
زیرا تمام کلمات قرآن حقایق مکنون در وجود آدمی است که در قرآن به صورت الفاظ بیان شدهاند. از این رو مطالب قرآن یک نوع حقایق تکوینیاند که در سرشت آدمی هم عین همانها تعبیه گردیده است. پس رابطهای میان انسان و قرآن برقرار است (پورقراملکی، 1383: 65). کلام خدا خطاب به انسانهاست، چه آن که خدا نسبت به آنان لطف دارد و با دقت و ریز بینی از حال و نیاز آنان آگاه است (معزی،1381: 128). مراتب قرابت و میزان راز آگاهی هر یک از مخاطبان بر قرآن، تعیین کنندهی فهم و بهرهی آنان از معارف مکنون در ورای کلمات این کتاب شریف است (سعیدیروشن، 1377: 74).
3-3-4- گفته
“گفته”، سخن، متن یا مفعولی است که بین گفتهپرداز و گفتهخوان ارتباط ایجاد میکند. به این دلیل به آن “مفعولی” گفته میشود که نسبت به گفتهپرداز که به وجود آورندهی آن است، به وجود آمده است. گفتهپرداز قبل از این که به وسیلهی گفته با گفتهیاب (گفته خوان) ارتباط پیدا کند، با گفته ارتباط دارد کاربرد زبان و استفاده از آن، به کارگیری عالیترین تواناییهای ذهنی است و مطالعه زبان، ما را به اعماق میبرد و دانش ما را درباره روانشناسی انسان عمیقتر میکند. زبان مبین قرآن نیز به طور طبیعی باید چنین توانی را در حد اعلی داشته باشد و کسی که به این گنجینه زبانی دسترسی پیدا کند و قرآن اندیش – و نه صرفا قرآن خوا- گردد، تمکین و تسلط بر اندیشهای بارور خواهد داشت (خوشمنش، 1381: 77) بیان و حکایت واقعیت، فلسفه و نقش اولی زبان است. وضع و اعتبار نشانههای کلامی کاربرد آنها در میان عقلا برای حکایت از واقعیتها و انتقال معناست. از سوی دیگر خداوند برای انتقال وحی و معانی مربوط به هدایت انسان همین ابزار زبان را به استخدام گرفته است (سعیدیروشن، 1390).
چنان که میدانیم، اصلی ترین ارتباط با سخن الهی حوزهی شناختی آن است که زمینهی استفاده معنوی آن را فراهم می آورد (سعیدیروشن، 1386: 8). دین و زبان دین دارای محتوایی است که از طریق ابزار زبان انتقال یافته است (سعیدیروشن، 1383 : 44). قرآن خود را راهنمای تمامی انسانها، از هر رنگ و نژاد و موقعیت میداند و همه را به تعالی و درک حقیقت میخواند و به شیوههای مختلف، گاه با مهر و نوازش و گاه با قهر و عتاب، او را به سوی خدا دعوت میکند (سعیدی روشن ، 1383: 216). زبان قرآن، زبان خدای زبان آفرین و جامه ای است که برای اندیشه و روح همه انسانها مهیا شده است.
اگر قرآن را به عنوان گفتهای عظیم در نظر بگیریم، سوره الرحمن نیز به عنوان بخشی از این گفته عظیم به عنوان گفتهای حساب میشود که خالق آن کسی جز خدای عز و جل نیست. در این گفته همانطور که پیش تر بیان شد خداوند به ذکر نعمتهای معنوی و مادی و یادآوری و تذکر این نعمتها به مخاطب قرآن میپردازد.
3-3-5- گفتهپردازی
جایگاهی که فاعلی در تولید و فعالیت گفتمانی دخالت دارد، عنوان گفتهپردازی به خود میگیرد. در گفتهپردازی عملیاتی زبانی صورت میگیرد که گفته و گفتمان را به وجود میآورد. آنچه که به عنوان ابزار اصلی به ما کمک میکند تا جایگاه گفتمانی را شناسایی کنیم، گفتار (سخن و نوشتار) است (شعیری،1389: 11-12).
قرآن از جنس کلام و زبان است. قرآن، زبان خدای زبان آفرین و خداوندی است که هر چیزی را در فرایند گفتهپردازی به نطق در آورده است. این زبان، بنابر تصریح احادیث، تجلیگاه خداوند متعال است. از آنجا که آیت خاتم از جنس قرائت و خواندن است، خواص و آثار آن نیز در پس همین زبان قرار گرفته است. کارکرد و اثرگذاری صفات قرآن کریم همگی متربت بر همین (زبان)اند (خوش منش، 1381).
3-3-6- حضور
هرگاه عمل زبانی گفتمان صورت بگیرد، عواملی در این میدان عملیاتی حضور پیدا میکنند که هر کدام از آنها را با پیشوند “حضور” به کار میبریم:
حضور فاعل کارکردی: اگر گفتهپرداز با توانشهایی که داراست، بالفعل گفتهای را تولید کند، فاعل گفتمانی نامیده میشود و حضور آن نیز حضور فاعل کارکردی است. فاعل کارکردی در این متن گفتمان قرآن خداست.
حضور مفعولی: همچنان که “گفته” به یک مسؤول تولید کننده به نام گفتهپرداز و فاعل گفتمانی احتیاج دارد؛ خود گفته نیز نسبت به چنین عملکردی، “مفعولی” تلقی میگردد و اولین ارتباط در عملیات زبان گفتمان، بین دو عامل گفتهپرداز (فاعل) و گفته (مفعول) است که برقرار میگردد و در این صورت، حضوری معنادار و موضوعی شناختی به نام “گفته” اتفاق میافتد. سوره الرحمن به عنوان حضور مفعولی مطرح میباشد.
حضور فاعل شناختی: این فاعل همان گفتهیاب (گفتهخوان و مخاطب) است_البته خود گفتهپرداز هم میتواند این نوع حضور فاعلی را به عهده بگیرد_ که از طریق گفته با گفتهپرداز ارتباط پیدا میکند و به صورتهای شناختی، عقیدتی، هنری، عاطفی و… ارتباط حاصل میکند. در این بحث فاعل شناختی و مخاطب سوره الرحمن همانطور که از آیه پر تکرار این سوره مشخص میشود جن و انس هستند” پس ای جن و انس دیگر کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را انکار می کیند؟”
3-4- شاخصهای اصلی در گفتمان سوره الرحمن
الف) موضعگیری گفتمانی: 1) تبادل بین برونهها و درونهها، 2)حاضرسازی، 3)جسمار(جسمانه)
ب)اتصال و انفصال گفتمانی
ج) تنش: فعالیتی در میدان سخن و تولید گفتمان، که حاصل اتصال (فشاره) و انفصال (گستره) گفتمانی است و در چهار حالت بررسی میشود: 1) کاهش فشاره، 2) افزایش فشاره، 3) کاهشِ هم زمان قدرت فشاره و گستره، 4) افزایش هم زمان قدرت فشاره وگستره
3-4-1- موضعگیری گفتمان
موضعگیری گفتمانی نوعی عمل گفتمان است که به واسطه ی حضور، یعنی عمل حاضرسازی95 که خود متشکل از دو قطب گستره (بسط) و فشاره(قبض) است، تحقق می یابد. در صورتی که موضع گیری گفتمانی متکی بر اتصال باشد، گفتمان بازنمودی96 از خود و دنیای خود است و در صورتی که موضعگیری گفتمانی بر انفصال استوار باشد، بازنمود دنیایی متفاوت درکار است (شعیری، 1389: 31). این اتفاق در گفتمان را میتوان در سه عامل دخیل بررسی کرد.
الف) تبادل برونهها و درونهها
برونهها_که صورتهای بیرونی (دنیای بیرون) اند_ با درونهها_ که صورتهای درونی (دنیای درون) را تشکیل میدهند_ در ارتباطاند. گفتهپرداز با توانایی زبان خود (جسمار) که هم دنیای بیرون و هم دنیای درون را شناسایی میکند، میتواند گفتمانی را تولید کند که برونه و درونهی آن گفتمان در تبادل باشند. این تبادلها را “موضعگیری گفتمان” میگویند.
«گفتمان باید بتواند بین برونهها، که عناصر مربوط به صورتهای زبانی را در اختیار او قرار میدهند و درونهها که عناصر مربوط به محتوا را در اختیار او میگذارند به نوعی تبادل دست یابد. این تبادل همان موضعگیری است» (شعیری، 1389: 29).
به زبان سادهتر اینگونه میتوان گفت که آن چه بیرونی است و در دنیای خارج وجود دارد (برونه) و آن چه درونی است و در دنیای درون وجود دارد (درونه) باید با هم ارتباط داشته باشند تا با هم به تبادل برسند و یک گفتمان گویا و پویا تولید شود.
ب) حاضرسازی(حضور)
هر عمل زبانی نوعی حضور تلقی میشود که گفتهپرداز آن عمل را حاضر میکند، یعنی وقتی فاعل گفتمان ارتباط بین برونه و درونه را شناسایی و گفتمان را تولید کرد، در اصل به حاضرسازی مطلبی پرداخته است.
ج) جسمار (جسمانه)
هنگامی که عمل زبانی صورت بگیرد و گفتمان اعلام موضع بکند، نوعی حضور پیش میآید، در این هنگام جسمی لازم است که حضور را احساس کند و حالتی عمل کننده در گفتمان داشته باشد؛ که «حد واسط بین برونهها و درونهها به شمار میرود، بلکه به عنوان مرز مشترکی بین این دو عمل نموده و عبور از برونه به درونه یا بالعکس را میسر میسازد» (شعیری، 1389: 91). آن چه برونه را به درونه و برعکس ارتباط میدهد، جسمار است و هر گفتهپرداز دارای این جسمار میباشد که بر جسم گفتهیاب نیز تأثیر میگذارد. حضور جسمار«سبب انتقال و سرایت حساسیتهای جسمی گفتهپرداز به دو دنیای برونهها و دنیای درونهها میشود» (شعیری، 1389: 92).
گفتمان سوره الرحمن، با عوامل، گفتهپرداز (خداوند بلند مرتبه) به وسیلهی تواناییهایش، گفته یاب، تبادل برونهها و برونهها، جسمار، حاضرسازی عمل زبانی که مدام حضوری فعال دارند، تولید شده است.
3-4-2- دلالت مستقیم و ضمنی در سوره الرحمن
در موضعگیری گفتمان لازم است، به دلالتهایی که نمایان میشوند و در ارتباط گفتهپرداز و گفتهیاب تأثیر به سزایی دارند، اشاره شود. آنچه در این مقوله مورد بحث است، به بخش درونه (مدلول) مربوط میشود، یعنی درونه دارای معنای مستقیم برونه (دال) است که اکثر افراد جامعه در ذهن خود جای دادهاند. مثل “آینه” که دلالت مستقیم بر معنای “انعکاس و نمایاندن شیء” میکند. هرگاه درونه علاوه بر دلالت مستقیم و معروف خود، از ناحیهی گفتهپرداز، دلالتی دیگر و متفاوت بگیرد، آن دلالت، ضمنی است و با دلالت مستقیم تمایز پیدا میکند. مدتی در انحصار گفتهپرداز قرار میگیرد و اندک اندک عمومی میشود و در ذهن جامعه جایی برای خود مییابد تا ادامهی حیات بدهد. دلالتهای ضمنی دیگر نیز میتوانند خلق شوند که به این ترتیب معناها و مفهومهای زیادی تولید خواهند شد.
«عملکرد تمایز میان دلالت مستقیم و دلالت ضمنی در سطح مدلول(درونه) است. همهی ما میدانیم که هر کلمهی خاص فراسوی معنای “ملفوظ” خود (دلالت مستقیم خود)، میتواند، دلالتهای ضمنی نیز داشته باشد. معنا توسط هر دوی این دلالتها به وجود میآید» (چندلر،1387: 209-210).
معنای ضمنی معنایی است که نمیتوان برای آن مرجع بیرونی یافت. چنین چیزی شامل محتوا، مدلولها و نظام بازنمودی است که فاقد مرجع در دنیای بیرون هستند. اگر بتوان معنای صوری را به واسطهی احساس و ادراک تعریف نمود، معنای ضمنی تنها به واسطهی بعد درونهای یا مفهومی آن قابل تعریف است (شعیری، 1389،110).
چنین نگرشی به اشیاء ، نگریستنی است به چشم “من”شخصی یا چشم سر و ادراکی است با صبغهی عرفانی که بالطبع زبان را رمزآمیز میکند. آنچه در این حال اتفاق میافتد این است که جهان بیرون یا تجربهی مشترک بیرون از شخص، رمز نمودن جلوه میکند که ارزش آن در چیزی نیست که بیان میکند، بلکه در چیزی است که کتمان میکند و کشف این چیز پنهان و بیان آن در کلمات، بیان تجربهای شخصی میگردد که به جای دلالت به معلوم و مشترک، دلالت بر نامعلوم و غایب و شخصی دارد. یعنی کلماتی که دال بر اشیاء خارجی هستند علیرغم ظاهری آشنا و معهود باطنی نامعهود پیدا میکنند (پورنامداریان، 1375: 232).
در روایات اسلامی به این مساله اشاره شده که افزون بر سخنان ظاهری قرآن، باطن قرآن نیز اقیانوسی است که بسیاری از مسائلی که فکر بشر عادی به آن نمی رسد، در آن نهفته و گنجانده شده است. قرآن بر چهار مرحله مشتمل است و دسترسی افراد به معارف گوناگون آن ممکن است بر حسب این مراحل درجات مختلفی داشته باشد. در حدیثی از رسول اکرم (ص) میخوانیم : ظاهر قرآن زیبا و باطن آن ژرف است، آن را حد و نهایتی است و فوق آن حد و نهایتی دیگر است، شگفتیهای آن پایان نمییابد و تازههای آن کهنه نمیگردد (پورقراملکی ، 1383).
در آیات زیر، میتوان موضعگیری گفتمان به وسیله دلالتهای مستقیم و ضمنی را مشاهده کرد:
“پس روزي كه آسمان شكافته شود، آن وقت مانند روغن مذاب سرخ ميگردد (37).”
در این گفتمان، عبارتهای “آسمان، روغن مذاب سرخ” برونه و متعلق به دنیای بیرونی هستند. اما در خاطره همه انسانها آبی بودن آسمان ثبت شده است اما خداوند با گفتن عبارت “مثل روغن مذاب سرخ میگردد” به دلالت ضمنی میپردازد. یعنی روزی که آسمان سرخ رنگ میشود و این به روز رستاخیز اشاره دارد.
درونههایی که از متن سوره فهمیده میشود و با تبادلی که به وجود میآید، منجر به تولید گفتمان میگردد. در اینجا خداوند برونهای از دنیای قابل مشاهدهی مخاطب(انسان) را بکار برده و با این کار روز رستاخیز را که از محتوای متن بر میآید را حاضر ساخته است و اینگونه موضعگیری رخ داده است. هنگامی که گفتمانی تولید میشود، گفتهپرداز با این حاضر سازی عمل زبان، مسألهی حضور را در این میدان زبانی نشان میدهد که در هر گفتمان اتفاق میافتد. گفتهیاب
