
شده به نقطه ديگر، حداقل براي مدتي از اين انگ در امان نماند، بدون آنكه واقعا يكسان بودن شرايط مورد ارزيابي قرار گيرد(بیگدلی، 1383، 17).
رابرت ازرا پارك با الهام گرفتن از عقايد و افكار استاد خود «جرج زيمل» جامعه شناس آلماني، در مقالهاي تحت عنوان «مهاجرت انساني وانسان حاشيه نشين» مفهوم انسان حاشيه نشين را چنين تعريف ميكند:
انسان حاشيه نشين شخصيتي است كه از حاصل برخورد يا پيوند دو نظام فرهنگي متفاوت و احيانا متخاصم ظهور ميكند. چنين موجود دو رگهاي در زمان واحد نسبت به هر دو نظام فرهنگي احساس بستگي و تعلق دارد ولي در عين حال خود را نسبت به هيچكدام كاملاً متعلق و متمايل نميداند(انصاري، 1355 : 163).
در تعريف ارائه شده چند عنصر اساسي وجود دارد كه بايد كاملا مورد توجه قرار گيرد: نخست آنكه تعريف ياد شده برخورد دو فرهنگ متفاوت و گاه متخاصم را شرط لازم پديد آمدن شخصيت حاشيه نشين و شرايط حاشيه نشيني ميداند و به وضوح به هجوم يونانيان، كاتوليكهاي ايرلندي، مجرمين انگليسي، دريانوردان اروپاي شمالي و ايتالياييهاي جنوب اشاره دارد كه سيل وار به همراه ژرمنها، اكثرا پر مساله و فقير و بيمار و درمانده و فراري از كشتيهاي لرزان برخاك جديد پاي نهاده، نيويورك و شيكاگو را انباشته ميساختند. شرايط اين مهاجران خاصه اگر در محيطي با زبان و مذهبي متفاوت گرفتار ميآمدند، به ظهور شخصيتهاي درمانده، تنها و منزوي، پر اضطراب و ترسيده منجر ميشد. آيا چنين شرايطي در بين اهالي اجتماعهاي بد مسكن يا زاغه و آلونك نشين ايراني وجود دارد؟(پورآقایی، 1383، 8).
نخست آنكه به گواهي منابع مرور شده، درصد قابل توجهي از ساكنين مساكن نابهنجار مهاجر نيستند و از مركز شهر به مناطق آلونك نشين رفتهاند. از طرفي درصد قابل توجهي از ساكنين همه شهرها را مهاجرين روستایی در بر ميگيرد و آيا بدليل مهاجرت ، همه آنها حاشيه نشينند؟ (پيران ، 1366 : 34).
نقد ديگري كه بر مفهوم حاشيه نشيني وارد است عدم جامعيت آن از بعد مكاني ميباشد، زيرا بسياري از سكونتگاههاي نابهنجار در مراكز شهرها قرار گرفته و الزاماً در حاشيه شهر قرار ندارند. از طرفي ، مفهوم حاشيه نشيني از بعد مكاني نسبت به شهرها مفهومي گذرا ميباشد، زيرا با توسعهي فيزيكي شهرها، حاشيههاي كنوني در حلقهي توسعهي بعدي فرو ميروند و مركزيت مييابند. (همان)
بر اين اساس متوجهي نارسايي واژهي حاشيه نشيني جهت تعريف صحيح ويژگيهاي شيوههاي معيشتي مورد نظر در سكونتگاههاي بي ضابطه و غير رسمي ميشويم.
لذا شاهد بكارگيري اصطلاحات گوناگوني توسط صاحب نظران به جاي حاشيه نشيني هستيم از جمله: اسكان خود انگيخته (صرافي 82 و حبيبي 80)، سكونتگاههاي خودرو (زبر دست81 و شيخي 82)، اسكان غير رسمي(پيران 82 ، حاتمي نژاد 82 و سيف الديني 83) سكونتگاههاي غير متعارف و زير استاندارد شهري (خاتم، 82 : 21) و … .
از ميان اين اصطلاحات، موردي را كه بيشتر مورد قبول قرار گرفته، واژهي اسكان غير رسمي ميباشد، زيرا حدود 40 سال است كه در كشور ما برنامهريزي رسمي انجام ميشود. لذا سكونتگاههايي كه خارج از برنامهي رسمي ايجاد شوند، غير رسمي ميباشند و اين واژه جامعيت فراگيرتري دارد. در اين رساله نيز، برای بیان موضوع، واژهي اسكان غير رسمي بكار گرفته شده است، البته در بسياري از موارد به دليل رعايت امانت در استفاده از منابع مختلف، به ناچار عيناً واژهي حاشيه نشيني آورده شده است.
2-15- پایداری محلهای
افزایش انسجام اجتماعي، دلبستگی به محیط محله، بهداشت و سلامت محیطی، خوانايي و هويت محله اي و پایداری اقتصادی و ارزش مسکن مطرح است.
اصول پایداری محلهای( هویت و سرزندگی،پویایی و سازگاری،تنوع،دسترسی،تراکم و معیارهای قابل تحمل محله، امنیت و ایمنی، مشارکت، آلودگی صوتی و بصری، نظافت و پسماند، فضای سبز، اشتغال، دسترسی).
ابعادتوسعه پایدار محلهای (بعد عملکردی، بعد زیست محیطی، بعد هویتی، بعد زیبایی شناسی).
2-16- ابعاد شهر پایدار
براساس دیدگاه ارائه شده کنفرانس بینالمللی برلین (Urban 21) ابعاد پایدار شهری شامل:
1- اقتصاد شهری پایدار: کار و درآمد مناسب
2- جامعه شهری پایدار: همبستگی و یکپارچگی اجتماعی
3- سرپناه شهری پایدار: خانه سازی شایسته و در استطاعت همه
4- محیط زیست شهری پایدار: اکوسیستمهای با ثبات
5- دسترسی شهری پایدار: تحرک همراه با حفاظت منابع
6- زندگی شهری پایدار: ایجاد شهر زیست پذیر
7- مردمسالاری شهری پایدار: قدرتمندسازی شهروندان است (سعیدی رضوانی، 1390: 5).
برای سنجش هریک از ابعاد می توان شاخص هایی را تعریف کرد و به طور مرتب آن ها را سنجید، از جمله شهرداری ها می توانند با سنجش منظم این ابعاد، بر وضعیت شهر از منظر پایداری توسعه نظارت کنند و بهبود بخشند.
شاخصهای اقتصاد شهری پایدار: جمعیت زیر خط فقر، نسبت درآمد دهک درآمدی پایین به دهک درآمدی بالا، نسبت درآمدهای پایدار شهرداری به کل درآمد شهرداری، نسبت میزان فساد مالی به تولید ناخالص ملی، نسبت تجارتهای جدیدی که بعد از سه سال از زمان تأسیس هنوز فعالیت میکنند، هزینه غذایی خانوار به کل بودجه خانوار، سرانه هزینه اداره شهر، نسبت تعداد کارگران کودک (زیر سن قانونی ) به کل کودکان، بهره وری کار به ازاء هر ساعت کار.
شاخصهای جامعه شهری پایدار: امنیت، درصد افرادی که در زندان ها هستند در 1000نفر، درصد افرادی که در مراکز بازپروری معتادین هستند در 1000 نفر، کیفیت آموزش (بر اساس نسبت افراد صاحبنظر که فکر میکنند کیفیت آموزش ارتقاء یافته است(، میل به مهاجرت به کشورهای خارجی، توانایی خلاقیت (تعداد اختراعات ثبت شده در میلیون نفر)، زمان لازم برای تغییرات، فعالیت اجتماعی افراد 66 تا 75، درصد جوانانی که به رسوم و قواعد اخلاقی جامعه احترام میگذارند.
شاخصهای مسکن: کمیت مسکن (تراکم خانوار در واحد مسکونی، تعداد اتاق به ازاء هر خانوار)، کیفیت مسکن (تأسیسات مناسب، مصالح بادوام، مقاوم بودن و …
