
ه خصلت.حضرت موسی (ع)فرمودند که آن خصلت ها چه میباشند تا قوم رابه آن أمرکنم؟خداوند فرمودند: نماز،زکات،روزه،حج،جهاد،جمعه،جماعت،قرآن،علم و عاشورا.حضرت موسی (ع) پرسیدند عاشوراچیست؟خداوند فرمودند:گریه وزاری بر نوه ی پیامبر (ص) و عزاداری بر مصیبت های آن. (طُریحی، 1416ه.ق، مادّهی «عشر»؛ نمازی، 1385ه.ش، مادّهی «عشر»)
گفتار دوم: واقعهی عاشورا
1. چیستی واقعهی عاشورا
معمولاً قیام امام حسین (ع) به تاسوعا و عاشورا شناخته میشود، امّا این قیام تاریخی دقیقاً 162روز طول کشید:
28رجب 60ه.ق (روز1): خروج شبانهی امام(ع) و خانوادهاش از مدینه برای سر باز زدن از بیعت با یزید
3شعبان 60ه.ق (روز6): ورود به مکّه و سکونت در خانهی عبّاسبنعبدالمطلب
10رمضان 60ه.ق (روز43): رسیدن اوّلین دعوتنامههای مردم کوفه به امام(ع)
15رمضان 60ه.ق (روز48): فرستادن مسلمبنعقیل به کوفه برای بررسی اوضاع
5شوّال 60ه.ق (روز68): ورود مسلم به کوفه و بیعت 48هزار نفر از اهالی کوفه با او
7ذیحجّه 60ه.ق (روز130): شکست مسلم در حمله به دارالإماره و کوفه و دستگیری او توسّط ابنزیاد
8ذیحجّه 60ه.ق (روز131): شهادت مسلم در کوفه و خروج امام (ع) از مکّه به سمت کوفه
15ذیحجّه 60ه.ق (روز138): امام(ع) قیسبنمسهر را به کوفه میفرستند و خبر حرکتشان را میدهند.
22ذیحجّه 60ه.ق (روز145): خبر شهادت مسلم به امام(ع) و همراهان میرسد. گروه زیادی امام (ع)را ترک میکنند.
26ذیحجّه 60ه.ق (روز149): سپاه حُر به کاروان امام(ع) میرسد و کاروان امام(ع) را محاصره میکند.
2محرّم 60ه.ق (روز154): ورود کاروان امام(ع) و سپاه حُر به کربلا. به دستور ابنزیاد، حُر امام (ع)را همینجا نگه میدارد.
4محرّم 61ه.ق (روز156): ورود سپاه 12هزار نفری عمرسعد به کربلا و شروع رایزنی عمر سعد
10محرم 61ه.ق (روز162): فرمان ابنزیاد برای جنگ و شهادت امام حسین(ع) و یارانش.
روز دهم محّرم سپاهیان حسینبنعلی(ع) و عمرسعد در مقابل هم قرار گرفتند. به روایت ابومخنف تعداد سپاه حسین ۳۲سواره و ۴۰پیاده بود. در مقابل او سپاه عمربنسعد با حدود ۳۰۰۰۰نفر قرار داشت. جنگ آغاز شد و حسین(ع) و یارانش کشته شدند. پس از جان باختن حسین(ع)، سپاه عمربنسعد سر ۷۰تن از لشکریان حسین(ع) را جدا کرد (غیر از حُر و علیاصغر) و بر بالای نیزهها گذاشت. خیمهها غارت و در نهایت آتش زده شد و در نهایت سپاه عمربنسعد اجساد کشتهشدگان کربلا را در بیابان رها کرد و این اجساد پس از سه روز توسّط قوم بنیاسد دفن شدند. (ابومخنف، بیتا، ص78)
واقعهی کربلا آثار اعتقادی و سیاسی بزرگی داشتهاست؛ از یک سو سبب تضعیف مشروعیّت سیاسی حکومت بنیامیّه شدهاست، به طوری که پس از آن قیامهای فراوانی با شعار خونخواهی حسین(ع) بر ضدّ آن حکومت رخ داد و در نهایت منجر به سقوط آن شد. از سوی دیگر نقشی چشمگیر بر هویّت اجتماعی و اعتقادی شیعیان طیّ قرنهای بعد تا به امروز داشتهاست.
2. اهداف واقعهی عاشورا
مقصود از اهداف واقعهی عاشورا، ارزشهایی است كه حضرت اباعبدالله(ع) براى دست يافتن به آنها يا تحقّق آنها – هرچند در زمانهاى بعد – دست به آن قيام زد و در اين راه، شهيد شد. اين هدفها، هم در انديشه و عمل سيّدالشّهدا(ع) جلوهگر بود، هم در ياران و سربازانش.
از جمله سخنان امام حسين(ع) كه گوياى اهداف اوست، عبارت است از: «همانا من برای اصلاح امت جدم خروج کردم و می خواهم أمر به معروف و نهی از منکر کنم.» (مجلسی، 1403ه.ق، ج45، ص6).
و در نامه خود به بزرگان بصره نوشت: «من شما را به کتاب خداوند و سنت پیامبر دعوت میکنم
«سنت مرده است و بدعت زنده شده است؛اگر سخن مرا گوش دهید شما را به راه راست هدایت می کنم.» (مجلسی،1403ه.ق،ج45،ص322).در ادامه مهمترین اهداف امام(ع) از قیام، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
2.1. احیای کتاب و سنّت
امامان شيعه، يكايك رسالت احياگرى دين را داشتهاند و هر يك از مظاهر اسلام را كه از ياد مىرفته يا تحريف مىشده است، در چهرهی راستين و بىتحريفش مىنماياندهاند.
حتّى دربارهی امام زمان (عج) نيز تعبير «مُحيى شريعت» و «از بين برنده بدعت» به كار رفته است و در دعا از خداوند مىخواهيم كه به دست آن منجى موعود، آنچه را كه به دست ظالمان از معالم و نشانههاى دين و ديندارى از ميان رفته و مرده است، زنده سازد.
عاشوراى حسينى، برنامهاى احياگرانه نسبت به دين و جلوههاى گوناگون آن بود، تا در سايهی بذل خون و نثار جان، دين برپا شود و سيرهی پيامبر اسلام(ص) سرمشق عملى مسلمانان گردد و عزّت دين خدا به جامعه بازگردد.3
تلاش و برنامههاى احياگرانه ائمّهی معصومين(ع) و پيروانشان در احياگرى نسبت به اصل واقعهی عاشورا و ارزشهاى آن و مقابله با سياست دشمن در كتمان واقعه و مسخ جريان و به فراموشى سپردن خونهاى مطهّر عاشورايى، برنامهی ديگرى در راستاى دين احياگرى است و پيامش، ضرورت تبيين اهداف و روشنگرى اذهان و زنده نگهداشتن شعائر و حماسهها ويادها و خاطرههاست.
در بسيارى از نهضتها، پس از مدّتى كه از دوران آغازين آن مىگذرد و كسانى به ناروا بر مسند قدرت و رياست تكيه مىزنند، هدفهاى نخستين و ارزشهاى متعالى كه در شعارهاى نهضت مطرح مىشده، كمرنگ مىشود، يا فراموش مىگردد. آنچه از دين نيست (بدعت) وارد دين مىشود و آنچه از پايههاى اصلى و اوّليّهی انقلاب دينى و مكتبى است، از ياد مىرود و رويههايى مغاير با سنّتهاى نخستين رايج مىشود و قانون و حكم الهى نقض مىشود.
مردم نيز بتدريج، به اين انحرافها و بدعتها خو مىگيرند و عكسالعمل چندانى از خود نشان نمىدهند. گاهى از شعائر و برنامهها و سنّتها، اسكلتى بى روح و تشريفاتى ظاهرى برجاى مىماند كه چندان اثرگذار هم نيست.
در چنين موقعيّتهايى، دلسوزان آن نهضت و يا وارثان مكتب و دين، براى احياى مجدّد پيامها و محتواها و دعوتها و هدف هاى آغازين، دست به كار مىشوند تا جامعهی خفته را بيدار كنند و به اصول مكتب و بايدهاى دين توجّه دهند. اين كار، گاهى با فدا شدن و بذل مال و جان همراه است و احياگران سنّتهاى دينى بايد خود را فدا كنند تا جامعه بيدار و دين احيا شود.
نهضت كربلا هم يك حركت احياگرانه نسبت به اساس دين و احكامالله بود. در مطالعهی سخنان امام حسين(ع)، تكيهی فراوانى روى احياى دين و اجراى حدود الهى و احياى سنّت و مبارزه با بدعت و فساد و دعوت به حكم خدا و قرآن ديده مىشود.
در قيام كربلا هدف آن است كه با مجاهدات عاشورائيان، دين اسلام عزّت خويش را بازيابد و حرمتهاى الهى ديگربار محترم شمرده شوند و دين خدا يارى شود.
در سخنان سيّدالشّهدا(ع) هم نمونههايى از مرگ سنّتها و حيات بدعتها و جاهليّتها مطرح است، هم نكتههايى از بازآفرينى ارزشهاى فراموش شده و احياگرى نسبت به اصول از رمق افتاده.
در جايى هم حضرت، از انگيزه نامه نگارى و دعوت كوفيان، اين گونه ياد مىكند: كوفيان به من نامه نوشته و از من خواستهاند كه نزد آنان روم، چرا كه اميدوارم معالم و نشانههاى حق زنده گردد و بدعتها بميرد.( دينورى، بیتا، ص246).
در مسير راه، وقتى به فرزدق بر مىخورد، اوضاع را چنين ترسيم مىكند: «اى فرزدق! اين جماعت، اطاعت خدا را واگذاشته، پيرو شيطان شدهاند، در زمين به فساد مىپردازند، حدود الهى را تعطيل كرده، به ميگسارى پرداخته و اموال فقيران و تهيدستان را از آن خويش ساختهاند. من سزاوارترم كه براى يارى دين خدا برخيزم، براى عزّت بخشيدن به دين او وجهاد در راه او، تا آن كه «كلمةالله» برتر باشد.» (سبطبنالجوزى، ص217)
اين هدف و فلسفهی قيام را از زبان فرستادهی امام(ع)، حضرت مسلمبنعقيل هم در كوفه مىشنويم. وقتى مسلمبنعقيل را دستگير كرده و به دارالإماره آوردند، ابنزياد او را به شورشگرى و تفرقهافكنى متّهم ساخت. مسلم با شهامت او را چنين پاسخ داد: «چنان نيست كه مىگويى! مردم اين شهر بر اين باورند كه پدرت نيكمردانشان را كشته و خونهايشان را ريخته و همچون شاهان ايران و روم رفتار كرده است. ما آمديم تا به عدالت دعوت كنيم و به كتاب خدا فراخوانيم.» (طبرى، بیتا، ج4، ص282)
اين تهمت و دفع آن، درمورد خود امام حسین(ع) هم گفته شده است. عمروبنسعيد، پس از بيرون آمدن امام حسين(ع) از مكّه و عزيمت به سوى كوفه، نامهاى به او نوشت و از او خواست كه از اين مسير برگردد و تفرقهافكنى نكند كه هلاك شود.حضرت در پاسخ او نوشت: كسى كه دعوت به سوى خدا كند و عمل صالح انجام دهد و بگويد من از مسلمانانم، هرگز دشمنى و مخالفتى با خدا و رسول نكرده است: « (طبرى، بیتا، ج4، ص292)
و بدينگونه حركت خويش را، حركتى خداجويانه و اصلاحگرانه خواند، نه شورشى تفرقهانگيز، تا بهانهی كشتن او به حساب آيد.
2-2. امر به معروف و نهی از منکر
در قرآن كريم و روايات اسلامى در اهمّيّت اين دو فريضه و نقش اصلاحى آنها و زيانها و مفاسد ترك آن دو تكليف، بسيار سخن گفته شده است و به عنوان «برترين فريضه» به شمار آمده كه فرايض و احكام الهى ديگر، در سايهی امر به معروف و نهى از منكر، قوام و استوارى مىيابد. در صدر اسلام، علم به اين تكليف مهم از سوى مسلمانان واگذاشته شد و مردم به خاطر ترس يا طمع، از تذكّرهاى زبانى و اقدامهاى عملى در اين راه، كوتاهى كردند و در نتيجه، دين به ضعف گراييد و فاسقان مسلط شدند.امام حسين(ع) ضمن بيان انگيزههاى قيام خويش، به اين عنصر مهم اشاره مىفرمايد، آنجا كه مىگويد: «می خواهم أمر به معروف ونهی از منکر کنم » (شریفی، 1381ه.ش، ص291)
يكى از درسهاى نهفته در اين سخن، آن است كه فريضهی امر به معروف و نهى از منكر، تنها در تذكّراتى نسبت به بعضى از گناهان جزئى از سوى افراد عادى خلاصه نمىشود، بلكه قيام برضدّ حكومت ستم و تلاش براى اصلاح ساختار سياسى جامعه و تشكيل حكومتى بر اساس حق و قرآن نيز از مصاديق امر به معروف و نهى از منكر است، آنگونه كه امام حسين(ع)، حماسهی عاشورايى خود را عبارت از همان دانست. استاد مطهّری دربارهی ارزش و اهمّیّت والای اصل امر به معروف و نهی از منکر در جامعهی اسلامی میگوید:
«امر به معروف و نهی از منکر ارزش زیادی به نهضت حسینی میدهد. به موجب همین عامل است که این نهضت شایستگی پیدا کرده که برای همیشه زنده بماند، برای همیشه یادآوری شود و آموزنده باشد. البتّه همهی عوامل، آموزنده هستند، ولی این عامل، آموزندگی بیشتری دارد.» (مطهّری، 1384ه.ش، ج17، ص214)
استاد مطهّری در ادامه میافزاید: «امر به معروف و نهی از منکر، یگانه اصلی است که ضامن بقای اسلام است. به اصطلاح «علّت مُبقیه» است. اصلاً اگر این اصل نباشد، اسلامی نیست… حسین بنعلی(ع) در راه امر به معروف و نهی از منکر، یعنی در راه اساسیترین اصلی که ضامن بقای اجتماع اسلامی است، کشته شد، در راه آن اصلی که اگر نباشد، دنبالش متلاشی شدن، تفرّق، تفکّک و از میان رفتن و گندیدن پیکر اجتماع است.» (مطهّری، 1384ه.ش، ج17، ص235) عنصر امر به معروف و نهی از منکر به نهضت حسینی ارزش داد، امام حسین(ع) هم به امر به معروف و نهی از منکر ارزش داد. امر به معروف و نهی از منکر، نهضت حسینی را بالا برد، ولی حسین (ع) این اصل را به نحوی اجرا کرد که شأن این اصل بالا رفت.» (مطهّری، 1384ه.ش، ج17، ص155)
مرحله قبلى اين فريضه، آن است كه انسان در درون، دوستدار خوبيها و معروف ها باشد و از منكرات و مفاسد و گناهان بيزار باشد. اين محبّت و نفرت قلبى، به زبان هم جارى مىشود و در عمل هم تجلّى مىيابد. سالار شهيدان نسبت به مرحلهی قبلى چنين مىفرمايد:
«هنگام وداع با قبر رسول خدا(ص) براى بيرون آمدن از مدينه) خدايا من معروف را دوست مىدارم و از منكر بدم مىآيد». (مجلسی، 1403ه.ق، ج44، ص328)
در يك مرحله جلوتر، آن حضرت در بيانهاى صريح خويش، يزيد را مردى شرابخوار و فاسق و جنايتكار مىداند و پيروان او را
