
البته سمن ها و مجموعه دولت دارای ارتباطات و تأثیرات متقابل مشخص می باشند.
7) آزادی خلاقیت:
روابط افراد در سازمان های مردم نهاد مبتنی بر حفظ آزادی تفکر و عمل بوده و پدیده آورنده خلاقیت ، ابتکار و نوآوری در جوانان می باشد.
8) مشارکت و مسئولیت پذیری:
یکی از ویژگی های سازمان های مردم نهاد ، فراهم کردن زمینه های مشارکت جوانان در عرصه های مختلف اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و مدیریتی کشور است که با کمک گرفتن از تحقیقات و پژوهش های مختلف با هر یک از عرصه های ذکر شده آشنا می شوند
حوزه فعالیت سازمان های غیردولتی
حوزه سیاسی / حوزه دیوانسالاری / حوزه قانونی
طبقه بندی سازمان های غیردولتی
1- طبقه بندی بانک جهانی
الف- سازمان های عملیاتی – اجرایی
• سازمان های محله محور
• سازمان های ملی
• سازمان های بین المللی
ب- سازمان های حمایتی – ترویجی
2- طبقه بندی بر اساس موضوع فعالیت
• سازمان های تبلیغاتی
• سازمان های تخصصی
• سازمان های عام
• سازمان های بشردوستانه
3- طبقه بندی از لحاظ سطوح عملیاتی ( سازمان اجرایی )
• سازمان های غیردولتی محله محور
• سازمان های غیردولتی شهر مقیاس
• سازمان های غیردولتی ملی
• سازمان های غیردولتی بین المللی
4- طبقه بندی از نظر جهت گیری
• جهت گیری خیریه
• جهت گیری خدماتی
• جهت گیری مشارکتی
• جهت گیری توانمند سازی
5- طبقه بندی کلارک
• سازمان های رفاهی
• سازمان های فعال در زمینه نوآوری های فنی
• پیمانکاران خدمات دولتی
• سازمان های توسعه که در خصوص خودیاری ، توسعه اجتماعی و ایجاد دموکراسی هستند
• سازمان های حمایتی از فقرا و توسعه آنها که از کمک های دیگر سازمان ها برخوردارند .
• گروه یا شبکه های حمایتی
6- طبقه بندی جان هاپکینز
فرهنگی / تفریحی / آموزشی / تحقیقاتی / بهداتی / خدمات اجتماعی / محیط زیست / توسعه و خانه سازی / حقوقی / حمایتی / سیاسی / خیریه و بشردوستانه / بین المللی / مذهبی / کسب و کار و …
کارکردهای اصلی سازمان های غیردولتی – مردم نهاد
سازمان های غردولتی نه رقیب دولتند و نه زاییده و ابزار انها . سازمان های غردولتی نهادهای مردمی هستند که جامعه مدنی را به وجود می اورند و یاور دولت و جامعه اند . این انجمن های مردمی دو کاکرد اصلی دارند :
1- کوچک کردن دولت و سازمان ها و ادارات تابعه
دولت ها هرچه بزرگتر باشند و هرچه عائله مند تر دارای طول و عرض اداری و ساختار گسترده تر باشند ، کارآمدی کمتری دارند . مانند اندامی که هرچه فربه تر و چاق تر باشد تنبل تر و کم حرکت تر می شود و این چاقی منشاء بیماری های دیگری را فراهم می اورد . لذا کارکرد اصلی این سازمان ها در این قالب قرار می گیرد .
2- نقش نظارتی
سازمان های غیردولتی همانند رسانه ها ، زبان جامعه و چشم دولتند . آنها حایل و ضربه گیرند . سازمان های غیردولتی هزینه ها را می کاهند چون داوطلبانه و بدون اینکه هزینه هایی بر جامعه و دولت تحمیل نمایند اموری را می بینند که از چشم دولتمردان پنهان است و از طرف دیگر صدای مردم را به گوش مسئولین می رسانند و مانع بیگانگی دولت – ملت می شوند .
2- 3تعریف جامعه مدنی
اصطلاح «جامعه مدنی» گرچه در گذشته به خصوص یونان باستان مطرح بوده، اما به مفهوم مدرن و به معنای حلقه واسط بین دولت و مردم، از زمان هگل مطرح شده است.( پلامتاز ؛1371:229) جامعه مدنی، مجموعه متشكل از افرادی است كه با اراده و انتخاب خود و مستقل از دولت، گروهها و انجمنهایی را تشكیل میدهند و هدف از تأسیس این گروهها، پیشبرد منافع و علایق و سلایق اعضاست.( واعظی :1378؛37)
در مورد اینكه پیشینه جامعه مدنی چه بوده، این واژه اولینبار به چه معنایی بهكار رفته و در طول تاریخ دارای چه تحولاتی بوده است، اختلافات بسیاری وجود دارد. برخی قدمت مفهوم جامعه مدنی را به آغازینروزهای تشكیل حكومت در جامعه انسانی كه بنابر قولی از زمان “نوح نبی”، بوده برمیگردانند. ( همان :9) گروهی دیگر، پیشینه این نوع از جامعه را 3000 هزار سال قبل از میلاد قلمداد كرده و میگویند، اولین جوامع در میان جامعه شورایی سومریها در بینالنهرین با پیدایش اولین پولیسها (دولتشهرها)، محقق گردید. بعضی دیگر افلاطون را اولین كسی میدانند، كه از جامعه مدنی یاد كرد و مدینه فاضله خود را به آن، نامگذاری كرد. گروهی نیز برای ارسطو چنین ابداعی را قائلند. در مقابل این نظریات، گروهی دیگر، جامعه مدنی را محصول دنیای مدرن بعد از سدههای 12 و 13، دانسته و برآنند كه بین تمدنهای باستانی (چه شرقی و چه غربی)، اساساً جامعه مدنی سابقهای نداشته است. .( معصومی :1378؛39)
به هرحال تاریخ پیدایش دموكراسی لیبرال یا جامعه مدنی، در كشورهای غربی به درستی معلوم نیست؛ اما سده هیجدهم را میتوان دوران مهمی در پیدایش دولتهای دموكراتیك و جامعه مدنی دانست. دیدگاه گیتیگرا (Universalist) و لائیك (Secular) در سده هیجدهم كه دوران روشنگری بود، جهانی بودن حقوق بشر را مطرح كرد. حقوق بشر با انقلاب فرانسه به قلمرو مدنیت راه یافت و مفهوم شهروندی (با حقوق و مسؤلیت وابسته به آن)، اهمیت ویژهای پیدا كرد.( پیرنظر :1379؛21)
در نیمه دوم سده هیجدهم، تحولی در همانندپنداری جامعه مدنی با دولت، كه تا آن زمان مرسوم بود، به وجود آمد و تلقی جدیدی از جامعه مدنی كه آن را عرصهای مستقل و مجزا از دولت میدید، در آثار تام پین، آدام اسمیت (1790-1723)، آدام فرگوسن و جان لاك (۱۷۰۴-۱۶۳۲)، جوانه زد و سرانجام توسط هگل (۱۷۷۰-۱۸۳۱Georg Wilhelm Friedrich Hegel )، فضای مفهومی جدیدی از جامعه مدنی به تفصیل بیان شد.
مفهوم جامعه مدنی در اوائل سده بیستم، بعد از آنكه در نیمه دوم سده نوزدهم از رونق و رواج افتاده بود، توسط “آنتونیو گرامشی” احیاء شد. وی در احیای این مفهوم، اندیشه هگلی را ترجیح داد. در اواخر دهههای 70 و 80، به همراه تحولات اروپای مركزی و اروپای شرقی، حیاتی تازه در مفهوم جامعه مدنی دمیده شد و جامعه مدنی به عنوان واكنشی در برابر تمامیتخواهی (توتالیتاریسم)، بهویژه تمامیتخواهی حكومتهای سوسیالیستی، ظهور یافت. .( افروغ :1378؛37) از دیگر صاحبنظران این عرصه كه به اظهار نظر در رابطه با جامعه مدنی پرداختهاند، میتوان به توماس هابز (Thomas Hobbes: 1588-1679)، و کارل ماركس (Karl Marx: 1818-1883) اشاره كرد. .( واعظی : 33) برای جامعه مدنی تعریفهای مختلفی ارائه شده است که در این جا به برخی از آنها اشاره میکنیم(بشیریه ؛230:1374)
الف)جامعه مدنی به مفهوم دولت در اندیشه ارسطویی در مقابل خانواده و در اندیشه اصحاب قرارداد اجتماعی در مقابل وضع طبیعی.
ب) جامعه مدنی به مفهوم جامعه متمدن در مقابل جامعه ابتدایی در اندیشه دانشمندانی مانند آدام نرگسون و آدام اسمیت.
ج) جامعه مدنی به مفهوم شکل اولیه تکوین دولت در اندیشه هگل.
د ) جامعه مدنی به مفهوم حوزه روابط مادی و اقتصادی و علایق طبقاتی و اجتماعی در مقابلِ دولت و به عنوان پایگاه آن در اندیشه مارکس.
ه )جامعه مدنی به عنوان جزئی از رو بنا و مرکز تشکیل قدرت ایدئولوژیک یا هژمونی طبقه حاکمه در اندیشه آنتونیوگرامشی.
و ) جامعه مدنی حلقه واسط بین مردم و دولت در مقابل دولت.
در این پژوهش تعریف مورد نظر، تعریفی است که از زمان هگل پایهریزی شده است و بر اساس آن جامعه مدنی در مقابل دولت قرار میگیرد و شامل همه حوزههایی است که پس از تعیین و تجزیه حوزه دولت باقی میماند. جامعه مدنی در مقابل دولت به حوزهای از روابط اجتماعی اطلاق میشود که فارغ از دخالت قدرت سیاسی است و مجموعهای از نهادها، مؤسسات، انجمنها، تشکلهای خصوصی و مدنی (غیر خصوصی) گروههای فشار و … را در بر میگیرد. جامعه مدنی حوزه روابط اجتماعی و دولت حوزه روابط سیاسی است. ( همان :332)
جامعه مدنی در این معنا برای اثبات مطلوبیت قلمرو آزادی و حقوق فردی و ایجاد محدودیتهایی برای دولت است. دولت با ترسیم مرزهای حوزه سیاسی تلاش میکند تا رویهها یا اعمال سیاسی را کنترل یا محدود سازد؛ در مقابل، جامعه مدنی دولتی پاسخگو میطلبد و این که حقوق شهروندان را رعایت کند، آزادی را محدود نکند و در جامعه قانون حکمفرما باشد. بر این اساس، وجود جامعه مدنی یکی از ویژگیهای جوامع دموکراتیک است. جامعه مدنی ارزشهایی مانند مشارکت سیاسی، پاسخگویی دولت و عمومی بودنِ سیاست را در پی دارد. بدون حمایت از حقوق شناخته شده و قابل اجرای آزادی بیان، آزادی اجتماعات، آزادی عقیده و فکر و ترویج افکار عمومی جامعه مدنی از بین میرود.(چاندوک ؛249:1377)
تلقیها از جامعه مدنی
مفهوم جامعه مدنی در اندیشه سیاسی غرب با سیری از تحولات و تطورات روبرو بوده است. میتوان تلقیهای مختلفی كه از جامعه مدنی به لحاظ مفهومی ارائه شده است را در قالب دو محدوده زمانی، ماقبل مدرنیته و بعد از آن تقسیمبندی كرد و بدان پرداخت:
الف) مفهوم جامعه مدنی در دوران قبل از مدرنیته؛ ویژگی اصلی این تلقی آن است كه به هیچروی، آن را مقابل دولت نمیشناسد؛ بلكه قوام جامعه مدنی به وجود دولت بوده و دولت، جزء اجتنابناپذیر آن است. این معنا از جامعه مدنی در آثار جان لاك، روسو و امانوئل كانت (۱۷۲۴-۱۸۰۴) كاملاً مشهود است. ( افروغ :47)
این نوع برداشت نیز خود در سه دسته زیر جای میگیرد:
1. در اندیشه ارسطو، جامعه مدنی معادل با دولت یا جامعه سیاسی محسوب میشود و تمایزی میان دولت و جامعه مدنی وجود ندارد. در این معنا از جامعه مدنی، جامعه مدنی به معنای دولت، در برابر خانواده بوده و همان دولتشهری (polis) كه ارسطو در مقابل خانواده مطرح كرده و آن را نقطه كمال و غایت جوامع میدانست، خواهد بود. .( معصومی : 17)
2. گروهی جامعه مدنی را مرادف با اجتماع انسانیای دانستهاند، كه دارای دولت و حاكمیت قانون، میباشد و این اجتماع، بر اساس قرارداد میان انسانها وضع شده است. این معنا از جامعه مدنی نیز، آن را به مفهوم دولت میداند؛ با این تفاوت كه در این معنا، جامعه مدنی در برابر جامعه طبیعی بهكار میرود. بر اساس این برداشت از جامعه مدنی كه نظریه طرفداران قرارداد اجتماعی میباشد؛ از آنجایی كه انسان، حیوانی شهوانی است، زمانی كه بدون حاكمیت دولت و قانون قراردادی (كه وضع طبیعی زندگی است)، ادامه حیات دهد، تنازع، قتل و غارت، او را بهشدت تهدید خواهد كرد؛ بنابراین بهناچار به خروج از وضع طبیعی و تشكیل جامعهای كه در آن قوانین و توافقات قراردادی تدوین میشوند، روی میآورد. در پرتو این قراردادهای اجتماعی، دولت مقتدری ظهور میكند، كه وسیلهای برای كنترل سرشت و طبیعت سركش آدمیان خواهد بود. .( همان :18)
3. یكی دیگر از مفاهیمی كه جامعه مدنی در سیر تطور مفهومیاش به خود میگیرد، جامعه متمدّن است. جامعه مدنی در این معنا كه توسط “آدام فرگوسن” برای اولینبار ارائه شد، به معنای جامعه متمدّن در برابر جامعه ابتدایی، مورد شناسایی قرار میگیرد.
“فرگوسن” در كتاب “گفتاری درباره تاریخ جامعه مدنی”، حكومتهای غربی را به دلیل اعتنا به مالكیت خصوصی و آزادیهای فردی مبتنی بر آن، متمدن و مدنی مینامند و جوامع شرقی را بهعلت ماندن در مالكیت مشاع و اعمال سلطنت مطلقه پادشاهان و حكام، “جامعه بربر” و ابتدایی دانسته و قائل است، جوامع غربی كه مدنی به شمار میروند، همان جامعه مدنی، محسوب میشوند، در این تفسیر كه مدنیت و تمدن معاصر غرب، مفهوم و مصداق جامعه مدنی بهشمار رفته است، همچنان جامعه مدنی بهعنوان یك حوزه دولتی محسوب میشود و میان مفهوم جامعه مدنی با دولت، تفاوتی وجود ندارد. .( معصومی :25)
ب) مفهوم جامعه مدنی در دوران بعد از مدرنیسم؛ مهمترین نظریات این دوره در مورد مفهوم جامعه مدنی كه آن را عرصهای مستقل از دولت قلمداد كردهاند را میتوان اینگونه تقسیمبندی كرد:
1. جامعه مدنی، مجموعهای اجتماعی است كه از تعداد زیادی گروه ساختهشده كه باهم درمیآمیزند؛ ولی یكی نشده
