
جریانی زنده را رقم زدهاند. گفتمان جایگاهی است که سه عنصر مزبور در آن تجلی مییابند (شعیری، 1388ب: 58-59).
منظور از کنش مجموعة عملیاتهایی است که کنشگران عهدهدار انجام آن میگردند…تا عملیات و کنشی شکل نگیرد نمیتوان از کنشگر سخن گفت. کنشگر بهواسطة کنش شکل میگیرد. کنش چیزی است که منجر به تولید کارکرد نشانه- معنایی79 میشود. و اين کارکرد یعنی ارتباط دوجانبه بین صورت بیان و صورت محتوا. در هنگام شکلگیری کارکرد نشانه- معنایی لازم است که کنش گفتمانی با دو دنیای بیرون و درون رابطه برقرار کند. دنیای بیرون رابطهای حسی_ادراکی با عناصر بیرون از خود است که سطح برونهای کارکرد نشانه- معنایی را تغذیه میکند. به همین ترتیب، دنیای درون رابطهای حسی-ادراکی با عناصر مربوط به خود است که سطح درونهای کارکرد نشانه-معنایی به آن تعلق دارد. بنابراین کنش گفتمانی را میتوان به حضوری تعبیر كرد که مانند پلی ارتباطی بین دو دنیای بیرون و درون قرار گرفته است (شعیری، 1388ب: 66).
اولین کنش گفتمانی کنش حاضرسازی است، چنین کنشی بدون وجود جسمانهای که نسبت به این حضور از حساسیت برخوردار باشد، غیرممکن است. بر این اساس، کنشگر گفتمانی قبل از هر چیز جسمانهای است که میتوان او را شکل اولیه و مبهمی از گفتهپرداز دانست. جسمانه حضوری است که میتوان آن را به تجربهای حسی ـ ادراکی و عاطفی تعبیر نمود که نسبت به عناصر پیرامون خود به دو شیوة فشارهای و گسترهای یعنی تنشی واکنش نشان میدهد. این واکنش همان چیزی است که آن را موضعگیری نامیدیم (شعیری، 1388ب:67).
دومین کنش گفتمانی کنش اتصالی/ انفصالی80 است. با تکیه بر این کنش ما میتوانیم اولین موضعگیری گفتمانی را پشت سر گذاشته و به سوی موضعگیریهای بعدی هدایت شویم. به لطف کنش انفصالی، گفتمان از پرسپکتیوهای جدیدی بهرهمند میگردد و با زمانها، مکانها و کنشگران جدیدی مرتبط میگردد. در مقابل، کنش گفتمانی اتصالی راه را بر پرسپکتیوهای جدید میبندد. این نوع کنش بازگشت به وضعیت اولیه است یعنی بازگشت به اولین موضعگیری گفتمانی است (شعیری، 1388ب: 68).
میتوان به دستهبندی همه ویژگیهایی که سبب میشوند تا ما نظام نشانهای را گفتمانی تلقی کنیم، پرداخت. بر این اساس نظام گفتمانی:
– به مجموعههای بزرگ معنادار اطلاق میشود. نشانههای زبانی بریده شده، منقطع و جدا افتاده از بافت و موقعیت فاقد ارزش گفتمانی هستند؛
– دارای کارکرد فرآیندی است. یعنی تحت روابطهای همنشینی و حرکتی پیشرونده دارد و این حرکت بیشتر کمالگراست؛
– محل تلاقی زبان، انسان و دنیاست. زبان طبیعی، دنیای طبیعی و انسان با یکدیگر گره خورده و فرآیند نشانهای را رقم می زنند؛
– شرایط عبور از جبر نحوی به معناهای گسترده و باز را فراهم میسازد؛ همین امر سبب میگردد تا ساختارهای اولیة ذخیره شده در حافظة زبانی به ساختارهای تحول یافته، منحصر به فرد و ویژة تغییر یابد؛
– نظام اجتماعی زبان را به سوی کنشی فردی هدایت میکند؛
– دارای کارکردی انتزاعی و سوبژکتیو است.
– ساختارهای دو قطبی را به ساختارهای متکثر و دینامیک تبدیل میکند؛
– دامنة ارتباطات درون زبانی را گسترانده و دارای کارکرد بافتی، موقعیتی و چارچوب زمانی- مکانی است.
– تعاملی است و بر اساس کنش و واکنش متقابل بین گفتهپرداز، کنشگران و مخاطب عمل میکند؛
– دارای دامنة وسعتی است که سبب می گردد تا فرازبانی، فرانشانهای، فراموقعیتی و فرابافتی نیز عمل کند.
– برای نشانه سطوح (سطح برونهای، درونهای، جسمانهای) و ابعاد (روایی، کنشی، شناختی، پدیداری، عاطفی، تنشی…) مختلف و متفاوتی قایل است؛
– از موضعگیری، جهتمداری و هدفمندی یا رویآورد بهره مند است؛
– کنشی مشتق است. یعنی اینکه کنش گفتمانی به واسطة نقش فعال نظامهای قراردادی خاص هر جامعه همواره جهت یافته است.
– بیناکنشی است. یعنی اینکه کنشی را یه کنشی دیگر منتقل نموده، سبب تأثیرپذیری یا تأثیرگذاری آن گشته و در نهایت با تحول آن کنش یا شوشی جدید را به وجود میآورد.
– تولید کنندة نظام ارزشی است که بر اساس بافت و موقعیت به گونهای سیال تحول مییابد.
– دارای ویژگی اتصالی و انفصالی است.
– همواره دارای کارکردی تنشی است.
– سبب تولید زاویههای دید گوناگون و چرخش آنها بین کنشگران و گفتهپرداز میگردد تا جایی که همین چرخش زاویة دید بتواند موجب تغییر پرسپکتیو و جابجایی آن گردد.
– سبب تعامل بین نظام جانشینی و همنشینی میگردد. به گونهای که این دو نظام بتوانند در کنار یکدیگر موجب بسط و توسعة معنا گردند.
– قادر است فضایی را خلق کند که همة اشکال بیانی بتوانند در آن حضور یافته، در رقابت بایکدیگر قرار گرفته و با اثبات برتری خود از دیگر رقبا سبقت بگیرند.
– به دلیل همین فضای رقابتی، چرخش زاویة دید، تغییر پرسپکتیو و مشتق بودن از نظامهای اجتماعی خاص هر جامعه، تحقق گفتمان تحت تأثیر ویژگیهای فرهنگی قرار دارد (شعیری، 1388 ب: 69-70).
شاید بتوان گفتمان را از دیدگاه نشانه-معناشناختی این گونه تعریف نمود: گفتمان عملیات گفتهپردازی است که نه تنها به واسطة آن اشکال عظیم معناساز خلق گشته و یا فرصت بازتولید و بازپروری مییابند، بلکه حجم عظیمی از تولیدات زبانی، متنی و نشانهای انباشته و متورم در حافظه جمعی (که به قول ژاک فونتنی) میتوان آن را «نوعی حافظة در انتظار که توسط گفتمانهای قبلی و اصل بینامتنیت تغذیه شده است» (Fontanille, 2008 : 79) ، نیز نامید، فرا خوانده شده، زنده گشته و در رقابت با یکدیگر قرار میگیرند تا با ایجاد پرسپکتیوی جدید منجر به تولید، بسط و توسعة معناهایی نو، بدیع و غیرمنتظره گردند. (شعیری، 1388ب: 70) به قول ژاک فونتنی «گفتهپردازی یعنی چیزی را به کمک زبان حاضر نمودن» (Fontanille, 1998, p. 92).
اگر بخواهیم بهطور زیربنایی به مطالعة گفتمان بپردازیم تنها راه چاره، تجزیة آن است؛ زیرا از طریق این تجزیه است که میتوانیم به مواد تشکیلدهندة آن پی برده و به معرفی دقیق آن نائل آییم. عناصر و اجزای تشکیلدهندة گفتمان کدامند؟(شعیری ب ، 1388: 56).
2-7- عملیات زبانی و شاخصهای اصلی گفتمان
گفتمان فعالیتی است که منجر به تولید سخن میشود. اگر سخن را موضوعی شناختی بدانیم، عملی که سبب تولید آن میشود ، عمل ایجاد شناخت نام میگیرد. کسی که مسئول ایجاد چنین شناختی است، گفتهپرداز و کسی که از چنین شناختی بهرهمند میشود گفتهیاب است. امروزه، زبانشناسان معتقدند که دیگر نمیتوان گفتمان را محدود به ایجاد شناخت دانست، بلکه باید ان را به فرایندی تشبیه نمود که قادر است در گفتهیاب نسبت به موضوع یا سخنی که در مقابل آن قرار گرفته است ایجاد باور نماید. البته گفتمان فقط به دنبال ایجاد باور در گفتهیاب نیست. گاهی نیز راهبردی را برحسب شرایط باید به متقاعد نمودن او منجر شود، دنبال میکند (شعیری، 1389: 23- 24). ژوزف کورتز معناشناس فرانسوی بر این نکته تاکید دارد که «گفته پرداز با تاثیر بر گفتهیاب به گونهای عمل میکند که او را معتقد و طرفدار گفته خود سازد» (شعیری، 1389: 25).
2-7-1- موضع گیری گفتمان
در هنگام شکلگیری کارکرد نشانهای، گفتمان باید بتواند بین برونهها، که عناصر مربوط به صورتهای زبانی را در اختیار او قرار میدهند و درونهها، که عناصر مربوط به محتوا را در اختیار او میگذارند، به نوعی تبادل دست یابد. این تبادل همان موضع گیری است که یکی از شا خصهای اصلی عمل گفتمان به شمار میرود. در حقیقت با سخن گفتن است که گفتهپرداز به اعلام موضع میپردازد. در این صورت، عمل گفتمان یعنی بهرهمندی از نوعی حضور. ژاک فونتنی معتقد است که «گفتهپردازی یعنی چیزی را به کمک زبان برای خود حاضر ساختن». اگر اولین عمل زبانی را بتوان حاضرسازی تعبیر نمود، بی درنگ به جسمی که بتواند این حضور را احساس کند، محتاج میشویم. به همین دلیل است که در تولید گفتمان با نوعی عملکننده مواجه هستیم که همان”جسمار ” نامیده میشود. این جسمار که قادر به احساس است اولین شکلی است که عامل گفتمانی به خود می گیرد. بهترین ملاک تشخیص این حضور جسماری و عکس العمل و حساسیت آن نسبت به حضور پیرامون، شاخصهای ارجاعی81 سخن است. این شاخصها که عاملی (من ، او) ، مکانی (اینجا، غیر اینجا) و زمانی (اکنون و غیر اکنون ) هستند، حکایت از تجربهی حساس حضوری حسی_ادارکی و عاطفی دارند. از طریق همین شاخصهای ارجاعی است که ما با نوعی موضع گیری حساس و موردی با خاصیت ارجاعی مواجه می شویم. علاوه بر این این شاخصهای ارجاعی سبب ایجاد قبض ( فشاره) و بسط ( گستره) گفتمانی نیز میگردند. تحقق قبض و بسط حکایت از نوعی موضعگیری گفتمانی دارد. در صورت بروز قبض ما با درونهی زبانی مواجه هستیم که در این صورت جسمار بر روی آنچه از درون موجب ایجاد تنش82 و فشاره در او میگردد، متمرکز میشود و در صورت بروز گستره با با برونهی زبانی مواجه میشویم که در این حالت جسمار متوجه بروز مواضع، کمیت، ابعاد و فاصلههای بیرونی میگردد. در هنگام بروز قبض یا فشاره گفتمانی، احساس و ادراک و عواطف نقش فعال دارند. در صورتی که در گستره یا بسط، تعدد، کثرت یا کمیت نقش اصلی را ایفا میکند. قبض موضعگیری را به سمت و سویی هدایت میکند که تبدیل به نوعی هدفگیری میشود و بالعکس، گستره، موضعگیری گفتمانی را به نوعی دریافت تبدیل میسازد (شعیری، 1389: 29).
گفتمان محل موضعگیری گفتهپردازی است که با فعالیت فردی خود به عنوان مسئول سخن جلوه مینمایند. در مجموع، فعالیت گفتمانی تابع دو عمل مهم است که عبارتند از: برش (انفصال) و اتصال گفتمانی (شعیری، 1389: 22).
2-7-2- اتصال و انفصال گفتمانی
اگر حضور مستقیم گفتهپرداز با نشانههای مختلف در متن را اتصال گفتمانی بخوانیم، برش یا انفصال گفتمانی حکایت از قطع ارتباط گفتهپرداز با گفتمان و حذف حضور مستقیم او دارد (شعیری، 1389: 22).
در زمان تحقق عمل زبانی، گفتمان بعضی واژههای متعلق به خود را به بیرون از خود هدایت مینماید. همین عمل است که عبور از گفتمان به گفته را میسر میسازد. به دیگر سخن، برای تولید گفته، راهی جز نفی عوامل متعلق به گفتمان– من، اینجا و اکنون– وجود ندارد و تنها از طریق عملیات برش یا انفصال گفتمانی است که این نفی صورت میگیرد. سه عامل انفصالی دخیل در چنین فرایندی عبارتند از: انفصال عاملی، زمانی، مکانی. به این ترتیب من به غیر من، اینجا به غیر اینجا و اکنون به غیر اکنون تبدیل میشود. پس عملیات انفصال گفتمانی جریانی است که سبب تغییر عامل من در گفتمان و زمان و مکان متعلق به آن میشود (شعیری، 1389: 25).
همچنین افعال به کار برده شده که دلالت بر زمان گذشته دارد سبب قطع ارتباط ما با زمان گفتهپرداز است، می شود. پس انفصال گفتمانی یعنی ترک مکان گفتمان و گذر به مکان گفتهای. برخلاف عملیات انفصال گفتمانی که سبب ایجاد عوامل، زمانها و مکانهای جدید در گفته میشود و تکثیر و گستردگی کلامی را به دنبال دارد، عملیات اتصال گفتمانی به علت رجعت به بنیانهای گفتمان (من، اینجا و اکنون) موجب محدودیت حوزه ی کلامی میشود. عملیات انفصال گفتمانی، گریز از محدودیتها و حصارهای تنگ سخن و خلق جریانی فراعاملی، فرا زمانی و فرامکانی است… به واسطهی این امتیاز، زبان از حصار خود خارج شده و به غیر منتظره و یا ناممکنترین زمانها و مکانها دست مییابد. گذر از حصار گفتمانی به گریز گفتمانی صورت نمیپذیرد، مگر اینکه حضوری فعال، از موضع و جایگاه گفتمانی که آن را گفتهپردازی تعبیر نمودیم، عهدهدار تحقق آن شود و در حقیقت، این جسم گفتهپرداز است که خود را در اینجا یا آنجا در اکنون و یا در غیر اکنون و در من و یا او مییابد و به این ترتیب سبب تحرک و پویایی گفتمان میشود (شعیری، 1389: 26).
انفصال گفتمانی (او، غیر اینجا، غیر اکنون) سبب عبور از وضعیت مادر یا اولیه به وضعیتهای متفاوتی میگردد. این حالی است که اتصال گفتمانی (من، اینجا، اکنون) همواره در
