
( ع ) و فرعون و …. را شاهد مي آورند .
شهيد مطهري در کتاب جامعه و تاريخ ، به بررسي جامع اين بينش مادي و التقاطي پرداخت در شرح اين روش تفسير تاريخ ، مي نويسد : برخي مدعي هستند که قران جامعه را دو قطبي مي داند : قطب مسلّط و قطب محکوم . از قطب حاکم ، قرآن به مستکبر ياد مي کند و از قطب محکوم به مستضعفين و ديگر تقسيم ها ؛ مانند مومن و کافر … جنبه فرعي از اين دو قطب دارد .بدين جهت ، قران مبارزات اجتماعي را در شکل مبارزه طبقاتي صحيح و بنيادي مي داند و امکان ندارد عليه قطب حاکم ، مستکبران به مبارزه برخيزند و به عکس . 185
نتيجه:
از بررسي روش هاي معرفت شناختي ديني در انديشه و مباني استاد مطهري چنين استفاده مي شود که روش استاد مطهري جامع بوده و از جامع روش هاي عقلي و نقلي استفاده کرده است . البته بخاطر اين که شاگرد علامه طباطبايي”ره” بودند متأثر از حکمت بودند و مباني فکري ايشان بيشتر با مباني حکمت صدرايي سازگار است. يعني در تبيين گزاره هاي ديني از روش عقلي فلسفي، کشف و شهودي ، و براهين نقلي قرآني استفاده نموده است که مي توان مباني عقلي استاد را در کتاب معاد و جهان بيني توحيدي استاد مطهري مشاهده کرد.
3-2. بررسي مباني استاد با رويکرد رابطه شناختي
3-2-1. دين و سياست
از ديرباز، دين وسياست دو مقوله مهم در زندگي بشر بودهاند و به دليل اهميت آنها در شكل دهي حيات بشر، همواره ذهن آدمي را به خود مشغول داشتهاند. در خصوص رابطه دين و سياست، كلاً دو نظريه اساسي و اصلي: تفكيك و تداخل، وجود دارد. ديدگاه تفكيك، هرگونه ارتباط را بين دين و سياست نفي ميكند، و دخالت هر يك از آنها را در امر ديگري، موجب اضمحلال هر دوي آنها ميپندارد. از اين ديدگاه، الگويي حكومتي استنتاج ميشود كه در آن، اصولاً دين در تعيين راهبردهاي اصلي و فرعي حكومت نقشي ندارد. چنين حكومتهاي را لائيك و سكولار مينامند، كه اغلب حكومتهاي امروزي دنيا اين گونهاند.
ديدگاه تداخل، رابطه دين و سياست را مسلم ميانگارد و تلاش ميكند برمبناي آن، اهداف، ساختار حكومت و نقش فرد و جامعه را مشخص كند. مفروض بودن وجود ارتباط بين دين و سياست در اين ديدگاه، اجماع نظر بركيفيت ارتباط را معنا نميدهد؛ بلكه برعكس، نحوه و چگونگي رابطه مزبور، محل اختلاف است و موجب ميشود حاميان تداخل در گروههاي جداگانه قرار گيرند. از اين ديدگاه، الگويي حكومتي استخراج ميشود كه دين در شكل دهي به آن و اجزاي مربوطهاش، نقش اساسي دارد. بديهي است كه الگوي حكومتي نيز براساس نبود اجماع دركيفيت ارتباط دين و سياست، تفاوت ميكند.
استاد مطهري در آثار خود، هم درباره رابطه دين وسياست سخن گفته، و هم الگوي حكومتي ارائه دادهاند. در انديشه سياسي استاد مطهري، دين اسلام يك كل تجزيهناپذير است، هر بعدي از ابعاد آن درجاي خود مهم ميباشد و دين و سياست وحدت دارند. از آنجا كه تجزيه سياست از دين غيرممكن است، مدل حكومتي كه وي ارائه ميدهد، عبارت از حكومت حاكم اسلامشناسي است، كه اسلامشناسان يا مؤمنان به تدريج و با گذشت زمان، او را به رهبري خود برگزيدهاند. اين حاكم كه رهبر ناميده ميشود، مركزيت دارد و حكومت به او قائم است.
3-2-1-1. نوع رابطه دين و سياست از ديدگاه استاد مطهري
تصور
