
L.) ( از قديم محصول زراعي خوراکي بوده است.شواهد باستان شناختي نشان ميدهد که اينگونه در ناحيه آند در آمريکاي جنوبي يا به طور مستقل در آمريکاي جنوبي و ناحيهي مکزيکي-گواتمالايي در آمريکاي مرکزي اهلي شده است(هال، 1388). بعضي دانشمندان نوع خود روي آن را قديميترين نوع لوبيا ميدانند که امروزه در کليهي مناطق گرمسير و معتدل کشت ميشود.
لوبيا گياهي علفي، يکساله، راست يا پيچنده، بالارونده با ارتفاع m4- 3/0، برگچهها تخم مرغي يا بيضوي، نوک دار، گل آذين خوشه، گل ها کوچک و سفيد رنگ، برگ ها سه برگچهاي، نيام صاف و باريک است ( Bendr وهمکاران، 2001).(شکل 1-4).
1-10-1- ريشه:
بهطور کلي حبوبات داراي يک ريشه ي اصلي هستند که در اطراف آنها ريشه هاي جانبي و فرعي گسترده شده است از نظر نمو ريشه هاي فرعي آنها را به سه دسته تقسيم مي کنيم:
الف) آنهايي که ريشه ي اصلي رشد کامل کرده و ريشههاي فرعي نيز به خوبي رشد نمي کنند. مثلاً باقلا.
ب) آنهايي که ريشه ي اصلي رشد کامل کرده و ريشههاي فرعي نيز به خوبي رشد مي کنند. مثلاً عدس.
ج) آنهايي که ريشه هاي اصلي و ريشه هاي فرعي در عمق نسبتاً يکساني قرار ميگيرند مثل لوبيا سبز و لوبيا چشم بلبلي و لوبيا علوفهاي.
لوبيا داراي يک ريشهي اصلي است که تا عمق يک متري نفوذ ميکند و چندين ريشهي جانبي دارد که تا عمق 15 الي 20 سانتيمتري توسعه مي يابد. ريشههاي فرعي گاهي يک تا دو انشعاب به آنها به ضمانت ريشه ي اصلي ميباشد و با ايجاد زاويه با ريشهي اصلي به وجود ميآيند و تقريباً در امتداد ريشه در اعماق مختلف به تناسب بافت خاک و ميزان رطوبت و مواد غذايي خاک از آن منشعب مي شوند، گسترش ريشه در خاکهاي سبک و يا ظرفيت نگهداري کمتر رطوبت گسترش بيشتري دارند.
1-10-2- ساقه:
ساقهي حبوبات نرم و علفي است و بهندرت در آنها ساقهي چوبي مشاهده مي شود ساقه در باقلا، عدس و نخود چهار گوش است و حالات قرار گرفتن آنها به شکل ايستاده، نيمه روندهو بالا رونده ميباشد. ساقهي لوبيا باريک، بند بند و زاويه دار است و به حالت بوتهاي بوتهاي ايستاده و بوتهاي خزنده ديده ميشوند. ارتفاع ساقه در انواع بوتهاي از 60 سانتيمتر تجاوز نمي کند ولي در انواع رونده که رشدشان نامحدود است ممکن است به 2الي 3 متر هم برسد و در هنگام گلدهي رشد رويشي آنها متوقف نميشود. در انواع محدودالرشد به هنگام ظاهر شدن خوشهي انتهايي رشد طولي ساقه متوقف مي شود و در عوض شاخ و برگ زيادي توليد مي کند. ساقهها و شاخه هاي فرعي که از شاخهي اصلي رشد ميکنند و اين انشعابات از بندهاي پايين ساقهي اصلي به وجود ميآيند. در بعضي از گونههاي لوبيا ساقهي اصلي پس از 10 الي 15 رشد به گونهاي از طوقه منشعب ميشود که تشخيص ساقهي اصلي و فرعي از هم مشکل است(مجنونحسيني، 1372).
1-10-3- برگ:
در لوبيا سه نوع برگ داريم که شامل برگهاي اوليه، پيش برگها و برگهاي سه برگچهاي است. برگهاي اوليه ساده، قلبي شکل، نوک تيز، متقابل و داراي گوشوارک هستند ساير برگ هاي اصلي لوبيا به صورت برگهاي سه برگچهاي ميباشند که از محل گرهها تشکيل ميشوند. پيش برگها کوچک، پولک مانند و غشاء دار و مثلثي هستند که از نظر ارايش برگپا و لپهها و برگهاي اوليه متقابل در حاليکه سه برگچهاي متناوب هستند. توالي سه برگچه اي به صورت دو رديفي است و اين وضعيت به جذب بيشتر نور کمک ميکند(مجنون حسيني، 1372).
1-10-4- گل و گل آذين:
گل آذين اغلب حبوبات شامل چندين گل با يک محور مرکزي مشترک است گونههاي مختلف حبوبات گل آذين مختلفي دارند. در بعضي گلها به صورت تک يا گروهي در محور برگها و در بعضي ديگردر رأس ساقهي اصلي به صورت خوشه يا خوشهي سنبله ظاهر مي شوند.
گلها داراي اشکال نامنظم بوده و متشکل از 5گلبرگ با اندازههاي مختلف که عبارتند از يک گلبرگ بزرگ خارجي به نام درفش، دو گلبرگ جانبي به نام بال و دو گلبرگ کوچکتر به نام ناو که رنگهاي مختلف اعم از سفيد، آبي، قرمز، صورتي، بنفش، ارغواني و زرد ديده ميشوند همهي گلبرگها ممکن است به کاسبرگها چسبيده و يا در انتها به هم چسبيده باشند و لولهي گل را تشکيل دهند.
کاسبرگ ها معمولاً 5 عدد به رنگ سبز که در قسمت تحتاني گل قرار دارند و در انتهاي آنها به يک لولهي باريک ختم مي شود. طول و رنگ انتهايي کاسبرگ در انواع حبوبات متفاوت و در تشخيص جنسهاي مختلف يکي از صفات مهم به شمار مي آيند.درون هر گل 10 پرچم وجود دارد که 9 يا هر 10 عدد آنها به هم پيوسته هستند و تشکيل لوله اي حول اندام مادگي را ميدهند مادگي يک برچه شامل يک تخمدان با دو رديف تخمک است. گلهاي حبوبات کامل و گرچه در اغلب حبوبات خودگشني وجود دارد با وجود اين بسياري از لگوم هاي علوفهاي دگرگشن ميباشند و لقاح در آن ها توسط حشرات انجام ميشود. در آب و هواي گرم و خشک و در بعضي حبوبات مثل لوبيا فرنگي و لوبيا چشم بلبلي هم خودگشني و هم دگرگشني وجود دارد.(تصاوير 1-5 و 1-6 ).
1-11- تثبيت نيتروژن:
حبوبات قادرند به کمک گونههاي ويژهاي از ريزوبيوم يا برادي ريزوبيوم نيتروژن اتمسفري را در گرههاي ريشه خود تثبيت نمايند. بدين ترتيب اين گياهان مي توانند قسمت اعظم نياز نيتروژن خود را تأمين کنند. مجموعه مراحلي براي نمو گره در بقولات وجود دارد که اين مراحل عبارتند از:تکثير باکتريهاي ريزوبيوم در مجاورت سطح ريشه، چسبيدن به سطح ريشه، ايجاد انشعاب در نوک ريشه و پيچيده شدن آن، تشکيل رشته هاي سرايت در داخل ريشهها،تشکيل مريستم گره، نمو وتمايز گره ،تکثير و آزاد سازي باکتري هاي ريزوبيوم به داخل سلول هاي گره، تقسيم و تمايز آنها به باکتريوييدها، توليد نيتروژناز، انجام اعمال بيوشيميايي و فيزيولوژيکي مرتبط با تثبيت نيتروژن وحفظ و ادامه عمل گره.تثبيت زيستي نيتروژن فرايندي انرژي خواه مي باشد. اين فرايند وفتوسنتز ارتباط نزديکي با يکديگر دارند لذا هر گونه کاهش در ميزان فتوسنتز، کاهش تثبيت نيتروژن را به دنبال خواهد داشت.
برآورد نسبت نيتروژن تثبيت شده از کل نيتروژن گياه(Pfix) و کل نيتروژن تثبيت شده توسط گونه هاي مختلف حبوبات به ميزان زيادي متغير مي باشد(جدول1-2)، چرا که اين فرايند توسط عوامل متعددي چون نوع حبوبات،نژادريزوبيوم، محيط، خواص فيزيکي وشيميايي خاک و غيره دستخوش تغيير مي شود. با اين حال، تحت شرايط مطلوب،Pfixو کل نيتروژن تثبيت شده ميتواند زياد باشد. به غير از عوامل فوق،ژنوتيپ محصول نيز ممکن است بر Pfixتأثير داشته باشد. مثلا دردال عدس، ژنوتيپ هاي دير رس در حدود 35%کل نيتروژن خود را از اتمسفر به دست مي آورند در حالي که ژنوتيپ هاي زود رس در حدود 15% و ژنوتيپ هاي بسيار زود رس مقادير ناچيزي از نيتروژن مصرفي خود را از طريق تثبيت زيستي نيتروژن کسب مي نمايند.
جدول 1-1- برآوردهاي نسبت نيترژن تثبيت شده از کل نيتروژن گياه(Pfix)وکل نيترژن تثبيت شده توسط حبوبات مختلف
نوع حبوبات
P(fix)
نيتروژن تثبيت شده(کيلوگرم در هکتار)
نخود
86-0
141-0
لوبياي سبز
73-0
165-0
لوبياي چشم بلبلي
89-32
201-9
باقلا
92-19
330-15
نخودفرنگي
95-20
245-16
عدس
100-39
192-10
لوپين
97-29
288-26
ماش سبز
77-15
137-9
دال عدس
81-10
235-7
ماش سياه
98-37
140-21
نتايج بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد که مقدار تثبيت نيتروژن حبوبات درنظام هاي کشت منفرد، درهم و در هم رديفي متغير است. به طور مثال، عملکرد ماده خشک و کل نيتروژن در کشت درهم باقلا در مقايسه با کشت منفرد کاهش يافته است و در نتيجه اندکي کاهش در تثبيت نيتروژن در حضور جو رخ داده است . با اين حال، نسبت نيتروژن به دست آمده از فرايند تثبيت در باقلا در کشت درهم به طور معني داري افزايش يافته است. به همين ترتيب، کشت منفرد نخود فرنگي تثبيت نيتروژن بالاتري (7/17 گرم نيتروژن در متر مربع)در مقايسه با کشت در هم نخود فرنگي با جو(1/5 گرم نيتروژن در متر مربع) داشته است و نسبت بالاتري از نيتروژن کل(82%)از تثبيت نيتروژن در کشت رديفي در مقايسه با کشت منفرد (62%)حاصل شده است. کميت نيتروژن تثبيت شده توسط حبوبات در کشت درهم غلات-حبوبات به نوع گونهها،مورفولوژي و تراکم حبوبات در کشت درهم ،نوع مديريت و توانايي رقابت آنها بستگي دارد. کاهش مقدار تثبيت نيتروژن تثبيت شده در هکتار در کشت درهم حبوبات با غلات ميتواند به دلايلي چون :کاهش تعداد گياه حبوبات در واحد سطح و رقابت بر سر عوامل رشدي غير از نيتروژن باشد. غلات ممکن است موجب کاهش رشد و عملکرد محصول حبوبات شوند. از آنجا که پاسخ هاي رقابتي هر دو گياه حبوبات و غلات ميتواند متفاوت باشد، لذا ضرورت دارد ژنوتيپ هايي از حبوبات انتخاب شوند که کمترين آسيب پذيري را در رقابت داشته و در مقابل غلاتي استفاده شوند که کمترين کاهش را درحبوبات داشته باشند.(پارساوباقري، 1387)
1-12- اهميت اقتصادي
بيش از يک دورهي زماني حداقل 7000 تا8000 ساله، لوبيا از شکل وحشي و پيچان که در مناطق مرتفع آمريکاي مرکزي و اند پراکنده بود به صورت يک گياه مهم زراعي و خوراکي در آمد که هم اکنون در سطح جهاني در گسترهي وسيعي از محيطها و نظامهاي زراعي ميرويد(باقري و همکاران.، 1385).
حبوبات به دليل دارا بودن 18 تا 50 درصد پروتئين، گياهان پروتئيني ناميده ميشوند و از اين نظر حائز اهميتاند و مقدار پروتئين آن دو برابر پروتئين غلات است(محمودي و همکاران.، 1387).
تيرهي باقلا بعد از تيرهي کاسني يک از بزرگترين تيرههاي نهاندانگان ميباشد که شامل 550 جنس و حدود 13000 گونه ميباشد(جديدي، 1388). سطح زير کشت لوبيا در سال 1990 در جهان 27 ميليون هکتار بوده که با عملکردي معادل 568کيلوگرم در هکتار مجموعاً 5/15 ميليون تن توليد دارد. جنس Phaseoluse در مناطق گرمسيري دنيا انتشار داشته و داراي چندين نوع حبوبات خوراکي ميباشد که داراي اهميت اقتصادي ويژهاي در تغذيهي انسان است. اين جنس شامل 220 گونه ميباشد که 20 گونهي آنها زراعي و براي توليدغلاف يا بذر خشک کشت ميشوند. نيامهاي بيرنگ شده براي تغذيهي چهارپايان استفاده ميشود و نيز ساقهي لوبيا به عنوان غذاي حيوانات مصرف ميشود(جعفري،1382).
در 100 گرم لوبياي سبز مواد زير موجود است:
آب 92 گرم، پروتئين 4/2گرم، چربي2/0 گرم، مواد نشاستهاي4/5 گرم، سديم4 ميليگرم، پتاسيم150 ميليگرم، کلسيم50 ميليگرم، فسفر 35 ميليگرم، آهن 0/6 ميليگرم، ويتامينA 540 واحد، ويتامين B1 0/16 ميليگرم، ويتامين B2 0/1 ميليگرم، ويتامينB3 0/5 ميليگرم، ويتامينC 15 ميليگرم، اينوزيت 0/75 ميليگرم، ساکارز1/5 گرم(جعفري،1382).
و در 100 گرم لوبياي خشک مواد زير موجود است:
آب10 گرم، پروتئين 22 گرم، چربي1/5 گرم، سديم 15 ميليگرم، پتاسيم 1 گرم، کلسيم130 ميليگرم، فسفر 420 ميليگرم، آهن 7 ميليگرم، ويتامينA 20 واحد، ويتامين B1 0/55 ميليگرم، ويتامين B2 0/2 ميليگرم، ويتامينB3 2/4 ميليگرم(جعفري،1382).
1-13- رقم
به دليل محدود بودن منابع توليد محصولات کشاورزي از قبيل آب و خاک، در هر کشوري نياز به ارقام پرمحصول از ضروريات به حساب ميآيد بنابراين بايد کارهاي اصلاحي اساسي براي توليد اين ارقام انجام شود. براي دستيابي به حداکثر پتانسيل ارقام اصلاح شده نيز لازم است شرايط بهينهي توليد اين ارقام انجام شود. براي دستيابي به حداکثر پتانسيل ارقام اصلاح شده نيز لازم است شرايط بهينهي توليد از قبيل تارخ کاشت، نياز غذايي و تهيهي بستر بذر از طريق آزمايشات به زراعي تبديل گردد(صباغ پور، 1381).
ميزان پايداري عملکرد و
