
دانش نه توسط تعداد خاصی از افراد بلکه توسط کلیه افراد جامعه تولید و بازتولید میشود و در این فرآیند محقق نیز خود عنصری از جامعه و درگیر تعاملات است؛ بنابراین سوژه و ابژه یا فاعل و مفعول شناخت یکی است؛ یعنی محقق ضمن اینکه تحقیق میکند موردتحقیق هم قرار میگیرد (محمد پور و ایمان، 1386: 196؛ محمد پور و همکاران، 1388)
فصل سوم:
روششناسی تحقیق
3-1 مقدمه
در این بخش از مطالعه به مبانی روششناختی، روش تحقیق و تکنیکهای عمدهی گردآوری و تحلیل دادهها پرداخته میشود. روششناسی عمدهی این تحقیق کیفی بوده است؛ بنابراین در اینجا ابتدا به مشخصههای عمدهی روش کیفی و ابعاد گوناگون آن پرداخته میشود و بعدازآن به شیوه عملی استفاده ازاینرو در پژوهش حاضر پرداختهشده است.
3-2 مشخصههای عمده روششناسی کیفی
روششناسی، استراتژی، برنامه کار، فرایند یا طرحی است که در پشت انتخاب روش مورداستفاده ما نهفته است و روششناسی است که انتخاب و استفاده محقق را به نتایج مطلوب متصل میکند (بلیکی، 1391). روششناسی درواقع عبارت است از روشی برای اندیشیدن به واقعیتهای اجتماعی و اندیشیدن درباره آنها؛ و روش نیز عبارت است از ترتیبات عملی یا رویهها و تکنیکهایی برای گردآوری و تحلیل به کار میروند، میباشد (اشتراوس و کوربین، 25:1391). منظور ما از روش تحقیق کیفی رویهی تحقیقی است که یافتههای آن از طریق دادههای آماری و یا کمی به دست نیامده باشد (محمدی: 1390، 16). تحقیق کیفی با معانی، مفاهیم، تعاریف، نمادها و توصیف ویژگیها سروکار دارد. دادههای این نوع تحقیق از طریق مشاهده، مصاحبه یا تعامل گردآوری میشود و متمرکز بر معانی، اکتشاف و تفسیر هستند (محمد پور، 1389: 93). در این روش تأکید بر تعبیری و تفسیری بودن مفاهیم مفروض است.
روش تحقیق کیفی برخلاف روش کمی که انسان را بهمثابهی شیء یا پدیدهی اجتماعی/ طبیعی تلقی میکنند، او را موجودی خلاق، مبتکر و فعال در نظر میگیرند که جهان اجتماعی خود را میسازد. بر اساس این روش هرگونه بررسی واقعیت اجتماعی ریشه در واقعیت زندگی انسانها دارد در این روش، انسانمحور و منبع اطلاعات است. در این تحقیق محقق کیفی از مردم درباره دیدگاهها، معانی و سازوکارهای زندگی آنها سؤال میکند. از مردم طوری سؤال میکند که بتوانند با زبان و کلمات خاص خودشان پاسخ دهند، چون معانی رفتار انسان غالباً پیچیده و در ظاهر بدیهی هستند (محمد پور، 1392).
3-3 نظریه زمینهای
در میان روشهای کیفی روش نظریه زمینهای با توجه به ویژگیهای مانند قابلیت نظری، ارتباط مداوم و فعال محقق با موضوع تحقیق و قابلیت اصلاح، اهمیت زیادی برای تدوین چارچوبهای نظری برای شناخت موضوعات اجتماعی دارد. نظریه زمینهای ابتدا در سال 1967 توسط بارنی گلاسر44 و آنسلم اشتراوس45 ابداع شد و در کتاب مشهور آنان تحت عنوان کشف نظریه زمینهای منتشر گردید. آنها این روش را یکی از بنیادیترین کشفهای روششناختی در علوم اجتماعی قلمداد کردهاند که میتواند به تولید معرفت متقن و باورپذیر منتهی گردد (اشتراوس و کوربین، 1391، ایمان، 1392). منظور از نظریه زمینهای آن نظریهای است که مستقیماً از دادهها استخراجشده است و در جریان پژوهش بهصورت منظم گردآوری و تحلیلشده است. در این روش گردآوری، تحلیل و نظریهسازی در ارتباط متقابل با یکدیگر قرار دارند. در این روش پژوهشگران کار خود را با یک نظریه آغاز نمیکنند (مگر هدف بسط یک نظریه باشد)، بلکه کار خود را با عرصه واقعیت آغاز میکنند و میگذارند که نظریه از درون دادههای گردآوریشده پدیدار شود. نظریهای که به این صورت گردآوری میشود بیشتر به واقعیت نزدیک است تا نظریهای که با کنار هم گذاشتن تعدادی مفهوم بر مبنایی تجربه یا صرفاً حدس و گمان؛ بنابراین میتوان گفت نظریه مبنایی به دلیل آنکه از دادهها بیرون کشیده میشود بیشتر میتواند بصیرت افزا باشد و فهم را تقویت کند و راهنمایی عمل باشد. همچنین اگرچه بیرون کشیدن مفهوم از دل دادهها مشخصه اصلی این روش است، اما خلاقیت پژوهشگر نیز از مصالح اصلی آن است. تحلیل در این روش عبارت است از تقابل میان ذهن پژوهشگر و دادهها، تحلیل هم علم است و هم هنر. علم است به این معنا که پژوهشگر با گذاشتن پایه تحلیل دردادهها بهدستآمده حدی از انضباط را حفظ میکند و هنر از آن نظر است که خود را در توانایی پژوهشگر در مقوله پردازی و پرسیدن سؤالهای برانگیزنده، مقایسه و استخراج یک طرح نو نشان میدهد.
3-4 میدان موردمطالعه
میدان موردمطالعه این تحقیق شهرستان رودبار جنوب یکی از شهرستانهای جنوبی استان کرمان است. رودبار جنوب در سال 1384 از شهرستان کهنوج جدا شد و بهصورت شهرستانی مستقل درآمد. رودبار در فاصله 57 درجه و 49 دقیقه تا 58 درجه و 59 دقیقه طول شرقی و 27 درجه و 29 دقیقه تا 28 درجه و 15 دقیقه عرض شمالی قرارگرفته است. با وسعت 6846 کیلومترمربع و جمعیت 104421 که 12223 نفر شهرنشین و 92198 روستانشین دارد و یک شهر و دو بخش (مرکزی و جازموریان) و چهار دهستان دارد. این شهرستان از شرق به بلوچستان و از غرب به شهرستان کهنوج و شمال به شهرستانهای عنبرآباد و بم و از جنوب به شهرستان قلع گنج محدود میشود.
علت نامگذاری رودبار به این نام وجود گلولای قابلتوجهی است که رودخانه هلیل بهجا میگذارد، درواقع رودبار به معنی محل عبور رود است. در رودبار میتوان بقایای اولین تمدنهای بشری را مشاهده کرد. تنب بیژن آباد، خرق در آبسردوئیه، قلعه هزار مردی، تپههای جازموریان، زیارت میر مقداد، کوه میل فرهاد، قلعه عباسآباد و چندین اثر دیگر که نشان قدمت تاریخی رودبار است که در محدوده این شهرستان قرار دارند؛ و همچنین باتلاق جازموریان نیز در قسمت جنوبی و شرقی این شهرستان قرارگرفته است.
مرکز شهرستان رودبار جنوب شهر اسلامآباد است که قبل از انقلاب اسلامی، شاهآباد نامیده میشد؛ و جز املاک پهلوی بود و آن را به قطعات چند هکتاری تقسیم کرده بود و آن را به مردم اکثراً غیربومی فروختند و به همین دلیل تعداد بسیاری از ساکنان شهر اسلامآباد از سایر نقاط کشور به این شهر آمدهاند. جمعیت اصلی و بومی شهر اسلامآباد سالمیها هستند (صفا،51:1390)؛ اما بهمرور و بااهمیت یافتن شهر و گران شدن املاک بسیاری از مردم از روستاهای این شهرستان به شهر مهاجرت کردهاند، بهطوریکه اکنون طوایف مختلفی در شهر زندگی میکنند، اما شهرنشینی در رودبار جنوب یک ویژگی عمده دارد و آنهم ارتباط مستمر و مداوم با روستا است بهطوریکه بسیاری از ساکنان شهر همچنان به کشاورزی اشتغال دارند و در فصل کشاورزی بین شهر و محل کشاورزی در روستا در حال رفتوآمد هستند. ایلات و طوایف رودبار لهجههای گوناگونی دارند، اما باوجوداین زبان یکدیگر را میفهمند. رودبار زمین منطقهای وسیعتر از شهرستان رودبار جنوب است که مرکز آن شهرستان رودبار جنوب است. بهطورکلی رودبار زمین شامل بخشی از شهرستان عنبرآباد، شهرستان کهنوج، شهرستان قلع گنج و شهرستان منوجان است. این ناحیه کانون برخورد سه حوزهی فرهنگی است. کرمان در شمال و شمال شرق (شهرستان بم)، هرمزگان در شرق و سیستان و بلوچستان در جنوب؛ که امروزه رودبار بهطوری به مرکز این فرهنگ و تمدن در حال تبدیلشدن است. همانطور که رودهایی مثل هلیلرود و بمپور، در نواحی مرکزی رودبار و جلگهی جازموریان به هم میپیوندند، دو فرهنگ رودباری و بلوچی را نیز مشکل میتوان از هم جدا کرد. سیستان و بلوچستان و رودبار زمین همجوار و دارای اشتراکات فرهنگی بسیاری میباشند. هر دو منطقه علاوه بر آدابورسوم مشترک، افسانهها، حماسهها و اسطورههای مشترک دارند و درگذشته به دلیل شیوهی زندگی شبانی مدام در دشتها و جلگههای سرسبز و پهناور رودبار و جازموریان و نواحی کوهستانی و بیابانی بلوچستان در رفتوآمد و کوچ بودهاند که همین امر سبب اسکان بسیاری از طوایف و تیرههای بلوچی – رودباری در دو حوزهی مذکور گردیده است. بسیاری از اقوام اصیل این دو منطقه باهم وابستگیهای سببی و نسبی دارند و گروهی از زبانشناسان بر این باورند که زبان و گویش رودباری، شاخهای از زبان بلوچی بهعنوان یکی از کهنترین زبانهای ایرانی است. رودباریها با مردم هرمزگان نیز قرابت فرهنگی، زبانی دیرینهای دارند. علاوه بر همجواری، کوچ بسیاری از رودباریها درگذشته به نواحی بندری و مسئلهی کار در چند دههی اخیر این قرابت را عمیقتر کرده است. مردم رودبار زمین به سه گویش عمده تکلم میکنند: اَرَم – نارَم، بلوچی و کُرته46.
طبیعت منطقه رودبار کویری است و دارای تابستانهای بسیار گرم و زمستانهای بسیار سرد است. بخش بزرگی از فعالیت اقتصادی در این منطقه، فعالیت کشاورزی است، اما کشاورزی چندان کشاورزی توسعهیافتهای نیست، زیرا بخش بزرگی از آن هنوز بهصورت سنتی انجام میشود و البته ازلحاظ تولیدات این منطقه سهم بالای از محصولات باغی (خرما، مرکبات و …)، زراعی (مانند گندم، جو) و جالیزی (خیار سبز، گوجهفرنگی، هندوانه و غیره.) را تولید میکند، اما به دلیل فقدان صنایع تبدیلی ازیکطرف و دور بودن از بازار مصرف همچنان یکی از مناطق کم توسعهیافته استان و کشور محسوب میشود. درواقع فعالیت اقتصادی کشاورزی که نوع غالب فعالیت را در این منطقه تشکیل میدهد، جوابگوی هزینههای خانوار نبوده، به همین دلیل شاهد گسترش فعالیتهای اقتصادی غیرقانونی و کاذب در این منطقه هستیم، مهمترین این فعالیتها را میتوان قاچاق مواد مخدر، قاچاق فرآوردهای نفتی، قاچاق انسان و قاچاق کالا دانست. این فعالیتها بخش قابلتوجهی از اقتصادی این منطقه را تشکیل میدهند.
3-5 نمونهگیری
درروش نظریه زمینهای تعداد شرکتکنندگان تحقیق از ابتدا معین نیست و بهتدریج با جمعآوری دادهها و تحلیل آنها مشخص میشود و نمونهگیری تا زمانی ادامه مییابد که داده جدیدی بر دادههای قبلی نیفزاید. درروش کیفی و مطالعه کنونی میتوان از دو نوع نمونهگیری بهصورت همزمان استفاده کرد که این دو نوع نمونهگیری عبارتنداز: نمونهگیری هدفمند47 و نمونهگیری نظری48.
منطق نمونهگيري هدفمند در روشهای كيفي كاملاً متفاوت با منطق نمونهگيري احتمالي در آمار است. قدرت نمونهگيري آماري بستگي به انتخاب يك نمونه تصادفي و نمايا دارد كه قابلتعمیم به جامعه آماري باشد. قدرت نمونهگيري هدفمند در انتخاب نمونههاي غني ازلحاظ اطلاعات براي مطالعه عميق است. نمونههاي غني ازلحاظ اطلاعات آنهايي هستند كه فرد ميتواند در مورد موضوع محوري، مقادير زيادي از آنها ياد بگيرد. با استفاده از نمونهگیری هدفمند محقق کیفی با افرادی گفتگو میکند که در زمینه موضوع موردمطالعه یا جنبههایی از آن دارای اطلاعات و شناخت مناسب باشند. به این افراد اصطلاحاً مطلعین یا دروازهبانان اجتماع میگویند (ایمان، 1391؛ ازکیا و همکاران، 1391). این مطلع کسی است که محقق از طریق او میتواند در مورد موضوع موردبررسی در میدان تحقیق اطلاع کسب نماید. این مطلع میتواند شامل هر کس باشد. در این تحقیق از چهار معیار مهم و اساسی را که نیومن49 برای گزینش مطلعین در میدان تحقیق مطرح مینماید، استفادهشده است. این معیارها عبارتاند از:
1- مطلع باید بافرهنگ یا جامعهی تحت مطالعه آشنایی کامل داشته باشد و در وضعیتی باشد که از رویدادها و مسائل مهم میدان مطالعه مطلع باشد.
2- مطلع باید در زمان انجام مطالعه میدانی در آن جامعه حضورداشته باشد و یا به شکلی در ارتباط نزدیک با آن باشد.
3- مطلع باید وقت کافی برای همراهی و گفتگو با محقق را داشته باشد.
4- مطلع باید فردی با ذهن غیر تحلیلی باشد؛ یعنی به زبان بومی و دانش عامیانه آن جامعه صحبت کند و دارای تحلیلهای شخصی در مورد مسائل موردبررسی نباشد.
زماني كه مقولهها ظاهر ميشوند نمونهگيري انتخابيتر ميشود و محقق به دنبال منابعي ميگردد كه اطلاعاتي در مورد مفاهيم خاص داشته باشند. محقق در اين مرحله آزادانه به دنبال تنوع زياد در نمونه ميگردد تا شرايطي را كه تحت آن مقولههاي مفهومي تغير ميكند،
