
کردهاند». 525
در مقابل جریان مخالفین حربی، از امیرالمومنین علی (علیه السلام) با تعبیر «ائمة العدل مثل علی بن ابی طالب» یاد میکند. 526
در حقانیت علی (علیه السلام) به حکومت نسبت به مخالفین از جمله معاویة قاطعانه اظهار میدارد: «ان علیا افضل و احق بالامر منه». 527
او در جایی ضمن رد قادحین امام علی (علیه السلام) از حضرت با عنوان: « ان علیا کان خلیفة راشدا مهدیا»528 و «الصادق البار»529 یاد میکند.
ابنتیمیه در برابر جریان عثمانی در خصوص سب علی (علیه السلام) بهصورت صریح موضع مخالف میگیرد و این را موضع تمام فرقههای اهلسنت معرفی میکند: «گروهی از پیروان عثمان بهصورت آشکار بر منابر و دیگر اماکن علی را دشنام میدادند و تمام طوایف اهلسنت این عمل را مردود میدانند». 530 از جمله فوق میتوان نتیجه گرفت که جریان افراطی عثمانی در این مورد از عنوان اهلسنت خارج میشوند.
در توصیف مخالفین تکفیری و شکاکان در عدالت علی (علیه السلام) و خصومت ورزان حضرت از عنوان ناصبی و بدعت گذار و گمراه استفاده میکند که مروانیان عثمانی مسلک در میان آنان است: «ناصبیها از گروه خوارج و دیگران کسانی هستند که علی را کافر و فاسق میدانند یا همانند گروهی از معتزله و مروانیه و دیگران در عدالت او شک میورزند»531 و در تعریف ناصبی مینویسد: «ناصبی کسی است که بهصورت ویژه به علیایراد میگیرد». 532
او سپس در یک نتیجه گیری مخالفین خارجی و مروانی را گمراه بدعت گذار مینامد. 533
اینگونه موضعگیری شاهدی روشن برای تبرئه ابنتیمیه از اتهام تنقیصی و عثمانی زدگی است و در عین حال حجتی بر مواضع ابنتیمیه در خصوص تبرئه مخالفین از اصحاب جمل و صفین و جدایی آنها از مارقین خوارج است. زیرا مروانیان و امویان و سران جمل و صفین در عدالت امام شک کردند و او را به نادیده گرفتن خون عثمان و عدم مجازات قاتلین متهم کردند که با بیان بالا ناصبی محسوب میشوند و مواضع آنان همانند خوارج ناحق است.
ابنتیمیه در تمجید از امیرالمومنین علی (علیه السلام) مطالب جالب نظری را بیان میکند که حاکی از نگاه اجلالی او به امام علی (علیه السلام) بهعنوان عضو ارشد اهلبیت (علیهم السلام) است: «خداوند دارای شمشیرهای متعددی است و علی از بزرگترین آنها بود». 534
آنگاه این ویژگی را برای بیان منزلت جامع و چند بعدی علی (علیه السلام) کافی نمیداند:
علی در علم، بیان، دیانت،ایمان و سابقه در اسلام چنان برجسته است که او را بزرگتر از آن قرار میدهد که فضیلتش شمشیری از شمشیرهای خدا بودن باشد زیرا خاصیت شمشیر در این است که در جنگ موثر است، جنگیدن یکی از فضایل علی است. 535
ابنتیمیه علی (علیه السلام) را بهخصلتهای ممتازی مانند علم و دیانت وایمان و جهاد و سابقه در اسلام و شجاعت، از بزرگان سابقین توصیف میکند که با ادبیات تنقیص سازگاری ندارد و تاییدی بر نگاه اجلالی وی به اهلبیت (علیهم السلام) است. او در فقرهای دیگر مینویسد:
تردیدی نیست که علی از شجاعان صحابه بود و خداوند بهوسیله جهاد او اسلام را یاری کرد و از بزرگان سابقین اول اسلام از مهاجرین و انصار و از ساداتی بود که به خدا و روز جزا ایمان آورد و در راه خدا جهاد کرد و از جمله کسانی است که عدهای از کفار با شمشیرش به هلاکت رسیدند. 536
سابقین از مهاجرین و انصار ماخوذ از ادبیات قرآنی است و نشانه منزلتی است که با هیچ فضیلتی قابل قیاس نیست.537
در بی اعتنایی امام علی (علیه السلام) به دنیا و جاذبههای زود گذر آن مینویسد: «تردیدی در زهد مالی علی وجود ندارد». 538
سخنوری از فضایل و مناقب انسانها است و ابنتیمیه ایشان را «من اخطب الصحابه» نام میبرد. «بدون تردید علی از سخنوران صحابه بود». 539
در مقابل جریان تخریب از امیرالمومنین علی (علیه السلام) با عنوان « خلیفة راشدا»540 دفاع میکند.
در مورد خطاهای عثمان ضمن پذیرش تلویحی آنها اسباب مغفرتایشان را بیان میکند. اما در مورد امام علی (علیه السلام) دست ابنتیمیه خالی است و به اتهامات مخالفین حضرت همانند خوارج استناد میکند که خودش بارها آنها را مردود اعلام کرده است. او در نهایت به فضایل زیادی همانند سابقه و ایمان و جهاد و غیراینها همانند فرمانبری و گواهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به بهشتی بودن علی، اشاره میکند و اینکه مظلومانه به شهادت رسید، مهر تایید میزند و اعلام میکند که اینها موجب آمرزش است.541 به اعتراف ابنتیمیه، مسلمین از مهاجرین و انصار که تابع رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستند نسبت به علی (علیه السلام) بغض نمیورزند. 542
این مسئله از اهمیت موضوع حکایت دارد و کسی مایل نیست در جامعه اسلامی به ناصبی بودن و داشتن بغض به علی (علیه السلام) مشهور گردد.
با عنایت به شرایط بعد از قتل عثمان ابنتیمیه با قاطعیت افضلیت حضرت علی (علیه السلام) را بر تمام صحابه موجود نسبت به تولیت خلافت اعلام میکند: «علی افضل از همه بود پس تصدی حکومت توسط او اصلح بود». 543
ابنتیمیه معتقد است بهرغم بی تفاوتی سیاسی برخی افراد در خصوص خلافت علی (علیه السلام) و رفتار خنثی و بی طرفانه تعدادی از صحابه در منازعه حضرت با مخالفین،ایشان دارای احترام و جایگاه ویژه نزد آنها بود.
با وجود امتناع سعد بن ابی وقاص، اسامة بن زید، عبدالله بن عمر و محمد بن مسلمه از جنگ در رکاب علی (علیه السلام) و جبهه مخالفین، آنان مقامایشان را بزرگ میداشتند و از ارادتمندان حضرت بودند و کسی را صالحتر از او برای امامت در زمان او نمیدانستند. 544
حدیث سلونی قبل ان تفقدونی را با توجیهی غیر موجه میپذیرد اما جمله بعدی را که میگوید: «سلونی عن طرق السماء فانی اعلم بها من طرق الارض» انکار میکند. 545
توجیه نادرست او این است که علی (علیه السلام)این جمله را در کوفه گفته است نه در مدینه که محل زیست صحابه بود و همه تعالیم را مستقیما از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اخذ نموده بودند. جمله «لولا علی لهلک عمر» را در یک مورد میپذیرد. 546
او برخی تفریطهای نابجای خود را با اکرام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و سیدة نساء العالمین توصیف کردنایشان تا حدی جبران میکند.
تعبیر از فاطمه (سلام الله علیها) بهعنوان سیدة نساء العالمین برای تجلیل از مقام بانوی بزرگ اسلام است و از روایتهای محدثین اهلسنت گرفته شده است. 547
10-3- واجب الاکرام بودن اهلبیت (علیهم السلام) بهعنوان ثقل اصغر:
ابنتیمیه تبعیت از اهلبیت (علیهم السلام) را همانند قرآن واجب میداند و آنان را یکی از دو امر بزرگ (ثقیل) معرفی میکند که مودت و رعایت حقوقشان واجب است:
تبعیت از قرآن بر امت واجب است بلکه آن اصل ایمان است. . . به همین منوال محبت و موالات و رعایت حقوق اهلبیت واجب است و این دو بزرگ (ثقل) هستند و پیامبر ملازم آنها است. از زید بن ارقم در صحیح مسلم حدیث ثقلین بهاین صورت نقل شده است: «یاایها الناس انی تارک فیکم الثقلین و فی روایة احدهما اعظم من الآخر» و سپس در توصیف آن دو فرمود: «کتاب الله فیه الهدی. و فی روایة هو حبل من الله من اتبعه کان علی الهدی و من ترکه کان علی الضلالة و عترتی اهلبیتی. اذکرکم الله فی اهلبیتی، اذکرکم الله فی اهلبیتی، اذکرکم الله فی اهلبیتی». از زید بن ارقم سوال شد اهلبیت چه کسانی هستند در جواب گفت:« اهلبیته من حرم الصدقة هم آل العباس و آل علی و آل جعفر و آل عقیل. 548
جمله اخیر که در ایضاح محتوایی حدیث ثقلین ذکر نموده است بسیار پر معنی است. البته ابنتیمیه اهلبیت (علیهم السلام) را فراتر از مفهوم خاص شیعه میگیرد ولی بیان ایشان مصادیق مورد نظر شیعه را هم شامل میشود.
تکرار سه مرتبه عبارت «اذکرکم الله فی اهلبیتی» در یک بیان نشانه اهمیت و جایگاه اهلبیت (علیهم السلام) در کنار قرآن است تا امت متفطن به آن شده و شان آنان را مراعات نمایند.
11-3- پذیرش مرجعیت علمیاهلبیت (علیهم السلام):
ابنتیمیه مرجعیت علمی اهلبیت (علیهم السلام) را بهصورت موجبه جزئیه پذیرفته است و اما در موارد اختلافی مثل هر عالم سنی نظرات علما و پیشوایان خود را ارجح میداند.
رجوع عمر به علی (علیه السلام) برای حل مشکلی از مشکلات مورد تایید ایشان است. 549
در خصوص جواز اقامه دو نماز جمعه در شهر و نماز عید بهنحوی از سیره ائمه اهلسنت خبر نقل میکند که گویی صرف رفتار عملی اهلبیت (علیهم السلام) برای آنان و خود ابنتیمیه حجت است.
او میگوید: «بنا بهشهرت، مذهب احمد بن حنبل و اکثر پیروان ابوحنیفه و اکثر پیروان متاخر شافعی همین است». آنگاه ابنتیمیه جمله درخور توجهی را در در احتجاج ائمه اهلسنت به سیره عملی امام علی (علیه السلام) بیان میکند: «هولاء یحتجون بفعل علی بن ابی طالب لانه من خلفاء الراشدین. . . فاحمد بن حنبل و کثیر من العلماء یتبعون علیا فیما سنه». 550
در عبارت دوم با کلیت مینویسد، هر سنتی که علی (علیه السلام) تاسیس میکرد مورد تبعیت امام احمد بن حنبل بود کهاین امر ناشی از پذیرش مرجعیت علمی حضرت در نزد سلف مطاع و مورد احترام ابنتیمیه است.
ابنتیمیه رفتار امیرالمومنین علی (علیه السلام) را در برخورد با غالیان بهعنوان فعل معیار در انحراف آنها با این جمله مورد تایید قرار میدهد: «. . . حرقهم بالنار». 551 اجماع العترة حجة552 و اهل البیت المطاع553 دو جمله پر معنایی هستند که باید مورد امعان نظر جدی قرار گیرند و مشیر به پذیرش مرجعیت علمی عترت و اهلبیت (علیهم السلام) و لزوم احتجاج و تاسی بهآنها است.
عترت از نظر مصداقی معادل اهلبیت (علیهم السلام) است و ابنتیمیه اتفاق نظر آنها را حجت میداند و توصیف اهلبیت (علیهم السلام) به مورد اطاعت و فرمانبری، کاشف از مرجعیت علمی آنان است.
او در مورد مرجعیت علمی ائمه سه گانه از علی بن الحسین سجاد (علیه السلام) تا امام صادق نظر اجلالی خاصی دارد و مینویسد: «دیگران از آن سه بزرگوار علم میآموختند»: (فان هولاء الثلاثة رضی الله عنهم قد اخذ اهل العلم عنهم). 554
در تثبیت مرجعیت ائمه سه گانه مذکور معتقد است احادیث آنها در صحاح و سنن و مسانید و فتاوی سلف نقل میشود. 555همچنین در مورد علی بن الحسین (علیه السلام) که او را از تابعین میداند، در تعبیری مرجعیت علمی حضرت را با همان عنوان موجبه جزئیه تثبیت میکند: «ومن التابعین (الذین اخذ عنهم العلم). . . علی بن الحسین. . . ».556
12-3- تبجیل و تفخیم و تکریم خاص اهلبیت (علیهم السلام):
ابنتیمیه وقتی که تعبیر اهلبیت (علیهم السلام) و ائمه اهلبیت (علیهم السلام) را مطلق بهکار میبرد در اکثر موارد به همان معنایی است که شیعیان بهکار میبرند. استفاده از تعبیر اهلبیت (علیهم السلام) برای خاندان امامت بهوفور در جملات ابنتیمیه بهکار رفته است. 557
برای توصیف حضرت علی (علیه السلام) از «امیرالمومنین» بهفراوانی استفاده میکند. 558
در فرهنگ اعتقادی شیعه این وصف از اختصاصات امام علی (علیه السلام) است.
ابنتیمیه تعابیر احترام آمیزی از قبیل هولاء السادة، 559 سادة الاخیار، 560 من اجلاء السادات المومنین، 561 اجماع العترة حجة، 562 واهل البیت المطاع563 را در مورد اهلبیت (علیهم السلام) بهکار برده است. در مورد علی بن الحسین (علیه السلام) تعابیر«فمن کبار التابعین و ساداتهم علما و دینا. . . هو افضل هاشمی. . . . . . . کان ثقة مامونا کثیر الحدیث عالیا رفیعا. . . کان من خیار اهل العلم و الدین من التابعین» را بکار برده است. 564در مورد ابوجعفر محمد بن علی باقر(علیه السلام) تعبیر شکافنده علم را بدون اعتراض نقل میکند که بهمنزله پذیرش آن است «قیل انما سمی الباقر لانه بقر العلم لا لاجل بقر السجود جبهته» و در منزلت علمی و دینی جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) مینویسد: «من خیار اهل العلم و الدین. . . ». 565
از ائمه سه گانه تحت عنوان پیشوایان دین و سرور مسلمین تجلیل
