
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسي إِنهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولًا نَبِيا (مريم: 51)
و در اين كتاب (آسمانى) از موسى ياد كن، كه او مخلص بود و رسول و پيامبرى والا مقام.”
با وجود اين دلايل قرآنى كه بر پاكى و عصمت انبيا دلالت دارد، فرقه سلفیه، افعال ناشايست و خطاهايى را به پيامبران الهى نسبت دادهاند كه به تعدادى از آنها اشاره مىگردد:
3-2-1. نفى تقدس از پيامبران ؛
سلفیه عربستان كه غير از خود، همه فرق اسلامى را كافر، مبتدع و مشرك مىدانند ، براى پيامبران الهى هيچگونه تقدس و مقامى فوق انسانهاى عادى قايل نيستند.
آنان در جهت سستنمودن پايههاى نبوت و مبانى اعتقادى مسلمانان، با كمال جسارت و اهانت، پيامبران بزرگ را در معرض اتهامهاى نارواى خود قرار داده، اوصافى را از آنان نفى مىكنند كه خداوند براى آنها قرار داده و در عوض به جاى آن، صفات و خصايص ناپسندى را كه سزاوار يك انسان عادى هم نيست به آنها نسبت دادهاند.
عقايد سلفیه، مبتنى بر انكار عصمت انبياست. آنان معتقدند كه پيامبران الهى نه تنها هيچ مصونيتى در برابر معصيت و نافرمانى خدا ندارند، بلكه گناه و معصيت را براى آنان لازم دانسته، آن را مايه كمال و علت دسترسى آنها به مقامات بالاتر معنوى مىشمارند.
ابن تيميه، در دفاع از كسانى كه عصمت انبيا را نمىپذيرند و صدور گناهان صغيره و كبيره را از آنها جايز مىدانند مىگويد:
درست است كه اينگونه گناهان از انبيا سر مىزند، اما آنان بر اين گناهان، استقرار نمىيابند، بلكه با توبه به مقام بالاترى از مقام قبل از ارتكاب معصيت خود نايل مىگردند.425
آيا با پذيرش اين عقيده سلفیه در مورد انبيا، تفاوتى بين پيامبران الهى و ساير انسانها باقى مي ماند؟
بديهى است كه لازمه عدم مصونيت پيامبران از گناه و نافرمانى خدا، اين است كه آنان هيچ تقدسى نخواهند داشت و به همان علتى كه بندگان غيرمعصوم، مرتكب گناه ميشوند، پيامبران نيز تحت تأثير اين عوامل قرار گرفته، مرتكب گناه خواهند گرديد!
وقتى كه براى پيامبران، در برابر گناه و معصيت، هيچ مصونيتى از جانب خداوند وجود نداشته باشد، چه تضمينى وجود دارد كه آنان لااقل در انجام برخى از وظايف شرعى و انسانى خود كوتاهى نكنند و با وجود اين فرض، انسانها بر طبق چه معيارى بايد به آنان اعتماد داشته باشند؟
از سوى ديگر هرگاه كه بر لزوم اعتماد مردم نسبت به پيامبران، دليلى وجود نداشته باشد، چه الزامى بر وجوب پيروى مردم از آنان وجود خواهد داشت؟ آيا با پذيرش اين عقيده، پايههاى نبوت فرو نمىريزد و فلسفه وجودى آن از هم نمىپاشد؟
از همه اينها كه بگذريم، آيا اين پندار با آموزههاى قرآنى كاملًا در تضاد نيست؟ در حالىكه مىدانيم خداوند متعال، به وجود بندگان مخلص و مصون از اغوا و سيطره شيطان تصريح دارد و مىفرمايد:
“قالَ رَب بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَينَن لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنهُمْ أَجْمَعِينَ* إِلا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (حجر: 39- 40)
گفت: پروردگارا چون مرا گمراه ساختى، من نعمتهاى مادى را در زمين در نظر آنها زينت مىدهم و همگى را گمراه خواهم ساخت؛ مگر بندگان مخلصت را.”
مفسران قرآن كريم، از جمله علامه طباطبايى از مفسران شيعه و خطيب، طبرى و آلوسى از مفسران اهلسنت گفتهاند كه مستثنا در اين آيه، بندگانى هستند كه خداوند آنان را براى خودش پاك و خالص گردانيده و هيچ راهى را براى تسلط ابليس بر آنان نگذاشته و آنان را براى عبادت و اطاعت خود بر گزيده است.426
با وجود مخالفت عقيده سلفی های عربستان با نص قرآن كريم، طرح اين پرسش به جاست كه اگر پيامبران الهى در اين استثنا جاى نگيرند و از بندگان پاك و معصوم خدا نباشند، پس مصداق اين مستثنا چه كسانى مىتوانند باشند؟ بنا بر عقيده وهابىها براى اين گفته خداوند، هيچ مصداقى نمىتواند وجود داشته باشد.
ابن تيميه براى اين سخن كه پيامبران با ارتكاب معصيت و توبه به مقامهاى بالاتر راه مىيابند، چه دليل نقلى و عقلى دارد؟
آيا لازمه اين سخن بىپايه، اين نيست كه پيامبران هر چه بيشتر گناه انجام دهند و به دنبالش توبه كنند، به همان اندازه به مقامهاى بالاترى مىرسند؟ گويى از ديدگاه سلفیه، بهتر بود كه خداوند، همگان را براى به دست آوردن مقامهاى بالاتر به سوى گناه دعوت مىكرد، نه به سوى تقوا و دورى از معصيت!
سلفیه بعد از اينكه پنداشتهاند پيامبران از گناه و معصيت مصون نيستند، با كمال جسارت به برخى از پيامبران بزرگ خدا تهمت هاى ناروا نسبت دادهاند! واقعاً هدف آنان از اين عمل ناپسند چيست؟
3-2-2. نسبت شرك به مادر پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله ؛
پيامبر اعظم، حضرت محمد مصطفى صلی الله علیه و آله رحمة للعالمين، خاتمالنبيين، صاحب اخلاق عظيم و آينه تمامنماى فضائل و خوبىها و اسوه حسنهاى است كه قرآن كريم مسلمانان را به پيروى از آن بزرگوار دعوت مىنمايد:
“لَقَد كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (احزاب: 21).”
او كه در عرصههاى مختلف و گوناگون، چگونه زيستن را با رفتار و گفتار خود به بشريت آموخت، از ديدگاه وهابىها به گونهاى توصيف شده كه نه تنها با هيچ يك از اوصاف ياد شده مطابقت ندارد، بلكه مقام آن حضرت را پايينتر از افراد معمولى قرار دادهاند، كه دل هر انسان مؤمنى را به درد مىآورد.
سلفیه اصرار دارد كه مادر گرامى پيامبر عظيمالشأن اسلام، العياذ بالله، مشرك بوده است؟ ابنتيميه پيشواى وهابىها كه غير از خود، همه مسلمانان را كافر و مشرك مىداند در كتاب مجموع الفتاوى به تكفير مادر پيامبر اعظم صلی الله علیه و آله حكم نموده و گفته است:
“زيارت قبر كفار جايز است، اما طلب مغفرت براى آنان جايز نيست، زيرا خداوند به پيامبر اجازه داد كه قبر مادرش را زيارت كند، ولى اجازه نداد كه براى او طلب مغفرت نمايد”.427
طبق دلائلى از آيات و احاديث، پدر و مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و همه اجداد آن بزرگوار، موحد و خداشناس بوده اند و هيچيك از آنان به شرك و بتپرستى آلوده نگرديدهاند و نه تنها نطفه پاك رسول خدا صلی الله علیه و آله و نور آن وجود مقدس از صلبهاى پاك و ارحام پاكيزه، به صلب عبدالله، پدر موحدش و رحم آمنه، مادر باايمانش منتقل گرديده، بلكه انبياى ديگر نيز داراى چنين ويژگى هستند و از چنين طهارت مولد، برخوردار بودهاند.
جلالالدين سيوطى از بزرگترين شخصيتهاى علمى اهلسنت، در اينباره بحث مفصلى دارد كه اينك خلاصه آن را مي آوريم .
او می گوید، همانگونه كه قبل از اسلام، در جزيرة العرب، گروهى از مردم مانند ورقه بن نوفل و زيدبن عمرو بن نفيل بر توحيد و يگانهپرستى پايدار بودند، خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله و پدر و مادر او هم از حُنَفا و بر دين جدشان حضرت ابراهيم علیه السلام بودند و بر آيين او عمل مىكردند.
سيوطى اضافه مىكند كه گروهى از علماى ما درباره اجداد رسولخدا صلی الله علیه و آله بر همين عقيده هستند كه از جمله آنها امام فخر رازى است. او در تفسير خود، چند دليل بر اين مطلب آورده است:
“الف) الذي يراكَ حينَ تَقُومُ* وتَقَلبَكَ في الساجِدين (شعرا: 218 و 219)
خدايى كه تو را مى بيند، آنگاه كه به عبادت برمىخيزى و آنگاه كه در ميان سجدهكنندگان منتقل مىگردى.
فخر رازى مىگويد:
به عقيده مفسران منظور از تقلب و جابهجا شدن در ساجدين انتقال نطفه پيامبر از صُلب سجدهكننده و موحد و خداشناس به صلبِ سجدهكننده و موحدِ ديگر است و اين آيه دلالت دارد كه همه پدران پيامبر، موحد و خداشناس و از كسانى بودهاند كه به پيشگاه خداوند يكتا سجده و ستايش مىكردند. لَمْ أزَلْ أنْقُلُ مِن أصلابِ الطاهِرينَ إلى أرحامِ المُطَهرات؛ من هميشه از صلبهاى پاك به ارحام پاك منتقل شدهام.428
در قرآن مجيد هم مىفرمايد:
ب) إنمَا المُشرِكونَ نَجسَ؛ مشركان ناپاكند. (توبه: 28)
بنابراين اگر اجداد و جدههاى پيامبر صلی الله علیه و آله مشرك بودند، پاكى آنها را تأييد نمىكرد.”
سيوطى پس از نقل دلايلى ديگر از فخر رازى می گوید: فخر رازى كه به ايمان و قداست اجداد پيامبر صلی الله علیه و آله معتقد است اين دلايل را بيان كرده است.
سيوطى آنگاه در تأييد نظريه فخررازى به بيان چند دليل عقلى و نقلى ديگر مىپردازد و در اثبات اين موضوع، احاديثى از بخارى، بيهقى و ابونعيم و ساير محدثان نقل مىكند و سپس دلايلى را كه شهرستانى و ماوردى آوردهاند، متذكر مىشود.429
علماى اهلسنت درباره ايمان اجداد و پدر و مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله تأليفات زيادى دارند كه سيوطى به تنهايى چهار جلد كتاب در موضوع ياد شده به رشته تأليف در آورده است:
1. الدرج الرفيعة فى الآباء الشريفة.
2. المقاصد السندسية فى النسبة المصطفوية.
3. التعظيم والمنة بأن أبوى رسول الله صلی الله علیه و آله فى الجنة.
4. السبل الجلية فى الآباء العلية.430
فهرست منابع و مآخذ:
الف. منابع فارسی
1. جعفريان، رسول، آشنايى با عربستان ، نرم افزار حج ، مرکز تحقیقاتی نور .
2. رباني، علی، فرق و مذاهب كلامي ، موسسه امام صادق علیه السلام ، قم ، 1388 .
3. سبحانی؛ جعفر و محمد رضائی، الزيارة فى الكتاب و السنة ، اندیشه اسلامی، قم، دفتر نشر معارف، چاپ چهارم، 1385.
4. سجادی ، سید جعفر ، فرهنگ معارف اسلامى، انتشارات دانشگاه تهران ،1373 شمسی ، سوم .
5. عسكرى، معالم المدرستين، مؤسسة النعمان، بيروت، 1410 ق.
6. حسينى تهرانى، ترجمه توضيح المراد، انتشارات مفيد ، تهران ، 1365 ش ، سوم.
7. صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی ، چاپ ششم پائیز 89، انتشارات سمت، تهران.
8. علامه مجلسى؛ ايمان و كفر، نرم افزار نور ، موسسه تحقیقاتی نور .
9. رضوانى ، تأويل صفات خدا ، نشر مشعر ، تهران ، بهار 1391 .
10. — سلسله مباحث وهابيت شناسى- عقل از منظر وهابيان، نشر مشعر – تهران، چاپ: 1، بهار 1390 .
