
جمیع قومها خواهید بود، زیرا که تمامی جهان از آن من است و شما برای من مملکت کَهَنه و امت مقدس خواهید بود» (خروج 19: 5-6) (Atlen, 1987, p55) و اسرائیل در مقابل باید خدا را با تمامی دل محبت نماید: «يهوه خداي خود را به تمامي جان و تمامي قوتِ خود محبت نما» (تثنیه 6: 5) اين حكم بارها و بارها تكرار شده (10 : 12 ؛ 11 : 1، 13، 22).
تعبير پسر خدا در كتاب هوشع دلالت بر برگزيدگی اسرائيل از طرف خدا دارد. اسرائيل نهتنها نخستين زاده خدا، كه تنها پسر او بود (هوشع 11: 1). در اشعيا، متناظر با پسر بودنِ اسرائيل بحث از پدر بودن خدا به ميان آمده است، آنگاه كه بنیاسرائيل به خدا گفتند: «تو پدر ما هستی! حتی اگر ابراهيم و يعقوب نيز ما را فراموش كنند، تو ای خداوند، از ازل تا ابد پدر و نجاتدهنده ما خواهی بود» (اشعيا، 63: 16). در جای ديگر آمده است: «اما الان ای خداوند، تو پدر ما هستی. ما گل هستيم و تو صانع ما هستی و جميع ما مصنوع دستهای تو میباشيم» (اشعيا، 64: 8). در توجيه بدبختیها و مصيبتها، تعبير پسر كه يهوه خطاب به فرعون گفت به قوم مبدل گشت. جايگاه و ارزش خاص قوم بيشتر در سفر خروج توصيف شده است (خروج 4: 22؛ همان، 19: 6). تشبيه اسرائيل به عروس نيز متضمن مفهوم برگزيدگی است؛ در حزقيال از اورشليم به عنوان همسر بیوفا ياد میكند، سرزمينی كه كسی به آن توجه نمیكرد. خدا با آن پيمان ازدواج بست و آن را از آن خود كرد (حزقيال، 16: 8).
در عاموس از كلمه Yado (شناخت از نزديك يا شناخت خصوصی) برای بيان اين رابطه ويژه استفاده شده است: «من شمارا فقط ازتمامی قبايلزمين شناختم، پس عقوبت تمام گناهان شما را بر شما خواهم رساند» (هوشع 3: 2). نويسندگان سفر تثنيه شأن و جايگاه اسرائيل را به عنوان قوم خدا ارتقا دادند و انتخاب قوم يهود را مرهون محبت خدا به ايشان میدانند: «و شما را برنگزيد از اين سبب كه از ساير قومها كثيرتر بوديد، زيرا شما از همه قومها قليلتر بوديد، ليكن از اين جهت كه خداوند شما را دوست میداشت» (تثنيه، 7: 7ـ8). با اينكه كل زمين به او تعلق دارد، و تمام اقوام تحت حكومت اوست، خداوند از آن ميان تنها قوم يهود را برگزيد. مارتین بوبر معتقد است، اعتقاد و باور عمومی به خدا و پرستش او يك قوم را قوم خدا نمیسازد، بلكه قوم خدابودن بيشتر به اين معناست كه صفات خدا از قبيل عدالت و محبت در آن قوم تجلی كرده و در زندگی ايشان و نيز زندگی اعضا با يكديگر تأثير گذاشته است. عدالت در روابط متقابل غيرمستقيم اين افراد و محبت در روابط متقابل مستقيم آنان تحقق و عينيت يافته و البته در اين ميان، محبت اصلی والا و متعالیتر است، برای اينكه انسان نسبت به خدا نمیتواند عادل باشد، ولی میتواند او را دوست داشته باشد. محبت خدا به انسان منتقل میگردد و از آنجا كه خدا بيگانهها را دوست دارد، كسانی كه دوستدار خدايند، بايد آنها را دوست بدارند (Hertzberg, 39).
رويكرد انحصارگرايانه يهوديان ريشه در عهد و ميثاقی دارد كه خدا با ابراهيم و سرانجام با اين قوم بست. عهد (Covenant) قراردادی است كه دو طرف با كمال آزادی آن را منعقد میكنند. طبق تعاليم تورات، خداوند ابتدا با نوح (پيدايش 9: 11) و بعد ابراهيم عهد بست (همان 17: 9). كه فرزندان و دودمان او را وارث ارض كنعان سازد. سپس، اسحاق و يعقوب مشمول اين عهد قرار گرفتند (همان 17: 19) و در پايان، اين عهد در كوه سينا با تمام جماعت بنیاسرائيل تجديد شد و خداوند پس از خروج اين جماعت از مصر، آنان را قوم برگزيده خود قرار داد.
با نگاهی به تورات، این نکته روشن است كه عهد خدا با اين جماعت دوطرفه بوده است (تثنيه، 8: 19ـ20)؛ يعنی آنان تنها درصورتی كه در مقابل فرمانهای الاهی سرتسليم فرود آورند برگزيده شوند. اين در حالی است كه تورات و شواهد تاريخی همه حكايت از آن دارند كه بنی اسرائيل به عهد خود وفـا نكردند و امتياز برگزيدگـی را از كف دادند (همان، 9). خداوند در قسمتهایی ار عهد عتیق، ازخشم و غضب خود بر قوم بنیاسرائيل و ويرانی شهرها و آوارگی مردمانش سخن گفته است (خروج 32: 9ـ10؛ اعداد 14: 11؛ تثنيه، 9: 6ـ8).
هوشع به امر خدا برای نشان دادن رابطه موجود بين اسرائيل و خدا از رابطه زناشويی به عنوان سمبل استفاده كرد. او در عصر يُربعام دوم در حكومت شمالی زندگی میكرد. هوشع معاصر عاموس بود و چهل سال نبوت كرده و با بتپرستان به مبارزه برخاست. در عصر عاموس فساد روزافزون داخلی و تقويت دمافزون آشور باعث شد كه حكومت شمالی سقوط كند و ساكنان آن تبعيد و سپس مشرك شوند. از نظر هوشع، خدا داماد است و اسرائيل عروس بیوفای او. خدا به هوشع میگويد با زنی به نام جومر ازدواج كند. جومر طبق پيشگويی خداوند به هوشع خيانت كرد و دلباخته و دلداده ديگران شد. جومر نماد قوم اسرائيل است كه خدا را ترك گفته و به دنبال خدايان ديگر رفته است. هوشع مانند خدا كه قوم اسرائيل را به سوی خود میخواند، به دنبال جومر میرود و به رغم خيانتی كه كرده، او را مورد لطف و محبت خود قرار میدهد. هوشع از قوم اسرائيل میخواهد كه توبه كنند و به سوی خدا برگردند (هوشع، 14).
در تلمود، بنیاسرائيل به حبه زيتون تشبيه شده است. از نويسندگان تلمود راجع به تشبيه يهود به درخت زيتون سؤال شده است، آنان در پاسخ وجه شبههای ذيل را ارائه كردهاند.
1. درخت زيتون برگهايش را از دست نمیدهد، همچنانكه تمام يهود در اين عالم يا عالم بعدی از ميان نمیروند.
2. همانگونه كه با فشردن زيتون روغن از آن استحصال میشود، جماعت بنیاسرائيل نيز به جاده صواب بازنمیگردند مگر بعد از تحمل آلام و عذاب.
3. يهود از آن روی به حبه زيتون تشبيه شده كه روغن زيتون را نمیتوان با مواد ديگر مخلوط كرد. جماعت اسرائيل نيز ممكن نيست با ملتهای ديگر مختلط شوند. تلمود مدعی است كه روح خدا از روح امت است، همچنانكه پسر جزئی از مادر است، لذا كسی كه به يك يهودی تجاوز كند، مثل فردی است كه به عزت الاهی تعدی و آن را جريحهدار كرده باشد. هركس جماعت اسرائيل را دشمن بدارد يا اكراه از آنان داشته باشد مثل اين است كه با خدا دشمن باشد؛ به خصوص آنكه میدانيم آنگاه كه در سرزمين موعود بودند، خدا در بين ايشان بود و هنگام خروج از سرزمين شخينا با آنان بود، چون موسی چنين خواستهای از خدا داشت (مسيری، 1383، ج5: 136).
محبّت خداوند در قلب طبقات مختلف افراد بنی اسرائیل وجود دارد:
– کل قوم: «زیرا کدام قوم بزرگ است که خدا نزدیک ایشان باشد چنانکه یهُوَه، خدای ما است، در هروقت که نزد او دعا میکنیم؟» (تثنیه4: 7).
– سران قوم: «و داود زن خود بَتْشَبَع را تسلی داد و نزد وی درآمده، با او خوابید و او پسری زاییده، او را سلیمان نام نهاد. و خداوند او را دوست داشت. » (دوم سموئیل12: 24).
– تک تک یهودیان و به خصوص عادلان: «خداوند عادلان را دوست دارد. » (مزامیر146: 8)، «زیرا خداوند انصاف را دوست میدارد و مقدّسان خود را ترک نخواهد فرمود. ایشان محفوظ خواهند بود تا ابدالآباد. و امّا نسل شریر منقطع خواهد شد. » (مزامیر37: 25-29).
– مسکینان و افتادگان: «کیست مانند یهوّه خدای ما که بر اعلی علّیین نشسته است؟ و متواضع میشود تا نظر نماید بر آسمانها و بر زمین؛ که مسکین را از خاک برمیدارد و فقیر را از مزبله برمیافرازد. تا او را با بزرگان بنشاند، یعنی با بزرگان قوم خویش. » (مزامیر113: 5-9).
– بت پرستان: «و یوُنُس از شهر بیرون رفته، به طرف شرقی شهر نشست و در آنجا سایهبانی برای خود ساخته زیر سایهاش نشست تا ببیند بر شهر چه واقع خواهد شد. و یهوه خدا کدویی رویانید و آن را بالای یونُس نمّو داد تا بر سر وی سایه افکنده، او را از حزنش آسایش دهد و یونُس از کدو بینهایت شادمان شد. امّا در فردای آن روز در وقت طلوع فجر خدا کِرْمی پیدا کرد که کدو را زد و خشک شد. و چون آفتاب برآمد خدا باد شرقی گرم وزانید و آفتاب بر سر یونُس تابید به حدّی که بیتاب شده، برای خود مسألت نمود که بمیرد و گفت: مردن از زنده ماندن برای من بهتر است. خدا به یونُس جواب داد: «آیا صواب است که به جهت کدو غضبناک شوی؟» او گفت: صواب است که تا به مرگ غضبناک شوم. خداوند گفت: «دل تو برای کدو بسوخت که برای آن زحمت نکشیدی و آن را نمّو ندادی که در یک شب بوجود آمد و در یک شب ضایع گردید. و آیا دل من به جهت نینوا شهر بزرگ نسوزد که در آن بیشتر از صد و بیست هزار کس میباشند که در میان راست و چپ تشخیص نتوانند داد و نیز بهایم بسیار؟» (یونس4: 5-11).
ج) محبت به همنوع
دوست داشتن خدا به عنوان الگوی محبت کردن به انسان نشان داده می شود. از آن جایی كه انسان به صورت خداوند، آفريده شده است (پيدايش، 1: 27)، شناخت صفات الهي و سعي در شبيه سازي آنها در ضمير انسان پايهی مهم ترين اصل اخلاقی عهدعتیق، يعنی فرمانبرداری از خدا را تشکیل میدهد. از این رو، هدف نهایی اخلاق را تشبّه به خداوند قرار داده است که از طریق عمل به فرامین الهی و شریعت محقّق می گردد (کهن، 1382: 231). در پی این اصل اخلاقی است که بنی اسرائیل مکلف می شوند که برهنگان را بپوشانند (پیدایش 18: 1). همان گونه که خدا برهنگان را جامه پوشانید (پیدایش 3: 21)؛ به عزاداران تسلیت دهند آن گونه که خدا به عزاداران تسلیت داد (پیدایش 25: 11) و در نهایت انسان لازم است شفیق، دیر خشم، و کثیرالاحسان باشد به همانگونه که خداست (خروج 34: 6). مضمون اخلاقی این اصل مهم برای بنی اسرائیل دو دست آورد مهم در پی دارد. نخست این که به بنی اسرائیل یاد میدهد که «همنوعت را مانند خود دوست بدار» (لاویان18: 19). زیرا که دیگران هم به مانند خود انسان در صورت خدا آفریده شده و شایستهی احترام اند. و دیگر این که به بنی اسرائیل میآموزد که میتوانند به مقام «چون خدایی» برسند زیرا که در آغاز در این مقام آفریده شدهاند. این نکته در فرمان دوست داشتن بیگانگان تجسم می یابد که به گونه ي پرمعنایی در محبت خداوند به افراد بیگانه ریشه دارد. «خدای شما غریبان را دوست داشته… . پس غریبان را دوست بدارید» (تثنیه10: 18-19).
از این روست که فرمان محبت نمودن خدا در عهدعتیق با فرمان دوم: «همسایهی خود را مثل خویشتن محبت نما. » (لاویان19: 18) تکمیل میشود. این فرمان نشان میدهد که قوم اسرائیل باید به دیگران هم، توجه و التفات داشته باشند. تمام کتب انبیاء و کتب حکمی از این نظر وجه اشتراک دارند که: بدون احترام گذاشتن به دیگر ابنای بشر به ویژه به طردشدگان و کسانی که به هیچ وجه مورد توجه نیستند، نمیتوان خدا را خشنود ساخت: «او انصاف و عدالت را به جا میآورد … فقیر و مسکین را دادرسی مینمود، مگر شناختن من این نیست؟» (ارمیا22: 15-16 و نیز: حزقیال18: 5-9؛ ملاکی3: 5؛ ارمیا9: 2-5؛ عاموس1-2).
ربی عقیوا میگفت که فرمان «همنوعت را مانند خودت دوست بدار» (لاویان 19: 18)، اصل اساسی تورات است. همکار او بنعزای آیهی زیر را به عنوان اصل مهمتری ذکر میکرد: «این است کتاب پیدایش آدم … او را شبیه خدا ساخت. » (پیدایش 5: 1). محبت مردم جهان نسبت به یکدیگر که در اینجا به آن اشاره شده است، فقط یک آرمان ساده نیست که در تورات از آن حمایت شده باشد، بلکه تنها میزان و معیار حقیقی رابطهی افراد انسانی با یکدیگر است. در حالی که ربی عقیوا به فرمان صریح فوقالذکر اشاره کرده است، بنعزای این آرمان را بر پایهی این اصل کلی قرار داده است که همهی انسانها از یک پدر به وجود آمدهاند، و از اینرو همگی به واسطهی خویشاوند بودن با یکدیگر و پدیدآمدن از یک ریشه مشترک به هم پیوستهاند، و هم اینکه جملگی در یک امتیاز گرانبها که همان آفریده شدن به شباهت خداوند است، با یکدیگر شریک هستند. «خداوند این مطلب را به جهانیان اعلام کرد و فرمود: «همنوعت را مانند خودت دوست بدار». من که خدا هستم همنوع تو را آفریدهام. اگر
