
در نماز خواندن بر کشته های جنگ جمل و برادر نامیدن آنان و عدم غارت اموال آنان پس از غلبه را از دلایل تفصیل خود بین دو گروه میداند.
بهرغم این تلاش ناموجه، ابنتیمیه به سرکشی هر دو اذعان دارد. او در کتابی دیگر به طغیانگری اهل جمل و صفین تصریح میکند: «جنگ علی با اهل جمل و صفین جنگ با اهل بغی (طغیانگر) بود». 472
او برای تفصیل بین خوارج و دیگر طغیانگران از واژه تاویل کننده استفاده میکند که بهطور مسلم رافع مسئولیت نیست. «اهل جمل و صفین از طغیانگرانی تاویل کننده بودند». 473
ابنتیمیه برای اثبات ادعای خود بر اساس مبانی مقبولش و رفتار علی (علیه السلام) چنین استدلال میکند: «سرکش گاهی عمل و رفتار خود را تاویل میکند در این صورت بخشیده میشود». 474
«امیرالمومنین علی (علیه السلام)، در جنگ جمل به هر دو گروه از کشته شدگان نماز خواند و فرمود: برادران ما بودند که دست به طغیان زدند». 475
در متون قدیمی شیعه، جمله منقول از علی (علیه السلام) توسط ابنتیمیه وارد شده است. قرب الاسناد در قرن سوم نگارش یافته و جمله مذکور را از امام صادق (علیه السلام) نقل نموده است. 476
در کتب حدیثی متاخر نیزاین متن از علی (علیه السلام) در مورد مخالفین و مقاتلین با حضرت نقل شده است. 477
این مطلب بهصورت مضمر مشعر بر حجیت سخن و رفتار امام (علیه السلام) در نزد ابنتیمیه است. در ضمن او خطای مخالفین و محق بودن علی (علیه السلام) را میپذیرد و معتقد است آنها به بهانه تاویل از عواقب طغیانگری بخشیده شدهاند.این رویکرد مشعر بر طرفداری از دشمنان اهلبیت (علیهم السلام) نیست.
او برای توجیه این رویکرد نادرست خود در استظهاری غیر مقبول مینویسد: «جنگ علی در جمل و صفین به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) نبود بلکه بر اساس نظر خودش بود». 478
پرسش اساسی از ابنتیمیه این است که وقتی امام تعبیر بغی و ستمگری و طغیانگری در مورد اهل جمل و صفین را بهکار میبرد، احکام خاص بغی بر آنها بار میشود و تبرئه آنها از جرم و خطای بزرگ خروج بر امام بهحق و مستقر و صاحب سیف موجه نیست.
ابوحنیفه یکی از فقهای مهم اهلسنت فتوا به جنگ با طغیانگران و همراهی با گروه عادل و حتی حاکم جابر میدهد و از همراهی با طغیانگران نهی میکند. 479
بر اساس نظر پیشوای احناف جنگ با اهل بغی ضروری است. ایشان بی طرفی در جنگ اهل بغی را نمیپذیرد.
بهعلاوه ابنتیمیه رای خطایی را هم ماجور میداند چه برسد به علی (علیه السلام) که بنا به اعتراف خود ابنتیمیه مصیب هم بوده است. پس نظر خلیفه بهحق در برخورد با اخلالگران حجت است و به بهانهاینکه مثل جنگ خوارج بهدستور مستقیم پیامبر (صلی الله علیه و آله) نبود، قابل خدشه نیست. در ضمن قتال و برخورد قهر آمیز با اخلالگران در جامعه اسلامی حکم محتوم و غیر قابل تغییر اسلامی و الهی است.
با وجود تلاشهای ناکام در تبرئه اصحاب جمل و شامیان یاغی، ابنتیمیه در نهایت به محق بودن امام علی (علیه السلام) در تمام جنگهای خود اعتراف میکند:«. . . و ان کان امیرالمومنین علی، هو اولی بالحق ممن قاتله فی جمیع حروبه». 480
در کتاب مهم دیگر یعنی مجموع فتاوی هم پس از تلاش برای تفرقه در حکم اهل نهروان با اهل جمل و صفین به حقانیت علی (علیه السلام) در جنگهایش تصریح میکند: «نعم مع ذلک ان علی بن ابی طالب کان افضل و اقرب الی الحق من معاویة و ممن قاتله معه». 481
تصریح به محق علی (علیه السلام) درتمام جنگها، بهصورت مضمر مشعر بر ناحق بودن مخالفین ایشان در جنگ جمل، صفین و خوارج است.
او در صدد پاسخ به جریان عثمانی و مروانی و نواصب که در قدح امام علی (علیه السلام) میکوشیدند، امام را در علم و عدل بر دیگران ترجیح میدهد و نظرات مخالف را رد میکند.
اگر کسی ایراد وارد کند که علی بن ابی طالب با معاویه و یاران او و طلحه و زبیر جنگ کرد، در پاسخ گفته میشود، علی بن ابی طالب افضل از آنها و نسبت به آنها در علم و عدل پیشتاز بود، پس جایز نیست جنگ کنندگان با ایشان را عادل و او را ظالم قرار دهیم. 482
در عبارت فوق امام علی (علیه السلام) در دو خصوصیت مهم علم و عدل بر مخالفینش ترجیح داده شده است و نسبت ظلم به حضرت در تقابل آشکار با فضای عثمانی نفی شده است.این موضوع در بخش تثبیت تربیع بیشتر مورد واکاوی قرار خواهد گرفت.
ابنتیمیه نظری میدهد که در عین اعتراف به حقانیت امام علی (علیه السلام) در خصوص تفصیل خلافت سی ساله مورد قبول مخدوش است و تعابیری از قبیل خلافت تامه و غیرتامه، بازی بی حاصل باالفاظ است.
خلافت کامل که مسلمین در آن اجماع داشتند و کافران در آن به هلاکت رسیدند و دین پشتیبانی شد در خلافت ابوبکر و عمر و عثمان بود اما در خلافت علی بین اهل قبله اختلاف افتاد و به توان مسلمین چیزی افزوده نشد و شکست و نقصی در جبهه کفارایجاد نشد البته این امر زیانی نمیزند بهاین نظر که علی خلیفه هدایت شده راقی بود. 483
این مطلب همانند برخی مطالب دیگر ابنتیمیه دارای تهافت است.
با وجود بهحق بودن امام علی (علیه السلام) در خلافت، مخالفت عدهای خاص و محدود و معدود از یک جریان شناخته شده کارشکن و بهانه گیر، ناموجه است و تاثیری در موضوع ندارد و این اختلاف در تمام دورهها بوده است که در دوره عثمان با یک نافرمانی عمومی منجر به کشته شدن ایشان شد.
اصلاح درونی جامعه و سرکوب زیاده خواهان جاه طلب کمتر از محاربه با کفار نیست. جامعه اسلامی اگر از درون متزلزل گردد، پیروزیهای بیرونی در گسترش اسلام واقعی موثر نیست و بیشتر از اینکه تعالیم روح بخش و انسان ساز اسلام را معرفی کند، میتواند در جهت تامین مطامع دنیوی حاکمان بهظاهر اسلامی باشد. اسلام در دوره کشور گشایی گسترش کمی زیادی پیدا کرد اما عصبیتهای قبل از اسلام هم در عدهای از اعراب مسلمان فاتح زنده شد. آنان از مسلمین غیر عرب بهعنوان موالی یاد میکردند و آنان هرگز حقوق برابری با اعراب مسلمان نداشتند. خلافت راشد اسلامی بنا به اعتراف بزرگان اهلسنت با شهادت امام علی (علیه السلام) و صلح امام حسن (علیه السلام) بعد از سی سال به پایان رسید و تبدیل به پادشاهی موروثی توسط بنی امیه شد که خاندان آنان سابقه طولانی در مخالفت با اسلام داشتند.
حکومت دوره امام علی احیای سنت بود و دوره طلایی پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در خاطره ها زنده کرد و مخالفین حضرت بیش از هر چیز دغدغه دنیای خود را داشتند. مکتوبات و خطب دوره حکومت حضرت علی (علیه السلام) تابلویی از افتخارات جهان اسلام است و در دنیای امروز موجب مباحی و مفاخره است.
6-3- اعتراض صریح به تفکر عثمانی و تثبیت تربیع:
دارنده تفکر عثمانی به کسی میگویند که معتقد بود عثمان مظلوم کشته شده است و امام علی (علیه السلام) در قتل او شریک است و خلافتش هم بهاین دلیل که با اجماع امت همراه نبود، مورد پذیرش نیست. در این فضا بعد از خلفای راشدین سه گانه ابوبکر، عمر و عثمان، خلافت اسلامی با معاویه و یزید و. . . ادامه مییابد. حب اهلبیت (علیهم السلام) در عثمانیها کم است. 484شیخ مفید ابراز عداوت به امیرالمومنین علی (علیه السلام) را از مقومات جریان عثمانی میداند. 485
علامه امینی مینویسد: «از ارکان تفکر عثمانی اعتقاد به مفضول بودن علی (علیه السلام) نسبت به صحابه دیگر است».486
ابنتیمیه با این شیوه تفکر بهصورت اصولی مخالفت کرده است. او اندیشه عثمانیه را در نقد کتابی بااین عنوان (عثمانیه) از جاحظ با عبارت صریح «هولاء عند اهل السنة مخطئون فی ذلک» رد میکند. 487
او ضمن توصیف فضای حاکم بر جامعه اسلامی بعد از قتل عثمان به دوره فتنه و سختی و ظهور اشرار و سر شکستگی نیکان، پناه بردن امت به امام علی (علیه السلام)، افضلیت و حقانیت بلا شک ایشان را برای خلافت در آن زمان بر خلاف نظر امویها و عثمانها با کلمات غیر قابل تاویل تثبیت میکند.488
مطلب ذیل در مذمت دشمنان علی (علیه السلام) که محبین عثمان بودند در شفاف شدن موضع ابنتیمیه مهم است.
وقتی با قتل عثمان فتنه بهوجود آمد و امت گرفتار تفرقه شد، عدهای از محبین عثمان که گرفتار غلو در محبت او بودند همانند بسیاری از اهل شام از علی منحرف شده و با او دشمنی نموده و او را دشنام میدادند.489
ابنتیمیه در رد بهانه اصلی دو جنگ خانمان سوز و با توصیف مروانیان مدعی خون عثمان به ناصبی بودن معتقد است: «علی در قتل عثمان شرکت نداشت و به آن دستور نداد و راضی بهاین قتل نبود و ازایشان که راستگویی نیکوکار بود نقل شده است: به خدا عثمان را نکشتم و تمایلی بهاین عمل نداشتم».490 او در نزاع عثمانیها برای خون خواهی، علی (علیه السلام) را محق میداند و بهانه آنها را نمیپذیرد. در تکمیل موضع خود و تایید موضع امام علی (علیه السلام) اضافه میکند: «معاویه بعد از قتل علی و تثبیت امارت کلی خود، قاتلان عثمان را مجازات نکرد». 491
او با پرسش جدی از معاویه که چرا قاتلین را مجازات نکرد، عذر او را در اغماض از مجازات قاتلین بهخاطر اطاعت مردم نمیپذیرد و فتنه ناشی از مجازات قاتلین عثمان را کمتر از فتنه صفین ارزیابی میکند. 492
قبل از ابنتیمیه ابنحزم متوفای 456 با رد بهانه جنگ شامیان برای انتقام از قتله عثمان، روش آنها را در مخالفت با علی (علیه السلام) بی اساس میداند. او معتقد است اگر معاویه و طالبین خون عثمان با علی (علیه السلام) بیعت میکردند بهتر میتوانستند به هدف خود در مجازات قاتلین عثمان برسند.
اگر معاویه با علی بیعت میکرد از قاتلین عثمان بهتر میتوانست مطالبه حق کند پس درست است که اختلاف و منازعه بهاخذ حق کمک نمیکند و اگر اختلاف نبود علی حق را بر قاتلین عثمان جاری میکرد همانطور که بر قاتلین عبدالله بن خباب جاری کرد. 493
پس جنگ افروزی با این بهانه، غیر مسموع است و این موضوع مورد قبول علمای اهلسنت از جمله ابنتیمیه است.
اخلاف، مادحین و پیروان ابنتیمیه نیز به انحراف اهل شام در محاربه با امیرالمومنین صحه گذاشتهاند. بن باز از علمای وهابی معاصر در مورد حدیث قتل عمار و رد تاویل تحریف گونه آن توسط معاویه و شامیان معتقد است: «. . . عمار را معاویه و یارانش کشتند پس آنها سرکش بودند اما مجتهد بودند و فکر میکردند در مطالبه خون عثمان درست عمل میکنند». 494
ابنتیمیه موضع مهمی در مورد تربیع میگیرد و در مقابل کسانی که تربیع را به معاویه میرسانند قاطعانه اظهار نظر میکند:
بر علیه منکرین تربیع امام احمد و دیگران به حدیث سفینه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) استناد کردهاند که رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرمود: خلافت بعد از من سی سال است سپس تبدیل به پادشاهی میگردد و احمد گفت: «من لم یربع فی الخلافة بعلی فهو اضل من حمار اهله. 495
جمله پایانی احمد بن حنبل که مورد استناد و تایید ابنتیمیه است نشان دهنده جایگاه و وزن واقعی مخالفین امامت امام علی (علیه السلام) در منظراین دو عالم حنبلی است.
ابنتیمیه در مقابل جریان عثمانی با قاطعیت اعلام میکند: «خوارج و مروانیان و بسیاری از معتزله و دیگران که به علیایراد وارد میکنند، همه خطاکار و گمراه و بدعت گذار در این مورد هستند». 496
پس از دیدگاه سلبی نسبت به جریان مخرب، نظر ایجابی و قاطع خود را در مورد جایگاه علی (علیه السلام) بیان میکند: «معتقدیم علی خلیفه تعالی گرا (راشد) بود». 497 او علی (علیه السلام) را بعد از سه نفر بر تمام مسلمین از جمهور اهل بدر و بیعت رضوان و سابقین از مهاجرین و انصار برتری میدهد. 498
ابنتیمیه بر خلاف رویه عثمانیها در رقیق بودن یا فقدان علاقه به آل رسول (صلی الله علیه و آله)، محبت و موالات اهلبیت (علیهم السلام) را واجب الهی میداند. 499 ف
او جریان عثمانی را در روند تخریب علی (علیه السلام) به خاطر کثرت ضایل حضرت، عقیم و ناکام معرفی میکند: هر دو گروه (پیروان علی و عثمان) اقرار دارند که معاویه برای تصدی
