
بیستم میلادی آغاز شده است. راهبرد بیان میکند که به منظور فراهم آوردن امکان برتری یافتن بررقبا ،موسسه چگونه روابط خود با محیط را سامان داده و منابع خویش را درجهت هدف به حرکت درآورد. بخاطر توجه واهمیت دادن راهبرد به روابط بین سازمان و محیط ،افزایش عدم اطمینان به سبب تغییر یافتن مداوم محیط و متنوع شدن وظایف سازمان و پیچیده گشتن دیدگاه های متفاوت نویسندگان درباره این موضوع ، تعریفی که مورد قبول عامه واقع شود هنوز برای این موضوع انجام نگرفته است،اما در زمینه اینکه راهبرد روابط بین سازمان و محیطش را تنظیم می کند،بین دیدگاه ها،تفاوتی وجود ندارد(امیرکبیری،1381:27).
• هافروشندل:” راهبرد، فعالیت های تامین کننده هماهنگی بین منابع داخلی و قابلیتهای موسسه با فرصتها و تهدیدهای محیط بیرونی”(امیرکبیری1381:28).
• راهبرد یک سازمان عبارت است از تدوین برنامه ای در جهت هدایت عملیات سازمان شامل کالا یا خدماتی که به مشتریان عرضه می کند،تعیین اهدافی که باید تحقق یابد و بالاخره تعیین خط مشی های تدارک و تخصیص منابع برای دستیابی به آن برای دستیابی به آن هدف ها(محب علی و رحمان سرشت،1372:15).
• دراکر(1995)استراتژی را کلیه تصمیم های مربوط به اهداف سازمان و راه رسیدن به آنها تعریف کرده است.
• استراتژی عبارت است از تعیین اهداف و آرمان های بلند و اساسی برای یک سازمان و پذیرش مجموعه ای از اقدامات و تخصیص منابع لازم برای حصول به این اهداف و آرمان ها(چندلر،1962).
• استراتژی مجموعه ای از انتخاب بنیادی یا حساس درباره نتایج یک فعالیت و ابزار آن فعالیت است(چایلد،1972).
• استراتژی به حرکت و مسیر حرکت بلندمدت و همچنین گسترده فعالیت های یک سازمان اطلاق می شود(فالکنرو جانسون،1992).
• استراتژی اظهار رسمی قصد سازمان است که ابزار رسیدن به نتایج را تعیین می کند و به تخصیص بلندمدت منابع سازمان،تطبیق آن منابع بامحیط بیرونی می پردازد(آرمسترانگ،1381، 44-41).
3-2-2- مفهوم مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک هنروعلم تدوین ، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه ای چندگانه است که سازمان را قادر میسازد به هدف های بلندمدت خود دست یابد. همانگونه که از این تعریف استنباط می شود در مدیریت استراتژیک برای کسب موفقیت سازمان بر چندین عامل تاکید می شود: هماهنگ کردن مدیریت ، بازاریابی ، امورمالی(حسابداری)، تولید(عملیات)، تحقیق وتوسعه و سیستم های اطلاعات رایانه ای(دیوید،1384). مدیریت استراتژیک شامل سه بخش اصلی تدوین، اجراوارزیابی استراتژی می باشد. این سه بخش که در شکل (4-2 ) نشان داده شده اند، ارتباط تنگاتنگ و متقابل دارند. (اعرابی 5:89).
شکل 2- 4- تعامل بخشهای سه گانه مدیریت ]منبع: اعرابی، 1389: 5[
4-2-2- تعریف مدیریت استراتژیک
صاحبنظران مدیریت تعاریف متفاوتی از مدیریت استراتژیک ارائه نموده اند که به تعدادی از آنها به منظور درک عمیق تر موضوع اشاره شده است.
• مجموعه ای از تصمیمات و اقدامات مدیریتی که عملکرد بلند مدت یک سازمان را تعیین می کند(دیویدهانگر ودیگران،15،1381).
• مجموعه ای از تصمیم ها و اعمال است که منجر به طراحی و اجرای استراتژی هایی می شود که برای حصول به اهداف یک سازمان مورد استفاده قرار می گیرد( پیرسون و رابینسون،1988 ).
• تصمیم ها و فعالیت های یکپارچه ای است که به منظور طراحی ،اجراوکنترل و ارزیابی نتایج آنها صورت می پذیرد( امیرکبیری،44،1381) .
• فعالیت های مربوط به بررسی ، ارزیابی و انتخاب به منظور تدوین استراتژی را در بر می گیرد. این فعالیت ها بطور خلاصه عبارتند از :
1/ بررسی و شناخت محیط بیرونی
2/ تدوین استراتژی های لازم
3/ تبدیل استراتژی ها به سیاست
4/ طراحی سازمان متناسب با استراتژی و ایجاد هماهنگی به منظور دستیابی به اهداف
5/ ایجاد سیستم های برنامه ریزی ،انگیزش وکنترل به منظور اجرای اثربخش استراتژی ها (هینترهابر66،1،1984) .
5-2-2- ویژگی های مدیریت اسراتژیک
مدیریت استراتژیک علاوه بر ویژگی های کلی مدیریت دارای ویژگی های زیر می باشد :
• مدیریت استراتژیک وظیفه مدیرعالی سازمان است .
• مدیریت استراتژیک معطوف به آینده بوده و به اهداف بلندمدت موسسه مربوط می شود.
• مدیریت استراتژیک به سازمان به عنوان یک سیستم نگاه می کند.
• مدیریت استراتژیک سازمان را به عنوان یک سیستم باز تعریف می کند.
• مدیریت استراتژیک اهداف سازمان را با اهداف جامعه هماهنگ می کند.
• مدیریت استراتژیک مدیران سطوح پایین را هدایت می کند.
• مدیریت استراتژیک منابع را بطور اثر بخش توزیع می کند.
• مدیریت استراتژیک بدلیل اینکه بطور یکپارچه با اثر بخشی و بهره وری سازمان مربوط است، در تصمیم گیریها ازمنابع و داده های اطلاعاتی متنوع و متفاوت استفاده می کند( باسمن و فاتک67 ، 1989،16-14).
6-2-2- سطوح مدیریت استراتژیک
فرایند مدیریت استراتژیک دارای سه سطح است.بدین معنی که در سازمان های مادر تخصصی یا شرکت هایی که دارای چند کسب وکارهستند، استراتژی ها در سه سطح از سازمان تعیین می شوند .در سازمان هایی که کوچک بوده واز ساختار تخت تری برخوردارند، ممکن است در دو سطح تعیین شوند ( معمولا سطح سازمان و سطح واحدهای کسب وکار یکی است ).سطوح سه گانه مدیریت استراتژیک عبارت اند از:
• سطح کل سازمان : هدف از تدوین استراتژی دراین سطح ، هدایت کل مجموعه و تخصیص بهینه منابع در آن است. در واقع جهت حرکت کل گروه سازمانی در این سطح مشخص می شود و اهداف و مقاصد عمومی به منظور نیل به آنها تعیین می شوند. استراتژی های این سطح را استراتژی های کل شرکت می نامند.
• سطح بخشی/ واحدهای تجاری استراتژیک/ کسب وکار: در سازمان های بزرگ که دارای واحدهای مستقل مختلفی هستند، در راستای ماموریت واستراتژی های سطح کل سازمان، برای هر کدام از کسب وکارها / واحدهای تجاری استراتژیک سازمان نیز ماموریت و استراتژی هایی تعیین می شود. به استراتژی های این سطح ، استراتژی های کسب وکار اطلاق می شود.
• سطح وظیفه ای : در این سطح نیز بر اساس اهداف و استراتژی های سطوح بالاتر برای هر کدام از وظایف واحدهای تجاری استراتژیک، استراتژی وظیفه ای تعیین می شود. مسئولیت بزرگ تر واصلی مدیران این سطح ، اجرا یا پیاده کردن استراتژی ها و برنامه های استراتژیک سازمان است. برای سطح وظیفه ای ممکن است مجموعه ای از استراتژی ها وجود داشته باشد که هر کدام در جهت استفاده بهینه از منابع دردسترس به منظور کمک به استراتژی های واحد بازرگانی تدوین می شوند. استراتژی های این سطح را استراتژی های وظیفه ای می گویند(اعرابی، 6:1389 )شکل (5-2).
شکل 2- 5- سطوح مدیریت استراتژیک ]اعرابی ،1389: 7[
7-2-2-مزایای مدیریت استراتژیک
• مدیریت استراتژیک موجب می شود سازمان از فرصت ها آگاهی یابد، آنها را بشناسد، اولویت بندی کند و از آنها بهره برداری نماید.
• مدیریت استراتژیک موجب می شود سازمان با دید عینی به مسایل مدیریت نگاه می کند.
• مدیریت استراتژیک برای ایجاد هماهنگی و اعمال کنترل بر فعالیت ها ، چارچوبی مناسب ارایه می کند .
• مدیریت استراتژیک اثرات شرایط نامطلوب و تغییرات نامناسب را به حداقل می رساند .
• مدیریت استراتژیک موجب می شود که تصمیم های اصلی به گونه ای گرفته شود که هدف های بلند مدت و پیش بینی شده مورد حمایت بیشتری قرار گیرد.
• مدیریت استراتژیک برای سازمان این امکان را به وجود می آورد تا زمان و منابع را به شیوه ای اثربخش تر به فرصت های شناخته شده تخصیص دهد .
• مدیریت استراتژیک باعث می شود تا وقت و منابع کمتری صرف اصلاح خطاها و تصمیماتی که به صورت ضرب الاجل گرفته می شود،گردد.
• مدیریت استراتژیک برای ایجادارتباط بین کارکنان سازمان ،چارچوبی را ارایه می کند.
• مدیریت استراتژیک به سازمان کمک می کند تا رفتار افراد ، هماهنگ ویکپارچه شود.
• مدیریت استراتژیک مبنایی ارایه می کند تا بدان وسیله بتوان مسئولیت یکایک افراد را به صورتی مشخص تعیین کرد.
• مدیریت استراتژیک آینده نگری و فکر درباره آینده را تقویت می کند .
• مدیریت استراتژیک برای حل مسایل و سود جستن از فرصت ها روشی ارایه می کند که مبتنی بر همکاری ، انسجام وشور و علاقه به کار و سازمان است .
• مدیریت استراتژیک موجب تقویت نگرش خوش بینانه نسبت به تغییر می شود.
• مدیریت استراتژیک باعث می شود، مدیریت شرکت دارای نوعی نظم و رسمیت گردد ( دیوید،1384) .
8-2-2- مراحل مدیریت استراتژیک
فرایند مدیریت استراتژیک در برگیرنده سه مرحله میشود:
تدوین استراتژیها68، اجرای استراتژیها و ارزیابی استراتژیها69. مقصود از تدوین استراتژی این است که مأموریت شرکت تعیین شود، شناسایی عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تهدید میکنند یا فرصتهایی را به وجود میآورند، شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدفهای بلند مدت، در نظر گرفتن استراتژیهای گوناگون و انتخاب استراتژیهای خاص جهت ادامه فعالیت. مسألههایی که در زمینه تدوین استراتژیها مطرح میشوند عبارتند از: تعیین نوع فعالیتی که شرکت میخواهد به آن بپردازد، فعالیتهایی را که میخواهد از آنها خارج شود، شیوه تخصیص منابع، تصمیمگیری درباره گسترش دادن یا متنوع ساختن فعالیتها، تصمیمگیری در مورد ورود به بازارهای بینالملل، تعیین اینکه آیا شرکت بر آن است که در شرکتهای دیگر ادغام شود یا یک مشارکت تشکیل دهد و شیوه مصون ماندن از حرکات تند شرکتهای رقیب که درصدد بلعیدن آن برمیآیند. از آنجا که هیچ سازمانی نمیتواند منابع نامحدود داشته باشد، استراتژیستها باید در این مورد که کدام یک از استراتژیهای مختلف میتوانند بیشترین منفعت را به سازمان برسانند، تصمیمگیری نمایند.
اجرای استراتژیها ایجاب میکند که سازمان هدفهای سالانه را در نظر بگیرد، سیاستها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد نماید و منابع را به گونهای تخصیص دهد که استراتژیهای تدوین شده به اجرا درآید. اجرای استراتژیها مستلزم توسعه فرهنگی است که استراتژیها را تقویت نماید، یک ساختار اثربخش سازمانی شالوده ریزی کند، تلاشهای بازاریابی را هدایت نماید، بودجهبندی کند، سیستمهای اطلاعاتی به وجود آورد و از آنها استفاده نماید و سرانجام با توجه به عملکرد سازمان خدمات کارکنان را جبران کند.
در مدیریت استراتژیک ارزیابی استراتژیها آخرین مرحله به حساب میآید. مدیران نیاز شدید دارند که بدانند استراتژیهای خاص و مورد نظر آنان در چه زمانی کارساز واقع نمیشود. اصولاً ارزیابی استراتژیها بدین معنی است که باید در این مورد اطلاعاتی را گردآوری کرد. همه استراتژیها دستخوش تغییرات آینده قرار میگیرند، زیرا عوامل داخلی و خارجی به صورت دائم در حال تغییر هستند.
برای ارزیابی استراتژیها سه فعالیت عمده به شرح زیر انجام میشوند
1/ بررسی عوامل داخلی و خارجی که پایه و اساس استراتژیهای کنونی قرار گرفتهاند.
2/ محاسبه و سنجش عملکردها
3/ اقدامات اصلاحی
9-2-2- اصطلاحات کلیدی در مدیریت استراتژیک
1- استراتژیستها: افرادی هستند که مسئول موفقیت یا شکست سازمان میباشند که دارای عنوانهای مختلف شغلی هستند مانند مدیر عامل، رئیس، مالک، رئیس هیأت مدیره، مدیر اجرایی، رئیس دانشگاه، رئیس دانشکده یا کارآفرین.
2- بیانیه مأموریت70: سندی است که یک سازمان را از سایر سازمانهای مشابه متمایز مینماید و نشاندهنده طیف فعالیت، از نظر محصول و بازار میشود. یک رسالت بیانگر ارزشها و اولویتهای یک سازمان است. در بیانیه مأموریت پرسشی که پیش روی همه استراتژیستها وجود دارد، مطرح میشود، یعنی «ما به چه کاری مشغول هستیم؟»
3- فرصتها و تهدیدات خارجی71: مقصود رویدادها و روندهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بوم شناسی، محیطی، سیاسی، قانونی، دولتی، فناوری و رقابتی است که میتوانند به میزان زیادی در آینده به سازمان منفعت یا زیان برسانند.
