
قبول مینماید. 774
ابنتیمیه با غمض عین از واقعیت تاریخی در مکابرهای آشکار و به دور از بی طرفی مینویسد: «حدیث لمبارزة علی بن ابی طالب بعمرو بن عبدود یوم الخندق افضل من عمل امتی الی یوم القیامة کذب». 775
اگر روایتی هم در زمینه ظفرمندی علی (علیه السلام) بر قهرمان نامی عرب عمرو بن عبدود وارد نمیشد باز این پیروزی با تحلیل عقلی ارزشی معادل تمام اعمال مسلمین داشت، چرا که این جنگ برای نابودی اسلام طراحی شده بود و جهاد فاخر علی (علیه السلام) از اضمحلال سیاسی جامعه نوپای اسلامی ممانعت نمود. تمام صحابه مورد احترام ابنتیمیه در آن وقت حضور داشتند اما در مقابل رجزهای تحقیر آمیز عمرو هیچ کاری ننمودند ولی بر عکس رفتار تمام صحابه، امیرالمومنین علی (علیه السلام) با دلاوری، صدای آزار دهنده او را قطع نمود و اسلام را در برابر تمام دنیای شرک و کفر آن روز جامعه عرب به پیروزی رساند. با وجود این رویکرد منفی ابنتیمیه، در کتب روایی و تاریخی اهلسنت، روایت مذکور مورد قبول واقع شده است. 776
ابناثیر (630 – 559) فتح الفتوح خیبر و جنگ خندق را از افتخارات امیرالمومنین علی (علیه السلام) میداند. 777
ابنکثیر رجز خوانیهای تحقیر آمیز عمرو بن عبدود و سکوت اردوگاه مسلمین و داوطلب شدن انحصاری علی (علیه السلام) و اشتیاق او به کشتن دشمن متجاسر و بی پروای اسلام را مفصل نقل میکند:
عمرو بن عبدود با پوشش آهنی به میدان آمد و فریاد زد «من یبارز»؟ و با یک عملیات روانی تحقیر آمیز و تحریک کننده مکرر میگفت: «این جنتکم التی تزعمون انه من قتل منکم دخلها، افلا تبرزون الیَ رجلا؟». فقط علی بلند شد و عرض کرد: «انا یا رسول الله (صلی الله علیه و آله)». پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: « اجلس». بعد از سه بار رجزخوانی عمرو و سکوت اردوگاه مسلمین و اعلام آمادگی علی (علیه السلام) برای مبارزه، پیامبر (صلی الله علیه و آله) اذن داد. عمرو به علی گفت: «فانی اکره ان اهریق دمک» ولی علی (علیه السلام) در مقابلش با شهامت و قدرت گفت: «و لکنی والله لا اکره ان اهریق دمک».این جمله خشم عمرو را برانگیخت و از اسب پیاده شد و شمشیر را کشید در حالی که همانند شعله آتش بود«کانه شعلة نار». علی ضربتی به او زد و او را به زمین افکند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) صدای تکبیر او را شنید و همه متوجه شدند که علی این پهلوان را کشته است. 778
در مفاد مطلب فوق، داوطلب شدن انحصاری حضرت علی (علیه السلام) و شکستن مناسبات آشنایی و دوستی خانوادگی برای خدا توسط علی (علیه السلام) مورد اذعان قرار گرفته است.
ابنتیمیه ضمن پذیرش مفاد حدیث کسا اختصاصی بودن آن را برای علی (علیه السلام) و اهلبیت (علیهم السلام) مورد مناقشه قرار میدهد. 779 استدلال او این است که همه مومنین مامور به تطهیر هستند. او در برداشت خود از حدیث کسا و آیه تطهیر مینویسد: «غایة ذلک ان یکون دعا لهم بان یکونوا من المتقین الذین اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم و اجتناب الرجس واجب علی المومنین و الطهارة مامور بها کل مومن». 780
در مورد حدیث کسا باید گفت، علاوه بر این که مشمولین آن، طبق احادیث و مدارک قبلی مورد غبطه و تنافس سلف مقبول ابنتیمیه است، اختصاصی بودن آن از سوال ام سلمه همسر گرامی و پرهیزگار پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورداینکهآیا از اهل کسا است و مشمول مفاد افتخار آمیزآیه تطهیر میشود یا نه و پاسخ مودبانه و توام بااکرام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) «انک علی خیر»، مشخص و معین میگردد. 781
او همچنین حدیث مباهله را دلیلی بر فضیلت خاص نمیداند و آن را به دلبستگیهای غریزی و غیره که دایرمدار فضیلت نیست تاویل میکند. مدعوین روز مباهله به تعبیر وی، «اقرب الناس الی النبی (صلی الله علیه و آله)نسبا» بودند «وان کان غیرهم افضل منهم عنده فلم یومر ان یدعو افضل اتباعه لان المقصود ان یدعو کل واحد منهم اخص الناس به فی جبلة الانسان من الخوف علیه». 782
در جایی مینویسد: «آیه مباهله دلالتی بر افضلیت و امامت ندارد». 783
ابنتیمیه نگران موضوع پیش گفته است که مبادا پذیرش مصادیق آیه تطهیر و مباهله بهصورت دلالت التزامی بر افضلیت علی (علیه السلام) بر امامت تفسیر شود. لذا با پذیرش آنها تاویلهای ناروایی را برای حصول مقصود خود در مفاد آنها وارد میکند.
له (علی) بالمباهلة نوع فضیلة و هی مشترکة بینه و بین فاطمة و حسن و حسین، لیست من خصائص الامامة فان خصائص الامامة لا تثبت للنساء و لا یقتضی ان یکون من باهل به افضل من جمیع الصحابة کما لم یوجب ان تکون فاطمة و حسن و حسین افضل من جمیع الصحابة. 784
تلاش ناموفق ابنتیمیه برای خدشه در بحث امامت شیعه است و تمام اندیشمندان اهلسنت ضمن نقل آن در مورد اهلبیت (علیهم السلام)، افتخار آمیز بودنش را نیز میپذیرند.
در جای دیگر مینویسد: «فان المقصود ان اولئک یاتون بمن یشفقون علیه طبعا کابنائهم و نسائهم و رجالهم الذین هم اقرب الناس الیهم، فان طبع البشر یخاف علی اقربیة ما لا یخاف علی الاجانب». 785
در خصوص مباهله نظرات علمای اهلسنت برخلاف نظر تفریطی ابنتیمیه است که انتخاب اهلبیت (علیهم السلام) را توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای مقابله با مسیحیان نجران در تراز غریزه محبت طبیعی به خویشاوندان پائین آورده است.
ابنابی حاتم از علما و مفسرین قرن چهارم در مورد آیه مباهله مینویسد:
پیامبر (صلی الله علیه و آله)آیه را برای دو نفر مسیحی خواند و آنان را به مباهله دعوت کرد و دست فاطمه و حسن و حسین را گرفت و برای مباهله خارج شد. یکی از آن دو عالم مسیحی به دیگری گفت خراج را قبول کن و مباهله نکن. 786
طبری از مفسرین قرن چهارم و نزدیک به زمان سلف مینویسد:
وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) با فاطمه و علی و حسن و حسین به مباهله آمد، عالم مسیحی گفت نگران آنم که این فرد پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد و از مباهله طفره رفت.787
فخررازی از مفسرین بزرگ اهلسنت هم این مضمون را مورد تاکید قرارداده است:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای مباهله خارج شد در حالی که حسین را در بغل و دست حسن را گرفته بود و فاطمه پشت سرش و علی پشت سر فاطمه حرکت میکرد، به آنها میفرمود زمانی که دعا کردم آمین بگویید.788
ابنکثیر ماجرای ملاعنه را همانند مفسرین دیگر با کمی تغییر در عبارت از طرق مختلف نقل میکند.789 زمخشری از علمای قرن ششم و مقدم بر ابنتیمیه مستند به حدیث عائشه حضور امام علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) را در موضوع کسا و مباهله تایید میکند و دلیل حضور آنها را در مباهله وثوق و اطمینان پیامبر (صلی الله علیه و آله) به راه خود و نادرستی مخالفین مسیحی میداند. 790
جلال الدین سیوطی از علما و ادبا و مفسرین مشهور اهلسنت به جایگاه بی بدیل اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) صحه گذاشته است:
جابر گفت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دو نفر از بزرگان مسیحی را به مباهله دعوت کرد آنها وعده فردا را دادند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در فردای آن روز در حالی که همراهش علی و فاطمه و حسن و حسین بودند به مباهله آمد و بهسوی آن دو نفر کسی را فرستاد آنها از حضور اجتناب نمودند. 791
آلوسی در تفسیر خود از علی (علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و حسنین (علیهما السلام) در ذیل آیه مباهله « 61 آل عمران» بهمنزله اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) یاد کرده و با تنظیر فقرات متن آیه (ابنائنا به حسنین (علیهما السلام) و نسائنا به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و انفسنا به علی (علیه السلام) میتوان نتیجه گرفت علی (علیه السلام) بهمنزله جان پیامبر است.
سید محمود آلوسی از مفسرین سنی در قرن13در تفسیرخود ذیلآیه 61 آل عمران مینویسد:
مسلم و ترمذی غیر آنها از سعد بن ابی وقاص نقل کردهاند که گفت: زمانی که این آیه مباهله نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و عرض کرد: خدایااینها اهلبیت من هستند.این بیان مناسب این چهار نفر میباشد و این مسئله مشهور بوده و مورد اعتماد محدثین است.792
او در صفحه قبل اظهار میدارد: « پیامبر (صلی الله علیه و آله) (برای مباهله) خارج شد و علی وحسن و حسین و فاطمه همراهایشان بودند، رسول خدا فرمود: اگرمن دعا کردم شما آمین بگویید». 793
طنطاوی از مفسرین بهنام اهلسنت هم به این معنی تصریح کرده است:
حافظ پسر مردویه از جابر نقل میکند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بهنزد دو نفراز بزرگان مسیحی بهنامهای عاقب و طیب رفت و آنها را به مباهله دعوت کرد، آنها وعده فردا را دادند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در فردای آن روز در حالی که همراهش علی و فاطمه و حسن و حسین بودند به مباهله آمد و بهسوی آن دو نفر کسی را فرستاد. آنها از حضور ابا نمودند و آماده پرداخت خراج شدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این هنگام فرمود قسم به کسی که مرا بحق مبعوث کرد اگر در مباهله حاضر میشدند، زمین برآنها آتش میباراند. 794
ابنعاشور از مفسرین قرن چهاردهم مینویسد:
پیامبر (صلی الله علیه و آله) بهخاطر مطمئن بودن به حقانیت خود با اهلبیت (علیهم السلام) در مباهله حضور پیدا کرد و بهدلیل عدم اجابت مسیحیان نجران ملاع
