
اول) به نفع افزايش سهم بيستك پنجم (بیست درصد آخر) بوده است.
خداداد كاشي و حیدری (1387)، باكاربرد شاخص تايل، اتكينسون و ضريب جيني به بررسی توزیع درآمد در ایران پرداختهاند. در اين مقاله با استفاده از دادههاي خام طرح آماري هزينه و درآمد خانوار و با استفاده از شاخص تايل ، اتكينسون ، ضريب جيني نابرابري در توزيع درآمد درمناطق شهري و روستايي و برحسب خصوصيات اجتماعي و اقتصادي خانوارها اندازهگيري ميشود. يافته هاي اين مقاله دلالت بر اين دارد كه توزيع درآمد، متأثر از ويژگيهاي خانوارها است؛ براي مثال نابرابري توزيع درآمد بين خانوارهايي بيشتر است كه سرپرست آنها در بخش ساختمان يا بخش كشاورزي شاغل ميباشند و يا در گروه سني كمتر از 25 سال قرار دارند. همچنين نابرابري در مناطق برخوردار كشور بيشتر از مناطق محروم ميباشد.
تقوی (1387)، تعدیل بیش از حد نرخ ارز در اقتصاد ایران را بررسی کرده است و به این نتیجه رسیده است که وجود نوسانات نرخ ارز در اقتصاد ایران به واسطه شوک های پولی تأیید نمیشود و عوامل دیگری از قبیل دخالت های دولت در بازار ارز، عدم تصمیم گیری درست و به موقع، اتخاذ سیاست های نادرست ارزی و پولی و …از جمله عوامل ایجاد نوسان کوتاه مدت در بازار ارز میباشد.
حسینی (1387)، به بررسی جهش پولی نرخ ارز در ایران و پیش بینی آن با استفاده از شبکه های عصبی مصنوعی پرداخته است. نتایج تحقیق وی نشان داد كه در قالب مدل جهش پولي نرخ ارز با فرض ثبات ساير شرايط، نرخ ارز پس از يك شوك انبساطي پولي به سطحي بالاتر از مقدار بلندمدت خود جهش نموده و در بلندمدت تعديل شده و در سطحي بالاتر از سطح اوليه خود قرار مي گيرد. اين موضوع مي تواند مواردي چون چسبندگي قيمت ها در كوتاه مدت، عدم واكنش توليد به انبساط پولي به وجود آمده و بالاتر بودن سرعت تعديل در بازار دارايي ها نسبت به بازار كالاها و خدمات را خاطر نشان سازد و همچنین با افزايش درجه شناورسازي نرخ ارز، ميزان جهش نرخ ارز در اثر يك انبساط پولي افزايش مييابد و سرعت همگرايي سيستم اقتصادي مورد نظر نيز كاهش مييابد. اين مسئله ميتواند نقش يك انضباط پولي را به عنوان پيش شرط افزايش درجه شناور سازي نرخ ارز بيان نمايد.
نوفرستی و محمدی (1387)، در بررسی اثرات شوکهای اقتصاد کلان بر توزیع درآمد در اقتصاد ایران، به این نتیجه رسیده اند که شوک نرخ ارز و همچنین تورم، نابرابری توزیع درآمد در مناطق شهری را افزایش میدهد ولی اثر آن بر توزیع درآمد در مناطق روستایی چندان محسوس نیست. شوک افزایش درآمد نفتی در کوتاه مدت نابرابری توزیع درآمد در مناطق روستایی و مناطق شهری کاهش میدهد، در حالی که در بلندمدت به افزایش نابرابری در مناطق شهری منجر میشود.
اسفندیاری و نیسی (1387)، به بررسی اثر بازتوزیع درآمد بر متغیرهای کلان اقتصادی ایران با استفاده از مدل شبه داده ستانده پرداخته اند. بطور كلي در اين پژوهش نتيجه گرفته شده است كه توزيع مجدد درآمد به نفع گروه روستايي، اثر مثبت بر تمامي بخشهای اقتصاد ميگذارد و بر اساس برآورد مدل، اشتغال، سرمايه گذاري، ارزش افزوده پس انداز، بهرهوري، واردات واسطهاي افزايش مييابد كه اين موضوع لزوم بازنگري مجدد درآمد در ايران را گوش زد ميكند. از نتايج بسيار مهم مدل، افزايش ستانده كل اقتصاد به همراه افزايش GDPاست. نتايج حاصل از مدل نشان ميدهد كه تضادي ميان توزيع مجدد درآمد و رشد اقتصادي وجود ندارد؛ بنابراين يكي از عوامل اصلي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بطور واقع بينانه میتواند بهبود توزيع درآمد و رشد سريع اقتصادي باشد. پژوهش نشان داده كه اين اهداف لزوماً با يكديگر ناسازگارنيستند.
موسوی، صدرالاشرافی و طاهری (1388)، اثر جهانی شدن بر نابرابری درآمدی در ایران را بررسی کرده اند. یافتههای آنان نشان داده است که شواهدی محکمی دال بر افزایش نابرابری به موازات افزایش همگرایی اقتصاد ایران به سوی اقتصاد جهانی وجود ندارد.
سامتی، خانزادی و یزدانی (1388)، در مطالعه ای اثرات درآمدهای نفتی و تزریق آن به اقتصاد بر توزیع درآمد را بررسی کرده اند. در این تحقیق به بررسی تجربی رابطهي بین ضریب جینی و متغیرهاي کلان اقتصادي (تولید ناخالص داخلی، نرخ تورم، نرخ بیکاري، درآمدهاي دولتی، مصارف دولتی، درآمدهاي نفتی و رشد حجم پول) براي اقتصاد ایران در دورهی1348 – 1386 با استفاده از تکنیک اقتصادسنجی همانباشتگی جوهانسون- جوسلیوس پرداخته شده است. نتایج روش همگرایی جوهانسون نشان میدهد که یک بردار همانباشته بین متغیرهاي موجود، وجود دارد. مطابق تئوريهاي اقتصادي، اثر نرخ بیکاري برضریب جینی مثبت و اثر تولید ناخالص داخلی بر آن منفی است. نتایج گواه براین مطلب است که مصارف و درآمدهاي دولتی در اقتصاد ایران باعث افزایش نابرابريها شده است. دولت در هر دو مقولهي دریافت درآمد و مصارف آن به صورت کارا عمل نمیکند و عامل تعیین کنندهاي در ایجاد شکاف طبقاتی است. اثر درآمدهاي نفتی بر متغیر مزبور تا حدودي مبهم است و خود این متغیر باعث کاهش نابرابريها میشود، ولی نظام توزیع موجود این اثر را کاهش میدهد. به طور آشکار نرخ رشد عرضهي پول، باعث افزایش نابرابري شده است و در این رابطه مرجع پولی باید اثر تغییر در رشد عرضهي پول را در تدوین سیاستهاي پولی در نظر بگیرد.
مهدوی راسخ و نجارزاده (1388)، به بررسی تأثیر جهانی شدن بر توزیع درآمد در کشورهای عضو دی هشت پرداخته اند. در این تحقیق. شاخص بازبودن تجاري به عنوان شاخص جهانی شدن و ضریب جینی به عنوان شاخص توزیع درآمد مورد استفاده قرار گرفته است. با استفاده از روش دادههاي پانل طی دوره1995-2004 به آزمون تجربی ادبیات موضوع پرداخته شده است. با توجه به یافتههاي تحقیق میتوان نتیجه گرفت که آزادسازي تجاري طی دوره مورد بررسی منجر به بهبود توزیع درآمد و کاهش نابرابري در کشورهاي مورد نظر شده است.
كفائي و نصيري(1388)، به معرفي و برآورد دو شاخص جديد نابرابري توزيع درآمد براي ايران: جيني تك پارامتري و آتكينسون- جيني پرداختهاند. يافتههای آنان بيان ميكند كه شدت نابرابري درآمد خانوارهاي روستايي بيشتر از شهري است؛ در حاليكه با لحاظ كردن بعد خانوار، شدت نابرابري درآمدي هر فرد روستايي از فرد شهري كمتر بوده و همچنين اگرچه از شدت نابرابري تا سال 1382 كاسته شده، ولي دوباره تا سال 1385 افزايش يافته است.
آرانی و همکاران(1388)، به بررسی تأثیر سیاست های مالی بر توزیع درآمد در ایران پرداخته اند. نتايج حاصل از تحقيق نشان میدهد كه كه تأثير سياستهاي مالي دولت بر ضريب جيني ثابت نبوده، بلكه در بين چندكهاي مختلف، متفاوت است. درحاليكه اين سياستها در چندكهاي پاييني تأثير معنيداري بر توزيع درآمد ندارند، اما تأثير آنها در چندكهاي بالايي توزيع درآمد كاملاً معنيدار است. اين بدان معناست كه در مواقعي كه ضريب جيني نسبتاَ بالا و توزيع درآمد نسبتاَ نامتعادل است، سياستهاي مالي دولت ميتوانند براي كاهش ضريب جيني به كار گرفته شوند .درباره متغيرهاي سياست مالي هم بايد گفت كه متغير نسبت مخارج عمراني به درآمدهاي دولت داراي علامت مثبت است. يعني افزايش مخارج عمراني، ضريب جيني را در چندكهاي بالايي افزايش خواهد داد و از اين رو، در مواقعي كه ضريب جيني نسبتاً بالا است ، به كارگيري اين سياست بايد با دقت بيشتري همراه باشد. اما متغيرهاي مخارج جاري دولت، مالياتهاي مستقيم، مالياتهاي غيرمستقيم و درآمدهاي نفتي دولت در چندكهاي بالايي بر ضريب جيني اثر منفي دارند .بنابراين، در شرايطي كه توزيع درآمد نسبتاً نامتعادل است ، ميتوان از اين سياستها براي متعادلتر كردن توزيع درآمد استفاده كرد. به عبارت ديگر ، با توجه به نتايج حاصل از تحقيق ميتوان گفت در صورتي كه دولت بخواهد توزيع درآمد در جامعه را بهبود بخشيده و نابرابري درآمدي را كاهش دهد، مي تواند با تجديد نظر در الگوهاي هزينهاي خود و همچنين ابزارهاي سياستي كه در اختيار دارد به اين مهم دست يابد.
حسيني و نجفی (1388)،به بررسی توزیع درآمد در مناطق روستایی و شهری ایران پرداخته اند. اين پژوهش به بررسي وضعيت توزيع درآمد كشور طي سال هاي 1363-1386 به تفکیک مناطق روستايي و شهري پرداخته است. با استفاده از آمار هزينه و درآمد خانوارها، تغييرات توزيع درآمد در مناطق روستايي و شهري كشور محاسبه شده است ؛ به اين منظور از ضريب جيني ، شاخص تايل ، ضريب اتكينسون و نسبت دهك دهم درآمدي به اول استفاده شده است. يافتههاي مطالعه آنان نشان دادکه در طول دورهي مورد بررسي از نابرابري درآمد در كشور كاسته شده است هر چند كه اين كاهش بسيار كند است ؛ در ضمن نتايج نشان ميدهد كه توزيع درآمد در مناطق روستايي نابرابرتر از مناطق شهري و از نوسانهاي بيشتري برخورداربوده كه بر اين اساس به توجه بيشتر به توسعه ي مناطق روستايي توصيه شده است.
جلائی و ستّاری (1388)، به پیشبینی اثر جهانیشدن اقتصاد بر توزیع درآمد در جامعه شهری ایران پرداختهاند. در این پژوهش، با استفاده از دادههای مربوط به دوره 1386-1350 اقتصاد ایران، پس از مقایسه کارایی مدلهای خودرگرسیونبرداری(VAR) ومدل تصحیحخطای برداری (VECM) و شبکههای عصبی مصنوعی(ANN)، از شبکه های عصبی طراحی شده جهت پیشبینی ضریب جینی شهری و روستایی ایران برای سالهای 1387 و 1388 تحت سه سناریو استفاده گردید و پس از آن بمنظور بررسی اثر خالص جهانی شدن بر توزیع درآمد در جامعه شهری ایران با اجرای سناریو چهارم برای دوره زمانی 1387 تا 1395 پیشبینی برون نمونهای انجام شد. انتخاب مدل شبکه عصبی مصنوعی بعنوان مدل کاراتر و رابطه غیرمستقیم جهانیشدن با نابرابری درآمد جوامع شهری ایران یافته های اصلی این مقاله هستند.متغیرهای اثرگذار بر ضریب جینی در این پژوهش بر اساس ادبیات موضوع شامل شاخص ادغام بین الملل، درآمد تعرفهای حقیقی دولت، شاخص توسعه ی انسانی، مخارج دولت، تشکیل سرمایه ثابت ناخالص و جمعیت فعال میباشد. نتایج حاصل از سه سناریو اول نشان داد کهبا افزایش موجودی سرمایه و نیروی کار و شاخص ادغام بین الملل و شاخص توسعه انسانی و همچنین کاهش مخارج دولت نابرابری درآمد شهری تمایل به کاهش دارد.
دهمرده و همکاران (1388)، تأثیر شاخص های کلان بر توزیع درآمد در ایران را بررسی نمودهاند. در این تحقیق براي بررسی اثر شاخصهاي کلان بر توزیع درآمد در ایران از متغیرهاي سهم مجموع مالیات بر درآمد وثروت بر کل درآمد مالیاتی، سهم هزینههاي تأمین اجتماعی و بهزیستی در بودجه دولت، اختلال نرخ ارز، رشد درآمد سرانه و نرخ بیکاري استفاده شده است.در این مطالعه براي تعیین ارتباط بلندمدت متغیرها از روش حداقل مربعات کاملاً اصلاح شده (FM-OLS) فیلیپس و هنسن (1990) استفاده شده است. نتایج حاصل پژوهش نشان میدهد که با توجه به شواهد موجود در دوره از1353-1386، بیکاري مؤثرترین عامل در افزایش سطح نابرابري در ایران بوده است. نتایج این تحقیق حاکی ازآن است که سیاستهاي مالیاتی و تأمین اجتماعی و بهزیستی باعث کاهش نابرابري در اقتصاد ایران شده ولیکن رشد اقتصادي، بیکاري و اختلالات نرخ ارز منجر به افزایش نابرابري شده است.
خسرو شاهی و همکاران (1390)، تأثیر توسعهي مالی بر نابرابري درآمد در ایران را مورد مطالعه قرار دادهاند. در این تحقیق اثر توسعهي مالی را روي ضریب جینی به عنوان شاخص نابرابري درآمد، طی دوره 1352-1387 و با استفاده از روش الگوي خودتوضیح با وقفههاي گسترده (ARDL) بررسی شده است. نتایج برآورد آنان حاکی از این است که ارتباط توسعهي مالی و ضریب جینی مثبت و کاهنده است که مطابق با فرضیه گرینوود و جوانوایس (1990) میباشد. ارتباط تولیدناخالص داخلی سرانه و ضریب جینی نیز مثبت و کاهنده است. همچنین سرمایه انسانی اثر منفی و تورم اثر مثبت روي ضریب جینی دارد. آزمونهاي ثبات ساختاري CUSUMSQ وCUSUM نیز نشان میدهند که ضرایب تخمینی در طول دوره مورد مطالعه با ثبات هستند.
گرگینی (1391)، در پایان نامه کارشناسی ارشد
