
به الگوهاي رفتاري جامعة ميزبان متعهد مي شوند با وجود برجستگي هويت جامعة ميزبان در شاكلة هويت كودكان نسل دوم، ابعادي از فرهنگ ايراني از قبيل زبان فارسي همچنان مشاهده مي شود؛ هرچند تعهد به الگوي فرهنگ ايراني در اين دوران بسيار اندك است . گستردگي مكاني تاريخي مهاجر نسل دوم، تعدد و تضاد عناصر فرهنگي و ناتواني وي از تركيب آنها، وي را با نوعي اضطراب و چندپارگي روبه روميكند.
ایمان و مرادی (1388) تحقیقی برروی رابطۀ راهبردی فرهنگپذیری و سلامت روانی در کرمانشاه انجام دادهاند. این مقاله با استفاده از روش پیمایش و از طریق پرسشنامه ساختار یافته براي 400 نفر مهاجر کرمانشاهی که بطور تصادفی انتخاب شدند، انجام گرفته است. براساس یافته هاي تحقیق رابطه معنی داري بین متغیرهاي، راهبردهاي فرهنگ پذیري، فرهنگپذیری در مقصد و مدت اقامت با سلامت روانی مهاجران وجود دارد. نتایج رگرسیون چند متغیره نیز نشان میدهد که متغیر وابسته مستقیما تحت تاثیر متغیرهاي راهبردهاي فرهنگ پذیري، فرهنگ پذیري در مقصد، منزلت شغلی، وضعیت تاهل، وضعیت مسکن و تحصیلات قرار گرفته است. در مجموع این متغیرها توانسته اند به صورت معناداری متغیر وابسته را تبیین کنند.
حقیقتیان و دیگران (1387)، بررسی عوامل مؤثر بر سازگاری فرهنگی مهاجران به شهر قائمیه را با به کار گیری دیدگاه کارکردگرایی و فرضیه تماس انجام داده است. در این تحقیق از شاخصهای فرهنگپذیری و رضایتمندی برای سازگاری فرهنگی مهاجران استفاده شده است. جامعه آماری حقیقتیان تمام مهاجران 15 سال به بالای شهر قائمیه بودند که 325 نفر از مهاجران را با فرمول کوکران به طور تصادفی انتخاب کرده، نتایج تحقیق نشان می دهد که سازگاری فرهنگی مهاجران شهر قائمیه کمی بالاتر از متوسط و میزان رضایت آنان نیز نسبتاً بالا است و به طور کلی دریافتند که سن، تحصیلات، مدت اقامت و درآمد، دارای رابطۀ مثبت و معنیداری با سازگاری فرهنگی میباشد. فاصله محل تولد مهاجر دارای رابطه منفی و معنیداری با سازگاری فرهنگی است. همچنین اقوامی که قرابت بیشتری از نظر زبانی با مردم قائمیه داشتند مانند اقوام لر و غوری سازگاری فرهنگی بیشتری نسبت به دیگر قومیت ها داشته اند. البته به این موضوع نیز باید توجه داشت که 48 درصد پاسخ گویان در طبقه “سازگاری متوسط” قرار می گیرند و این می تواند نشان دهندۀ “خطای تمایل مرکزی باشد.
ربانی و پالیزان (1383)، در بررسی عوامل مؤثر در فرهنگپذیری مهاجران شهر فیروزآباد ازبین 331 پرسشنامه پاسخ دادهشده دریافتند. در اين نه فرضيهای که در پژوهش وجود دارد شش فرضيه تأييد و مابقي رد شدهاست. بدين صورت كه متغيرهاي مستقل: جنس، سن، ميزان تحصيلات، نوع شغل، ميزان درآمد و مدت زمان اقامت مهاجرين در مقصد، تأثير بسزايي در فرهنگ پذيري آن ها دارد و فرض وجود رابطه بين متغيرهاي ياد شده و متغير وابسته )فرهنگ پذيري مهاجرين( پذيرفته شد. در مقابل، سه فرضيهي تحقيق كه متغيرهاي مستقل: قوميت، محل سكونت قبلي و بعد مسافت به طور جداگانه با متغير وابسته (فرهنگ پذيري مهاجرين) آزمون گرديد، مشخص شد متغيرهاي ياد شده تأثيري در فرهنگ پذيري مهاجرين ندارد و بين متغيرهاي مذكور و متغير وابسته (فرهنگ پذيري مهاجرين) رابطه اي وجود ندارد ونميتوان فرهنگپذيري افراد مهاجر را بر اساس متغيرهاي مذكور تبيين كرد.
عنبری و جمشیدیها (1383)، در تحقیقی تحت عنوان «تعلقات اجتماعی و اثرات آن بر بازگشت مهاجرین افغانی» از 400 خانواده مهاجر افغانی در شهرک مهاجر نشین گلشهر مشهد در جمعیت نمونه این تحقیق دلیل اصلی مهاجرت به ایران، جنگ و ناآرامیها بیان شدهاست. عواملی مانند اشتراک مذهبی و زبانی و آداب و رسومی فاصلۀ مکانی و غیره تنها در انتخاب ایران به عنوان مقصد مهاجرت نفش داشتهاند. اما در بحث بازگشت، علاوه بر ناآرامیها و جنگ، نقش برخی عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دیگر اهمیت پیدا میکنند.گذشت سالهای زیاد از اقامت در ایران سبب بسط تعلقات مهاجرین به جامعه میزبان و گسست ارتباط با موطن خود شدهاست. بهطوری که حتی بسیاری از خانوادهها بویژه فرزندانشان، در حال حاضر تصوری از زندگی آتی در کشور افغانستان را در سر ندارند. ابقای مهاجرین تا حد زیادی تابعی از وابستگیهای اجتماعی و اقتصادی آنها در ایران است. هرچه زمان اقامت طولانی تر باشد به تدریج مهاجرین از حلقه ارزشهای حاشیهای کنده شده و به سمت ارزشها و الگوهای میانی جامعۀ میزبان حرکت میکنند. در مورد مهاجرین افغان، میزان وصلتهای خانوادگی و ازدواجهای میان آنها با اعضای جامعۀ میزبان نشانگر این ادغام است. بهطور کلی به این نتیجه میرسد، که صرف نظر از جنگ و ناآرامی های داخلی به عنوان متغیر کلیدی در تحلیل این مهاجرت ، بازگشت یا عدم بازگشت مهاجرین افغانی تابعی از وابستگی و تعلق به مقصد مهاجرت است. گذر سالهای زیاد و گسترش وابستگیها و تعلقات مادی و غیرمادی (شغلی، تحصیلی، مذهبی، خانوادگی، قومی و …)به جامعه میزبان سبب فراموشی و گسستن از تعلقات و ارزشهای جامعه مبدأ شده است.
جمالي (1381) در مقالهای با عنوان «مهاجرت، شهرها و سازگاري مهاجران» گوشههايي از فرايند سازگاري مهاجران با محيطهاي جديد به ويژه محيطهاي گسترده شهري كه به هر دليل به عنوان مقصدهاي مهاجرتي انتخاب و در مقياس بينالمللي و ملي بررسي کردهاند. در این مطالعه با توجه به گستردگي موضوع و تنوع مكاني و گوناگوني منطقهاي مهاجرت و تفاوتهاي آشكار فرهنگي در بين گروههاي مهاجر و جامعهپذيری و پيچيدگيهاي محيط شهري و برخوردهاي متفاوت مهاجران با مسائل اجتماعي شهرها اين بررسي از نوع كلان بوده، به نكات برجسته و عمومي موضوع سازگاري مهاجران در شهرهاي مناطق مختلف جهان پرداخته است. از جمله اینکه فرایند سازگاری بسیار پیچیده و مشکل است و به اقتضای شرایط اقتصادی و تحولات سیاسی و اجتماعی مناطق، دگرگون میشود. بنابراین باید سازمانهایی مسئول سازماندهی تازهواردان و آشنا ساختن آنها با موازین و الگوهای جامعه جدید باشد تا بتوان آشفتگیهای مربوط به سازگاری در جامعه جدید را کاهش داد.
شلیله(1380)، تحقیقی با عنوان تصمیمگیری درباره مهاجرت و فرایند سازگاری با جامعه میزبان( ایران و کانادا) مشکلاتی را برای مهاجران ایرانی مورد بررسی قرار میدهد. یکی ازاین مشکلات بدست آوردن کار و شغل مناسب با تحصیلات فرد مهاجر است. انچه در تحقیقات کانادا استخراج میشود ایرانیها هرچند از نظر تحصیلات بالاترین گروه مهاجر هستند اما از نظر درآمد و به دست آوردن شغلهای بالا در سطح پایینی قرار دارند. مشکل دیگر یادگیری زبان و بهکار گیری صحیح الفاظ میباشد. تغییر الگوهای زبانی در ابتدا کار بسیار دشواری است و سبب ظهور نگرانی یا تردید در اعتماد به نفس میشود. از نظر شلیله الگو سازگاری نیز در مهاجران متفاوت است مهاجران ثروتمند در سازگاری باجامعه کانادا مشکل جدی روبرو نیستنند. اما اکثر ایرانیان مهاجر که از طبقه متوسط تحصیل کرده هستند با دشواریهای جدی برای سازگاری روبرو هستنند. همچنین در تحلیلهای خود عنوان میکند زنان زودتر از مردان به سازگاری میرسند و میتوانند از جامعه بومی خود جدا شوند. در نهایت احساس رضایت ایرانی نسبی است. آمار مهاجرت به کانادا در حال افزایش است که باید پیامدهای آن مورد بررسی قرار بگیرد.
اکبری (1379)، تحقیقی دربارۀ عوامل مؤثر بر سازگاری ایرانیان مقیم امارات متحده عربی انجام داد. محقق دریافت که، متغیرهای سن، بعد خانوار، میزان درآمد، مدت اقامت در محیط جدید، جنسیت، وضعیت تأهل، شغل، محل تولد مهاجر (شهر یا روستا)، میزان تحصیلات مهاجر و نوع مذهب مهاجر (شیعه یا اهل تسنن بودن) رابطه معنیداری با متغیر وابسته تحقیق، یعنی میزان سازگاری مهاجر با محیط جدید داشتند.
زارع (1378)، در تحقیقی با عنوان «نقش عوامل اقتصادی و اجتماعی در سازگاری مهاجران جنگی خوزستانی مقیم استان فارس» با بررسی 200 خانوار در سه شهر شیراز و کازرون و فسا بیان میکند که وضیعت اقتصادی، میزان تحصیلات، نوع مالکیت بر مسکن در مقصد و درآمد مهاجران با سازگاری رابطۀ مثبت و معنادار وجود دارد. زارع پس از بررسی فرضیات خود نتیجه می گیرد که مهاجرانی که از نظر اقتصادی مستقل هستند از مهاجرانی که به کمکهای دولتی وابستهاند سازگاری بیشتری دارند. همچنین افزایش تحصیلات و بیشتر شدن درآمد در جامعه میزبان و داشتن منزل مسکونی شخصی را عاملی برای سازگاری فرد مهاجر با جامعه میزبان می شمرد. در تحقیق زارع، وضعیت تاهل قبلی و فعلی رابطۀ منفی و معنادار با سازگاری مهاجران دارد. در نهایت نقش دولت و نهادهای دولتی برای فراهم کردن امکانات برای سازگاری مهاجران خوزستانی را حائز اهمیت میداند.
اکبری ملهی (1998) در تحقیقی برروی کارگران مهاجر ایرانی در فلیپین دریافتهاست که عدم شناخت جامعه جدید ، محدودیت ارتباط اجتماعی، اختلاف زبان و تفاوت در دین و فرهنگ مهاجران با افراد بومی ، موجب سوء تغذیه، افسردگی، دلتنگی و ناامیدی در بین مهاجران شده است. علاوه بر این، تماسهای محدود با جامعه میزبان و همچنین ناامنیهایی که زن و مرد در شغل و محیط جدید احساس مینمودند، باعث افزایش چشمگیر وابستگی بین افراد خانواده شده و ناراحتیهای «معمولی» بین زن و شوهر و یا بین فرزندان و پدر و مادر، شدت خاصی یافته بود.
شعرباف(1376)، در مطالعهای که در ارتباط با انطباقپذیری مهاجران افغانی در اصفهان انجام داد به این نتیجه رسید که متغیرهای سواد، تأهل، مدت اقامت، میزان امید به بهبود اوضاع آتی افغانستان، تأثیر قابل ملاحظهای بر روی میزان سازگاری مهاجران افغانی داشتند.
2-2- تحقیقات خارجی
دیمس و گیرارت4(2014) در تحقیقی گسترده با اتکا بر سنجشهای موجود به دنبال اندازهگیری سازگاری اجتماعی فرهنگی، سازگاری روانی، فاصله فرهنگی درکشده و گرایش فرهنگپذیری هستند. تا بتوانند یک مقیاس اندازه گیری جدید و کلیدی برای فرهنگپذیری که محدودیتهای تحقیقات قبلی را نداشته باشد به دست آورند. آنها پس از بررسی پرسشنامه اولیه ( 1- بررسی مختصر سازگاری اجتماعی فرهنگی5 2- بررسی مختصر روانشناختی6) که به زبان انگلیسی بود و اطمینان از نتایج حاصل از آن این پرسشنامه را به نه زبان مختلف دنیا ( چینی، فرانسوی، پرتغالی، اسپانیایی، آلمانی، ایتالیایی، ژاپنی، تایلندی ،ترکی) ترجمه کردند و در یک نمونه بزرگ1929 نفری اجرا کردند. اعتبار بالا و ساختار مناسب برای همۀ زبانها تایید شد. همچنین نتایج حاصله از پژوهشهای قبلی را حمایت می کرد. نشان داده شد بین سازگاری فرهنگی اجتماعی و روانشناختی یک همبستگی مثبت دیده میشود. هر دو سازگاری به رفاه عمومی بستگی دارد و جالبتر رابطۀ رفاه عمومی و سازگاری روانشناختی است. بالا رفتن رفاه اجتماعی، سازگاری بیشتری را به همراه دارد. اما نمرات بالا در سنجش فاصله فرهنگی با کم شدن رفاه و سازگاری در ارتباط است و فاصله فرهنگی بیشتر با کاهش رفاه عمومی رابطه دارد. که این نیز از نتیجه تحقیقات قبلی حمایت میکند.
در این تحقیق نشان داده شد کسانی که به صورت موقت ساکن هستند به فرهنگ کشور میزبان بیشتر توجه میکنند و سطح بالاتری از سازگاری گزارش داده میشود. این برعکس تحقیقات قبلی مانند بری و همکاران2006 و وارد و کندی 1994 بوده است. البته باید توجه داشت که اقامت موقت برای یک دورۀ محدود است و این کاهش فرهنگ اولیه ممکن است موقتی باشد همچنین این گروه انگیزه زیادی برای تعامل و برقراری جذب در جامعه میزبان دارند. در نهایت با تمام تلاش محققین اذعان میکنند که برای رسیدن به یک مدل فرهنگپذیری مناسب باید در زمینههای مختلف ، جمعیتهای متفاوت تحقیقات گسترده تری صورت گیرد.
ویریو7 (2013) در مقالهای با عنوان« سازگاری دانشآموزان رومانیایی مهاجر در زمینه تحصیلات جدید» 102 دانشآموز رومانیایی مهاجر شامل 40 پسر و 62 دختر بین سنین 18-11 سال در
