
حاصل نماید(ایگل8 و همکارانش، 2008 ص 298). به علاوه برنامهریزی مناسب قادر به دستیابی به اهدافی خواهد بود که در نهایت دارای منافع بیشتر برای هر کدام از ذینفعان جامعه گردشگری خواهد شد. مثالهای زیادی در سطح جهان از مقصدهای گردشگری وجود دارد که تأثیرات منفی بر روی توسعه گردشگری داشتهاند به طوری که علت اصلی این تأثیرات منفی به نامناسب بودن یا عدم وجود چارچوب برنامهریزی برای توسعه گردشگری بوده است.بنابراین برنامهریزی گردشگری برای جلوگیری از تأثیرات منفی که ممکن است گردشگری بر جامعه مقصد بگذارد جلوگیری خواهد نمود(روهانین9 2004).
4-1-2- تعاریف برنامهریزی گردشگری
برنامهریزی گردشگری فرایند تصمیمگیری در رابطه با آینده مناطق، جاذبهها و خدمات مقصد میباشد( اینسکیپ10 1991).
برنامهریزی گردشگری به معنای مشاهده آینده و پرداختن به پیامدهای پیشبینی شده میباشد و تنها شیوهای است که از طریق آن میتوان به منافع ناشی از توسعه گردشگری دست پیدا کرد. برنامهریزی گردشگری میبایست بصورت استراتژیک و هم پیوند باشد( گان11، 2002، 2) .
5-1-2- ویژگی های برنامه ریزی گردشگری
برنامهریزی گردشگری به عنوان یک تلاش منطقی ،تاکید زیادی بر اهداف بلند مدت و کوتاه مدت توسعه برای مردم یک منطقه دارد.
1) برنامهریزی گردشگری شامل مراحل میباشد که از بررسی محصول گردشگری یک ناحیه شروع شده و در نهایت طرحی برای توسعه گردشگری در منطقه ارائه میدهد.
2) برنامهریزی گردشگری به میزان زیادی دارای فرایندی منسجم است.
3) برنامهریزی گردشگری اهداف بلند مدت اقتصادی را با حفاظت از محیط زیست و بهبود کیفیت زندگی بومیان محلی هم پیوند میسازد.
4) برنامهریزی استراتژیک گردشگری در سراسر فرایند برنامهریزی بر کیفیت، کارایی و اثربخشی تأکید دارد (سیمپسون12، 2001).
6-1-2- فرایند برنامه ریزی گردشگری
توسعه گردشگری اثربخش بطور اتفاقی رخ نخواهد داد. پس، گردشگری باید برنامهریزی شود تا بتوان تجربه رضایتبخش را برای گردشگران ، انتفاع را برای مقصدها از طریق حداقل نمودن هزینههای بالقوه و اثرات منفی کسب نمود، بنابراین، توجه نیاز به برنامهریزی گردشگری و اهمیت مطالعات آن لازم و ضروری است. فرایند برنامهریزی در حقیقت بسیار پیچیده است. دلایل این پیچیدگی را در موارد زیر میتوان جستوجو نمود:
1/ برنامهریزی در سطوح مختلف سیستم گردشگری رخ می دهد ، از سطح یک سایت یا جاذبه تا برنامهریزی مقصد، منطقه یا سطح ملی . هر سطح نیز پیچیدگیها و اهداف متفاوت خاص خود را دارد(شارپلی13،112:2006).
-سطوح برنامه ریزی گردشگری
برنامهریزی در سطوح مختلف سیستم گردشگری اتفاق میافتد:
• سطح بینالمللی: این سطح توسط سازمانهایی مانند: سازمان جهانی جهانگردی و انجمن جهانی سفر و گردشگری انجام میپذیرد. این سازمانها قدرت یا توانایی حقیقی را ندارند بلکه آنها صرفاً اطلاعات برنامهریزی گردشگری در سطح بینالمللی را ارائه میدهند.
• سطح ملی: برنامهریزی گردشگری ملی مجموعه برنامههای توسعه گردشگری و سفر را برای یک کشور به عنوان یک مجموعه تنظیم میکند.
• سطح محلی / مقصد: در سطح محلی، برنامهریزی بسیار جزئیتر و نتایج خاصی مانند طبیعت، تعداد امکانات و جاذبهها، نیازهای حمل و نقل محلی و غیره مورد خطاب قرار میگیرد (همان 119).
2/طیف متنوعی از سازمانها با اهداف خاص در فرایند برنامهریزی مشارکت دارند.
3/ برنامهریزی گردشگری بر طبق نیازها یا خصوصیات خاص مقصدهای مختلف و انواع گردشگری متفاوت است(شارپلی،112:2006).
بطوری کلی فرایند برنامهریزی باید از مجموعهای از مراحل مذکور پیروی نماید:
1- فرموله نمودن سیاستها، انتخاب گردشگری به عنوان یک عنصر در گسترش توسعه مقصد
2- شناسایی اهداف کلی و عینی (اهداف عینی سیاستهای کلی را برآورده میسازد).
3- جمعآوری اطلاعات مرتبط با توسعه گردشگری که میتواند دست اول یا دست دوم باشد.
4- تجزیه و تحلیل دادهها، دادهها باید طبق تعدادی از نتایج کلیدی شامل موارد زیر تجزیه و تحلیل شوند.
ـ سنجش داراییها ـ تجزیه و تحلیل اثرات
ـ تحقیقات بازار ـ فرایند توسعة مالی، اشتغال، آموزش کوتاه مدت وبازاریابی
5- آماده نمودن برنامه
6- اجرایی کردن برنامه
7- کنترل و سنجش خروجیها
نکته مهم قابل توجه این است که برنامهریزی یک اتفاق یکباره نیست بلکه آن باید بصورت مداوم و فعالانه باشد. برنامهریزی عنصر مهمی در توسعه گردشگری است. برنامهریزی ضعیف یا عدم برنامهریزی ممکن است به مشکلات زیست محیطی و اجتماعی و یا از دست دادن جریانهای گردشگری مقصد منجر شود(همان، 113).در ادامه به نمونه ای از فرایند بر نامه ریزی گردشگری اشاره می شود.
– فرایند برنامه ریزی گردشگری آلبرتا ، کانادا
بخش اول :در برگیرنده شناخت موقعیت موجود می باشد. معرفی جاذبه ها ، زیربنا ها ، پذیرایی و خدمات ،و ترفیعات . شناخت کمبودها و محدودیت ها . پاسخ به سوالاتی مانند : کجا هستیم ؟ به کجا می خواهیم برسیم ؟ و چه توسعه ای مناسب وضعیت موجود می باشد .
بخش دوم : بررسی سازمان و تشکیلات مربوطه : شناخت اهداف سیاست ها و فعالیت های هر سازمان جهت رسیدن به توافق همگانی و هدف واحد
بخش سوم : فهرست نمودن فعالیت هایی جهت تجزیه وتحلیل بازار ، مطالعه منطقه و جمع آوری داده ها ی مقصد
بخش چهارم : شناسایی و آموزش نیروی متخصص برای رسیدن به اهداف(1997،SINAA ).
7-1-2- رویکردهای برنامهریزی گردشگری
روشی که برنامهریزی گردشگری با آن انجام میپذیرد بسیار متفاوت است.
1- رویکرد تشدید کننده14: تمرکز اولیه این رویکرد بر بهینه نمودن منافع کوتاه مدت میباشد. مانند برگزاری بازیهای المپیک.
2- رویکرد اقتصادی15: اصل اساسی این رویکرد تمرکز بر رشد اقتصادی است. برنامهریزی، توسعه و بازاریابی آن با هدف حداکثر نمودن برگشت اقتصادی طراحی میشود.
3- رویکرد کاربری زمین16: در این رویکرد محافظت از محیطهای فیزیکی در مرکز فرایند توسعه گردشگری قرار دارد.
4- برنامهریزی گردشگری جامعه محور17: رویکرد پایین به بالای برنامهریزی گردشگری است که جهت بهینه نمودن مشارکت جوامع محلی و سودرسانی به آنها در فرایند برنامهریزی گردشگری است. اهداف گردشگری جامعه محور عبارتند از:
– واگذاری کنترل برخی از مکانهای توسعه گردشگری به افراد محلی
– اطمینان از اینکه نیازهای اجتماعی – اقتصادی بومی در اهداف عینی لحاظ شدهاند.
– کنترل منابع توسط جامعه بومی
– استفاده از فواید گردشگری برای جامعه بومی(شارپلی ،120:2006) .
8-1-2- نظام گردشگری
اجزای گردشگری به عنوان عوامل پایهای در برنامهریزی و توسعه گردشگری مورد توجه قرار میگیرد و دانش اولیه از این اجزا برای موفقیت در مدیریت و برنامهریزی گردشگری ضروری است(اینسکیپ،1991). بنابراین لازم است برای شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه گردشگری در سطوح و شکلهای مختلف، نظام گردشگری بررسی و تحلیل گردد. در زمینه بررسی و تحلیل نظام گردشگری دیدگاههای فراوانی وجود دارد که در این بخش به عمدهترین آنها پرداخته شده است.
ـ میل و موریسون (1985): با تشریح نظام گردشگری از دیدگاه عرضه و تقاضا چهار بخش اصلی نظام گردشگری را شامل:
1ـ بازار گردشگران.2- سفر(حمل ونقل).3ـ مقصد(جاذبهها، تسهیلات، خدمات).4-بازاریابی (اطلاعات و پیشبرد) در نظر میگیرد که هر بخش زنجیروار با دیگری ارتباط نزدیکی دارد(ایسکیپ، 1991:22).
لیپر18 (1990): مدلی را ارائه نمود که به فعالیت گردشگران، بخشهای صنعت و عناصر جغرافیایی به عنوان سه عنصر اصلی نظام گردشگری میپردازد(کوپر19ودیگران،2005: 8-9).
اینسکیپ (1991): در زمینه نظام گردشگری به این نکته اشاره میکند که اگر چه صنعت گردشگری یک صنعت چند بخشی است ولیکن با مد نظر قرار دادن آن به عنوان یک نظام با بخشهای وابسته می توان به شکلی هم پیوند به تعریف، تحلیل، برنامهریزی و مدیریت آن پرداخت. او بر این نکته تأکید میکند که عرضه و تقاضای گردشگری باید در چارچوب تأمین اهداف اجتماعی و زیست محیطی متوازن گردد(اینسکیپ، 1991: 22).
گان (1993): با رویکردی مشابه میل و موریسون، نظام گردشگری را با اصطلاحات عرضه و تقاضا تشریح مینماید. او مردم علاقهمند و دارای توانایی سفر یا گردشگران را به عنوان تقاضا تعیین مینماید و سمت عرضه را در برگیرنده انواع گوناگونی از حمل و نقل، جاذبهها، تسهیلات و خدمات برای گردشگران، اطلاعات و تبلیغات پیشبردی در نظر میگیرد. همچنین او منابع طبیعی، منابع فرهنگی، کارآفرینی ،منابع مالی، نیروی کار، رقابت، اجتماع، سیاستهای دولت، سازمان و رهبری را به عنوان عوامل تأثیرگذار برکارکرد نظام گردشگری تعیین مینماید(گان، 1993، 52 ).
ونهوف20 (2005): نظام گردشگری را به عنوان چارچوبی تعریف میکند که عرضه گردشگری در مقصد، عناصر اتصالی بین عرضه و تقاضای گردشگری وتقاضای گردشگری در مبدا را نشان میدهد. عرضه کنندگان، عناصر کلیدی را فراهم میآورند که با همدیگر تجربه کلی بازدید کننده را شکل دهند(ونهوف، 2005: 75-76). در میان این عناصر نیروی کار به عنوان عامل کلیدی به شمار می رود و دیگر عاملهای عرضه شامل: تولید کنندگان غذا و نوشابه، تولید کنندگان صنایع دستی محلی و تولید کنندگان تجهیزات (نظیر: وسایل بازی در شهربازیها، تجهیزات کمپنیگ یا اردو) می باشند. عرضه کنندگان از طریق کانالهای بازاریابی در زمینه کارآمدی عملکرد نظام گردشگری یاریرسان هستند(ریچی و کراوچ21، 2005 : 97).
9-1-2- عرضه و تقاضای گردشگری
توسعه عرضه گردشگری و ارائه محصولات و خدمات گردشگری با توجه به تقاضای بازار، موجب ایجاد تعادل و پایداری توسعه مقصد میگردد. بنابراین ایجاد تطابق بین نیازهای بازار و عرضه محصولات و خدمات گردشگری از مهمترین مفاهیم مدیریت و توسعه گردشگری است(کاتلر22 و دیگران، 2006 : 264). این بخش به بررسی مباحث عرضه و تقاضا در صنعت گردشگری اختصاص داده شده است.
1-9-1-2- عرضه گردشگری
در زمینه عرضه گردشگری و عناصر آن محققان بسیاری اظهار نظر نمودهاند.
پیرس23 (1981): با دیدگاهی عرضه محورانه، گردشگری را شامل: جاذبهها، حمل و نقل، اقامتگاهها، تسهیلات پشتیبانی کننده (مانند: دفاتر خدمات سفر، خدمات بانکی، خدمات تفریحی، خرید، بیمه و ….) و زیرساختها در نظر گرفت.
بلانک 24(1989): با تمرکز بر گردشگری مردمی، حمل و نقل، ارتباطات، جاذبهها، خدمات و دیگر عناصر مشابه را در زمره عناصر سمت عرضه در نظر میگیرد.
گان (1993) :عرضه گردشگری را شامل همه برنامهها و کاربریهای زمینی میداند که برای ورود بازدیدکنندگان طراحی و مدیریت شدهاند. این برنامهها و کاربریها تحت کنترل هر سه بخش: بنگاههای اقتصادی خصوصی، سازمانهای غیر انتفاعی و دولتها هستند. گان با مد نظر قرار دادن اهداف برنامهریزی، سمت عرضه گردشگری را شامل پنج عنصر عمده جاذبهها، خدمات، حمل و نقل، اطلاعات و تبلیغات پیشبردی میداند(گان، 1993 : 44-41).
ضرغام (1375) :شش عامل ،جاذبهها و فعالیتها، تأسیسات اقامتی، سایر تسهیلات و خدمات جهانگردی، حمل و نقل، سایر زیر ساختها و عناصر نهادی را به عنوان عوامل عرضه برشمردند. این عوامل هر یک دارای اجزا یا عناصری است که به شرح زیر بیان شده است(ضرغام، 1375: 51).
ـ جاذبهها و فعالیتها: طبیعی، فرهنگی، انواع ویژه
ـ تأسیسات اقامتی: هتل، متل، مهمانپذیر، هتل آپارتمان و ….
ـ سایر : عملیات سفر و گردش، تأسیسات پذیرایی، مراکز خرید، بانکها و صرافیها، تسهیلات و خدمات درمانی، تسهیلات و خدمات پستی.
ـ حمل و نقل: هوایی، جادهای، ریلی، آبی و …..
ـ سایر زیرساختها: آب و برق، دفع زباله، ارتباطات راه دور
ـ عناصر نهادی: ساختار سازمانی (در بخش دولتی و بخش خصوصی)، قوانین و مقررات مربوط به جهانگردی، برنامهها و سازمانهای تعلیم و تربیت، سرمایه مالی برای توسعه جاذبهها، استراتژی بازاریابی و تبلیغات و هماهنگی تشکیلاتی تسهیلات سفر (ویزا، گمرک و ….)
ونهوف (2005): به طور کلی اجزاء و
