
شخصی مالی را بر فرزندش وقف کند که در این حالت اگر او دارای فرزندی از او صلب خود باشد وقف منصرف به اوست و کلام در معنای حقیقی خود بکار رفته ولی اگر واقف اصلاً فرزند صلبی نداشته باشد وقف به فرزند او یعنی نوهاش برمیگردد و کلام در اینجا مجاز میشود به جهت اینکه وقف بر اولاد معدوم عقلا متعذر و غیر ممکن است.
2-1-2- تعذر شرعی
مثل اینکه شخصی دیگری را وکیل در خصومت کند و چون خصومت در معنای حقیقی به معنی نزاع است که شرعاً به موجب آیة شریفه “لاتنازعوا” حرام است. پس معنی حقیقی شرعاً مهجور و متعذر است و کلام بر معنای مجازی آن که دفاع قانونی در دادگاه است حمل میشود.
2-1-3- تعذر عرفی
مثل اینکه شخصی تعهد کند که از آرد معینی نخورد. چون عرفا خوردن آرد متعذر است کلام حمل بر نان پخته شده از آن آرد میشود. (التاسی،61،151)
2-2- عادت بر خلاف حقیقت باشد
در اینجا بحث از کنایه در مقابل حقیقت است. چنانکه قبلاً گفته شد اصل در کلام حقیقت است و مجاز تجاوز از حقیقت است. یعنی اگر قرینهای در کلام مبنی بر مجازی بودن نباشد حمل به معنی حقیقی میشود. در بعضی موارد بهرغم اینکه قرینهای بر مجازی بودن کلام نیست ولی به جهت اینکه عادتاً معنی حقیقی کلام مهجور افتاده است کلام بر معنای حقیقی حمل نمیشود، مثلاینکه تعهد کند که قدم در فلان خانه نگذارد. در اینجا کلام منصرف میشود به اینکه شخص متعهد شده که به هیچ صورتی داخل آن خانه نشود اعم از اینکه سواره باشد یا پیاده و اینکه گفته است قدم در آن خانه نمیگذارد، نفس قدم مورد نظر نبوده است بلکه منظور وی مطلق دخول در آن خانه بوده ست. یا مثلاً شخصی تعهد کند که از درخت معینی نخورد و آن درخت خوردنی نباشد. در این حالت کلام منصرف به ثمر و میوه درخت است و اگر ثمره نداشته باشد منصرف به قیمت و عوائد آن است تا از اهمال کلام عاقل و لغو شدن آن اجتناب شود. (التاسی،61،151)
2-3- تعذر حقیقت و مجاز هر دو
در صورتی که هم معنای حقیقی و هم معنای مجازی کلام متعذر باشد کلام لغو و بیاثر خواهد بود، مثل اینکه شخص اقرار به نسب زوجه خود که دارای نسب مسلم است و کنیز هم نیست کند و بگوید زوجهام دختر من است. در این حالت کلام او لغو و بی اثر است و زوجه بر او حرام نمیشود. چون معنی حقیقی به علت ثبوت نسب ممکن نیست و معنای مجازی هم که به مفهوم آزاد کردن او از کنیزی میباشد وجود ندارد. در غیر موارد مذکوره فوق، هرگاه عبارت یا کلمهای در قرارداد دو معنای حقیقی و مجازی باشد دادرس باید با توسل به اصاله الحقیقه، معنای حقیقی را به عنوان مراد و قصد متعاقدین مبنا قرار داده و طبق آن عمل کند و اصاله الحقیقه را به عنوان اصل و راهنما در تشخیص معنی کلام، راهنمای خود در تفسیر عبارات قرارداد قرار دهد. (صاحبی،184،1376)
گفتار دوم: جایگاه اصل عموم و کاربرد آن در تفسیر قرارداد
الف) تعریف
هرگاه لفظ یا عبارتی که در قرارداد بکار رفته عام باشد و شک و تردید حاصل شود که آیا این عام تخصیص خورده است یا نه، در این حالت با توسل به اصاله العموم، کلام را بر عموم حمل میکنیم. (مظفر،29:1420) بهعبارتدیگر اصل در الفاظ و عبارات عام، عام وجود تخصیص و عمل به عام است مگر اینکه دلیلی بر تخصیص آن وجود داشته باشد، و هرگاه دلیلی مبنی بر وجود تخصیص در عبارات عام نباشد بر اساس اصل لفظی میگوییم متعاقدین عمل به عام را قصد کردهاند و اگر میخواستند این عام را تخصیص بزنند حتماً بهوسیله ای خواست خود را بیان میکردند. در اینجا لازم است برای ایضاح بیشتر مطلب چند اصطلاح مورد لزوم در بحث توضیح داده شود:
تعریف عموم: عموم یعنی شمول مفهوم برای کلیه اموری که مفهوم موردنظر صلاحیت اشتمال بر آنها را دارد.
تعریف عام: عام لفظی را گویند که همه افراد مصادیق مفهوم خود را شامل شود. و تمام افراد قابل انطباق بر خود را در برمیگیرد. (حیدری،1384،140)
تعریف خصوص: یعنی دائره شمول مفهوم نسبت به عام محدودتر است. (معین،42،1372)
تعریف خاص: لفظی را گویند که برخی از افراد مصادیق مفهوم خود را شامل شود. (مظفر،1420، 139)
تعریف مخصص: هر چیز که دانسته عام را محدود کند و برخی از افراد موضوع عام را از تحت حکم عام خارج سازد مخصص نامیده میشود.
تعریف تخصیص: خارج کردن برخی از افراد مفهوم عام از شمول حکم عام را تخصیص گویند. (مظفر،1420، 139)
ب) اقسام عام
علمای اصول برای عام سه تقسیم ذکر کردهاند:
1. عام افرادی یا استغراقی: آن است که لفظ عام فرد مصادیق موضوع خود را شامل شود مثل اینکه در یک قرارداد حملونقل مسافرین، شرکت هواپیمای مسافربری تعهد نموده باشد به کلیه مسافران هواپیما در طول سفر یک وعدهغذای گرم بدهد. در این حالت این تعهد شامل فرد فرد مسافران میشود و به تعداد مسافران حکم جداگانه و تعهد مستقل وجود دارد و اگر چنانچه نسبت به یکی از مسافران عمل نشود تعهد نسبت به او عمل نشده است.
2. عام مجموعی: آن است که حکم، یکجا شامل همه افراد موضوع خود بشود و قابل تقسیم نباشد. مثل اینکه در یک قرارداد اجاره، مستأجر تعهد پرداخت تمام مالالاجاره را یکجا به مؤجر بکند. در این حالت اگر بخشی از مالالاجاره را ندهد تعهد انجام نشده است.
3. عام بدلی: آن است که حکم شامل همه افراد مفهوم خود بشود ولی با تحقق آن نسبت به یک فرد از افراد موضوع خود منظور محقق باشد. مثل اینکه مولی میگوید: اکرم العالم “دانشمند را اکرام و احترام کن.” در این حالت اگر شخص به یک دانشمند احترام کند امتثال امر کرده است. زیرا در اینجا منظور یک فرد غیر معین از همه افراد تحت حکم عام است. مثال دیگر اینکه نفقه والدین فقیر بر عهده فرزندان آنها دانسته شده است. در اینجا منظور همه فرزندان مجموعاً مورد نظر نیست بلکه هر یک از فرزندان که دارای ملائت مالی بوده و نفقه والدین فقیر خود را تقبل کند تکلیف از دیگران ساقط است و امر انجام شده است یعنی در اینجا عام بدلی مورد نظر است. مثال دیگر شخصی وارد یک فروشگاه لوازم خانگی میشود و سفارش یک تلویزیون رنگی 26 اینچ پارس به صاحب فروشگاه را میدهد و وجه آن را نیز پرداخت میکند. صاحب فروشگاه نیز او را به انبار فروشگاه هدایت میکند که تعداد زیادی تلویزیون رنگی پارس 26 اینچ در آنجاست. در این حالت با تحویل یکی از آنها به خریدار تعهد فروشنده انجام شده است زیرا منظور طرفین معامله یک تلویزیون با مشخصات مزبور بوده است نه همه تلویزیونهایی که مشخصات مزبور را دارند.
ج) الفاظ عام
الفاظی که بیانگر مفهوم عمومیت و شمول است، مختلف میباشد. اما معمولاً در عربی کلماتی نظیر کل، جمیع و نکره در سیاق نفی مثل “ماضربت احدا” و جمع محلی به الف و لام مثل “اکرم العلماء” میباشد و در فارسی کلماتی مانند کل، هر، همه، هیچ به عنوان ادات عموم استفاده میشوند. برای مثال در مادة 28 قانون مدنی لفظ “اموال” دلالت بر عموم دارد و در ماده 31 نیز لفظ “هیچ” و در ماده 32 هم لفظ “تمام” افاده بر عموم میکنند.
د) اقسام مخصص
تخصیص عام در دو صورت محقق میشود:
1. مخصص متصل آن است که بلافاصله پس از عام بیاید و آن را تخ
