
و قدرت نظامي است همه حول اين محور ميگردند كه در فرآيند ارتباطي كه ميتوان اعمال سياست خارجي دانست، پيامها به روشني به مقامات تصميم گيرندهي طرف مقابل منتقل شوند. اهميت اين موضوع به اين سبب است كه، آن چه در سياست بينالملل اهميت دارد تصورات سياستگذاران از نفوذ و شيوهاي است كه علامتهاي حكومتها را تفسير ميكنند. روشن است كه در اين صورت از اعمال و اجراي سياست خارجي روشها همان شيوههاي آشناي مذاكره دو يا چند جانبه، كنفرانسهاي بينالمللي و حتي در مواردي اعمالي چون فشار و تحريم اقتصادي و به نمايش در آوردن قدرت نظامي ميباشند .12
اين شيوهاي است كه براي سالها چارچوب روابط و رفتار دولتها را با يكديگر شكل ميداده است. ديپلماسي در شكل كلاسيك خود مخفي و محدود بوده اما به مرور زمان با تحولات صورت گرفته در عرصهي جهاني كم كم تغيير و تحول يافت. در روند تغيير و تحول ديپلماسي از حالت مخفي به ديپلماسي علني عوامل بسياري از جمله تجربههاي تلخ بشر در مورد جنگهاي جهاني بسيار موثر بود. به اين ترتيب با ايجاد فضاي بينالمللي لازم، تحولات جهان به سويي جهت يافت كه ضرورتاً ديپلماسي ميبايست خود را با آنها هماهنگ مينمود. ظهور ديپلماسي علني و چند جانبه حاصل اين تحولات ميباشند. پس از جنگ دوم جهاني، ضرورت حفظ صلح و دوري از جنگ سبب گسترش همكاري ميان كشورها در چارچوب سازمان ملل شد و اين تحول سبب گشت تا ساختارهاي چند جانبه براي هماهنگي بيشتر ميان كشورها به وجود آيد. اما جداي از اين تحولات كه در حوزهي سياست رخ داد، ورود عرصه های جدید و تکنولوژی به ديپلماسي ، سبب ایفای نقش بسيار مهم آن شد.
2- مشخصه های دیپلماسی در عصر نو
جهان معاصر، جهاني متاثر از دانايي و فناوري است. در اين جهان قواعد و اصولي كه تبيين كننده توان و قدرت بازيگران عرصه بين الملل بوده، تغيير نموده و شرايطي جديد را پديد آورده است. در اين شرايط و هم زمان با توسعه، فروپاشي، پيشرفت و تغيير شكل مسائل ملي و بين المللي، مديريت آنها نيز به ابزارها و استراتژي هاي نويني نياز پيدا كرده است. از سوي ديگر تغييرات روزانه فناوري نيز موجب گشته تا ابزارهاي نويني كه زاده علم و دانش هستند، پديد آيند. در اين شرايط است كه دانش و فناوري به يكي از مولفه هاي قدرت كشورها در عرصه بين المللي بدل مي گردد. اين تغييرات موجب شده تا ديپلماسي كشورها نيز وادار به تطابق با شرايط نوين گردد و در دو حوزه شيوه هاي عمل و دستور كارها، از اين تغييرات اثر پذيرد.
فناوريهاي نو نه تنها در حوزههاي مرتبط با خود – شامل صنايع، دانش و اقتصاد – كه بسياري از ديگر حوزهها را نيز تحت تأثير خود قرار دادهاند. در اين ميان انقلاب سوم فناوري بيش از ساير تحولات علمي و فني تأثيرات اجتماعي و حتي سياسي داشته است. اين تحول علمي نه تنها سبب شد دانش بشري به عرصههاي جديدي را در برابر خود يابد، بلكه سياست جهان را با امكاناتي كه در اختيار دولتها و مردم قرار داد از خود متأثر ساخت. مهمترين چالش دستگاههاي ديپلماسي و سياست خارجي كشورها در جامعه شبكهاي امروز گسترش اطلاعات از طريق فناوريهاي نوين ارتباطات، روابط ميان دولتها در عرصههاي مختلف منطقهاي، بينالمللي و جهاني است. امري كه در گذشته بخشي از وظايف مأموريتهاي ديپلماتيك به شمار ميآمد. در گذشته فضاي خاصي بر روابط ديپلماتيك ميان كشورها حاكم بود. بسياري از اين روابط به عنوان بخشي از ابزار تأمين منافع ملي كشورها، سري و پنهان بود به گونهاي كه ميتوان گفت محافل ديپلماتيك جزايري جدا از ساير بخشهاي اجتماعي (و حتي در مواردي از ساير بخشهاي حاكميتي) به شمار ميآمدند. اين فضاهاي بسته و محدود، قدرت مانور ويژهاي را به دستگاههاي ديپلماتيك ميبخشيد به صورتي كه حل و فصل امور در چنين فضايي چندان پيچيده و دشوار به نظر نميرسيد. 13
در گذشته ديپلماسي ميان كشورها به موضوعاتي همچون روابط شخصي و خانوادگي روساي كشورها با يكديگر يا مسأله جنگ و صلح مربوط ميشد و اجراي ديپلماسي نيز تنها بر عهده گروهي كه «هيأت ديپلماتيك» ناميده شد، قرار داشت. اين گروه نماينده رسمي كشور فرستنده آنها نزد كشور پذيرنده و ميزبان تلقي شد و وظيفهي آنها حفظ منافع دولت و شهروندان كشور فرستنده نزد دولت پذيرنده بود. البته اين امر در چارچوب مرزهاي مجاز توسط حقوق بينالملل، انجام مذاكره با مقامات دولت طبق اصول مشخص شده توسط دولت فرستنده و از طريق ساير شيوههاي قانوني كه دولت پذيرنده آنها را به رسميت شناخته صورت ميگرفت. هيأت ديپلماتيك يك كشور نزد كشور ديگر تمامي فعاليتهاي خود را براي تقويت روابط دوستانه بين دو كشور و نيز توسعه مناسبات سياسي، اقتصادي، فرهنگي و علمي بين آنها انجام ميدهد به دولت متبوع خود گزارش ميكرد. اين ساختاري است كه ديپلماسي متعارف همچنان بر آن مبتني است و حتي حقوق بينالملل معاصر در امور ديپلماتيك آن را به رسميت ميشناسد. اما شرايط كنوني جهان و تحولات سريع آن سبب ميگشته تا ديپلماسي نياز به هم سازي با اين شرايط را داشته باشد.
امروزه در اثر تحولات فناورانه سه دههي گذشته، مرزهاي سنتي ديپلماسي متحول گشتهاند. مرزهاي حوزه خصوصي و عمومي در سياست خارجي و مرزهاي جدا كننده سياست داخلي از سياست خارجي شكسته شده و جريان سياست خارجي، يعني آن چه در گذشته حوزه اختصاصي پادشاهان به شمار ميآمد به بخشي از زندگي روزمره همه انسانها بدل گشت. در اين شرايط است كه ديگر نميتوان افراد و افكار عمومي را در تدوين و اجراي سياست خارجي ناديده گرفت. آنها ديگر نه تابعان صرف دولتهاي خويش بلكه بازيگراني محسوب ميگردند كه به كمك رشد دانش و مهارتهاي مربوط به دسترسي به اطلاعات و وقوع انقلاب در عرصه فناوري ارتباطات و در عرصه عملي سياست خارجي نميتوان آنها را به بازي نگرفت. فناوريهاي نو جهان را چنان تغيير داده كه در آن روابط پيچيده و چند لايه گشته و اين روابط به نوعي شكل دهنده به فضاي بازي دولتها ميباشند. در اين ميان بيشترين تلاش دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي سمت گيري به سوي تطابق با اين شرايط جديد است. 14
در عصر پساوستفاليا، رشد سريع و بي وقفه فناوريهاي نوين ارتباطات و اطلاعات و نفوذ بيش از پيش آن در عرصههاي گوناگون زندگي بشري، موجب تبديل اطلاعات پنهان ديپلماتيك به اطلاعات آشكار و قابل دسترس براي رسانهها و به تبع آن مخاطبان عمومي سراسر جهان را فراهم آورده است. در اين فضا است كه برقراري روابط با ملتها آن هم از طريق رسانهها و در فضاي مجازي حاصل از به كارگيري آنها امكانپذير ميگردد. اين روند موجب شده است كه گفتگو و مذاكره با مقامات براي نمايندگان دولتها با چالشهاي بيشتري روبرو گردد. زيرا آنان بايد از بازيگران بسيار و در عين حال گوناگوني درگير شوند. در اين شرايط بازيگران فراوان با بازيگراني كه با برخورداري از توانايي اتخاذ روشهاي سازمان يافته و جمعي، نظم ديپلماتيكها را در تمام جهان دستخوش تحول كردهاند.
زماني بود كه ديپلماتها بازيگران يكه تاز ارتباطات ميان كشورها بودن. اما در حال حاضر جريان گفتگو و تبادل اطلاعات ميان شهروندان در سراسر جهان، در 24 ساعت شبانه روز در جريان است. طرحهاي بينالمللي دولتها، روزانه از طريق ارتباطات متقابل بي شمار جاري در شاهراههاي اطلاعاتي جهاني و نيز طي سفرهاي متعدد افراد و گروههاي مختلف دولتي و غير دولتي به خارج از مرزهاي ملي كشورها، مطرح ميشوند. به اين ترتيب، تكنولوژيهاي نوين ارتباطات و اطلاعات ضمن افزايش توان و تعداد كانالهاي ارتباطاتي، فرصتهايي نيز فراهم آوردهاند. چنين چالشي نشانه ظهور نهادهاي تأثيرگذار در كنار دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي كشورهاست. بازيگراني كه نه تنها به عنوان عوامل ظهور ديپلماسي نوين، بلكه از جمله طراحان سياست خارجي و از مجريان اصلي استراتژيهاي ديپلماتيك عصر حاضر به شمار ميآيند.
شبكهها و شاهراههاي دسترسي به اطلاعات و ارتباطات، براي ديپلماتيكها راههاي نويني در گردآوري اطلاعات، همكاري با مقامات ملي، ايجاد ارتباطات و تقويت اعمال نفوذ به ارمغان آورده است. همزمان با توسعه، فروپاشي، پيشرفت و تغيير شكل مسائل ملي و بينالمللي، مديريت آنها نيز به ابزارها و استراتژيهاي نويني نياز پيدا ميكند. تكنولوژيهاي نوين ارتباطات و اطلاعات امكانات بيشتري براي همكاري با جهان به شدت متمايل به استقلال، فراهم ميكند. سرويسهاي خارجي در راه انجام نيازها و فعاليتهاي خود، بيشتر و بيشتر از تركيب ابزارهاي نوين و سنتي بهره ميگيرند و با آنها سازگار ميشوند.
بنابراین به روشني ميتوان دريافت كه از دو زاويه ميتوان تأثير فناوري بر ديپلماسي را مورد تجزيه و تحليل قرار داد. نخست، شيوههاي عمل نوين و ديگر دستور كارهاي نو براي ديپلماسي است. در اين پژوهش نيز تلاش خواهد شد تا اين دو عرصه از يكديگر تميز و هر يك از آنها مورد بحث و بررسي قرار گيرند. اما آن چه در ادامه ميآيد تلاشي است كه هدف از آن بررسي شيوههاي نو در اجراي سياست خارجي است و بحث دستور كارهاي نوين ديپلماسي جداگانه و در ادامه مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرد.
3- ضرورتهای نوين ديپلماسي
گسترش حوزه سياست جهاني و تغيير و تحولات كيفي و كمي در روابط بينالملل كمكم سبب شد تا ديپلماسي ميان دولتي يا همان ديپلماسي متعارف به دليل گوناگون توان پاسخ گويي به شرايط نوين را به ميزان كافي نداشته باشد. جهان جديد با گستره عظيم تحولاتي كه پس از انقلاب سوم فناوري به خود ديد، مكاني است كه يگانگي بازيگري دولت در آن به چالش كشيده شد. بازيگران جديد در عرصهي بينالمللي ظاهر شدند، افراد و گروهها و حتي سازمانهاي بينالمللي نقش مستقلي از دولتها يافتند و تأثير مرزها در سياست در كنترل ورود و خروج اطلاعات كم رنگ شد. در كنار اين موارد، مشكلات بزرگ تر شده و وابستگي كشورها به يكديگر سبب شد تا هر كدام به تنهايي قادر به تأمين رفاه و امنيت خود نباشد. ضرورت پاسخ به اين تحولات موجب شد تا دولتها به دنبال راههاي جديد براي رسيدن به اهداف خود باشند و روشهاي جديد ديپلماسي حاصل اين تلاشها ميباشند. از ميان اين شيوههاي نو ميتوان به ديپلماسي عمومي، ديپلماسي رسانهاي، سايبر ديپلماسي و روابط فرهنگي، اشاره نمود.
1-3- ديپلماسي عمومي15
گذر زمان موجب شده كه دولتها شيوههاي نويني را براي پيش برد اهداف خود بيابند. در الگوهاي نوين اجراي سياست خارجي اين مخاطبان هستند كه تغيير يافتهاند. با گسترش امكانات در اختيار افراد، گروهها و نهادهاي مدني براي اثرگذاري بر رفتار دولتها اكنون آنها به نيروي قوي در تحولات هر جامعه بدل شدهاند. فناوريهاي نوين در حوزهي ارتباط به ويژه ارتباطات جمعي و ورود بازيگران غير دولتي به عرصه ديپلماسي سبب شد تا شيوهاي نوين از ديپلماسي به نام ديپلماسي عمومي ايجاد شد. ديپلماسي عمومي از جمله مفاهيمي است كه رابطه نزديكي به قدرت نرم دارد. به بيان روشنتري ميتوان گفت كه ديپلماسي عمومي از ظرفيتها و مولفههاي قدرت نرم استفاده ميكند تا اهداف خود را به پيش برد و با پيش برد اهداف ميتواند بر قدرت نرم كشور بيافزايند. اگر چه ناي سياستهاي دولت و به تبع آن ديپلماسي عمومي را بخشي از قدرت نرم تعريف ميكند اما به نظر ميرسد قدرت نرم به مثابه منبعي براي ديپلماسي عمومي محسوب ميشود كه با طراحي و اجراي مناسب، ديپلماسي عمومي ميتواند از اين منبع بهره ببرد. برخورداري از منابع قدرت نرم به خودي خود به معناي برخورداري از ديپلماسي عمومي نيست، بلكه چگونگي استفاده از اين منابع براي دستيابي به اهداف مورد نظر ديپلماسي عمومي تلقي ميشود. اين تمايز مفهومي بسيار مهمي است كه ميتوان پژوهشگران و تصميمگيران را از سردرگمي برهاند.
ديپلماسي عمومي به عنوان رشتهاي جديد از علم و عمل است كه در سالهاي مياني قرن بيستم مورد توجه بسيار قرار گرفته و به يك حوزه اساسي در طول جنگ سرد تبديل شده بود. ديپلماسي عمومي در اين دوره به سبب موازنهي شكننده سلاحهاي هستهاي و جنگ
