
ماست. وی به اعتراف خود تا چهل و سه سالگی در خدمت دیوان و محیط آلوده قدرت بود، لیکن بر اثر این رویا از “خواب چهل ساله” بیدار میشود. این همان حالت است که در اصطلاح امروز بیدارشدگی وجدان میگویند، اما البته دگرگونیای نیست که در یک آن حادث شود. در ناصرخسرو و کسان دیگری چون او خارخار درونی و زمینه روحی هست. منتها باید پیشآمدی آن را بزایاند، یا به درجه انفجار برساند. سه گوینده بزرگ دیگر، یعنی سنایی و عطار و مولوی، اولی یک نسل، دومی دونسل و سومی سه نسل بعد از او، دستخوش همین تغییر حالمیشوند. افسانههایی که درباره سنایی و عطار و مولوی آمده و مینماید که یک رؤیت یا یک سخن، مسیر زندگی آنان را تغییر داده، با همه افسانه بودن، حاکی از جوش و خروش پنهانی جامعه ای است که انسانهای خاصی را بر لب مرز قرار میداده است، و این خط مرزی است میان دنیای ساخته دست حکام و متشرعین و عوام از یکسو و دنیای مورد قبول انسانیت و آزادگی از سوی دیگر» (حکیمی،1383: 22).
پس از دیدن این خواب بود که دیگر نه شراب به او لذت میداد و نه شهوترانی و محد حاکمان او را آرام میکرد. او دچار ملالت از همصحبتی با درباریان شده بود، زیرا دیگر او همان انسان همیشگی نبود و تغیر بسیاری نموده بود. «اگر اندکی بیشتر بر سر خواب ناصرخسرو درنگ میکنیم، برای آن است که کلید مبحث ماست. وی به اعتراف خود تا چهل و سه سالگی در خدمت دیوان و محیط آلودهی قدرت بود، لیکن بر اثر این رویا از خواب چهل ساله بیدار میشود. این همان حالت است که در اصطلاح اموز بیدارشدگی وجدان یا prise de conscience میگویند، اما البته دگرگونیای نیست که در یک آن حادث شود. در ناصرخسرو و کسان دیگری چون او خارخار درونی و زمینهی روحی هست. منتها باید پیشآمدی آن را بزایاند، یا به درجهی انفجار برساند. سه گویندهی بزرگ دیگر، یعنی سنایی و عطار و مولوی، اولی یک نسل، دومی دو نسل و سومی سه نسل بعد از او، دستخوش همین تغیر حال میشوند. افسانههایی که دربارهی سنایی و عطار و مولوی آمده و مینماید که یک رؤیت یا یک سخن، مسیر زندگی آنان را تغییر داده، با همه افسانه بودن، حاکی از جوش و خروش پنهانی جامعهای است که انسانهای خاصی را بر لب مرز قرار میداده است، و این خط مرزی است میان دنیای ساختهی دست حکام و متشرعین و عوام از یکسو و دنیای مورد قبول انسانیت و آزادگی از سوی دیگر» (گروه نویسندگان، 1355: 32-33).
«زمانی در سال 437 ق در جوزجان خوابی دید که سبب شد به دنبال درک حقیقت و عقیدهی نو رود و آسایش و امکانات خود را فدا سازد و از شغل دیوانی خویش در بلخ استعفا کند و به همراه یکی از برادرانش سفر آغاز نماید. این سفر تقریباً هفت سال طول کشید» (گروه مذاهب اسلامی، 1381: 409).
پیامد آن سفر هفت ساله و سه هزار فرسنگى براى او دگرگونى فکرى و براى ما سفرنامهى ناصرخسرو است. «ناصرخسرو سه سال (تا ذیحجه 441 ق) در قاهره ماند و در این مدت به دیدار مستنصر نایل آمد و احتمالاً با مؤیدالیدن شیرازی نیز رابطه دوستی برقرار نمود و پس از تعلیمات لاطم و طی درجات باطنیه و مراتب مستجیب و مأذون و داعی، از طرف ابوتیمم معد بن علی المستنصربالله، حجّت خراسان گردید» (همان: 410). او سپس به خراسان بازگشت و مأمور دعوت مردم به مذهب اسماعیلی و بیعت گرفتن برای خلفای فاطمی شد.
ناصرخسرو در 422 ﻫ.ق / 1050 م قاهره را ترک گفت، و از راه حجاز و منطقهی خلیج فارسی، عراق و ایران به وطن بازگشت، و در 444 ﻫ . ق/ 1052 م به آنجا رسید و در بلخ اقامت گزید و به تبلیغ فرقهی اسماعیلیه پرداخت که این امر مورد مخالفت اهل سنّت قرار گرفت و او را به الحاد و بیدینی متهم ساختند و حتی قصد جانش را نمودند. از این رو، به شهرهاى دیگر خراسان و برخى شهرهاى مازندران روى آورد و کار تبلیغى خود را ادامه داد. به نظر مىرسد در مازندران پیروانى گرد او را گرفتند، با این همه چندان به او روى خوش نشان ندادند و در هر جا با چوب و سنگ از او پذیرایى کردند.
«سرانجام ناصرخسرو، در حوالی سال 452 ﻫ .ق / 1060 م مجبور شد بلخ را ترک گوید و در اقصای شرق در ناحیهی بدخشان، در درهی یمگان بر ساحل رود ککچه (از ریزابههای جنوبی آمو دریا)، سکنی گزید، وی بقیهی عمر را در یمگان گذرانید، و در آنجا در حوالی سال 483 ﻫ .ق / 1090 م درگذشت» (هالم، 1377: 72). در یمگان بود که ناصرخسرو بیشتر آثار خود را به رشتهی تحریر درآورد. او در درهی یمگان مدت پانزده سال را گذراند و در آنجا از حمایت امیر بدخشان، علی بن اسد بن حارث اسماعیلی مذهب، برخوردار شد. البته شواهد گویای آن است که مدت زمان حیات او در یمگان به سختی و در فقر گذشت و خود او نیز از یمگان به عنوان زندانی برای خود یاد میکند.
مقبرهی او بر فراز تپهی کوچکی در فیض آباد (پایتخت بدخشان افغانستان) قرار دارد. ساکنان محلّی، مقبرهی او را مانند زیارتگاهی مورد تکریم قرار میدهند و نکته قابل توجه این است که اغلب افراد آن ناحیه سنی مذهب هستند ولی معتقد که ناصرخسرو پیرو اسماعیلیان نبوده و سنی بوده است و این در حالی است که اسماعیلیان امروز، از ناصرخسرو با نام «شاه سید ناصر» یاد میکنند و برای او احترام زیادی قائلاند.
محقق دربارهی شخصیت و اشعار ناصرخسرو تحقیق نموده و در بارهی صفات برجستهی او چنین مینویسد: «یگانه خوی نیک و صفت برجسته او که او را از دیگر شاعران ممتاز میسازد، این است که دانش و ادب خود را دستاویز لذِت دنیوی قرار نداده و هرگز به مدح و ستایش خداوندان زر و زور نپرداخته و دیوان او مجموعهای از پند و اندرز و حکم و امثال و در عین حال درسهایی از اصول انسانیت و قواعد بشریت میباشد…. از همه مهمتر آنکه او مفاسد و زشتکاریهای اجتماع خود را به خوبی درک کرده بود و یک تنه زبان به اعتراض و خردهگیری گشود، و همین موجب شد که نتواند در شهر و دیار خویش بماند و در پایان عمر با دلی پر از اندوه درّه یمگان را برای خود ملجأ و مأوا بسازد تا از شر مردمان فرومایه و دیو سیرت در امان باشد» (محقق، 1340: مقدمه).
در مورد مذهب ناصرخسرو در قبل مراجعت کردن او اطلاعات دقیقی در دست نیست. گروهی معتقدند که او قبل از عزیمت به مصر دارای مذهب اثناعشری بوده و گروه دیگر معتقدند که او به یکی از مذاهب رایج خراسان در آن دوران گرویده بود.
«مذهب ناصرخسرو پیش از آغاز سفر طولانی او موجب شد تا به کیش اسماعیلی بگرود به درستی معلوم نیست، هرچند بیشتر مستشرقان که درباره وی تحقیق کردهاند او را سنی حنفی دانستهاند، اما پس از رسیدن به مصر و مصاحبت با خلیفه فاطمی و بزرگان فرقه اسماعیلیه، مذهب اسماعیلی پذیرفت و دآن مذهب مرتبتی بلند یافت (حکیمی،1383: 26)
3-3 آثار ناصرخسرو
نـاصرخسرو مردی حکیم و شاعری متفکّر و عالِمی شیعی است، خمیرمایه علم و دانش او را مضامین آیـههای قـرآنی، سـخنان وحی و سروش آسمانی تشکیل میدهد.
– زادالمسافرین
این کتاب در سال 1922 م به همّت بذل الرحمن و با نظارت ای.گ.براون منتشر شد.
«زادالمسافرین مشتمل بر 27 گفتار در مباحث حکمت و فلسفه است. مباحث اصلی آن عبارت است از: حواس ظاهر و باطن، جسم و اقسام آن ، جوهر و عرض، هیولا و صورت، حرکت و انواع آن، حدوث عالم، اثبات صانع، ثواب و عقاب و رد مذهب تناسخ» (گروه مذاهب اسلامی، 1381: 416).
– جامع الحکمتین
این اثر به نثر فارسی و به سال 462 ق نوشته شده است. در این کتاب از دیدگاههای متعزله، کرامیه و فلاسفه در مورد مضامین توحید، نفس، عقل، طبیعت، ادراک و… سخن آمده است.
– خوان الاخوان
«بخشهای عمدهی کتاب مباحث نبوت، معاد، روح و نفس، نفس کلی و ثواب و عقاب است که شباهت زیادی به کتاب زادالمسافرین دارد» (همان: 418). این کتاب ارتباط زیادی با مذهب اسماعیلی ندارد.
– وجه دین
این کتاب در مورد تأویل احکام شریعت اسماعیلی است و ناصرخسرو بسیاری از آیات و احادیث را برای تأویل به احکام اسماعیلی استفاده نموده است. «این کتاب که ظاهراً پس از سال 453 هجری نوشته شده از باطن احکام دین و عبادات گفتگو میکند و در واقع کتاب احکام شریعت به شیوهی اسماعیلیان تأویل شده است» (حکیمی، 1383: 37).
– گشایش و رهایش
این کتاب در پاسخ به سی پرسش اعتقادی که از طرف فردی اظهار شده است، میباشد. از مسایل مطرح شده در این کتاب، جبر و اختیار، حدوث و قدم عالم، خلق قرآن، مباحث مربوط به نفس، هستی، جوهر و… میباشد. نام این کتاب در خوانالاخوان آمده است.
– سفرنامه
این کتاب به نثر است و شامل خاطرات مسافرت هفت سالهی ناصرخسرو میباشد. سفرنامه یکی از آثار مهم وی محسوب میشود که از آغاز سفر او به تاریخ ششم جمادی الاخر سال 437 ﻫ .ق از مرو آغاز شد و در جمادی الاخر سال 444 ﻫ .ق با بازگشت او به بلخ پایان یافت. «پس از بازگشت از آن سفر طولانی وی نگارش خاطرات خود را از آن سفرها آغاز کرد. تاریخ نوشتن کتاب به درستی معلوم نیست، لیکن پژوهشگران حدس میزنند که بعد از سال 455 ﻫ.ق باشد. اشاراتی که با جزئیات در برخی از قسمتهای سفرنامه وجود دارد، نشان میدهد که وی در هنگام سفر یادداشتهایی هم بهطور خلاصه از دیدنیها و ملاقاتهای خویش داشته است» (همان: 133). این کتاب علاوه بر داشتن ارزش ادبی، از نظر تاریخی و جغرافیایی، شناخت اشخاص، اماکن مذهبی و… دارای اهمیت است. او از وضع زندگی مردم، حکومت، اخلاق، دین، آداب و رسوم، طرز معیشت، داد و ستد، خوراک و پوشاک، مشخصات ملل گوناگون و … سخن گفته است. «این کتاب برای پژوهشگران یکی از بهترین سندهای فرهنگی – اجتماعی جهان اسلام در آن زمان است. سفرنامه ناصرخسرو با مهارت خاصی تنظیم یافته و در تهیهی آن از الکامل این اثیر استفاده شده است و در شیوهی نگارش تاریخ، گویا از بیهقی الگو گرفته شده و نمونهی بعضی لغات و عبارات آن در سفرنامه به کار رفته است» (گروه مذاهب اسلامی، 1381: 421).
– دیوان
شعرهاى ناصرخسرو در سبک خراسانى سروده شده است، سبکى که شاعران بزرگى مانند رودکى، عنصرى و مسعود سعد سلمان به آن شیوه شعر سرودهاند. «از آنجا که نـاصر خـسرو «حجت خراسان» است وگماشتهای سرسخت برای فراخواندن مردم به سوی آیین علوی به شمار میرود، شعر او، سرشار از نمودهای دینی است و آکنده از پیامهای فرهنگی و حکمی و اخلاقی- که خاستگاه همه آن پنـدها و پیـامها درد دینی شاعر است که با گرایش شیعی او نیز آمیخته است. – به همین سبب، دیوان شعر «ناصر خسرو»، گنجینهای از آیین و فرهنگ شیعه به همراه بنمایههای اسلامی- اخلاقی است« (فخر اسلام، 1383: 69). دیوان اشعار او سرشار از مضامین قرآنی، احادیث نبوی، سخنان بزرگان و دربردارندهی پند و اندرز و مطالب فلسفی است. «در سراسر این دیوان کمترین مدحی از افراد – جز مدح مذهبی خلفای فاطمی – یا وصف زن و دلبستگیهای عادی زندگی دیده نمیشود؛ هرچه هست سخن از خرد است. هیچگاه در گرداب لفّاظیهای پوشالی نمیافتد و تصنّع و آرایشگری با طبع او سازگار نیست» (گروه مذاهب اسلامی، 1381: 422).
– روشنایینامه
برخی از آثار ناصرخسرو زمانی در دسترس بوده و به مرور زمان از بین رفته است. برای مثال دیوان اشعار عربی، بستان العقول، دلیل المتحیرین، بخشهایی از خوان الاخوان، روشنایینامه و سعادتنامه که البته برخی معتقدند که شاید در مناطق کوهستانی بدخشان نزد افرادی محفوظ بوده است؛ ولی از آنچه که هماکنون بر میآید این است زمانی این آثار منسوب به ناصرخسرو بوده که به مرور زمان از بین رفته است. روشنایینامه یکی از آن آثار است. «این اثر رسالهی منظومی در پند و اندرز و حکمت و دربردارندهی 592 بیت و مباحث آن عبارت است از: عقل کل، نفس کل، آفرینش افلاک و کواکب، فطرت و شرف انسان، جوهر و عرض، حواس ظاهر، صفات کمال بنی آدم و …» (همان: 419).
– سعادت نامه
دارای سی باب و در مورد پند و حکمت است و کتاب منظوم میباشد. در مورد منسوب بودن این کتاب به ناصرخسرو، محققان تردید دارند.
3-4 دیدگاههای اعتقادی ناصرخسرو
برای فهم آثار هر
