (وسايل ارتباط جمعي) از جمله پديده هايي هستند که بر کليه وجوه زندگي انسان سايه افکنده و به آنها سمت و سو مي دهند. رسانه ها با انتقال اطلاعات و معلومات جديد و مبادله افکار و عقايد عمومي در راه پيشرفت و فرهنگ و تمدن بشري نقش بزرگي را به عهده گرفته اند. به طوري که بسياري از دانشمندان، عصر کنوني را “عصر ارتباطات” ناميده اند. پژوهش هايي که در زمينه اثربخشي اين پديده بر مخاطبان صورت گرفته نشان مي دهد وسايل ارتباط جمعي به ويژه تلويزيون از جمله عوامل مهم و تاثيرگذار در شيوه و کيفيت زندگي فردي و گروهي افراد است؛ سلطه اين ابزار تا آنجاست که خصوصي ترين تجربه هاي انساني از جمله هيجان ها و احساسات عميق را بر مي انگيزد و در جهت دلخواه خود هدايت مي کند و به اين ترتيب واکنش هاي رفتاري را در راستاي اهداف و سياست هاي خود شکل مي دهد.
فراواني جمعيت، تمرکز گروه هاي وسيع انساني در شهرهاي بزرگ، شرايط خاص تمدن صنعتي و پيچيدگي وضع زندگي اجتماعي، وابستگي ها و همبستگي هاي ملي و بين المللي، نا امني و بحران ها، تحول نظام هاي سياسي و اجتماعي، دگرگوني مباني فرهنگي، ترک سنت هاي قديمي و مخصوصاً بيداري وجدان اجتماعي، همگي از جمله عواملي هستند که روز به روز نياز انسان را به آگاهي از تمام حوادث و وقايع جاري محيط زندگي بيشتر مي کند تا جايي که پيشرفت وسايل ارتباط جمعي و توسعه اقتصادي و اجتماعي و تحکيم مباني دموکراسي و تفاهم بين المللي لازم و ملزوم يکديگر شده اند. در اين جوامع افراد انساني کوشش مي کنند هميشه در جريان همه امور و مسائل اجتماعي قرار داشته باشند تا بتوانند بطور مستقيم يا غير مستقيم نقش خاص خويش را در زندگي گروهي ايفاء نمايند. به همين جهت آگاهي اجتماعي از مهم ترين ويژگي هاي زمان معاصر بشمار مي رود و همين آگاهي است که انسان را به زندگي فردي و جمعي علاقمند مي سازد و توجه او را به آزادي و مسئوليت هاي وي جلب مي کند ( معتمد نژاد، 1391) .
به اين ترتيب در جامعه امروز يک فرد تنها موقعي مي تواند بهترين و مطمئن ترين امکانات و وسايل زندگي را براي زندگي گروهي به دست آورد که داراي معلومات و اطلاعات کافي خط مشي هاي صحيح و افکار و عقايد سالم باشد و اين امر با استفاده از رسانه ها (وسايل ارتباط جمعي) قابل دستيابي است.
2-2-2-1- تعريف رسانه
براي شناخت و معرفت بيشتر درباره يک موضوع بهترين و اولين مرحله تعريف جامع و مانعي از موضوع است از اين رو در مقوله رسانه ها ابتدا به تعريف( رسانه يا رسانه هاي عمومي) مي پردازيم؛ تا حيطه آن ها را به طور کامل مشخص نماييم. رسانه هاي جمعي يا عمومي و به تعبير ديگر وسايل ارتباط جمعي اصطلاح فارسي شده واژه لاتين (Medium)است که جمع آن(Media) مي باشد و منظور از آن دسته اي از وسايل هستند که مورد توجه تعداد کثيري مي
