
میادین این کشور پایین است در زمان تحریم لیبی توسط ایالات متحده سرمایه ذاری در بخش نفت وگاز این کشور به شدت محدود شد پس از لغو تحریم ها در سال 2004شرکت های خارجی علاقه مند به سرمایه گذاری در این کشور شدند .کشور لیبی دارای 39میلیارد بشکه ذخایر قطعی نفت است که 40درصد کل نفت قاره ی افریقا ست تولید نفت این کشور در سال 2005برابر6/1میلیون بشکهدر روز بود وطبق برنامه قرار است در سال 2010به 9/1ودر سال 2030به 1/3میلیون بشکه درروز برسد.49
2-3-7- نیجریه
کشور نیجریه با135میلیون نفر جمعیت درجنوب آفریقتا قرار دارد این کشور عضواوپک است ودارای 9/35میلیارد بشکه ذخایر نفتی می باشد نیجریه از لحاظ حجم ذخایر نفتی در رتبه نهم جهان قرار دارد .تولید نفت این کشور در سال 2006حدود 6/2میلیون بشکه وصادرات آن 2/2میلیون بشکه در روز بوده است نیجریه روزانه مقدار 168هزار بشکه نفت نیز از کشورهای خارجی واردمی کند .نیجریه دارای 145تریلیون فوت مکعب ذخایر گاز طبیعی است واز این نظر رتبه ی هفتم جهانی را به خود اختصاص داه است تولید گاز طبیعی ین کشور در سال 2007میزان 760تریلیون فوت مکعب وصادرات آن 406تریلیون فوت مکعب بوده است.50
2-4- نظامهای سیاسی و ائتلافهای منطقهای گذشته
2-4-1- الگوی نظامهای سیاسی
جهان عرب در طول چند دهه گذشته شاهد حضور و تداوم نظامهای سیاسی مختلف و همچنین ائتلافها و محور بندهای منطقهای متعددی بوده است. در خصوص نظام سیاسی غالب موجود در جهان عرب تا قبل از تحولات سال 2011، میتوان به سه الگوی مشخص اشاره کرد که عبارتند از: حکومتهای جمهوری؛ حکومتهای پادشاهی و امارتهای نفتی. هر سه این الگو به رغم تفاوتها دارای برخی ویژگیهای مشترک نیز بودهاند که مهمترین آنها اقتدارگرا و غیردموکراتیک بودن است. در این حکومتها حقوق و اراده مردم جایگاهی نداشته است و تنها دیدگاهها و سیاستهای حاکمیت تعیین کننده روندهای درونی و سیاست خارجی کشورها محسوب میشد.
حکومتهای جمهوری، هرگز جمهوریهای واقعی مبتنی بر دیدگاهها و اراده مردمی نبودهاند. با توجه به تحولات کنونی و خیزشهای مردمی در جهان عرب، دیدگاه غالب این است که این جمهوری به سرعت با سقوط و فروپاشی مواجه خواهد شد. نوع دوم یعنی پادشاهیهای دارای ساختار مشروطه تنها در دو کشور اردن و مراکش وجود دارد. این حکومتها در حال اتخاذ رویکردها و برداشتن گامهایی به سوی مشروطیت و دموکراسی هستند و تاکنون در مقابله با بحرانها و درخواستهای مردمی، عملکرد مناسبی داشتهاند و انتظار میرود این حکومتها با ایجاد اصلاحات و تغییرات درونی، بتوانند بحران را کنترل نمایند.
الگوی سوم، امارتهای نفتی غیردموکراتیک با درآمد مالی بالا هستند که کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس را شامل میشود. در این کشورها عدم پاسخگویی حکومت به مردم و تمرکز قدرت باعث نارضایتیها و اعتراضات مردمی شد. این کشورها ادعای مبارزه با اسرائیل را داشتهاند، اما در این خصوص صداقت نداشته و به بهانه مبارزه با اسرائیل، به سرکوب مردم خود پرداختند؛ هرچند ماهیت فردی و اقتدارگرایانه حکومت در این کشورها عامل اصلی سرکوب است. در مجموع با توجه به شرایط غیردموکراتیک و ناکارآمدی حکومتها و وجود چالشها و معضلات مختلف داخلی در کشورهای مختلف جهان عرب، خیزشهای مردمی در پی تغییر شرایط و اصلاحاتی در این کشورها بوده است.
2-4-2- ائتلافهای منطقهای گذشته
خاورمیانه و جهان عرب، بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی، شاهد ظهور و شکلگیری کشورهای جدیدی بود و با ظهور این کشورها شکلگیری ائتلافها و محوربندیهای سیاسی مختلف بین کشورها نیز آغاز شد. برای بررسی ائتلافها و محور بندهای مختلف در منطقه طی دهههای گذشته، برخی به مباحث ایدئولوژیک و فکری مانند ناسیونالیسم، سوسیالیسم و یا بحث دموکراسی میپردازند، اما به نظر میرسد این مسائل پایهای نبودند بلکه نوع تعامل و رویکرد کشورها در قبال مسائل اصلی منطقهای، یعنی نحوه تعامل با غرب و اسرائیل را میتوان اساس ائتلافها و محوربندیها قرار داد. محوربندیهای منطقهای از زمان جمالعبدالناصر تاکنون، عمدتاً براساس نوع رویکردها و تعاملات با اسرائیل و جهان غرب بوده است، به جز یک مورد یعنی حکومت صدام حسین در مقطع جنگ با ایران، که با در هم ریختن تقسیمبندی فوق، کشورهای عربی را به دو دسته موافق و مخالف خود تقسیم نمود.
البته در دهه 1990، میتوانستیم شاهد تغییر و تحولاتی در این عرصه و بروز شرایط متفاوتی باشیم. در این دهه جهان عرب شاهد پیدایش نوعی همگرایی و شکلگیری نوعی رهبری مشترک بود، در حالی که در گذشته این کشورها در قالب ائتلافهای متفاوت، عمدتاً در مقابل هم بودند. در دهه 1990، امیرعبدالله ولیعهد عربستان سعودی، مناسبات تنگاتنگی را با مبارک، رئیس جمهور مصر و حافظ اسد، رئیس جمهور سوریه ایجاد نمود و مصر دهه 1990، با مصر دهههای 1980 و 2000، تفاوتهای قابل ملاحظهای داشت. حسنی مبارک از اواخر دهه 1980، نوعی گشایش و تعامل در قبال جهان عرب آغاز کرد و در مقابل، آمریکا و اسرائیل سیاستهای مستقلی را اتخاذ نمود که باعث بهبود مناسبات با عربستان سعودی و سوریه شد. در نتیجه در این مقطع ائتلافبندیهای گذشتة کشورهای عربی، اعم از مترقی و غیرمترقی، متوقف شد. 51
2-4-3- شرایط و روندهای جدید منطقهای
با خیزشهای مردمی، جهان عرب وارد مرحله جدیدی از بینظمی و بیثباتی شده است. در شرایط جدید، هریک از بازیگران سعی دارند در راستای منافع یا اهداف تاریخی خود، حداکثر استفاده را از شرایط موجود داشته باشند. این بازیگران از یک سو شامل گروههای مختلف سیاسی داخلی مانند اسلامگرایان، سلفیها و گروههای سکولار و جنبشهای جوانان است که تعارض رویکردها و منافع آنها تنشها و بیثباتیهای جدی را درون کشورها ایجاد کرده است و از سوی دیگر، شامل بازیگران و دولتهای منطقهای است که رقابتهای آنها به تشدید بحرانها در سطح منطقه انجامیده است.
در مقطع کنونی، در کنار موضوع تغییر رژیمها مسائل و پرسشهای مهم و متفاوتی مطرح شده است که ثبات سیاسی و نظم امنیتی منطقه و همچنین جهتگیریهای احتمالی آینده را در منطقه بسیار متأثر میسازد. مهمترین مسائل در این راستا عبارت از: چالش هویتی دولت و نوع نظام سیاسی مدنی؛ مرجعیت اسلام و یا شکلگیری نظام سیاسی سکولار؛ غلبة گرایشهای عربی یا عدم غلبه آن؛ شکل نظام و چگونگی قانون اساسی؛ چگونگی بهرهبرداری از منابع اقتصادی و هدایت اقتصاد ملی و نحوه تعامل با اسرائیل و آمریکا از سوی دولتهای جدید است.
از جمله مؤلفههایی که شرایط کنونی و آینده منطقه خاورمیانه را شکل میدهد، ویژگیهای خاص جنبشها و خیزشهای مردمی کنونی در جهان عرب است که مشخصههای متفاوتی از تحولات گذشته منطقهای دارد. اولین ویژگی این جنبشها عدم خشونت و تأکید بر رویکردهای مسالمتآمیز در قالبی کلی، با صرفنظر از برخی استثنائات، است. ویژگی دوم تأکید بر حقوق مردم در برابر دولتهاست که پدیده جدیدی در جهان عرب محسوب میشود. ویژگی سوم جنبشهای عربی، فقدان رهبری کاریزماتیک در این جنبشهاست. مشخصه چهارم را میتوان وجود عوامل تسهیل کنندهای مانند اینترنت، موبایل و تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات محسوب کرد که به تحولات شتاب داده است.
با بررسی خیزشهای مردمی و تحولات جهان عرب، در مجموع میتوان به دو دسته از روندهای داخلی و منطقهای اشاره کرد که در شکلدهی به آینده منطقه از اهمیت بالایی برخوردار است. در عرصه داخلی، مخالفت با استبداد فردی و اقتدارگرایی، یکی از روندهای مهم است که ساخت سیاست در منطقه را تغییر میدهد و بر این اساس، روبرو بودن با اقتدارگرایی در آینده منطقه را دشوار خواهد کرد. روند دیگر، نوع رابطهای است که بین اسلامگرایی و سکولاریزم در حال شکلگیری است و به عبارتی میتوان گفت که اسلامگرایان دموکرات شدهاند و با پایبندی به اصول و رویههای دموکراتیک، نشان میدهند که نمیتوان در عرصه سیاست انحصارگرایی را دنبال نمود. روند مهم داخلی دیگر، تجدیدنظرطلبی در جهان عرب است.
یکی از روندهای مهم در عرصه منطقهای، تداوم هویت عربی در سطح منطقه است. هرچند که این هویت ممکن است تعاریف و پیامدهای متفاوتی را در مقایسه با گذشته داشته باشد. روند مهم دیگر، تغییرات در بلوکبندی اعتدال و مقاومت در سطح منطقه است؛ به گونهای که تعاریف جدید از مقاومت در حال شکلگیری است و به عنوان نمونه مصر از رأس محور اعتدال به محور مقاومت منتقل میشود. روند دیگر تحولات مربوط به صلح اعراب و اسرائیل است که در نتیجة تحولات منطقه در شرایط جدید، تعاریف و دیدگاههای جدیدی به آن معطوف است. روند دیگر گسترش نقش سلفیها در منطقه به رغم سکوت اولیه است؛ به خصوص عربستان سعودی که برای برخی اقدامات تخریبی، از این گروهها حمایت میکند.
2-4-4- مسائل، چالشها و ائتلافهای منطقهای آینده
تحولات جهان عرب را میتوان آغاز روند جدیدی از سیاست در منطقه محسوب کرد که از یک سو با مسائل و چالشهای خاص خود روبروست و از سوی دیگر، به مولفههای اصلی داخلی کشور و مؤلفههای منطقهای، به خصوص ائتلافها شکل خواهد داد.
2-4-4-1- چالشها و مسائل داخلی کشورها
حرکتهای مردمی و تأکید مردم و گروههای سیاسی بر حقوق دموکراتیک خود در برابر حکومتها تجربه جدیدی در جهان عرب محسوب میشود. هرچند که در ایران مردم و حکومتها حدود 150 سال است که با مسائل و چالشهای دموکراسی روبرو هستند، اما تجربه دموکراسی برای جهان عرب، تجربه کاملاً جدیدی است. بر این اساس، یکی از چالشهای مهم جهان عرب در آینده چالش دموکراسی و چگونگی تحقق آن است. هرچند که تکنولوژی ارتباطات و رسانهها نقش مهمی در آگاهی بخشی و هدایت مردم دارد و به نسبت گذشته میتواند چالشها را کمتر کند، با این حال مسائل ساختاری و فرهنگی میتواند موانعی را در این خصوص ایجاد کند. 52
در کشورهای عربی دچار تحول، به خصوص مصر، نهادهای دموکراتیک مختلف در حال شکلگیری و گروههای اجتماعی جدید از میان مردم ظهور میکنند. با این حال بسیاری از دیدگاهها در عرصه این کشورها نگاه امنیتی و معطوف به توطئه خارجی است. در این کشور مطالبات و حرکتهای دموکراتیک غیرقابل انکار است، با این حال، یک واقعیت دیگر نیز وجود دارد که برخی بازیگران خارجی مانند عربستان سعودی، در حال سوء استفاده از فرصتها و پیشبرد اهداف خود درون این کشور با توجه به بسترها و زمینههای موجود است. بر این اساس، مداخله و تأثیرگذاری خارجی نیز یکی از چالشهای مهم کشورهای عربی دچار تحول در آینده است.
یکی از مسائل و چالشهای مهم دیگر کشورهای عربی، چالشهای اقتصادی است و دولتهای جدید با توجه به اهمیت مطالبات اقتصادی و منابع و فرصتهای اندک، با چالش جدی برای رفع نیازمندیهای اقتصادی مواجه هستند. چالش مهم دیگر چالش امنیتی است که نیازمندیهای امنیتی مردم، حتی از نیازهای اقتصادی آنها اهمیت و فوریت بالاتری دارد. هرچند به نظر میرسد شرایط امنیتی به تدریج بهتر شود، با این حال، در صورت تداوم ناامنیها ممکن است در برخی از این کشورها ارتش مداخله نماید و چالشهای سیاسی مهمتری ایجاد شود.
2-4-4-2- شکلگیری ائتلافها و محوربندیهای جدید
تحولات عربی، ائتلافهای منطقهای گذشته از جمله محور موسوم به محور اعتدال عربی را دگرگون ساخته است و محورها و ائتلافهای جدید منطقهای در حال شکلگیری است؛ بر این اساس در خاورمیانة آینده میتوان ائتلافهای منطقهای متفاوت و جدیدی را شاهد بود.
اولین ائتلاف یا محور که هماکنون در حال شکلگیری است و اعضا و نقشآفرینی آن نیز مشخص میباشد، ائتلاف نوینی با گسترش عملی شورای همکاری خلیج فارس است که دو کشور اردن و مراکش را نیز در برگرفته است. یکی از ویژگیهای مهم این ائتلاف در سیاست خارجی و منطقهای و تعلق خاطر به غرب، میانهروی است. ویژگی دوم این ائتلاف محافظهکار بودن رژیمهای عضو به استثنای قطر است که رویکردها و جسارتهای خاص خود را دارد. این
