
منابع انساني فوق العاده و با اهميت بوده و تحقيقات دامنه دار در اين زمينه را نيز در اولويت خاص قرار داده است(عطافر،آنالويي،1380، صص 500،501).
مديريت پژوهش در سازمان باعث مي گردد که برنامه ها در سازمان با توجه به اولويت و نياز سازمان,برنامه متناسب با اهداف سازمان,هماهنگي بين واحد پژوهش و ساير واحد ها,رعايت جدول هزينه هاي پروژه در سازمان,منابع مالي و انساني متناسب با پژوهش,ايجاد بستر مناسب در سازمان, استفاده از نتايج پژوهشي وارزشيابي مستمر عملکرد پژوهشي در سازمان انجام گردد. در واقع وجود مديريت پژوهش در سازمان ضروري است چون باعث هماهنگي و نظارت دقيق بر فعاليتهاي مختلف پژوهشي مي گردد.
مديريت سازمانهاي تحقيق و توسعه, بسيار دشوار است.هماهنگ کردن افرادي که به کار مستقل عادت کرده اند, آسان نيست. با وجود اين, نمي توان آنها را به حال خود رها ساخت, زيرا سازمان, اهدافي دارد که بايد از طريق کارکنان به دست مي آيد. رسيدن به ايده ها, پشتوانه مالي, و محيط مناسب در زمان و مکان مناسب به منظور توليد يک محصول تحقيقاتي کيفي, کار آساني نيست(جين ,ترايانديس,1381,ص68).
وظيفه مدير پژوهشي, به معناي واقعي, ايجاد محيط مناسب براي تحقيق است. يک محقق طراز اول, در محيط مناسب, با در اختيار داشتن پشتوانه مالي کافي, امکان دارد که به ايده هاي مهمي دست يابد. اما به وجود آوردن فرهنگ مطلوب, کار پيچيده اي است. مدير بايد افراد را برگزيند, آنها را با کارهايشان هماهنگ سازد گروههاي کاري به وجود آورد و به ايجاد معيارها, نقشها و رويه هاي عملياتي, استانداردي که منجر به نوآوري در سطح بالا مي شوند, کمک نمايد. سازمان بايد به گونه اي ايجاد شود که افراد بتواند حداکثر خلاقيت را از خود نشان دهند. پاداشها بايد طوري عرضه شود که افراد به سخت کوشي و ارتقاء تشويق شوند. مدير بايد بداند که چگونه رهبري کند, چگونه تعارض ها را کاهش دهد, و چگونه از منابع در دسترس , حداکثر استفاده را به عمل آورد(جين ,ترايانديس,1381,ص68).
وظايف و كاركردهاي مديريت پژوهش
وظيفه اصلي در مديريت پژوهش كنترل عملي تقسيم برنامه و پروژه ها است وظايف ديگري همچون انتخاب استراتژيك موضوعات و راهكار براي آنها، آگاهي يافتن از طريق اطلاع رساني صحيح و درست در مورد تكنولوژيها، بازار، رقابت و انتقال موثر نتايج و مانور عملياتي روي آنها و مديريت كردن ايده ها و منابع را هم شامل مي شود(آقايي،1371).
به طور كلي چهار مسئوليت اصلي مديران پژوهش و فنآوري عبارتند از:
(1) برقراري ارتباطات داخلي و خارجي؛ (2) دستيابي به نتايج مطلوب تجاري (3) سرعت بخشيدن به توسعه محصولات يا خدمات و (4) كسب حمايت مديران عالي(عطافر، آنالويي،1384،ص64).
برقرار ارتباطات داخلي و خارجي
دستيابي به تعالي در تحقيق و توسعه، به برقراري ارتباطات دروني و بيروني و تأكيد بر گروههاي ميان وظيفهاي بستگي دارد. لذا تعداد كثيري از مديران تحقيق و توسعه، به دليل محدوديت دامنه فعاليت خود با گروههاي ميان وظيفهاي، ابزار نگراني كردهاند. گوپتا و همكارانش3، (2000) بر اين باور هستند كه به منظور ايجاد يك نوع تشريك مساعي بين گروهها و حوزههاي تجاري مربوطه، نياز مبرمي به ايجاد پلي براي پركردن شكاف مذكور وجود دارد(عطافر، آنالويي،1384،ص64).
همچنين در راستاي توليد محصولات جديد، تعيين اولويتهاي تحقيقاتي و حمايت از تصميمات اتخاذ شده در حوزههاي راهبردي سازمان، نياز ضروري به همكاري با بخشهاي ديگر، امري غير قابل اجتناب تلقي ميشود. در نتيجه براي تحقيق و توسعه برقراري يك ارتباط طولاني مدت و سازنده و ايجاد رابطه با گروههاي غير مرتبط، ضروري ميباشد چنين تحولي در سيستم فنآوري باعث افزايش تشريك مساعي و روند رو به رشد در ايجاد موقعيتهاي مطلوب تجاري و ذخيرهسازي اطلاعات ميشود. مديران تحقيق و توسعه، همواره بايد با مشتريان، توليدكنندگان، نحوه فروش كالا، ارائه خدمات، مديريت ارشد، تضمين كيفيت، بازاريابي، گروه برنامهريزي راهبردي و سرمايهگذاريهاي كلان رابطه مستقيمي داشته باشند(عطافر، آنالويي،1384،ص64).
مطالعات گوپتا و همكارانش (2000)، نشان ميدهد؛ 82 درصد از مديران فنآوري معتقدند كه برقراري ارتباط اوليه و متقابل با تحقيق و توسعه، زمينههاي بازاريابي، توليد كالا، مشتريان و غيره يك امر ضروري است. همچنين، در فرآيند توسعه محصولات جديد، نياز مبرمي به ارتباط مستقيم با متصديان، مشتريان و منابع خارج از حيطه تحقيق و توسعه، طرحهاي عمومي و تأمين نيازهاي اتحاديهها، وجود دارد(عطافر،آنالويي، 1384، ص 65).
دستيابي به نتايج مطلوب تجاري
اغلب سازمانها، به جاي انتظار پيشرفت تدريجي، اهميت ويژهاي به توليد كالا در مدت زمان كوتاهي براي دستيابي به نتايج مطلوب تجاري ميدهند. همواره اجراي طرحهاي تحقيقاتي همراه با انتقال فنآوري به عنوان يك مشكل مطرح بوده است. بنابراين موفقيت سازمانها در نتيجه گسترش فعاليتهاي تحقيق و توسعه و راهبردهاي فن آوري همراه با راهبردهاي تجاري حاصل ميشود. پوردون4 (1996)، معتقد است: ضرورت جدا سازي محققان از بخشهاي علمياتي به عنوان يك عامل مهم در تشكيل يك گروه فني مرتبط تحقيق و توسعه همراه با قدرت اجرايي بالا تلقي ميشود(عطافر،آنالويي، 1384، ص 65).
مديران بايد در آينده، جهاني فكر كرده و منطقهاي عمل كنند و هميشه اهميت اساسي نيل به قابليت سوددهي فنآوري نوين را مدنظر قرار دهند. الگويي كه رهبران تحقيق و توسعه بايد سالها تلاش خود را بر اساس آن قرار دهند، حداكثر پيشرفت با حداقل امكانات ميباشد. در آيندهاي نه چندان دور، مديران در قبال بلوغ شغلي نسل بعدي رهبران تحقيق و توسعه در تقويت بازار رقابت، قابليت سوددهي و بقا در بازار رقابت، بايد بسيار محتاطانه عمل نمايند(عطافر،آنالويي، 1384، ص 65).
سرعت بخشيدن به توسعه محصولات
مارك برگمن، مشاور فني شركت آيبيام ميگويد: “موانع موجود بر سر راه توسعه بازار جهاني يك مشكل مالي نيست، بلكه عدم توانايي در تبديل سريع فنآوري به محصولات توليدي ميباشد. ميزان موفقيت در امور تجاري، به واسطه تعيين مدت زماني صورت ميگيرد كه در طول آن، يك شركت موقعيت تك قطبي خود را به توليد محصولات جديد يا ارائه خدمات نوين تثبيت ميكند. براي رسيدن به اين امر مهم، سرعت بخشيدن به امور مربوط به بازار به طور قطع حائز اهميت و سازنده ميباشد” اين موضوع نشان ميدهد كه فقط 37 درصد از مديران تحقيق و توسعه براي افزايش بودجه به منظور بالا بردن ميزان محصولات توليدي نظر مثبتي دارند. امروزه سازمانها، انواع خاصي از فنآوريها از قبيل طراحيها و الگوهاي رايانهايي، ابزار شبيهسازي و نرمافزاري را به منظور افزايش كارايي محصولات توليدي به كار ميبرند(عطافر، آنالويي،1384،ص66).
تحقيقات نشان ميدهد كه موفقيت در سرعت بخشيدن در امر توسعه محصولات و خدمات به واسطه بازدهي تلفيق يافته كاري هر يك از افراد به دست ميآيد. منظور از بازدهيهاي تلفيق يافته، كاركرد متقابل گروه با عرضه كنندگان و مشتريان ميباشد. در برخي موارد، شيوه توسعه محصولات يكپارچه بعنوان مهندسي توسعه تعريف ميشود. در اين شيوه اجراي همزمان مراحل چندگانه فرآيند توسعه از قبيل طراحي محصولات و فرآيند توليد با هم انجام ميگيرد. مزيت اين شيوه عبارتنداز: كاهش زمان توسعه، ايجاد ارتباط مؤثر بين گروههاي مختلف كاركردي، كاهش هزينه توليد فرآوردههاي معتبر و تخصيص بهينه بودجه (عطافر، آنالويي،1384،ص66).
كسب حمايت مديران عالي سازمان
مديران ارشد، نقش اساسي در فرآيند نوآوري ايفا ميكنند. نحوه رابطه آنها با تحقيق و توسعه و همچنين نقش آن در تأثير گذاري بر عملكرد تجاري، حائز اهميت فراواني ميباشد. در تحقيقات كوپتا، تفاوتهاي مهم در نقشهاي مختلف مديريت ارشد و شيوههاي گوناگون آن پيرامون فرآيند نوآوري در سازمانهاي با كارايي بالا و پائين در تحقيق و توسعه در سطح وسيعي وجود دارد، مديران ارشد دريافتهاند كه تحقيق و توسعه يك فعاليت پرمخاطره و پر از ابهام ميباشد، ولي با اين حال هنوز علاقه شديدي به سرمايهگذاري در اين حوزه از خود نشان ميدهند. در سازمانهايي كه از حيطه وسيعي از تحقيق و توسعه بهره ميبرند، بخش مديريت ارشد، نقش خود را در برنامهريزي تحقيق و توسعه نه تنها به عنوان فرآهم آورنده منابع؛ بلكه همين طور، بعنوان تهيه كننده مسير راهبردي، شيوه رهبري، تعهد و التزام، برقراري نظم و قاعده در فرآيند نوآوري، به خوبي ايفا ميكند(عطافر،آنالوِيي،1384،ص67).
نقش مديريت ارشد، در مراحل اوليه فرآيند نوآوري در صورتي كه تحقيق و توسعه كانون توجه قرار گيرد، حائز اهميت خواهد بود. چرا كه زمان با ارزش فعاليتهاي تحقيقاتي، نبايد صرف تلاشهاي بيهودهاي گردد كه فاقد هرگونه تأثير مثبت بر عملكرد تجاري ميباشند. در سازمانهايي كه از حيطه وسيعي از تحقيق و توسعه برخوردارند، مديريت ارشد به طرز خاصي، توجه مضاعفي به مراحل اوليه فرآيند نوآوري معطوف ميدارد، و اين در حالي است كه چنين روندي در سازمانهايي كه از دامنه كارايي پائيني از تحقيق و توسعه بهره ميبرند چندان به چشم نميخورند. ايجاد يك محيط مطمئن براي رفع خطرات احتمالي در سازمانهايي كه از حيطه وسيعي از تحقيق و توسعه برخوردار هستند، يك امر مهم محسوب ميشود. اگر چه مديريتي ارشد در چنين سازمانهايي در مقايسه با سازمانهايي با دامنه پائيني از فعاليتهاي تحقيقاتي، در برابر ورشكستگي مقاومت بيشتري دارند. (عطافر،آنالوِيي،1384،ص67).
به مديران بخش مهندسي، طراحي، توسعه و تحقيقات، پيشنهاد ميشود كه توصيههاي زير را براي به عهده گرفتن نقش مهمتري در تحولات سازمان به كار گيرند.
1- مديران تحقيق و توسعه، بايد درصدد نهادينه سازي روابط باز، مطمئن و سازنده با صاحبان صنايع همگن، اعضاء و سازماندهي مصرف كننده محصولات خود باشند هدف اصلي تمامي متصديان صنايع، تشخيص حوزههايي است كه به قوانين، اصول با استانداردهاي پذيرفته شده، نياز خاصي دارند و از حيث هزينه و ايمني محصولات به شكل متقابلي قابل پذيرش ميباشند.
2- مديران تحقيق و توسعه، بايد اشكال آتي نيازهاي مشتريان و اصول قانوني پيرامون ايمني محصولات و اجراي برنامههاي متناسب و مقتضي را همراه با قابليت تعريف محدوديتها و فرصتها براي شركت، پيشبيني كنند.
3- مديران تحقيق و توسعه، بايد ارزش و هزينه سطح خاصي از كيفيت براي محصولات جديد را به عنوان ابزاري براي سنجش ميزان كيفيت مطلوب محصولات در خصيصههاي مورد نياز (خصيصههاي هدف يا مقصد) در نظر بگيرند.
4- مديران تحقيق و توسعه؛ بايد اجراي سنجشهاي دقيق در طول فرآيند توليد محصولات جديد را با هدف دستيابي به ايمني لازم در محصولات، يك امر ضروري تلقي كنند. اهميت روز افزون اجراي چنين سنجشهايي بر مبناي اسناد معتبر ضرورت خاصي دارد به طوريكه از دستيابي به نتايج مغاير با اهداف شركت ممانعت به عمل آيد.
5- مديران طراحي، بايد طراحيهاي نوين رسمي، قاعده مند و كامل را در طول توليد محصولات جديد در موقعيتهاي مختلف به مورد اجرا در بياورند.
6- برنامهريزي براي استفاده مجدد يا بازيابي محصولات منسوخ و كهنه با اعمال يك شيوه مطمئن بايد بعنوان بخشي از توسعه فرآيندهاي توليدي نوين همواره مورد توجه قرار گيرد.
7- فرآيندهاي توليدي جديد بايد از حيث صحت و سقم مورد بررسي قرار گيرند، بدين معنا كه ارزيابي اعمال شده جهت بازبيني ظرفيت فرآيند، در تأمين نيازهاي موجود لحاظ شوند.
8- مديران تحقيق و توسعه، بايد مسئول ارائه راهنماييهاي فني براي استفاده مطلوب از محصولات و اعمال سنجشهايي پيرامون عملكرد صحيح كالاها بوده و همچنين پيشنهادات ارائه شده از سوي بخش فروش را در راستاي به بهينهسازي كالا مورد ارزيابي قرار دهد.
9- تحقيق و توسعه، بايد در تحليل و بررسي دلايل شكست و نواقص موجود در فرآيند توليد و بازبيني كالاها برگشت داده شده و شكايات صورت گرفته اقدامات لازم را انجام دهد(عطافر،آنالوِيي،1384،صص 68، 69).
6عنصر در مديريت تحقيق وجود دارد كه در شكل( 1-2) نشان داده شده
