
3) مصالحه امام حسن مجتبى(ع) با معاويه موجب اعتراض شيعيانشده بود. اگر اين امر دوباره تكرار مىشد، شيعه اساسا از ميان مىرفت وعامه قدرت مىيافتند. از اينرو، شهادت حضرت(ع) موجب احيای دين الهىشد.
4) احيای دين الهى بالاترين مصلحت است كه ضرورت دارد براى آن جهاد كرد حتى با علم به شهادت. بنابراين نمىتوان جواز به معناى خاص را از اقدام حضرت(ع) استنباط كرد.
بنابراین یک فرق گفته صاحبریاض با گفته مثل محقق ثانی این است که در نگاه محقق ثانی، امام عملاً راهی جز این اقدام نداشت و الاّ دچار سرنوشتی بدتر میشد، امّا در نگاه صاحبریاض، امام شرعاً و به هدف حفظ اساس دین و مذهب، نمیتوانست از در مصالحه در آید و راه شرعی منحصر به فرد حضرت(ع)، ایستادگی و عدم مصالحه بود هرچند به شهادت وی منجر شود. (مرتضوی، 1377ه.ش، ص62)
بنابراین برخلاف گفته علاّمه حلّی، امامحسین(ع) در شرایط زمانی امام حسن(ع) قرار نداشت و نمیتوانست صلح کند. از این رو تحلیلی که صاحبریاض ارائه کرده بالاتر و راهگشاتر است. و صاحبجواهر نیز در پاسخ به علاّمه حلّی، علاوه بر نقدهای دیگر، همین تحلیل را نیز بازگو کرده است.
پیش از ورود به دیدگاه صاحب جواهر، بسیار مناسب است به گونه ای از الگوپذیری و استناد به جریان عاشورا در نگاه مرحوم صاحبریاض اشاره کنیم. ایشان در جریان حملهی نظامی روسیه به قفقاز در جنگ اوّل ایران و روس، در سال 1228ه.ق در رسالهی جهادیه ی خویش چنین فتوا می دهند:
«خطاب میشود به عموم مکلفین و مسلمین، خواه دور از ثغور باشند یا اهل ثغور، به کفار نزدیک باشند یا دور، که موافق حکم الهی و شرع حضرت رسالت پناهی به جدّ و جهد تمام، علی قدر الوسع و الطاقة، به دفع کفار لئام بپردازند و واجبی که تمام واجبات و مستحبات بسته به آن است متروک نسازند و در حفظ دین و دولت و بقای عِرض و مال، کمر جدّ و اجتهاد بندند…»
سپس در توصیف کسانی که در راه این جهاد کشته شوند میگوید: «اینان در زمه ی شهدا می با
