
شامل ظهور و بروز مکتب معتزله و اصول عقيدتي ايشان و معرفي چهرههاي مطرح اين مکتب باشد و در ادامه فرقههاي مختلف معتزلي را معرفي کردهام و جهت رعايت اختصار از پرداختن به عقايد اختلافي ايشان دوري جستم، در انتهاي فصل اول سعي کردم تا گوشهاي از فعاليتهاي معتزله جهت رشد و پيشرفت اسلام و خدماتي که در اين جهت ارائه کردهاند را تصوير کنم و در انتهاي فصل نيز به عوامل شکست معتزله پرداختهام . البته شايد به نظر برسد براي پايان نامهاي که با عنوان گرايشها و انديشههاي اعتزالي نوين نوشته ميشود، نوشتن تاريخچه امري زايد است، اما با توجه به اين که در فصل دوم به بررسي شکلگيري جريانهاي عقلگرا و اعتزالي در جهان اهل سنت و مقايسه آن با معتزله قديم ميپردازيم، نوشتن اين تاريخچه لازم است، علاوه بر اين اکثر کتابهايي که در خصوص انديشههاي اعتزالي نوشته شده فاقد تاريخچه اجمالي مکتب اعتزال هستند و هر يک به گوشهاي از تاريخ معتزله نظر افکندهاند. در فصل دوم بعد از بيان عوامل شکلگيري اعتزال قديم به مقايسه علل شکلگيري اعتزال قديم و نوين پرداختيم و مطالعه در خصوص روند شکلگيري و رويکرد دوباره انديشمندان جهان عرب به تفکرات اعتزالي و بسط تفکرات معتزله نوين را در فصل سوم پيگيري نموده و اين بررسي را در دو بخش شبه قاره هند و جهان عرب ادامه داديم و تحقيقات در خصوص آثار و انديشههاي معتزله را مورد بررسي قرار داده و نقش مهم اين مطالعات جديد در احياي انديشههاي اعتزالي را گوشزد نموديم. در پايان اين فصل به بيان موضعگيريهاي گوناگون در مقابل اين جريان فکري پرداختيم و سعي کرديم تا گستردگي اين حملات و نقدها بر انديشههاي نومعتزليان را براي خواننده محترم تصوير نماييم، چرا که اين موضعگيريها در برابر عقلگرايي و معتزله نوين، نشان دهنده اقبال مردم و جوانان و متفکران به اين افکار و آرا و نيز وسعت و عمق تاثيرگذاري آنها در جوامع اسلامي است وسعي نموديم تا فضايي کلي جهت بررسي افکار نومعتزليان را ارائه نموده باشيم و در ضمن با گوشهاي از افکار ايشان که در محافل علمي جهان عرب متداول است و مورد بحث و بررسي قرار گرفته شدهاند آشنا شويم ؛ البته براي اين فصل از کتابهاي ديگري چون”التطرف المسكوت عنه “، “الفكر الإسلامي المعاصر “، “حصوننا مهددة من داخلها “، “مفهوم التجديد “،”اعادة النظر في كتابات العصريين “، “عجز العقل العلماني ” و کتابهاي ديگري که توسط نومعتزليان نگاشته شده استفاده نمودهام که هيچ يک از اين کتابها در ايران موجود نيستند و با تلاش فراوان و با همکاري دوستان عرب زباني که در اين رابطه مطالعاتي داشتهاند و در تالارهاي گفتگوي اينترنتي در اين موضوع بحث و تبادل نظر ميکنند، توانستم نسخه PDF اين كتابها را تهيه كرده و استفاده كنم، در اين اواخر کتاب نومعتزليان که توسط آقاي احمدرضا وصفي تاليف شده و شامل گفتگو با چهار تن از افرادي است که به نام نومعتزلي شناخته ميشوند را در نمايشگاه بين المللي کتاب تهران به دست آوردم و توانستم بخشهايي از آن را در اين پايان نامه منعکس کنم، البته در اين کتاب به خاستگاههاي تفکر اعتزالي نوين توجهي نشده است و نويسنده به طور مستقيم و بدون ذکر هيچ دليلي و به صرف اين که اين چهار نفر با نام نومعتزلي مشهور شدهاند، آنها را نومعتزليان خطاب نموده و به مصاحبه با ايشان پرداخته است ؛ در عين حال خود اين کتاب و مصاحبه چهار شخصيتي که مشهور به نومعتزله هستند نيز يکي از دلايل احياي تفکر اعتزالي است . در فصل چهارم به معرفي اجمالي چند شخصيت نومعتزلي پرداختهايم و با ارائه گزارشي از عقايد و افکار آنها در صدد آشنا نمودن خوانندگان با فعاليتهاي علمي ايشان برآمدهايم. شخصيتهايي چون شيخ محمد عبده، محمد عابد الجابري، محمد ارکون، نصر حامد ابو زيد و حسن حنفي از جمله شخصيتهايي هستند که با افکار جديد خويش در صدد دميدن روحي دوباره در کالبد تفکر اعتزالي بوده و هستند و در اين راه گاهي خود را نومعتزلي معرفي نموده و گاهي از پذيرفتن اين عنوان سر باز ميزنند. در بخش ارزيابي و نتيجهگيري به بررسي مهمترين ويژگي تفکر اعتزالي که همان عقلگرايي و تاکيد بر آزادي انديشه است پرداختهايم و بعد از بيان عقيده معتزله قديم در خصوص عقل و جايگاه آن در تفکر اسلامي به بيان نمونههايي از عقلگرايي و نظرات نومعتزليان درباره عقل و جايگاه آن در تفکر اسلامي بسنده نمودهايم. در پايان با جمعبندي گزارشهاي ارائه شده در خصوص آغاز مطالعات درباره تفکرات اعتزالي و تعريف و تمجيد متفکران از اين انديشهها و روش آزادانه معتزله براي بحث و بررسي در امور ديني و مجاز دانستن عقل بشري براي غوص در امور ديني و مذهبي و نيز عقلگرايي نوين که در جهان عرب ظاهر شده و در کتابهاي نويسندگان و انديشمندان مسلمان عرب رخ نموده است، سعي نمودهايم تا اثبات کنيم که گروهي از روشنفکران و انديشمندان عرب که در تلاش هستند تا براي عقل جايگاه مناسبي در ميان منابع ديني بر پا سازند در واقع همان تفکرات اعتزالي را احيا ميکنند که گاهي به صراحت اين را بيان نمودهاند و گاهي از آن امتناع ميکنند که اين امتناع نيز دليلي جز دوري از تاخت و تازهاي سلفيها و علماي سنتگراي اهل سنت ندارد و اين گروه بر آنند تا با دوري از قيل و قال و تکفيرهاي تندروهاي افراطي به کار خويش مشغول باشند و انديشههاي خويش را بپرورانند و انتشار دهند.
دشواريها:
در ابتدا که اين موضوع را جهت پايان نامه خود انتخاب نمودم، تصور نمي کردم که چنين راه سخت و پيچيده اي در پيش داشته باشم، هم به لحاظ موضوع و هم به لحاظ امکانات، چرا که موضوع مورد بحث کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است و در واقع هيچ منبع مستقلي در اين خصوص وجود ندارد و در کنار اين مشکل، مساله اساسيتر دسترسي به منابع دست اول در اين زمينه ميباشد چرا که برخي از کتابهايي که مد نظر بودهاند در ايران موجود نيستند و يا در صورت وجود به آنها دست نيافتهام. در همان ايام که به دنبال منابع براي موضوع بودم کلاسي با عنوان “نومعتزليان در جهان اسلام” که توسط انجمن حکمت و فلسفه و کلام اسلامي در قم برپا شده توجهم را به خود جلب نمود و پس از ثبت نام در کلاسهاي آن که با حضور جناب حجت الاسلام و المسلمين علمي برگزار ميشد، شرکت نمودم و از آن نيز استفاده کردم و حدود 6 جلسه در کلاسهاي آن انجمن حضور پيدا نمودم. مشکل اساسي ديگري که با آن دست در گريبان بودم، مساله منابع با زبانهايي غير از انگليسي و عربي بود چرا که کتابهاي انديشمندان شبه قاره هند بيشتر به زبان اردو نگاشته شده و استفاده از آنها براي بنده عملا غيرممکن است چرا که اين گونه کتابها معمولا به زبان عربي و انگليسي ترجمه نميشوند.
در پايان، اميدوارم اين تلاش اندك از اين قلم قاصر فتح بابي باشد جهت مطالعه بيشتر در جريآنها ي فكري معاصر اهل سنت كه با عنوان نومعتزليان شناخته مي شوند.
سپاسگزاري:
در انجام اين تحقيق، از راهنماييها و مساعدتهاي بيدريغ اساتيد گرانقدر، بسيار سود جستهام که با عنايت به اين کلام زيباي مولاي متقيان حضرت علي عليهالسلام که فرمودند: ” من علّمني حرفاً فقد صيّرني عبداً” بر خود واجب ميدانم مراتب سپاس و تشکر صميمانه و خالصانه خويش را به حضور اين بزرگواران تقديم نمايم.
در ابتدا از زحمات رياست محترم دانشگاه اديان و مذاهب جناب حجت الاسلام و المسلمين نواب تشکر مي نمايم که با تاسيس اين مرکز علمي زمينه آشنايي طلاب و دانشجويان علاقمند را با اديان و مذاهب اسلامي فراهم نمودهاند.
در ادامه بايد از تمامي اساتيدي که در اين چند سال به عنوان استاد از حضورشان استفاده نمودم تشکر نمايم و سپاس ويژه خويش را از استاد محترم حجتالاسلام و المسلمين جناب آقاي دکتر سيدحسن اسلامي که راهنمايي اين پايان نامه را قبول نموده و مرا از تجارب خويش بهرهمند ساختند، ابراز دارم و از مشاورههاي ارزشمند حجتالاسلام و المسلمين جناب آقاي دکتر حميدرضا شريعتمداري که راهگشاي من در اين تحقيق بود، کمال تشکر را دارم و از خداوند منان موفقيتهاي روز افزون و طول عمر با عزت را براي اين عزيزان مسئلت مي نمايم.
فصل اول
تاريخچه معتزله
پيدايش و شکلگيري معتزله
بعد از وفات پيامبر عظيمالشان اسلام اولين اختلافات بين مسلمانان در خصوص جانشيني ايشان و لزوم انتخاب فرد اصلح براي مقام خلافت آغاز شد،رفته رفته اين اختلافات که درآغاز وجهه سياسي داشت به اختلافات عقيدتي تبديل شدند،با دور شدن از صدر اسلام و زمان زمامداري خلفاي راشدين اين اختلافات عمق بيشتري پيدا کردند و نتيجه اين شد که بيشترين مذاهب عقيدتي- سياسي در نيمه دوم قرن اول هجري شکل گرفتند.13
روايتي که شهرستاني در ملل و نحل در خصوص پيدايش و شکلگيري مکتب معتزله نقل کرده است نشان دهنده اين مطلب است که شکلگيري مکاتب و فرقههاي مختلف به عواملي چند مربوط ميشدند که به مرور زمان پايهگذار مکاتب فکري شدهاند ؛ روايت شهرستاني بدين شرح ميباشد:شخصي نزد حسن بصري آمد و از او پرسيد: اي عالم ديني ! در زمان ما گروهي مدعي شدند که مرتکب گناه کبيره کافر است و گناه کبيره مانند کفر است و شخص را از ملت اسلامي خارج ميکند و ايشان گروه خوارج هستند و در مقابل گروهي ادعا دارند که گناه کبيره در صورتي که شخص مومن باشد آسيبي به مسلماني او نميزند،بلکه در مذهب ايشان عمل رکني از ارکان ايمان نيست و با وجود ايمان گناه و معصيت آسيبي مسلماني نميزند همانگونه با وجود کفر عمل و طاعت فايدهاي ندارد و ايشان مرجئه هستند،در اين مورد چه حکمي داري تا براي ما بيان کني ؟ حسن بصري در فکر فرو رفت و قبل از اين که پاسخ دهد واصل ابن عطا اينگونه جواب داد: من نميگويم مرتکب گناه کبيره مطلقا مومن است و نيز نميگويم مطلقا کافر است بلکه او در بين اين دو منزلت قرار دارد،نه مومن است و نه کافر پس برخاست و از حلقه درس حسن بصري دور شد و کنار يکي از ستونهاي مسجد نشت و مشغول پاسخگويي به سوالات گروهي از شاگردان حسن بصري شد ؛ پس حسن بصري گفت:”اعتزل عنا واصل”به اين معنا که واصل از ما کنارهگيري کرد و به اين ترتيب واصل و پيروانش(معتزله) ناميده شدند.14
همانطور که از سوال آن شخص برميآيد گروههاي اعتقادي بسياري در آن برهه زماني وجود داشتند و اين دليلي بسيار روشن بر اين مدعاست که مکاتب فکري و اعتقادي در طول تاريخ اسلام دفعتا و بدون مقدمه ظهور و بروز نيافتهاند بلکه عوامل متعددي دست در دست يکديگر دادهاند تا يک جريان خاص فکري شکل بگيرد که به جرات ميتوان اذعان کرد در راس همه اين عوامل نزاع و درگيري سياسي – عقيدتي در خصوص تعيين جانشين پيامبراکرم بوده است که بيشترين صدمات را به امت اسلامي وارد نمود و موجوديت جامعه اسلامي را در مواردي به مخاطره افکند و حق و باطل را درهم آميخت و در نتيجه بستري مناسب براي شکلگيري مذاهب اسلامي به وجود آمد که بزرگان و پيروان ايشان مدعي بودند که در تلاش براي مشخص نمودن حق و حقيقت اين مذاهب را به وجود آورده اند و يگانه هدف ايشان نجات امت اسلامي از سردر گمي و نشان دادن اسلام حقيقي است که خوارج،مرجئه،معتزله و… همگي اين ادعا را داشتند.15
در خصوص تاريخ دقيق شکلگيري مکتب معتزله به طوري که بتوان افکار ايشان را شناسايي کرد و گفت مکتب معتزله نشاط علمي خود را شروع کرد و به سرعت پيشرفت خود را در تدوين و ابراز عقايد و افکار خود آغاز نمود و در مقام پاسخگويي به شبهات مطرح شده از سوي مخالفان برآمد،نميتوان اظهار نظر دقيقي نمود،البته بيشتر تاريخ نويسان در اين عقيده اتفاق نظر دارند که مکتب معتزله به عنوان يک حرکت دقيق علمي از آغاز قرن دوم هجري ظاهر شد چنان که مقريزي در خطط اذعان ميکند که مکتب معتزله بعد از سده اول هجري و در زمان حسن بصري ظهور و بروز يافت 16 و اين همان چيزي است که هاملتون آن را مورد تاکيد قرار داده و مينويسد: مکتب معتزله توسط دو همشهري که عبارتند از واصل ابن عطا و عمرو بن عبيد،در زما
