
ميگيرند. شناخت چگونگي علاقهمندكردن كودكان ونوجوانان به مطالعه نكاتي است كه والدين ، معلمان و كتابداران بايد بياموزند ، تا آموزش و پرورش بتواند از نظر كيفي پيشرفت كند . (حجازي ، 1384 ، ص 197)هم چنین در کشور ما بخش بزرگی از کودکان در خانه بافضایی مناسب برای مطالعه روبرو نیستندبنابراین آموزشگاهها باید باراصلی تشویق به کتابخوانی را برعهده بگیرند.برای دانشآموزی که در خانه عادت به مطالعه را به دست نیاورده این موضوع از مهم ترین چالشهای آموزگاراست.در حالی که دانشآموزانی که به هر دلیل قبل از ورود به مدرسه باکتاب ارتباط دارند،مطالب را روانتر می خوانندوبهتر درک می کنند.
كودكي كه كتاب میخواند ، داراي بينش واطلاعات وسيعتري است . هر چه اطلاعات وسيعتر باشد ،جذب مطالب درسي آسانتر ميشود . كودكاني كه مطالعه ميكنند ، هوشيار ، داراي اعتماد به نفس و مسلط به دنياي اطراف خود هستند ؛ مستقلاند ؛ احساس نياز نميكنند ؛ بر كارهاي خود توانايي دارند ، امورشان را خود به عهده ميگيرند ؛ رفتارشان را خود تنظيم ميكنند ؛ از مناعت طبع فوقالعاده برخوردارند ؛ داراي جهان بيني وسيعاند و تمام اين خصوصيات باعث پيشرفت درزندگيشان ميشود . كودكي كه مطالعه ميكند ، دركتاب با سرزمينهاي مختلف وبا علوم و هنرهاي جديدشان آشنا ميشود . كودك شخصيت داستآنها را دوستان خود ميداند و با آنها دردنياي خيال خود زندگي ميكند . پدر ، مادر و معلم بايد هدايتگر مطالعهي كودكان باشند . با سوال كردن درزمينه كتابي كه ميخواند، به خواندن او جهت بدهند و دراو تفكر ايجاد كنند ، تا درآينده فردي خلاق بارآيد .
برنامههاي آموزشي ما به كودكان و نوجوانان مجال مطالعهي آزاد نداده است . اولين كار شروع از خانه است . والدين از بدو تولد ، همانگونه كه راه رفتن و سخن گفتن را به كودك ميآموزند از همان زمان مطالعه را دركودك نهادينه ميكنند . رشد انسان درپنج سال اول زندگي است . كودكان از بدو تولد آماده آموختن هستند . به هر تعداد به آنها زبان بياموزيم ، ميآموزند و اگربا آنها حرف نزنيم ، قادر به تلكم نخواهند بود . با قراردادن كتاب درديد بچهها و همراهي آنها ، زيبايي مطالعه به آنها نشان داده ميشود و همين كه لذت و زيبايي را حس كردند ، رهايش نخواهند كرد. (كولنيان . 1382، ص 11-13)همه مراقب هستند كه فرزند شان غذا ، پوشاك ، خواب ، … مناسب داشته باشد . اما فكرش چه؟ آيا به رشد كنجكاوي بي پايان افكارش به شيوهاي سالم توجه شده است؟(کولینان،1382، ص 20)ازطرف دیگر والدین لزوم مطالعهي کتابهاي غير درسي را در زندگي خود احساس نكردهاند، چون خودشان با كتاب انس و الفتي نداشتهاند . ممكن است علتهاي ديگري نيز وجود داشته باشد ولي واقعيت اين است كه دركشور ما عشق به خواندن از كودكي دركودك ايجاد نشده است و بعد از گذشت سالها ، درسنین بالاتر بسيار مشكل خواهد بود او را با كتاب آشتي داد. اين رابطه علت و معلولي همواره ادامه خواهد يافت و منطقي است كه اين دور در يكجا قطع شود .(سلطان القرابي، 1390 ، ص 48) بتلهايم وزلان3 تاكيد میکنند صرفاً مهارت كودك نيست كه مطالعه را برايش جذاب میکند، بلكه نقش موثر والدين دراين ميان بسيار ارزنده است . آنچه كودك را جذب میکنداين است كه بتواند والدين خويش را متوجه و مجذوب خود سازد . (نقل دريغمايي و خندان ، 1383، ص 70) اگر دست اندركاران مطالعه دررفتار انسان بجاي مطالعه صرف کتابها با مردم ميزيستتند و به مطالعه و مشاهدهي زندهي پندار ، گفتار و كردارايشان ميپرداختند ، درشناخت انسان و گزينش راه صحيح زودتر به تفاهم ميرسيدند و با وجود دانستن همهي جنبههاي تئوري ، فضاي عملي بهتري در پيش رويمان گشاده ميشد .سبدخواندن طرحی است که از نزدیک باافراد ارتباط داشته ودر جریان تغییرات وتاثیرات کتاب خوانی اعضاقرار می گیرد ولی تا کنون این تجربیات مستند نشده است ،آن چه که موضوع این پژوهش است.مروری برامار وارقام سرانه مطالعه،میزان خرید کتب غیر درسی،تجربیات و درکل آنچه شواهد وپژوهشها نشان میدهد:اگر زمانی دغدغه اصلی دست اندرکاران تعلیم وتربیت،تدوین کتابهای مناسب هرگروه سنی و راهبردها بود،اکنون تا حدودی آنها را در دست داریم ،ولی استفاده کنندگان مشتاق را از دست دادهایم.این در شرایطی است که با توجه به رشد فناوری لازم است خانواده هامهارتهای جست وجوی اطلاعات وارزیابی آنها رانیز بهدست آورندوفرزندانشان را مجهز نمایند.
روند زندگی کنونی وسرعت رشد تکنولوژی به جهتی است که پس از زمان تولد، کودکانمان از حس گرمی آغوش پدر ومادر خود بعنوان اولین موهبتهای زندگی بهره کمی میبرندوبه دنبال آن زمزمهی لالاییها،جمع گرم خانواده،قصههای مادر بزرگها و.. به تدریج بی رنگ شده که باز خورد آن را در کم علاقگی فرزندانمان به مطالعه می بینیم.باتوجه به تبلیغات ودردسترس بودن رسانه های دیگرآن ها جایگزین کتاب شده است..
تاکید برعادت مطالعه ازکودکی مورد توجه بسیاری ازدوست داران ودست اندرکاران کودک ونوجوان بوده است.درهمین راستا یکی از موسسات کشور(خانه کتابداروترویج خواندن کودک ونوجوان)عمده فعالیت خودراترویج کتابخوانی قرارداده است.برای نیل به این هدف ازسال1387تاکنون، مجری طرح سبد خواندن باخانواده بوده است.
1-3. پرسشهای پژوهش
-طرح سبد خواندن چیست ؟
– طرح سبد خواندن با خانواده چه تاثیری در علاقهمندی کودکان و نوجوانان زیر پوشش این طرح داشته است؟
– طرح سبد خواندن با خانواده چه تاثیری بر سایر اعضاي خانواده از حیث علاقهمندی به مطالعه داشته است؟
1-4. فرضیهها (سوالهای تحقیق)
باتوجه به توصیفی بودن این پژوهش فرضیهای برای آن نمیتوان در نظرگرفت.
1-5. اهميت وضرورت پژوهش
در جهان متغير قرن معاصر كودك فرد مهم خانواده ، مدرسه و جامعه گرديده است ، بهطوري كه متخصصان تعليم و تربيت اين قرن را قرن كودك نامگذاري كردهاند . اين واقعيتي است كه كودك هميشه رشد ميكند. و بزرگسال ميگردد . درحالي كه هرگز بزرگسالي به خرد سالي برگشت نمیکند، لذا ميتوان گفت كه هميشه كودك است كه بايد مورد توجه قرارگيرد ، فلسفه آموزش وپرورش براين است كه دوران كودكي بايد لذت بخش باشد وبه كودك فرصت داده شود كه كودكي كند و نيازها و رغبتهاي خود را بطور مطلوب ارضا كند. (سلطان القرائي ، 1390 ، ص 37)
برای رویارویی با موضوعهایی که امروزه بسیاری ازفرزندان ما را تهدید میکند،هم چون اعتیاد،خشونت و بیانگیزگی باید کوششها را متوجه رشد مثبت آنها کرد.
به گفتهي روسو4 زندگي سعادتمند براي كودك اين است كه آزاد باشد و در محيط سالم زندگي كند .تعيين سلامت محيط موضوعي است كه خانواده بايستي نسبت به آن آگاهي يابد اگر ريشه هاي دانش كودك با پرجا نشود ، با ملل و مناطق مختلف جهان از طريق انواع مواد خواندني آشنا نشود و احساس مسئوليت در او پديدار نگردد ، پس چگونه ميتوان او را براي دنيا آماده ساخت ؟ براي كودكان كه بايد از سالهاي كودكي ، استعدادها وتوانائيهاي اين دوره براي خوشبختي بهره گيرند، كتاب بسيار ضروري است ، زيرا كتاب وسيلهاي است براي ايجاد آگاهي و پرورش فكر و باروري انديشه كودكان بايد بياموزند كه درشرايط مختلف چگونه بخوانند تا به درك و كشف مسائل نائل شوند . كتاب موجب رشد و تكامل فردي بچهها ميشود . آشنايي كودك با انواع كتابها ، كسب توانايي قضاوت درباره آثار و ميل به كسب معلومات و لذت بردن از مطالعه از طريق پربار ساختن ادبيات كودكان درکتابهاي آنها صورت ميگيرد (سلطان القرایی،1390، ص 125)
كودكان اين زمان كنجكاوي ها و پرسشهاي بسياردارند كه هرگز هيچ مربي نميتواند به تنهايي از عهدهي جوابگويي به آنها برآيد . مربي (مادر) آگاه اين عصر ناچار است ازنوشتهها براي ارضا ذهن بيدار و پرشك طفل كمك بگيرد. رشد كودكان را عوامل موثر زيادي تقويت ميكند. درآغاز ما درپيامهايي درباره عشق و امنيت يا اضطراب را از طريق بدنش به كودك منتقل میکند. هم زمان با رشد ، خانواده حيوانات و اشياء هر كدام به طريقي فرصتهاي آموزشي فراهم میکنند. گذشته از تجاربي كه توسط خانه ، مدرسه و گروه هم سالان فراهم ميشود . ميتوان گفت مطالعهي كتاب سازنده رشد است.(يغمايي و خندان ، 1383،ص 45)
گرايش به خواندن بعنوان قسمتي از زندگي در خانه آغاز ميشود ، مخصوصاً درخانههایی كه افراد آن عادت به خواندن داشته باشند . كودكان هنگام ورود به مدرسه از لحاظ علاقه به خواندن با هم متفاوتند ، بعضي از آنها كه ازقبل با خواندن آشنا هستند ، لذت ميبرند ، درصورتي كه برخي ديگر نسبت به خواندن به كلي بيگانهاند .درنخستين فعاليتهاي خواندن كودك ، وقتي والدين او مطلبي برايش ميخوانند ذوق و رغبت او برانگيخته ميشود و ادامه آن با خواندن متون جالب ، ذوق و رغبت كودك را رشد و گسترش ميدهد(یغمایی وخندان،1383،ص 88)
كودك از دو راه مستقيم و غير مستقيم ياد ميگيرد . محيط غير مستقيم در تربيت عمومي كودك بيش از محيط مستقيم تاثير دارد زيرا خود كودك با ميل و رغبت آن را برميگزيند و بياراده از چگونگي آن متاثر ميشود . درصورتي كه محيط مستقيم بزرگسالان برايش انتخاب كردهاند . از جمله عوامل محيط غير مستقيم ، ميتوان كتاب، داستانگويي ،خواندن كتاب براي كودك هم هدفهاي تربيتي را به دليل نوع متون ونقش داستانها تامين میکند و هم درمحيطي آشنا با حس آرامش به تقويت حواس او منجر ميشود .
مطالعه درمراحل بحراني زندگيمان مي تواند نقش بسيار مهم و اساسي داشته باشد. ما ميتوانيم از كتاب هايي استفاده كنيم كه كودك را درمقابله با مسالهاي كه از آن وحشت دارد كمك كند . بين كتاب و آنچه درزندگي واقعي كودك اتقاق ميافتد ، بده- بستانهايي وجود دارد.كودكان ازتجربيات زندگي واقعي شان استفاده میکنند تا كتاب را بفهمند واز آن طرف كتاب به آنها كمك میکندتا زندگي واقعي را بهتر درك كنند (كولنيان، 1382 ، ص 32) .گوردونولز5 در تحقيقي ثابت كرد كه مطالعه چه تاثيري در زندگي افراد دارد . اين افراد در امتحانات ورودي مدرسه بالاترين نمرات را كسب كردند . ولز تقاوت بين بچهها را توضيح ميدهد و ميگويد كه اين مساله به نوع كنار آمدن با داستانها بستگي دارد . او دريافت بچهها به داستان نيازمندند براي اينكه از آن براي معنا بخشيدن به دنياي اطراف خود هستند.آنها نيازي ندارند كه به ديگران وابسته باشند . خود ميتوانند آنچه را كه ميخواهند كشف كنند (کولینان،1382، ص 168) .
زندگي پر بار معنوي وقتي نصيب آدمي ميشود كه همواره تشنه دانش درزندگي سرشار از فعاليت باشد . تا زماني كه بچهها اشتياقي به يادگيري ازخود نشان ندهند، تمام نقشههاي ما نقش برآب است . فعاليت فكري كودكان با بزرگترها فرق دارد .كسب دانش نميتواند انگيزه اصلي فعاليت فكري كودك باشد. بلكه سرچشمه شور و شوق يادگيري كودك در زواياي عاطفي افكار و درآرزوهايش خود بخود وجود دارد حال اگر اين سرچشمه به هر دليل بخشكد، هيچ كاري نميتواند او رانشستن بر سر مطالعه مجبور كند . (ملینسکی،1380، ص 100) خواندن با خانواده با تاکید بر عنصر کتاب است.هرکتاب برای ارتباط نوشته شده،ارتباطی که یک طرف آن نویسنده است وطرف دیگر آن خواننده است.این ارتباط وقتی به مطلوب خود میرسدکه نویسنده منظور خود را به خواننده بتواند برساند. خواننده بزرگسال میداند چگونه خود را بدست کتاب بسپارد.او میتواند با صدها شخصیت همسان شود و در همان حال خودش باشد؛اما کودکان چنین کاری را بدرستی فرا نگرفتهاند و حضور مربی آگاه در ایجاد انگیزه و عادت اولیه ضروری است.
از طرفی در عصر سلطه رسانهها نمیتوان از کودکان انتظار داشت چون گذشته خود را مقید به کتاب کنند . واقعبینانه آن است که جایگاه کتاب رادر میان همه رسانههایی که در اختیار کودک است بشناسیم و کتابها را به صورتی با زندگی جدید تطبیق دهیم که در زندگی روزانه کودک باقی بمانند.چرا که دیگر رسانهها با وجود نقش تعیین کنندهای که در پیشرفت اجتماعی به جای میگذارند به هیچ وجه فرد را از فراگیری خواندن و نوشتن ب
