
است از: در معرض خطر نبودن یا از خطر محافظت شدن.امنیت همچنین عبارت است از: رهایی از تردید، آزادی از اضطراب و بیمناکی و داشتن اعتماد و اطمینان موجه و مستند(میرعرب، 1379: 133). امنیت در نظامهای معرفت دینی و فلسفه سیاسی کلاسیک باستان، فی نفسه مساله نبوده است. در واقع امنیت درونی انسان ماقبل مدرن ریشه در تقدیر الهی داشت که خارج از دسترس انسان بود. اما در طی زمانها مفهوم امنیت، تحول پیداکرده است. چنانکه امروزه در دولتهای مدرن شاهد ابعاد مختلف امنیت: ملی، بینالمللی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و… هستیم (شاکری، 1385: 737). در این بخش، ما امنیت را به دو شعبه داخلی و خارجی تقسیم میکنیم.
1ـ3. امنیت داخلی: در مبحث امنیت داخلی که میتواند حوزه بسیار وسیعی را دربرگیرد، ما به مواردی که به حفاظت جان و اموال مردم از دخالتهای دستگاه حکومتی و کارگزاران آن و حتی در امان بودن خود کارگزاران حکومتی از تصمیمهای شخصی و خودسرانه دستگاه حکومتی و شاه مربوط است میپردازیم. از دیگر موارد مهم در امنیت داخلی، امنیت راههاست. با توجه به وجود دزدان و راهزنان در جادهها و مسیرهای بینشهری و ایجاد هرج و مرج، همچنین عدم توان قوای نظامی حکومتی در تأمین امنیت راهها، این امر یکی از مهمترین خواستهها و دغدغههای روشنفکران و مردم به شمار میرفت.
2ـ3. امنیت خارجی: در بحث امنیت خارجی نیز منظور همان تأمین امنیت مرزها و حفاظت خطوط مرزی کشور از تجاوز قوای بیگانه میباشد. در این جا باید اشاره کرد که با توجه به جایگاه ژئوپولیتیکی و حساس ایران در منطقه خاورمیانه، این کشور همواره مورد توجه قدرتهای بزرگ بوده است. این قدرتها نیز به منظور کسب منافع، همیشه در حال رقابت با هم بودهاند. از جمله این قدرتها، کشور روسیه در شمال ایران بود، که در میان همسایگان ایران، از بیشترین وسعت مرز آبی و خاکی با کشورمان برخوردار بود. روسیه نیز در رقابت با انگلستان که در مرزهای جنوبی کشور حضور داشت، یک تهدید دائمی برای مرزهای شمالی ایران محسوب میشد. به این ترتیب تهدید انگلیسیها از سمت جنوب، از غرب و شرق نیز تهدید کشورهایی که از قومیتها و فرهنگهای مختلف تشکیل میشدند، سبب ناامنی مرزهای ایران شده بود.
4ـ حفظ ارزشهای ملی (عناصر ملي)
ارزشهای ملی هر جامعهای بر حسب نوع فرهنگ و مذهب (ساختار سیاسی ـ اجتماعی) آن جامعه شکل میگیرند. ارزشهایی که در این دو روزنامه مورد بررسی قرار گرفتهاند عبارتند از: حفظ وحدت ملی، حفظ اعتبار امضای دولتی، حفظ شعایر دینی، حفظ میراث پیشینیان، حفظ زبان فارسی.
1ـ4. حفظ وحدت ملی: یکی از مهمترین ارزشهای ملی که در واقع پایه و اصل در رسیدن یک کشور به رشد و ترقی محسوب میشود، حفظ وحدت ملی است. بنیان حکومتی کشوری که افراد آن با هم اتحاد و وحدت نداشته باشند، بسیار سست خواهد بود و با کوچکترین تهدید داخلی یا خارجی، فروخواهد پاشید. به این ترتیب، وحدت، یکرنگی و یکدلی، رمز موفقیت هر کشوری، در رسیدن به پیشرفت و توسعه است. تنها در سایهی وحدت است که مردم یک کشور میتوانند به اهداف و کمال مطلوب خود دست یابند.
در این متون خصوصاً در روزنامه قانون در بسیاری از مواقع لفظ اتفاق به جای وحدت مورد استفاده قرار گرفته است. بنابراین، یادآوری میشود که در هنگام شمارش، تکرار صرف کلمه اتفاق مدنظر نمیباشد بلکه منظور ما تأکید براهمیت ایجاد و حفظ وحدت ملی میباشد.
2ـ4. حفظ اعتبار امضای دولتی: از جمله ارزشهای ملی مهم در هر کشوری، حفظ اعتبار امضایی است که از جانب کارگزاران دولتی صورت میگیرد. در واقع اهداف و سیاستهای یک دولت بدون اعتبار امضا و دستخط آن قابلیت تحقق را نخواهد داشت. بنابراین به منظور اجرای صحیح و کامل اوامر و دستورات دولتی در سطح جامعه، باید امضا و دستخط آن دولت، از پشتوانه و ضمانت اجرای لازم برخوردار باشد. چرا که دولتی که دستوراتش در سطح ملی، برای مردمش، از ارزش و اعتبار برخوردار نباشد، در سطح بینالمللی نیز مورد احترام دول دیگر، قرار نخواهد گرفت. یک مثال در این زمینه: «معاملات دول و شرایط تجارت و قدرتهای جنگ و آبادیهای صلح در این عهد، همه بسته به نسیهکاری یعنی به اعتبار امضاست» (ملکمخان، 1369، نمره سوم: 1).
3ـ4. حفظ شعایر و اصول دینی: در این دوره، اسلام به عنوان دینی اخروی و دنیوی مورد تأکید قرار میگیرد. بنابراین به مواردی که به حفظ اصول دینی و عمل بر طبق شرع اشاره دارد میپردازیم. به این مثال توجه کنید: «در هر نقطه روی زمین هر علم و هر ترقی که بروز بکند بدانید که از پرتو آفتاب اسلام است» (همان: نمره سیزدهم، 3). در این جمله اسلام به عنوان دینی که به ترقی و پیشرفت بشر توجه لازم داشته مورد تأکید قرار میگیرد پس شایسته است که از این دین و اصول آن نهایت مراقبت به عمل آید. همچنین مثال بعدی نیز گویای این مطلب است «هیچ صیغه قسمی نیست که در اللهاکبر جمع نباشد… صدای اللهاکبر اعظم منذرین عالم است» (همان، نمره بیست و هفتم: 2).
4ـ4. حفظ میراث پیشینیان: از جمله میراث پیشینیان میتوان به حفظ تاریخ کشور، احیای آداب و رسوم و سنن قدیمی ایران مانند برگزاری عید نوروز، گرامیداشت یاد بزرگان و شاهان نیک رفتاری مانند کوروش و… اشاره کرد. همچنین میتوان از توجه به ادبیات، شعر و موسیقی نیز نام برد. بنابراین میراث پیشینیان از جمله موارد هویتبخش افراد در هر جامعهای میباشد.
5ـ4. زبان فارسی: زبان ابزاری برای کنش متقابل اجتماعی، برقراری ارتباط و ایجاد تفاهم میان انسانها میباشد. لذا زبان از طریق برقراری ارتباط اجتماعی، توانسته است، گذشته، حال و آیندهی انسانی را به هم پیوند دهد. همچنین زبان نه تنها در ایجاد ارتباط بلکه در شکلگیری شخصیت، ساخت هویت فردی و اجتماعی، ایجاد فرهنگ و زمینه امکان اندیشیدن را برای انسانها فراهم میکند. به این ترتیب زبان فارسی، از جمله نمادهای بنیادین جامعه میباشد که نقش بسیار عمدهای در فرهنگ کشور دارد. بنابراین حفظ زبان فارسی به عنوان یکی از مهمترین ارزشها و هویتهای ملی ایرانیان محسوب میشود. در دولت ملی و مدرن نیز، برخورداری از یک هویت غالب زبانی ـ فرهنگی، یعنی رواج یک زبان سراسری از طریق نظام آموزش همگانی در جامعه، از عمدهترین ویژگیها و خصوصیات جامعه میباشد(بیگدلی، 1387 : 15). در این متون به مواردی که به حفظ زبان فارسی از جمله زبان بیگانه اشاره میکند و در واقع آن را به عنوان یک ارزش و هویت ایرانی معرفی میکند میپردازیم.
5ـ استقلال
استقلال، مفهومي حقوقی و قراردادی به معنای اعمال حاکمیت یک دولت در محدوده مرزهای جغرافیایی و دفاع از این مرزها در برابر تجاوز خارجی است (درخشان، قربانحسینی، 1382: 108). استقلال کشورها، مهمترین عامل در رسیدن به اهداف آنهاست. فرهنگ عمید نیز استقلال را «بدون مداخله کسی کار خود را انجام دادن» (عمید، 1369: 171)، تعریف میکند. از جمله مهمترین کارکردهای دولت مدرن، حفظ استقلال کشور در دو بعد داخلی و خارجی میباشد. در این جا ما نیز استقلال را به دو بعد داخلی و خارجی تقسیم میکنیم.
1ـ5. استقلال داخلی: که در واقع همان اعمال حاکمیت یک دولت در درون مرزهای جغرافیایی خودش میباشد. تأکید ما در این بخش بر دو عاملِ دفع شورش و خلع سلاح ایلات میباشد. توانایی حکومت در سرکوب شورشها و خلع سلاح ایلات که همواره از میزانی از خودمختاری در مقابل حکومت مرکزی برخوردار بودند، از مهمترین عوامل ایجاد استقلال عمل دولت در داخل کشور محسوب میشود.
2ـ5. استقلال خارجی: در واقع همان بعد بیرونی استقلال میباشد که منظور ما در اینجا از استقلال خارجی، توانایی دولت در حفظ تمامیت ارضی کشور از تجاوز قوای بیگانه میباشد. همچنین اشاره به این امر دارد که یک دولت باید در تصمیمگیریهای خارجی خود در نظام بینالملل از مداخله دول دیگر به دور بوده و با استقلال عمل نماید.
6ـ تفکیك قوا
یکی از وجوه افتراق دولت مدرن از غیر مدرن، تفکیک حوزههای مختلف قدرت در دولت مدرن و عدم تفکیک آنها در دولت پیشامدرن است. ایده مشروطیت و وجود قانون اساسی، ویژگیهای خاصی را برای دولت مدرن ترسیم میکند که از جمله آنها تفکیک جامعه از اقتصاد، قدرت غیرشخصی، سازمان بوروکراتیک و… است. دولت مدرن، مستقیم با کل جامعه در همه سطوح آن در ارتباط نیست. در چنین دولتی، قانون تنها زبانی است که دولت از طریق آن با شهروندان گفتگو میکند (پوجی، 1377: 157ـ156).
جان لاک و مونتسکیو، از طرفداران اندیشه تفکیک قوا، بر این باور بودند که برای جلوگیری از «استبداد»، بایستی به وسیله تفکیک قوا میان عناصر و قوای حکومت توازن ایجاد شود و در غیر این صورت، عملاً نمیتوان برای جامعه هیچگونه «آزادی» متصور شد. مونتسکیو مطرح میکند که وقتی قوه مقننه و قوه مجریه به همدیگر مخلوط شد و در اختیار یک شخص واحد یا هیئتی که زمامدار هستند قرار گرفت، دیگر آزادی وجود نخواهد داشت. زیرا باید از این ترسید که آن شخص یا آن هیئت قوانین جابرانه وضع کند و جابرانه هم به موقع اجرا بگذارد. همچنین اگر قوه قضایی از قوه مقننه و مجریه مجزا نباشد باز هم آزادی وجود ندارد. چرا كه آن اختیار، نسبت به زندگی و آزادی افراد، خودسرانه خواهد بود. وقتی قاضی خود مقنن بود و هم مجري قانون، اقدامات او جابرانه خواهد بود (رستمی، 1373: 44). در این مورد نیز منظور ما استقلال هر یک از قوا از دو قوه دیگر میباشد که هر کدام را به صورت یک مورد در نظر گرفتهایم. 1ـ استقلال قوه قضاییه از دو قوه 2ـ استقلال مجریه از مقننه 3ـ استقلال مقننه از مجریه 4ـ استقلال هر یک از قوا از دو قوه دیگر. در این جا هرچند که این مورد تکرار موارد دیگر است اما در بعضی موارد در این متون، این مورد به صورت کلی بیان شده است درنتیجه ما نیز آن را به صورت مجزا ذکر کردیم.
7ـ تجددخواهی
تجددخواهی از جمله مهمترین ويژگيهاي دولتهای مدرن میباشد. در این دولتها توجه به شاخصهای تجدد از جمله: آموزش عمومی مردم، وضع بهداشت و سلامت افراد جامعه، توجه به وضعیت زنان و… از جمله مهمترین دغدغههای روشنفکران و نخبگان میباشد. در عصر قاجار، مفهوم تجدد وترقی، عینیترین مفهومی بود که جریانهای فکری و سیاسی عصر مشروطیت، با کاربرد آن به چالش و نفی وضع موجود (ساختار ارتجاعی نظام قاجاری) پرداختند. مفهوم تجدد که ابتدا به منزله ضرورت دگرگونی در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و بازتولید مجد و عظمت ایران در ادوار گذشته بود، جنبش اجتماعی و فکری عظیمی در ایران ایجاد کرد که شعاع آن، همه اقشار فکری، سیاسی و فرهنگی جامعه را در بر گرفت (نامدار، 1383: 78).
در این دوران (اواخر قاجاریه) بسیاری از روشنفکران راهحل مشکلات جامعه را در ایجاد برخی اصلاحات تجددگرایانه در زمینههای مختلف، در کشور میدانستند. در این جا به پنج مورد از اساسیترین این اصلاحات که به باور آنها منجر به تجدد میشد، اشاره میکنیم:
1ـ7. آموزش عمومی: شاید بتوان گفت که ریشه اصلی مشکلات در جامعه از نظر عالمان و روشنفکران عصر قاجار، در بیسوادی عمومی بود. در اين رابطه، فراهم شدن آموزش عمومی برای همه مردم، یکی از مهمترین اقدامات در زمینه رشد و ترقی کشور محسوب میشد. در زمینه آموزش عمومی نیز سه اقدام مورد نظر بود:
الف) نشر کتب مفید: یکی از اقدامات مؤثر در زمینه آموزش عمومی، نشر کتب مفید عنوان میشد. این مورد به صورت کلی در نظر گرفته میشد، در نتیجه اینکه چه نوع کتبی، جزء کتب مفید میباشد در آثار آنان ذکر نشده است. ب) ترجمه کتب فرنگی: از دیگر اقدامات مهم در زمینه آموزش عمومی ترجمه کتب فرنگی بود. بنابراین یکی از راههایی که مردم میتوانستند از طریق آن از اصول و پایههای فکری رشد و تمدن دیگر ملل آگاه شوند، ترجمه کتب فرنگی بوده است. پ) گسترش روزنامه: گسترش روزنامه به عنوان یک عامل آگاهی دهنده مؤثر جمعی، میتوانست در همه سطوح کشور عمل کند و اخبار تمام حوادث و اتفاقات داخل و خارج کشور را در سطح وسیعی در
