
و سایرین، بیشتر احتمال دارد که برای به نمایش گذاشتن قدرت خود به جامعه بینالمللی، در صدد دستیابی به سلاح های اتمی برآیند. آمریکا و چهار کشور اتمی دیگر گاهی در مورد اعطای چتر اتمی به هم پیمانان خود سخن گفتهاند. کره جنوبی پس از اطمینانبخشی آمریکا در مورد پشتیبانی و کمک در صورت حمله کره شمالی، برنامه دستیابی به سلاح های اتمی را متوقف کرد، گرچه به طور نسبی سهل و ممکن بود که خود بتواند به بمب هستهای دستیابی پیدا کند.
دوم، سیاست داخلی کشورها باید در نظر گرفته شود، زیرا رژیمی که درگیر مشکلات مشروعیت و ثبات داخلی است، احتمال دارد در صدد اتمی شدن برآید تا نظر مردم را از مسائل داخلی نامطلوب به مسأله اتمی جلب کند. به دست آوردن سلاح های اتمی یا توانایی تولید آنها میتواند باعث تقویت احساسات ملی گرایانه شود. به نظر میآید پاکستان و هندوستان از این راه توانسته باشند مانع از ایجاد ناامنی مردمی شوند. نظرسنجی سال 1998 گالوپ نشان داد که 97 درصد از پاسخدهندگان پاکستانی با آزمایش های هستهای کشور خود موافق بودهاند. حتی پس از گذشت ده سال، مردم پاکستان بیش از هر کشور اتمی دیگری از مواضع دولت خود در مورد سلاح های هستهای حمایت میکنند. بر اساس نظرسنجی سال 2008 موسسه افکار عمومی جهان، 41 درصد از آنها با نابودی کامل سلاح های اتمی مخالف و 46 درصد موافق هستند. در مقایسه، 86 درصد از فرانسویها، 83 درصد از چینیها، 81 درصد از انگلیسیها، 77 درصد از آمریکاییها، 69 درصد از روسها، 67 درصد از اسراییلیها، 62 درصد از هندیها با این کار موافق بودند. در بین کشورهای خاورمیانه 83 درصد از مردم مصر، 70 درصد از مردم فلسطین، 67 درصد از مردم ایران، 65 درصد از مردم ترکیه موافق ایجاد معاهدهای بینالمللی برای نابود کردن تمام جنگافزارهای هستهای در جهان بودند. باید در نظر داشت که علاقه به پایان دادن انحصار اتمی اسراییل در منطقه، عامل مهمی در نظر موافق ایرانیها، ترکها، مصریها و فلسطینیها ایفا میکند.
سوم، باید به هنجارها توجه شود؛ بسیاری از پژوهشگران استدلال میکنند که کشورها رفتار خود را بنا بر انتظارات بینالمللی تغییر میدهند تا از سوی دیگران طرد نشوند و یا به دلایل دیگری از قوانین بینالمللی پیروی میکنند. اعضای معاهده «ان. پی. تی» به طور رسمی متعهد شدهاند که برنامه تسلیحات اتمی نداشته باشند؛ و کشورهای اتمی عضو این معاهده نیز قرار گذاشتهاند که در اسرع وقت به خلع سلاح اتمی مبادرت ورزند. تصمیم آفریقای جنوبی برای امضای این سند نشاندهنده نگرانی دولت دوکلرک نسبت به دستیابی اکثریت جمعیت سیاهپوست به سلاح های اتمی بود. البته برخی دولت ها بر این پندار تأکید دارند که هر دولتی که به توانایی نظامی اتمی دستیابی پیدا کند، به جایگاه منطقهای و بینالمللی برتری خواهد رسید. فرض بر این است که کسب توانایی نظامی اتمی بر پرستیژ و جایگاه نسبی دولت تأثیر مثبت خواهد گذاشت.
یافتههای یک مطالعه کمی در مورد انگیزههای برنامه سلاح های اتمی نکات مهم زیر را مشخص مینماید:
دولت هایی که با تهدیدهای امنیتی بزرگ روبهرو هستند، ممکن است از گسترش سلاح های هستهای برای مقابله با ضعف نیروهای متعارف خود استفاده کنند (اسراییل و پاکستان)؛
دولت هایی که زیر چتر اتمی قدرت دیگری قرار دارند، کمتر احتمال دارد که به دنبال اتمی شدن باشند و یا در صدد افزایش توانایی نظامی اتمی خود برآیند (رومانی و کره جنوبی)؛
دولت هایی که با تهدیدهایی از سوی قدرت های بزرگ اتمی روبهرو هستند، شاید به دلیل نگرانی از حملات پیشدستانه اتمی، احتمال کمتری دارد که درصدد کسب توانایی نظامی اتمی باشند (کوبا)؛
قدرت های بزرگ بیشتراحتمال دارد که بر برنامههای تسلیحات هستهای و زرادخانه اتمی تأکید کنند (آمریکا و روسیه)؛
قدرت های منطقهای انگیزه بیشتری برای دستیابی به برنامه هستهای داشتهاند، اما تا حدی کمتر احتمال دارد که درصدد تولید سلاح های اتمی باشند (آرژانتین، برزیل، آفریقای جنوبی)؛
کشورهای منزوی و طرد شده احتمال ندارد که بیشتر از سایرین برنامهای
اتمی را آغاز کرده و یا به دنبال دستیابی به سلاح های هستهای باشند (تایوان)؛
7. بین رژیم های دموکراتیک و غیرمردمی از نظر تمایل به برنامههای تولید سلاح های اتمی تفاوتی وجود ندارد؛ اما دموکراسیها در شرایطی که زیر ساخت لازم برای تولید سلاح های هستهای ایجاد شده باشد، بیشتر به گسترش برنامههای اتمی میپردازند؛
8. رهبرانی که با ناامنی یا فشارهای داخلی برای اتمی شدن روبهرو هستند، به ندرت به قدرت چانهزنی اتمی متوسل میشوند؛ و در نتیجه برگزیدن راه حل اتمی بدون توجه به پیامدهای بینالمللی آن انجام میشود (هندوستان)؛
9. عضویت در معاهده منع گسترش سلاح های اتمی تا حدی دولت ها را تشویق میکند قولها و تعهدات خود را برای عدم گسترش این گونه سلاح ها حفظ کنند؛
10. از آنجایی که خریداری سلاح های اتمی در بازار بینالمللی اسلحه بسیار دشوار است، تکمیلکننده تمایل به دستیابی به جنگ افزارهای اتمی «فرصت» است. دولت هایی که تواناییهای لازم برای تولید تسلیحات ندارند، تا حد زیادی موفق به سرمایهگذاری در برنامههای تولید جنگافزارهای هستهای نشدهاند، چنین دولت هایی به جای انتخاب راه حل اتمی ناگزیرند به تقویت تواناییهای نظامی متعارف خود پرداخته و یا از راههای دیپلماتیک به حل و فصل اختلافهای خود مبادرت ورزند (لیبی)؛
11. توزیع فن آوری و دانش لازم برای تولید سلاح های اتمی میتواند محدودیتهای سر راه دولت های خواهان کسب تواناییهای هستهای را از بین ببرد. هر چه دستیابی به فن آوریهای هستهای سهلتر شود، احتمال پیدایش کشورهای اتمی جدید بیشتر میشود، و
12. ادامه هژمونی آمریکا میتواند انگیزهای برای گسترش اتمی در بین کشورهای غیراتمی باشد که مورد تهدید واقع شدهاند.
با توجه به اهمیت این نکته آخر، به بررسی تأثیر سیاست های قدرت های اتمی بر وضعیت اشاعه سلاح های کشتار جمعی در خاورمیانه میپردازیم. توماس شلینگ و مورتنهالپرین در دهه 1961 کتاب «استراتژی و کنترل تسلیحات» را منتشر کرده و در آن نسبت به ماهیت «اوج گیرنده» تسلیحات اتمی که در اختیار آمریکا و شوروی بود ابراز نگرانی کردند؛ زیرا احتمال داشت که دو رقیب زیر فشار سیاسی و نظامی در اقدامی پیشگیرانه مبادرت به «کاربرد نخست» سلاح های کشتار جمعی علیه دیگری کنند. آنها در بین پژوهشگران بیشماری قرار داشتند که به مسابقه تسلیحات هستهای ابرقدرت ها با دیدی منفی مینگریستند؛ و استدلال میکردند که زرادخانههای اتمی به جای این که امنیت ملی را حفظ کنند، باعث شدهاند دولت های اتمی احساس ناامنی بیشتری کنند؛ به این دلیل که از سیاست ها، نقشهها و حملههای احتمالی پیشدستانه اتمی دشمن همواره در هراس به سر میبرند. برای کاهش احتمال بروز جنگ اتمی، و افزایش امنیت ملی باید به کنترل تسلیحات و در انتها به خلع سلاح اتمی اتکا کرد.
به ادعای برخی از نویسندگان غربی با پایان جنگ سرد و برطرف شدن تهدید درگیری اتمی بین آمریکا و شوروی، امنیت نظام بینالملل بیشتر از سوی جنگ های منطقهای که در آنها احتمال دارد سلاح های کشتار جمعی به کار برده شوند، مورد تهدید قرار گرفته است. از این رو، قدرت های بزرگ و کوچک باید با اقداماتی جدی و هماهنگ مانع از گسترش جنگ افزارهای شیمیایی، بیولوژیک و اتمی شوند.
ایالات متحده به سهولت میتواند اقدام به اجرای سیاست «عدم استفاده از سلاح های کشتار جمعی در حمله نخست» نماید زیرا با برتری آشکار متعارف خود قادر است در هرگونه درگیری و جنگ محتملی به پیروزی برسد. آمریکا با امضای معاهدههای بینالمللی متعهد شده که هرگز اقدام به استفاده از سلاح های شیمیایی و بیولوژیک حتی برای حملات انتقام جویانه ننماید؛ و در نتیجه میتواند در مورد سلاح های هستهای نیز چنین تعهدی را بپذیرد. در جنگ خیلج فارس زمانی که نیروهای آمریکایی برای کمک به آزادسازی کویت و پایان دادن به اشغال نظامی این کشور توسط نیروهای عراقی، به منطقه روانه شده بودند، دولت واشنگتن صدام حسین را تهدید کرد که اگر عراقیها از سلاح های شیمیایی علیه نیروهای آمریکای استفاده میکنند، احتمال دارد با حمله اتمی تلافی جویانه دولت بوش مواجه شوند. این تهدید برای بازدارندگی حملات شیمیایی عراق بوده و بعدها آشکار شد که سیاستمداران آمریکایی قصد عملی کردن تهدید اتمی خود را نداشتند. در برنامه مستندی در مورد این جنگ که در ژانویه 1996 پخش شد، ژنرال کالین پاول در پاسخ به پرسشی در این مورد که آیا دولت آمریکا قصد داشت از بمبهای اتمی برای تلافی حمله شیمیایی صدام استفاده کند یا نه؟ گفت آنان قصد داشتند تا از موشکهای متعارف هدفمند برای تخریب سدهای روی رودخانههای دجله و فرات استفاده کنند تا بغداد در هفت فوت آب غرق شود.
1-3 عوامل تشویقکننده مسابقه تسلیحات نامتعارف در خاورمیانه
پیشتر بیان شد که دولت ها به دلایل مختلف در پی دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی برآمدهاند و انگیزههای آنها را به شرح زیر میتوان طبقهبندی کرد: 1- برای بهبود وضعیت خود و رفع تهدیدهای امنیتی خود و شاید دوستان و همپیمانان. 2- افزایش امنیت ملی خود به زیان سایر کشورها. 3- برای رسیدن به اهداف جاهطلبانه و برآوردن خواستههای گروههای سیاسی داخلی. 4- برای کسب پرستیژ و جاه و جلال. قویترین انگیزه برای کسب این تواناییها به ویژه برای اتمی شدن مربوط به احساس نیاز پنداری و یا واقعی برای افزایش قدرت دفاعی و بازدارندگی حمله دشمن است. اگر هدف رهبران خاورمیانه برای ایجاد یا گسترش زرادخانههای نامتعارف، مقابله با کشورها و گروههای تهدیدکننده امنیت رژیم سیاسی آنها باشد، از راههای دیپلماتیک و مسالمتآمیز میتوان آنها را متقاعد کرد که «پندار از تهدید» آنها اشتباه است و یا این که میتوانند با برگزیدن سیاست های کمهزینهتر و مؤثرتر به اهداف امنیت ملی خود نائل آیند.
دلایل عمده تصمیمگیری دولت های خاورمیانه برای دستیابی به توانایی نظامی نامتعارف میتواند دربرگیرنده یک یا چند مورد زیر باشد:
1- پرستیژ و جایگاه بهتر در منطقه و جهان. بدون توجه به محدودیتهای نیروی انسانی ماهر و نبود زیرساختهای مناسب داخلی برای جذب مؤثر تسلیحات پیشرفته، یا دارا بودن توانایی حفظ و نگهداری آنها، کشورهای ضعیفتر منطقه مانند امارات متحده عربی و کویت همواره با تشویق قدرت های غربی به دنبال تهیه سلاح های مدرنی مانند جنگندههای اف – 16 آمریکایی و سیستمهای دفاع هوایی بودهاند. در شرایطی که رهبران یک کشور برای رسیدن به اهداف جاهطلبانه جهت کسب جایگاه بالاتر در منطقه خاورمیانه، متوسل به برنامههای تولید تسلیحات نامتعارف میشوند؛ فشارهای خارجی برای تغییر مواضع آنها کمتر تأثیر خواهد داشت.
2- نیاز به بازدارندگی رقبا و دشمنان احتمالی در منطقهای که بدبینی و دشمنی تاریخی آشکاری بین دولت ها وجود داشته است؛
3- نیاز به افزایش توانایی جنگیدن و کاربرد سلاح های نامتعارف به عنوان ابزاری که میتواند به شکست رقبایی منجر شود که دارای تسلیحات متعارف پیشرفتهتر و ارتش (از لحاظ کمی) قدرتمندتری هستند؛
4- جنگ های اول و دوم خلیج فارس نشان داد که موشکهای بالستیک و کلاهکهای نامتعارف امکان حمله به مواضع نظامی و غیرنظامی دشمن را فراهم میآورند؛
5- نیاز به جلوگیری از استفاده سلاح های نامتعارف از سوی قدرت های بزرگ مداخلهجو در منطقه، به ویژه آمریکا، در شرایطی که جورج بوش، رئیس جمهور پیشین این کشور در سخنرانی سال 2002 هشدار داده بود که حمله پیش دستانه علیه تهدیدهای ناشی از اشاعه سلاح های کشتار جمعی در دستور کار پنتاگون قرار دارد. در «استراتژی ملی برای مبارزه با تسلیحات کشتار جمعی»، بوش تأکید میکند: «ما به خطرناکترین رژیم های دنیا و تروریستها اجازه نخواهیم داد که با مخربترین سلاح های دنیا ما را تهدید کنند. ما باید بالاترین اولویت را برای حفاظت از ایالات متحده، نیروهایمان و دوستان و همپیمانانمان در برابر
