
.
بطور کلي عرضه اورانيوم به بازارهاي مصرف از ذخاير طبيعي اورانيوم و بازفرآوري سوخت هسته اي بسيار اندک بوده و عمده منابع تامين کننده نيازهاي بازار اورانيوم از طريق اکتشاف و استخراج معادن اورانيوم صورت مي گيرد. در دنيا معادن اورانيوم متعددي در حال بهره برداري ميباشند با اين حال بيش از 65 درصد توليد جهاني آن تنها از 10 معدن مشخص استخراج ميشود. معادني که در کانادا و استراليا وجود دارند ميزان انبوهي از اين عنصر را با رگه هاي داراي عيار 30 درصد در خود جاي داده اند اما عيار متوسط اکثر ذخاير کشورهاي ديگر اندکي بيش از1/0 درصد است. از اين رو بازار اورانيوم ، اکثراً توسط کشورهاي بزرگ و چند مليتي متعلق به دو کشور مذکور اداره مي شوند. طبق برآورد سال 2002 ميزان ذخاير جهاني اورانيوم به 000/107/3 تن کيک زرد بالغ مي گردد که در بين کشورهاي عرضه کننده اورانيوم، استراليا با 28 درصد از کل ذخاير اورانيوم با 863 هزار تن مقام اول و قزاقستان با داشتن 15 درصد از سهم کل ذخاير با 472 هزار تن کيک زرد در مقام دوم و کانادا با ذخاير 437 هزار تن کيک زرد مقام سوم را دارا هستند و سپس کشورهاي آفريقاي جنوبي ، ناميبيا ، برزيل ، روسيه ، آمريکا و ازبکستان قرار دارند. (پيشين)
تقاضاي اورانيوم: ظرفيت راکتورهاي هسته اي تدريجاً روبه افزايش است و از طرفي بدليل افزايش فاکتور ظرفيت، قدرت راندمان آنها نيز افزايش يافته است. تأثير دو عامل فوق سبب گرديده که تقاضاي سوخت نيز افزايش يابد. با توجه به ساختار ارزشي نيروگاههاي هسته اي که سرمايه اوليه آنها بالا ولي هزينه سوخت پايين دارند، تقاضا براي اورانيوم نسبت به ديگر مواد معدني بيشتر است. تقاضاي اورانيوم عمدتأ بستگي به ظرفيت نصب شده و در حال کار راکتورها دارد. آمار موجود حاکي از آن است که در سال 2002 ميلادي 440 راکتور هستهاي با قدرت توليدي کل 360 گيگا وات برق در حال بهره برداري، نيازمند 77 هزار تن کيک زرد بودند که ميزان معادل اورانيوم طبيعي آن 66 هزار تن برآورد مي شود.
با توجه به مراتب فوق و نيز برآوردهاي صورت گرفته توسط اداره اطلاعات انرژي (EIA) درخصوص ظرفيت نيروگاههاي هسته اي جهان، تقاضاي جهاني اورانيوم با احتساب رشد حدود 4 درصدي تا حد 87535 تن در سال 2015 افزايش خواهد يافت. متعاقباً مقدار تقاضاي جهاني اورانيوم با کاهش سطح توليد برق هسته اي در سال 2020 به ميزان 7/1 درصد به 86044 تن تنزل يافته و در نهايت به 82851 تن در سال 2025 بالغ خواهد شد. (پيشين)
عرضه اورانيوم: در سال 2002 ميزان اورانيوم توليد شده از معادن مختلف دنيا 36063 تن برآورد شده که کمتر از ميزان تقاضاي سالانه بوده است. قابل ذکر است که از کل ميزان اورانيوم توليد شده فوقالذکر در سال 2002 ، کانادا با 11604 تن بالاترين توليد و استراليا با 6888 تن اورانيوم مقام دوم را به خود اختصاص داده اند. (پيشين)
بازار جهاني اورانيوم: بازار کليه مواد معدني در طي سالهاي مختلف داراي نوسان ميباشد در ارتباط با بازار اورانيوم قيمت هاي بالاي اواخر دهه 1970 سبب شد که در اوايل دهه 1990 قيمت ها در سطح پايين و حتي کمتر از هزينه توليد اکثر معادن باشد.
قيمت اورانيوم طي سالهاي 1988 لغايت 2003 داراي دو پيک بارز در سال 1996 (افزايش قيمت) و اواخر سال 2000 (کاهش قيمت) بوده است. رشد شديد قيمت در سال 1988 مشابه سال 1996 قابل مشاهده است که در نتيجه ، قيمت هر پوند کيک زرد به حدود 5/16 دلار رسيد. قيمت بازار جهاني اورانيوم در نوامبر 2004 برابر 7/20 دلار بوده شده است. کمبود عرضه اورانيوم معمولاً از طريق ثانويه (تسليحاتي ) و يا ذخاير انبار شده تأمين مي شود اما از آنجاييکه اين ذخاير بطور محسوسي کاهش يافته اند ، بنابراين موجب افزايش نرخ روز اورانيوم تا مرز فوق الذکر شده است. از طرفي در سالهاي 2000 و 2001 ، قيمت روز به حدود 8 دلار کاهش يافت ولي از سال 2001 قيمت اورانيوم به طور محسوس در حال رشد مي باشد. بايد در نظر داشت که طبق قيمتهاي جاري تنها 25 درصد هزينه سوختگيري راکتورها مربوط به قيمت عنصر اوليه اورانيوم بوده و ساير هزينه ها متعلق به مخارج غني سازي و ساخت سوخت است.
از طرفي يک کيلوگرم سوخت هسته اي با burn-up جديد حدود 3900 گيگاژول انرژي حرارتي و يا اينکه حدود 1084 مگاوات ساعت برق توليد مي نمايد. به عبارتي ميزان انرژي توليد شده از يک کيلوگرم سوخت غني شده معادل انرژي بدست آمده از 133 تن ذغال سنگ و يا 637 بشکه نفت خام مي باشد. (پيشين)
با اين وصف براي دستيابي به برق هسته اي لازم است که عمليات اکتشاف و استخراج معادن اورانيوم در جهان، گسترش و توسعه يافته و کشورها بويژه کشورهاي مستقل در حال توسعه در صدد تکميل چرخه سوخت هسته اي و غني سازي اورانيوم و حصول اطمينان جهت تامين سوخت برنامه هاي صلح آميز هسته اي خود باشند.
1-12-2) سلاح هستهاي:
نخستين استفاده عملي از انرژي اتمي در ساختن بمب اتمي بعمل آمد. آشکار ترين مشخصه سلاحهاي هستهاي (بمب ها، موشکها و ساير جنگ افزارهايي که قدرت انفجاري آنها از انرژي هستهاي عمدتاً از شکافت هستهاي تامين مي شود)، توانايي تخريب آنهاست. (ازغندي، روشندل، 1374، ص 103) قدرت تخريبي يک سلاح هستهاي 5 مگاتني برابر با قدرت مجموع مواد منفجرهاي است که در جنگ جهاني دوم بکار رفته است. (پيشين، ص 104)
پديده هاي مخرب انفجار اتمي :
انفجار بمب اتمي چهار پديده مخرب را به همراه دارد : موج بسيار قوي، تشعشعات نوراني شديد، صدور تشعشعات نافذ (اشعه گاما ونوترونها) و پخش کردن محصولات راديواکتيو.
انفجار بمب با صدور چندين هزار بيليارد گالري حرارتي در مدتي بسيار کوتاه (شايد چند ميليونيم ثانيه) در فضايي محدود همراه است. طبعاً قسمت فراواني از اين انرژي تبديل به حرارت مي شود و کرهاي آتشين و نوراني که حرارت آن چند ميليون درجه و فشار آن غيرقابل توصيف است را تشکيل مي دهد. گازهاي محتوي در اين به اصطلاح کره آتشين به سرعت انبساط يافته و هواي اطراف را با سرعت فراواني (بيش از يک کيلومتر در مجاورت محل انفجار) به حرکت در مي آورد. به اين ترتيب موج ضربه اي ايجاد مي گردد که ممکن است ساختمانها و حتي استحکامات اطراف را تخريب کند. انفجار بمب با تشعشع نوراني بسيار شديد همراه است. بعد از انفجار، روشنايي بمب از 10 کيلومتري ، صد برابر روشنايي خورشيد از زمين است که نابينايي موقت ايجاد مي کند. انفجار بمب تشعشعات هستهاي مرکب از ذرات آلفا و بتا، اشعه گاما و نوترونها تا مساحت زيادي (بيش از يک کيلومتر) را در برميگيرد و باعث مرگ انسانها و حيوانات مي شوند. در اثر انفجار بمب، زمين، هوا، آب و … به مواد راديواکتيو آلوده شده و نفوذ اين مواد در بدن انسان از طريق تنفس و تغذيه بسيار خطرناک بوده و حتي در مواردي مرگ آور است. (طباطبايي، 1386، ص 273)
بمب هاي اتمي امريکا در ژاپن :
دو بمبي که آمريکاييها در تاريخ 6 و 9 اوت 1945 براي انهدام دو شهر ژاپني هيروشيما و ناگازاکي از آن استفاده کردند، 5/2 پوند اورانيوم يا پلوتونيوم داشت و از طريق شکافت مورد استفاده قرار گرفت و آن بمبها را به ترتيب پسر کوچک و مرد چاق نام نهادند. پسر کوچک 14 کيلوتن تي ان تي، 120 اينچ طول و 28 اينچ قطر و مرد چاق 21 کيلو تن تي ان تي، 128 اينچ طول و 6 اينچ قطر داشت. (ازغندي، روشندل، 1374، ص 103)
رقابتهاي تسليحاتي و اقدامات کنترلي :
آمريکا تا سال 1949 که اتحاد جماهير شوروي اولين آزمايش هستهاي خود را با موفقيت انجام داد، انحصار سلاحهاي هستهاي را در اختيار داشت. با دستيابي شوروي به سلاح اتمي، مسابقات تسليحاتي وارد مرحله جديدي شد که دکترين هاي نظامي قدرتهاي بزرگ را تحتالشعاع خود قرار داد. در واقع، با تثبيت دو قدرت پيروز جنگ يعني آمريکا و شوروي و ادعاي غيرقابل جمع آنان براي اعمال حاکميت مطلق بر جهان، که نهايتاً به جنگ سرد انجاميد، تسليحات هستهاي به عنوان سنگ زيربناي استراتژي هاي نظامي دو کشور و آخرين سلاح براي تحميل اراده و برتري خود بر کشور رقيب مطرح شد. از آن زمان سايه يک جنگ هستهاي همواره بر سر ملتهاي جهان سنگيني مي کرد.
اختصاص موضوع نخستين قطعنامه مجمع عمومي سازمان ملل متحد به مسئله سلاحهاي هستهاي و ايجاد کميسيون انرژي اتمي با هدف جلوگيري از انحراف فعاليتهاي هستهاي از اهداف صلح آميز و حذف سلاحهاي هستهاي از دکترين هاي نظامي، به روشني نگراني جامعه جهاني را از خطر گسترش چنين سلاح ويرانگري آشکار ساخت. با اين حال، تلاشهاي اوليه سازمان ملل در زمينه مقابله با خطر تسليحات هستهاي، به دليل آغاز جنگ سرد و رقابت هاي سياسي، نظامي و مسلکي دو بلوک شرق و غرب، راه به جايي نبرد و با شکست مواجه شد. در اين دوره، آمريکا و شوروي اساساً در پي جمع آوري و انباشت مجموعه عظيم و متنوعي از سامانه هاي تسليحاتي جهت مقابله با تهديدات يکديگر بودند و در اين ميان سلاحهاي هستهاي براساس استراتژي بازدارندگي، سلاح نهايي دو کشور در زرادخانه هاي هستهاي آنها محسوب مي شد. (اسرائيل و سلاحهاي هستهاي، مترجم سعيد محمدي، 1381، سخن مترجم، ص هفت)
به موازات افزايش خطر تقابل هستهاي ميان آمريکا و شوروي در دهه هاي 1950 و 1960، به ويژه پس از بحران موشکي کوبا که دو قدرت مزبور را تا مرز يک جنگ هستهاي سوق داد، دو کشور مذاکراتي را به منظور کنترل تسليحات هستهاي آغاز کردند. اگرچه جو حاکم بر نظام بينالمللي در دوران جنگ سرد، از نظر مسکو و واشنگتن، خلع سلاح هستهاي را هدفي دست نيافتني يا بسيار بعيد مي ساخت و آن را به زماني ديگر موکول مي کرد، اما اين دو کشور درصدد برآمدند تا با انعقاد معاهدات دو يا چند جانبه در زمينه کنترل تسليحات هستهاي قدمهاي مثبتي بردارند.
در مجموع بيش از 30 معاهده کنترل تسليحات طي سالهاي 1996 – 1959 به امضا رسيد که برخي از آنها در چارچوب موافقت نامه هاي رسمي دو جانبه بين آمريکا و شوروي منعقد گرديد. از مهمترين معاهدات چند جانبه اي که به امضا رسيد، معاهده عدم اشاعه سلاحهاي هستهاي (NPT) (Nuclear Non-proliferation Treaty) در اول ژوئيه 1968 بود که از حوزه روابط دو بلوک فراتر رفت و با امضاي آن از سوي بيش از 180 کشور جهان، امروزه به عنوان يکي از مهمترين معاهدات بينالمللي مطرح است. مفاد اين معاهده چند موضوع اساسي را در بر مي گيرد: مواد اول تا سوم به تعهد دول دارنده سلاحهاي هستهاي مبني بر عدم همکاري و انتقال تکنولوژي ساخت سلاحهاي هستهاي به دول فاقد سلاح هستهاي و تعهد گروه کشورهاي اخير براي چشمپوشي از حق دستيابي به سلاحهاي هستهاي و پذيرش پادمانهاي بينالمللي هستهاي اشاره دارند که در واقع پايه و اساس معاهده را تشکيل مي دهند؛ مواد چهارم و پنجم ناظر بر همکاري در زمينه ارتقاي صلح آميز انرژي اتمي و استفاده صلح آميز از انفجارات هستهاي براي همه اعضاست؛ ماده ششم به توقف مسابقه تسليحات هستهاي و انعقاد پيمان خلع سلاح عمومي و کامل اشاره دارد؛ و ماده هفتم ايجاد مناطق عاري از سلاحهاي هستهاي و ره يافت منطقه اي خلع سلاح هستهاي را بيان ميکند. (پيشين، ص هشت)
اما بر اين معاهده ايراداتي وارد است که عمدتاً ناشي از عدم ايفاي تعهداتي است که دول دارنده سلاحهاي هستهاي بر طبق مواد 1، 4 و 6 معاهده و در چارچوب سه مقوله “اجتناب از ارائه دانش فني و تجهيزات هستهاي به دول فاقد سلاح هستهاي جهت کسب توانمندي ساخت سلاح هستهاي، تلاش در جهت خلع سلاح هستهاي ، و تعميم استفاده صلح آميز از انرژي اتمي” برعهده گرفته اند. اين معاهده از نظر ماهوي نيز کاستي هايي دارد که زمينه عدول از مواد الزام آور آنرا فراهم مي سازد. يکي از اين کاستي ها تعريف سلاح هستهاي است. معاهده عدم اشاعه تعريفي در مورد سلاحهاي هستهاي ارائه نداده است. همين امر موجب مي شود که کشورهايي که تمام اجزاي سلاح هستهاي را توليد مي کنند، مادامي که آنها را ترکيب نکردهاند، دارنده سلاح هستهاي و ناقض معاهده شناخته نشوند. (پيشين، ص نه)
1-12-3) استراتژي :
واژه استراتژي از
