
ه شامل 24 جلسه آموزشي يک ساعته و طي ساعات آموزشي برگزار مي شد. جهت تدريس مهارت ها از روش ايفاي نقش، نمايش فيلم و کار گروهي استفاده شد. مداخله توسط 13 روانشناس دوره ديده تدريس مي گرديد. طول مدت اجراي مداخله 2 سال يعني از سال 2008 تا 2010 بود که در پايان سال 2010 پس آزمون برگزار و داده ها جمع آوري شد. همچنين 6 ماه پس از برگزاري پس آزمون، آزمون پيگيري نيز انجام شد. پس از تجزيه و تحليل داده ها نتايج نشان داد که نمرات دانش آموزان در حيطه اضطراب (006/0=p)، رفتار غير عادي (00/0=p)، افسردگي (00/0=p) ، استرس اجتماعي (00/0=p) ، احساس ناتواني (00/0=p) و جسماني سازي واکنش ها (00/0=p) کاهش داشته است. در مورد گروه کنترل تنها ميزان اضطراب کاهش چشمگيري(006/0=p)داشته، افسردگي در اعضاي گروهها افزايش و ساير متغيرهاي بدون تغيير باقي ماندهاند(67).
جامعه پژوهش در مطالعه حاضر نيز شامل نوجوانان مشغول به تحصيل در دبيرستانها بود. برنامه مداخلاتي نيز آموزش هوش هيجاني بر پايه مدل توانايي ماير و سالووي بود. نوع پژوهش نيز نيمه تجربي است و در تدريس مهارتها از معلمين پرورشي و مشاور مدرسه کمک گرفته شد که داراي ليسانس علوم تربيتي و مشاوره بوده و ضمن برگزاري جلسه آموزشي، در حوزه هوش هيجاني نيز داراي مهارت و مطالعه بودهاند.
افتخار صعادي و همکاران در سال 1388 مطالعهاي با عنوان ” بررسي تاثير آموزش هوش هيجاني بر کاهش پرخاشگري و افزايش سازگاري فردي – اجتماعي در دانشآموزان دختر سال دوم متوسطه شهرستان اهواز انجام دادند. هدف مطالعه آنان” تعيين تاثير آموزش هوش هيجاني بر کاهش پرخاشگري و افزايش سازگاري فردي – اجتماعي دانشآموزان دختر سال دوم دبيرستان شهرستان اهواز بود. طرح تحقيق از نوع آزمايشي و همراه با پيش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و جامعه آماري
در اين پژوهش کليه دختران دانشآموزان دختر سال دوم دبيرستانهاي اهواز در سال تحصيلي 89-1388 بود. آزمودنيهاي اين پژوهش 60 نفر از دانشآموزان دختر سال دوم دبيرستان اهواز بودند که به شيوه تصادفي چندمرحلهاي انتخاب شدند. بدين صورت که ابتدا از بين نواحي چهارگانه آموزش و پرورش شهرستان اهواز، يک ناحيه انتخاب و سپس از بين مدارس آن ناحيه، دو مدرسه انتخاب و از هر مدرسه سه کلاس و از هر کلاس 10 دانشآموز جهت انجام پژوهش بکار گرفته شدند که بطور تصادفي در دو گروه 30 نفره مداخله و کنترل تقسيم شدند. ابزارهاي مورد استفاده جهت جمعآوري دادهها شامل پرسشنامه رواني کاليفرنيا براي اندازهگيري سازگاري فردي – اجتماعي و پرسشنامه پرخاشگري اهواز براي سنجش ميزان پرخاشگري دانشآموزان بودند. پرسشنامه رواني کاليفرنيا يک آزمون مداد کاغذي خود اجراست، شامل 180 سوال بصورت بلي- خير و 12 خرده آزمون که نيمي از آن براي سنجش سازگاري فردي و نيمي ديگر براي سنجش سازگاري اجتماعي بکار ميرود. پرسشنامه پرخاشگري اهواز نيز شامل 30 سوال در سه عامل خشم و غضب، تهاجم و توهين و لجاجت و کينهتوزي ميباشد. در اين پژوهش پس از نمونهگيري، مداخله در ده جلسه 90 دقيقهاي براي آموزش هوش هيجاني در دانشآموزان پرداخته شد. پايه آموزشها براساس مدل ماير و سالووي استوار شده بود. جلسات آموزشي بدين قرار بود: گروهبندي آزمودنيها و آشنايي مقدماتي با هيجانها و انواع آن، آموزش مهارتهاي خودآگاهي هيجاني، درک هيجاني در خود و ديگران، همدلي، کنترل هيجاني در خود و آموزش مديريت هيجانهاي ديگران و نهايتا جمعبندي کلي از تمام جلسات و سپس اتمام جلسات با اجراي پس آزمون. پس از اجراي پس آزمون و تحليل نتايج، يافتهها نشان دادند که در زمينه پرخاشگري و سازگاري فردي – اجتماعي دانشآموزان در دو گروه آزمايش و کنترل تفاوت معنيداري وجود دارد (001/0p) (68).
مطالعه حاضر نيز بر روي دختران مقطع متوسطه و در تمامي سطوح اول، دوم و سوم دبيرستان اجرا شد. همچنين جهت اجراي برنامه آموزشي هوش هيجاني، محتواي آن بر پايه مدل ماير و سالووي استوار است. همچنين روش نمونهگيري در مطالعه حاضر به شيوه تصادفي خوشهاي بود. همچنين طرح پژوهش نيز آزمايشي با پيش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود.
در سال 2007 هارالدسون و همکاران مطالعه با عنوان “ارزيابي برنامه آموزشي ارتقاء سلامت مبتني بر مدرسه در نوجوانان سنين 12 تا 15 سال با تمرکز بر احساس خوب بودن مرتبط با استرس” در سوئد انجام داد. هدف از مطالعه تعيين تاثير اين نوع مداخله بر ميزان احساس خوب بودن مرتبط با استرس در دانشآموزان بود. مطالعه از نوع مداخلهاي همراه با پيشآزمون و پسآزمون بود. جامعه
پژوهش شامل نوجوانان مشغول به تحصيل در مدارس دبيرستاني يکي از شهرهاي غربي سوئد بود که از بين دبيرستانها، دو مدرسه به تصادف انتخاب شد. مدارسي که انتخاب شدند، از قبل هيچ گونه برنامه آموزشي ارتقاي سلامت دريافت نميکردند و همچنين دانشآموزان در دو گروه مداخله و کنترل پيش زمينه اقتصادي- اجتماعي مشابهي داشتند. جهت جمعآوري اطلاعات، ابتدا نامهاي در ابتداي سال تحصيلي به دانشآموزان و والدينشان ارسال شد که حاوي اطلاعاتي در مورد مطالعه و برنامه آموزشي بود و همچنين فرم رضايت براي دانشآموز و والدين جهت حضور در مطالعه نيز در اختيار آنان قرار گرفت. مجموعا 440 دانشآموز حاضر به شرکت در مطالعه شدند . 153 نفر در گروه مداخله و 287 نفر در گروه کنترل و از هر دو جنس، قرار گرفتند. سپس پرسشنامه” احساس خوب بودن مرتبط با استرس” که توسط پژوهشگر تدوين و تعيين روايي و پايايي شده بود، در اختيار آنان قرار گرفت و اطلاعات آنها در اين زمينه جمعآوري گرديد. اين پرسشنامه شامل 23 سوال با طبقهبندي ليکرت و شامل 6 خرده آزمون در زمينه سنجش وضعيت دانشآموز در حيطه استقلال، اوقات فراغت، پذيرش در جمع، رضايت از خانه و اجتماع، رضايت از مدرسه و محيط فيزيکي مدرسه بود. برنامه آموزشي شامل پرورش ذهن و ماساژ درماني به مدت يک سال تحصيلي، شامل 25 تا30 جلسه آموزشي، هفتهاي يکبار، در دو کلاس 15 تا 20 نفره اجرا گرديد. مداخلات تئوري و عملي توسط روانشناسان با تجربه در زمينه مديريت استرس اعمال شدند. مداخلات تئوري شامل اطلاعات پيرامون تئوريهاي استرس، اطلاعات پايه درباره ماساژدرماني، پرورش ذهن، تکنيکهاي تنفسي طي دروههاي آرامسازي و مداخلات عملي شامل آرامسازي و ماساژ درماني در نواحي گردن، صورت، پشت، دستها و پاها بودند. در پايان سال تحصيلي نيز مجددا پرسشنامه پژوهشگر ساخته در اختيار دانشآموزان دو مدرسه قرار گرفت. پس از تجزيه و تحليل دادهها، نتايج نشان داد که ميزان احساس خوب بودن در ارتباط با استرس در هر شش خرده آزمون، پس از مداخله در گروه آزمايش خوب و خيلي خوب گزارش شده بود. در حاليکه در پسران گروه کنترل، ميزان خوب و خيلي خوب بودن احساس ذهني در رابطه با استرس تنها در 4 خرده آزمون ديده شد. در مورد دختران گروه آزمايش، پس از مداخله در 5 خرده آزمون و در گروه کنترل در 2 خرده آزمون خوب و خيلي خوب گزارش شد (69).
مطالعه حاضر نيز بر روي دانشآموزان دبيرستاني انجام گرفت با اين تفاوت که تنها دختران اين مقطع تحصيلي در نظرگرفته شد. در مطالعه حاضر نيز مدارس انتخاب شد که از نظر امکانات آموزشي و پيش زمينه اقتصادي – اجتماعي دانشآموزان در سطوح مشابهي قرار داشته باشند.
پژوهشي در سال 1388 توسط هويزاوي و عنايتي در شهر اهواز با عنوان ” بررسي اثربخشي آموزش هوش هيجاني بر استفاده از روشهاي رويارويي با استرس در بين دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر اهواز انجام گرفت. هدف از اين مطالعه تعيين تاثير
اثربخشي آموزش هوش هيجاني به شيوه گروهي بر استفاده از روشهاي رويارويي با استرس در بين دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر اهواز بوده است. طرح پژوهش از نوع تحقيق تجربي با طرح پيشآزمون و پسآزمون با گروه گواه بود. در اين پژوهش به منظور اندازهگيري متغيرهاي مورد نظر از پرسشنامه روشهاي رويارويي با استرس استفاده گرديد. اين پرسشنامه شامل 32 شيوه رويارويي است که به شيوههاي متمرکز بر مسئله و شيوههاي متمرکز بر هيجان طبقه بندي شده است. پاسخ هاي اين پرسشنامه به صورت 4 گزينهاي شامل ” هيچ وقت”، ” گاهي”، “اغلب اوقات” و ” هميشه” است. جامعه آماري اين پژوهش شامل کليه دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر اهواز بوده که در سال 89-1388 به تحصيل اشتغال داشتند. نمونه اين تحقيق مشتمل بر 60 دانشآموز از جامعه مذکور ميباشد که براي انتخاب تصادفي آنها از روش نمونهگيري تصادفي خوشهاي استفاده گرديد. روش نمونهگيري به صورت تصادفي خوشهاي بوده است که از بين تمام دبيرستانهاي شهر اهواز به قيد قرعه يک دبيرستان دخترانه گزينش شد و با کسب مجوز از اداره آموزش و پرورش 120 نفر از دانشآموزان آن دبيرستان مورد آزمون رويارويي با استرس قرار گرفتند. سپس 60 نفر از دانشآموزان که بالاترين نمره را در آزمون بدست آورده بودند به طور تصادفي گزينش شده در دو گروه 30 نفره (آزمايش و کنترل) جاي گرفتند و سپس گروه آزمايش هر هفته يک بار و هر بار به مدت 90 دقيقه توسط پژوهشگر، آموزش هوش هيجاني را فرا گرفتند. برنامه آموزشي بنا بر ديدگاه گلمن7 شامل 4 بخش شناسايي و بيان هيجانها و عواطف، فهم و درک عواطف خود و ديگران و تنظيم و مديريت هيجانها بود که در هر قسمت به يکي از مولفههاي هوش هيجاني پرداخته شده بود. جلسات آموزشي با استفاده از اين برنامه در 9 جلسه 90 دقيقهاي تنظيم گرديد بود و در هرجلسه آموزشي يک موضوع در جلسات آموزشي مطرح ميشد و بعد به صورت گروهي مورد بحث قرار ميگرفت و در پايان تمريناتي ارائه ميگرديد. پس از پايان جلسات آموزشي آزمون رويارويي با استرس از دو گروه گرفته شد. يک ماه بعد از گذشت پسآزمون از آزمودنيها، آزمون پيگيري نيز گرفته شد. نهايتا مقايسه پيشآزمون، پسآزمون و پيگيري گروهها از نظر معنيدار بودن آماري مو.رد بررسي قرار گرفت. نتايج تجزيه و تحليل آماري نشان داد که آموزش هوش هيجاني بر شيوه رويارويي دانشآموزان با استرس موثر بوده است . بين دانشآموزان دختر گروههاي آزمايش و کنترل از لحاظ روش ريارويي مسئلهمدار با استرس تفاوت آماري معنيدار مشاهده شد ( 0001/0=p). همچنين برنامه آموزشي باعث کاهش استفاده از روش رويارويي هيجانمدار در دختران گروه آزمايش نسبت به دختران گروه گواه شده است و از اين لحاظ بين دو گروه تفاوت آماري معنيداري مشاهده شد (0001/0=p)(14).
در پژوهش حاضر نيز جامعه آماري شامل کليه دختران مشغول به تحصيل در مقطع متوسطه ميباشد. طرح تحقيق نيز مشابه با طرح پژوهش مذکور ميباشد. برنامه آموزشي هوش هيجاني بر مبناي الگوي ماير و سالووي و با در نظر گرفتن 4 اصل بنيادي ذکر شده در پژوهش ياد شده است. مدت زمان جلسات آموزشي نيز شامل 90 دقيقه ميباشد و از بحث گروهي نيز در آموزش هوش هيجاني بهره برده شد. همچنين مشابه با مطالعه ياد شده، در پايان هر جلسه آموزشي تمريناتي در اختيار دانشآموزان قرار گرفت.
پژوهشي توسط شهني ييلاق و همکاران در سال 86 با عنوان بررسي تاثير آموزش هوش هيجاني بر اضطراب اجتماعي، سازگاري اجتماعي و هوش هيجاني دانشجويان دختر و پسر صورت گرفت. هدف از آن تعيين تاثير آموزش هوش هيجاني بر افزايش هوش هيجاني، سازگاري اجتماعي و کاهش اضطراب اجتماعي در دانشجويان دختر و پسر دانشگاه شهيد چمران بود. جامعه آماري شامل همه دانشجويان دختر و پسر دوره کارشناسي دانشگاه شهيد چمران در سال تحصيلي 87-86 بود. کل جامعه آماري اين پژوهش 10383 دانشجوي دوره کارشناسي شاغل به تحصيل در دانشگاه شهيد چمران بود که از بين آنها آزمودنيهاي مورد نظر انتخاب شدند. روش پژوهش به صورت آزمايشي ميداني که در آن از طرح پيشآزمون – پسآزمون و پيگيري با گروه گواه استفاده شده بود. پرسشنامه سازگاري اجتماعي، پرسشنامه خودگزارشدهي هوش هيجاني و پرسشنامه اضطراب اجتماعي ماتيک و کلارک8 از ابزارهاي مورد استفاده در مطالعه بودند. پرسشنامه سازگاري اجتماعي يک ابزار مداد کاغذي است که 90 ماده دارد و آزمودنيها به يکي از سه گزينه
